پلیس در حال تحقیق از مردی است که به قصد تصاحب اموال پیرمردی ثروتمند او را تا آستانه مرگ پیش برده. بازجویی از متهم فاش کرد او قبلا نیز زنی مسن را با انگیزه سرقت به قتل رسانده و از آن زمان تحتتعقیب قرار داشته است.
کارآگاهان پلیس آگاهی استان خراسانرضوی چندی قبل مطلع شدند مردی مسن در حالیکه به دلیل مسمومیت دارویی به کما رفته، به بیمارستان منتقل شده است. طبق گزارش مسوولان بیمارستان، افرادی ناشناس بیمار را به مرکز درمانی برده و خودشان فرار کرده بودند. این موضوع احتمال عمدیبودن واقعه را افزایش داد و پلیس سعی کرد بفهمد چه اشخاصی و با چه انگیزهای مرد مسن بهنام محمود را مسموم کردهاند.
در جریان تحقیقات فاش شد محمود که مردی ثروتمند است، بهتازگی با زنی جوان به نام نرگس عقد موقت کرده بود. کارآگاهان با تحقیق در این خصوص پی بردند تمامی املاک محمود به نرگس واگذار شده است. از سویی تمام موجودی حسابهای بانکی پیرمرد نیز برداشت شده بود. این اطلاعات سبب شد نرگس مورد ظن قرار بگیرد و این فرضیه مطرح شود که او با هدف تصاحب اموال شوهرش او را تا آستانه مرگ پیش برده است.
فراریبودن نرگس احتمال صحت این فرضیه را بیشتر کرد و ماموران جستوجوهای وسیعی را برای یافتن ردی از این زن آغاز کردند. آنها با بررسی زندگی خصوصی نرگس پی بردند وی پیش از اینکه با محمود ازدواج کند، در عقد موقت مردی به نام ناصر بوده. نام ناصر در پروندهای جنایی بهعنوان متهم به ثبت رسیده و پلیس در تعقیب او بود اما ردی از این مرد به دست نیامده بود. اطلاعات موجود در پرونده ناصر نشان میداد او چندماه قبل پیرزنی روستایی را به قتل رسانده و طلاهایش را دزدیده است.
کارآگاهان جنایی آن زمان بعد از اطلاع از مرگ پیرزن وارد عمل شده و پی برده بودند متوفی بر اثر فشار بر عناصر حیاتی گردن خفه شده و به قتل رسیده است. ناصر اگرچه در روستای محل سکونت مقتول اقامت نداشت، اما بهواسطه حضور چندنفر از بستگانش در آن روستا مرتب به آنجا رفتوآمد میکرد و در همین اثنا با پیرزن نیز آشنا شده بود بهگونهای که میتوانست بهراحتی وارد خانه او شود و نقشه جنایتکارانه خود را اجرا کند.
پیشرفت تحقیقات همان فرضیه اولیه را به اثبات رساند و کارآگاهان به این نتیجه رسیدند که ناصر و نرگس در مسمومکردن پیرمرد ثروتمند و انتقال سند املاک او همدست هستند، به همین دلیل دامنه تحقیقات خود را برای دستگیری هردو متهم گسترش دادند تا اینکه توانستند با پیگیری اخبار موجود، مرد جوان را ردیابی و در جریان یک تعقیب و گریز بازداشت کنند.
ناصر که ابتدا قصد نداشت به جرایمش اعتراف کند سرانجام وقتی در اداره آگاهی تحت بازجوییهای تخصصی قرار گرفت، همه حقایق را بازگو کرد و گفت: «مدتی قبل متوجه شده بودم پیرزن روستایی طلاهای زیادی دارد به همین دلیل نقشه سرقت از او را طراحی کردم و وی را به قتل رساندم. بعد از آن فرار کردم و پلیس هم نتوانست ردی از من پیدا کند. در همان اوضاع و احوال با مردی مسن آشنا شدم که ثروت زیادی داشت به همین دلیل نقشهای طراحی کردم و با همسر صیغهای خودم در میان گذاشتم. ما از هم جدا شدیم تا نرگس بتواند با آن مرد ازدواج کند. او برای این کار در مسیر پیرمرد قرار گرفت و با وی طرح دوستی ریخت. بعد از آن من بهعنوان یکی از اقوام نزدیک نرگس وارد ماجرا شدم و به این ترتیب آن دو عقد موقت کردند.»
متهم به قتل ادامه داد: «بعد از مدتی به این نتیجه رسیدم که فرصت برای اجرای نقشهمان مناسب است، به همین دلیل به پیرمرد دارو خوراندیم و وقتی او بیهوش شد وی را مقابل یک بیمارستان رها کردیم. بعد از آن من از دونفر از دوستانم که افرادی سابقهدار هستند کمک خواستم. ما یکی از آنها را شبیه به پیرمرد گریم کردیم و با مدارک شناسایی او به محضر رفتیم. با این ترفند توانستیم اسناد املاک مرد ثروتمند را به نام نرگس منتقل کنیم. بعد از آن حسابهای بانکی او را خالی کردیم.»
کارآگاهان بعد از پیبردن به حقیقت به تحقیقات خود ادامه دادند تا نرگس و سایر متهمان این پرونده را نیز بازداشت کنند. تلاشها در این خصوص کماکان ادامه دارد.