در آخرین ایمیلی که داعشیها برای خانوادۀ جیمز فولی فرستاده بودند، از یک
زن نام برده شده بود: دکتر عفیه صدیقی. در این نامه گفته شده بود: "ما
همچنین پیشنهاد تبادل زندانی را مطرح کردیم، تا مسلمانانی چون دکتر عفیه
صدیقی که در حال حاضر در بند شما هستند، آزاد شوند. با این وجود، شما خیلی
زود به ما نشان دادید که علاقهای به این اتفاق ندارید." چند روز بعد، داعش
فولی را سر برید. سر بریدنهای بیشتر، خونینتر، وحشتناکتر و با فیلمبرداری
حرفهای تر، پس از آن روی داده و پای آمریکا را بیش از پیش به درگیریها
در عراق و سوریه باز کرده است.
به گزارش فرادید،
صدیقی، یک پزشک متخصص اعصاب است که زمانی که داعش پیشنهاد مبادلهاش را
مطرح کرد در کارزولِ تکزاس زندانی بود. اگرچه او در سال 2008 در غزنیِ
افغانستان دستگیر شده و در ژانویۀ 2010 در نیویورک به جرم تلاش به قتل
ماموران فدرال محکوم شده بود، اما شبهنظامیها او را فراموش نکرده بودند.
برای داعش و همچنین بسیاری از گروههای جهادی دیگر، عفیه صدیقی یک قهرمانِ
زن است.
شمار اندک، اما رو به رشدی از زنان جوان به نیروهای داعش در عراق و
سوریه که تعدادشان مابین 20000 تا 31500 نفر تخمین زده میشود،
پیوستهاند. از میان خارجیهایی که از اروپا، آمریکای شمالی و استرالیا به
این گروه میپیوندند، ده درصدشان را زنان و دختران تشکیل میدهند.
چرا داعش برای زنان، به خصوص زنان غربی که به آزادیهای سکولار
دسترسی دارند، آنقدر جذابیت دارد که حاضرند به پیام این گروه افراطی که به
ایدئولوژی ضد زن و رفتار خشونت آمیز با زنان مشهور است، پاسخ مثبت دهند؟
اگرچه عفیه صدیقی هرگز خود عضو داعش نبوده است، و پیش از آنکه این
گروه شکل بگیرد محکوم شد و به زندان افتاده بود، اما بدل به نمونهای برای
"زن مسلمان جنگجو" شده است. زن ایدهئالی که از سوی گروههای جهادی در
سراسر جهان ستوده میشود. او به عنوانی زنی با تحصیلات بسیار بالا که به
آنچه که آزادیهای غربی میدانست پشت کرده، یک آلترناتیو برای زنان محسوب
میشود. چهرهای از توانمندی زنان که داعش به واسطۀ آن زنان را جذب میکند.
ببنید که یک بلاگر زن داعشی به نام املیث، چگونه سعی در جذب زنان
میکند: "نقش ما حتی از نقشی که برای زنان در اسلام در نظر گرفته شده،
مهمتر است، اگر ما خواهرانی با عقیده و درک درست نداشته باشیم که به منظور
هجرت و کسب رضایت الله، مشتاق قربانی کردن همۀ هوسهایشان و دست کشیدن از
خانوادهها و زندگیشان در غرب هستند، آنگاه چه کسی نسل بعدی شیرها را تربیت
کند؟"
پیوستن
برخی زنان به داعش خونریز، همچنین توجهها را به زنان مسلمانی که علیه این
گروه مبارزه میکنند، نیز جلب کرده است. وقتی که برخی از کشورهای عرب،
اولین حملات هوایی را علیه داعش انجام میدادند، دریافتیم که اولین خلبان
زن اماراتی به نام مریم المنصوری نیز در این حملات شرکت داشته است.
مبارزان زن پیشمرگه خیلی وقتها به خاطر زیباییشان مورد ستایش قرار
میگیرند. مثلاً در یکی از گزارشها راجع به پیشمرگه ها آمده است: "آکینا
آکین دختری قد بلند است که بعد از دو سال حضور در نبرد، ورزیده شده است."
حتی یک کمپانی تولید لباس نیز سعی کرد با الهام گیری از یونیفرمها
پیشمرگههای زن پولی به جیب بزند.
هنگام پوشش دادن اخبار مربوط به زنانی که با داعش میجنگند، آنها
زنانی بیحجاب، متعهد به برابری زن و مرد و نترس نشان داده میشوند.
رسانههای غربی مشتاقانه، تصویری پر زرق و برق از این زنان ارایه میدهد.
هر چه که باشد، آنها در جنگهای لفظی و رسانهای در جبهۀ "خیر" علیه
بنیادگرایی و سرکوب زنان قرار میگیرند. در مقابل، زنانی که به داعش
میپیوندند، زنانی تصویر میشوند که در شبکههای اجتماعی گول زبان چرم و
نرم رهبران مرد داعش را خوردهاند و به خاطر "رمانتیسیسم بچهگانهای" که
از ایدۀ جنگ مقدس در ذهن دارند به آن پیوستهاند. اما این دوگانۀ چرب
زبانانه –یعنی قهرمان زیبایی که غرب آن را میستاید و زن سرکوب شده که باید
آزادش کرد- مسائل بسیاری را در این مورد که آمریکا و متحدانش چگونه
انگیزهها و اعمال خود را توجیه میکنند، آشکار میکند. آنها از درک این که
جذابیت و تناقضات درونی داعش تنها به خاطر ضدیت آن با غرب نیست که شکل
گرفته است عاجزند، و متوجه نیستند که این گروه برای خود صاحب گفتمان است.
داعش در متون بسیاری که منتشر کرده است، بر هزاران نفری که در
حملههای آمریکا به افغانستان و عراق کشته شدند تاکید میکند، و در عین حال
خبر از تشکیلِ جامعهای پساملیتی، پسانژادی و کاملاً عادلانه که بر اساس
هنجارهای اسلامی شکل خواهد گرفت میدهد. نشریۀ انگلیسی زبان داعش به نام
دابق، در میان انبوه عکسهایی از زنان و کودکانی که بر اثر بمبهای
آمریکایی کشته شدهاند منتشر میکند، عکسهایی از مبارزان این گروه که از
نژادهای متنوع و از هشتاد کشور جهان هستند را منتشر میکند، و بدین ترتیب
بر اینکه تبعیضهای ملیتی و نژادی در جامعۀ داعش جایی ندارند تاکید میکند.
آیا در ذهن نمیگنجد که برخی زنان مسلمان نه به این خاطر که گول
خوردهاند، بلکه به این خاطر که بینش سیاسی این گروه راهحلهایی را برای
برخی مشکلات این زنان مطرح کرده، به آن پیوسته باشند؟ زنانی که به این گروه
پیوستهاند ممکن است در نهایت متوجه شوند که آرمانشهر اسلامیای که داعش
تصویر میکند توهمی بیش نیست و وعدهاش برای توانمندسازی زنان دروغین است.
اما، در وهلۀ نخست، برای بسیاری از آنها تصمیم برای پیوستن به داعش،
انتخابی سیاسی بوده است. انتخابی که به صورتی خودآگاهانه در واکنش به
مولفههای بسیاری گرفته شده است.
عفیه صدیقی: نوع متفاوتی از زن مسلمان؟
همچون بسیاری از سایر قهرمانان اسلامی، همچون سید قطب که
یک نویسنده و از اعضای پیشرو اخوان المسلمین بود، صدیقی هم موطن خود را
برای تحصیل در آمریکا ترک کرد. در زمان تحصیلش در آمریکا، ابتدا در
ام.آی.تی و سپس در براندیس، او بیشتر با مسلمانان ساکن آمریکا در ارتباط
بود و برای جنگجویان مسلمانی که در بوسنی و افغانستان میجنگیدند، کمک مالی
جمعآوری میکرد. او شدیداً با جامعۀ مسلمانانِ هممسجدیاش در ارتباط بود
و مشتاقانه نسخههای قرآن را در اختیار غیرمسلمانان میگذاشت.
در اکتبر 1995، صدیقی پذیرفت با مردی ازدواج کند که خانوادهاش
برایش در نظر گرفته بودند. دکتر متینی به نام امجد، که اگرچه مذهبی بود،
اما نه فعال مذهبی محسوب میشد و نه تعهدی به جهاد که نقطۀ ثقل زندگی صدیقی
را تشکیل میداد، داشت. زندگینامۀ او که به قلم دبورا اسکروگینز نوشته
شده، نشان میدهد که این ازدواج چندان آرام نبوده است. صدیقی که زنی متاهل و
در حال تحصیل در مقطع دکترا بود، وظایف خانهداری خود را برنمیتابید.
خیلی زود، دخترش به دنیا، و او از اینکه تعهدات مادری مانع از حضور او در
جلسات گروههای مختلف مذهبیای که در آنها عضو بود میشد، شکایت داشت. از
سوی دیگر، عدم علاقۀ شوهرش به مشارکت در کمک به کشورهایی که از نظر صدیقی
مسلمانهایش در خطر بودند، او را میآزرد. شوهرش که اعتقاد داشت اولویت اول
صدیقی میبایست خانوادهاش باشد، او را به خاطر اینکه فکر و ذهنش مشغول
جهاد است سرزنش میکرد.
صدیقی به نقش سنتی زنان تن نمیداد. این موضوع باعث شد تا او و
شوهرش مشکلشان را نزد شاخص ترین روحانی در کراچی مطرح کنند. در آن زمان
صدیقی برقع به سر میکرد و تنها چشمهایش معلوم بود. رفیع عثمانی، مفتی
اعظم، در مدرسۀ دارالعلوم در کراچی این زوج را به حضور پذیرفت و به صدیقی
توصیه کرد تا فعالیت برای جهاد را متوقف کند و به خانوادهاش برسد.
صدیقی با حکم مفتی اعظم موافق نبود، از پشت برقع کاری کرد که زنان
مسلمان معتقد اندکی، حاضرند انجام دهند. او با مفتی بحث کرد و با نقل قول
از شیخی دیگر او را به چالش کشید. او از عبداله یوسف عظام نقل کرد که جهاد
یک "مسئولیت اجتماعی است که بر هر مسلمانی واجب است." مفتی عصبانی شده بود.
بعید است که او تا آن زمان با چنین وضعیت روبه رو شده باشد.
عفیه صدیقی
صدیقی
چالشش نسبت به اتوریتۀ دینی مردانه را، با تهعد بیشتری که نسب به مفتی به
جهاد داشت، توجیه نمود. شبهنظامیان داعش نیز، از رهبران دینی سنتی
بریدهاند، و عالمان مسلمان آنها را به خاطر تفسیر نادرست از متون مقدس
تقبیح کردهاند در اکتبر سال پیش، بیش از صد دین شناس مسلمان، نامۀ
سرگشادهای به داعش را امضا نمودند که در آن انحراف این گروه از شریعت
اسلامی، تعریف نادرستش از جهاد، سیاست غیرشرعی آن در قتل عام اقلیتهای
مذهبی، محکوم شده بود.
مسئلۀ فمینیسم اسلامی
آنگونه که دبورا اسکروگین، نویسندۀ زندگینامۀ صدیقی تشریح
کرده، صدیقی سعی داشت به رهبری "بنات آیشه" (شاخۀ زنان سازمان شبهنظامی
"جیش محمد" پاکستان) برسد. او و شوهرش به این خاطر نزد مفتی رفته بودند که
دربارۀ اختلافشان دربارۀ تصمیم صدیقی برای مهاجرت به بلوکات در استان خیبر
پاکستان، که مقر جیش محمد در آن واقع است، مشورت کنند. البته، مدل رهبری
زنان در چنین گروههایی، مبنایی تبعیض آمیز دارد. اما با این اصل اسلامی که
نقش زنان باید "مکمل" نقش مردان باشد، و نه "برابر" با آن، همخوانی دارد.
این تمایز، بحث مهمی میان زنان مسلمان را در موضوع روابط میان دو
جنس در جامعۀ مومنان، تشان میدهد: چه گونه رابطهای با اسلام "سازگارتر"
است؟ بر طق نظر آیشه هدایت الله، محقق امور دینی، تلاش برخی "فمینیستهای"
مسلمان، برای بازتفسیر قرآن با تاکید بر شرایط تاریخیای که قرآن در آن
نازل شده یا متمرکز شدن بر ستایش قرآن از مهربانی، همدردی و عدالت،
تلاشهایی هستند تا خوانش برابری جنسی را در متنی که فاقد آن مفهوم است،
وارد کنند. همینطور، جولیان همر، پروفسور مطالعات ادیان آمریکایی نیز، با
مثال زدن زنان مسلمانی که در آمریکا برای گرفتن بخشی از مسجد برای نماز
گزاردن مبارزه کردهاند، گوشزد میکند که این زنان از سوی کسانی که برداشت
عین متنی از قرآن و حدیث دارند با این استدلال که "در دیدگاه اسلامی
نقشهای مردان و زنان مکمل هم هستند و نه رقابتی" به چالش کشیده شده بودند.
هر دو نویسنده این پرسش را مطرح میکنند که آیا در چارچوب ایمان اسلامی
میتوان رهبری زنان و مردان را در کنار هم متصور بود یا اینکه زنان تنها حق
اعمال قدرت بر همجنسان خود را دارند؟ با این حال هیچکدام نمیگویند که
پروژۀ فمینیسم اسلامی باید رها شود یا اینکه برابری جنسی غیر اسلامی است.
در میانۀ این بحث، اَشکال شدیداً جداسازیمحور رهبری که توسط
گروهی چون داعش اجرا میشود، برای زنانی که قویاً به بینش کلی این گروه
نسبت به اسلام باور دارند، جذاب است. تیپ الخنسا، یک نیروی گشت پلیس زنانه
که وظیفۀ تادیب زنان در شهر رقۀ سوریه که در اختیار داعش است را بر عهده
دارد، نمونهای از این نوع رهبری جداسازیمحور است. براساس گزارش تازهای
که در نشریۀ آتلانتیک به چاپ رسیده، این تیپ دارای ساختمانها و تاسیسات
مخصوص خود است، تا اختلاطی میان زنان و مردان صورت نگیرد. ابواحمد، یکی از
مسئولان داعش در رقه، اعلام کرد که: "جهاد تنها یک وظیفۀ مردانه نیست. زنان
نیز باید نقش خود را ایفا کنند." این نمود نظریۀ "مکمل بودن" نقش زن و مرد
است: این نظریه از یک طرف جداسازی دو جنس را توجیه میکند، و از طرف دیگر
همزمان پلکان ترقی و رسیدن به رهبری را در اختیار زنان جهادی جوان
میگذارد.
مدرسۀ الزوره که داعش برای اعضای زن دایر کرده است، چگونگی کارکرد
این اصل را در عمل نشان میدهد. ماموریت خودگفتۀ این مدرسه جذب دخترانی
است که "کمربند انفجاری و بمبگذاری انتحاری را به لباس سفید و قلعۀ اسباب
بازی ترجیح میدهند." این بیانیه که به خودی خود به خاطر تقبیح زندگی عادی،
گسستی از سنت دینی محسوب میشود، همزمان به بازتفسیر روایت تاریخیای که
مسلمانان فمینیست نیز از آن بهره میجویند نیز میپردازد؛ اما با هدفی
کاملاً متضاد. این روایت به داستان نسیبه بنت کعب، زنی که در جنگ احد
دوشادوش شوهر و پسرانش جنگید مربوط میشود. نسیبه که دوازده جراحت برداشت،
سپر و شمشیر به دست به مبارزه ادامه داد؛ او حتی پای مردی را که پسرش را
مجروح کرده بود قطع کرد. این استعاره از "زن مسلمان مبارز" میزانی از
مشروعیت را در اختیار اصل مکمل بودن نقش زن برای نقش مرد میگذارد که
فمینیستهای مسلمانی که – هدف مشترکی با فمینیست های غربی دارند- در به چالش
کشیدن آن به مشکل برمیخورند.
ترکهای بینشی و فرصتهایی برای رهایی "واقعی"
این اصل – و جداسازی دو جنس که لازمۀ آن است- به عنوان
روشی برای افزودن سندیت اسلامی به پروژۀ جهادی مورد استفاده قرار میگیرند و
نه به عنوانی برای دادن آزادی بیشتر به زنان. گروههایی چون داعش بیشتر
سعی دارند خود را به عنوان آلترناتیوی برای هژمونی غرب مطرح کنند، تا اینکه
بگویند خواهان رهایی زنان هستند. ضمن اینکه رهبران زن در داعش کاری در
قبال جلوگیری از تجاوز وحشیانۀ جنگجویان مرد داعش به زنانی که اسیر میکنند
و حتی زنان خودشان، انجام نمیدهند.
وقتی نقشهای جنسی سنتی توسط داعش و گروههای مشابه به چالش کشیده
میشوند، این کار در راستای منافع شاخۀ نظامی صورت میگیرند. عفیه صدیقی
هیچ مشکلی با شرکت در جلسات مختلط و سخنرانی برای مردان نامحرم نداشت؛ او
این انحراف از سنت را برای خدمت به جهاد لازم میدانست. همین طور، روایت
داعش از حضور نسیبه بنت کعب در میدان نبرد، و جنگش با مردان نامحرم (حتی با
وجود اینکه این موضوع اغلب با حضور پسر و شوهرش در همان نبرد توجیه
میشود) میتواند دستآویزی برای توجیه تفاوت در جداسازی هنگام نبرد و صلح
قرار گیرد؛ این توجیه ها در دفاع از اسلام تهاجمی قابل طرحند. در مدرسۀ
الزوره، به زنان اجازه داده میشود تا در محیط مختلط ساحت مجازیِ شبکههای
اجتماعی حضور یابند. ارتباط مجازی آنان با مردان غریبه و نامحرم از در
راستای تبلیغ برای داعش توجیه میشود.
علاوه بر این، نقش اصلی تیب زنانۀ الخنسا، نظارت و تادیب زنان
دیگر است. پلیسهای زن داعش، زنهای بدحجاب و بدون همراه مرد را از
خیابانهای رقه جمع آوری میکنند و به خاطر انحرافشان از معیارهای داعش راجع
به رفتار مقبول زن مسلمان معتقد، آنها را برای ساعتهای طولانی در بازداشت
نگاه میدارند. مشخص است، زمانی که زنان پلیس الخنسا اقدامات انتظامی را در
مورد دیگر زنان اعمال میکنند، تنها آلت دستی برای تقویت و اعمال هنجار و
قواعد مردسالارانهای که داعش حکم کرده است، هستند. آنها هیچ حق یا
تواناییای در به چالش کشیدن سیاستها و اقدامات زن ستیزانۀ داعش ندارند.
وقتی که در اکتبر سال 2014، شبهنظامیان داعش، زنی را به جرم زنا در ملاعام
سنگسار کردند، هیچ زنی اجازۀ دخالت یا اظهار نظر نداشت.
در نهایت، دکترین مکمل بودن نقش زن و مرد، میتواند دست آویزی
برای سرکوب هر نوع چالشی که زنان برای رسیدن به جایگاهی فراتر از آلت دست
سرکوب کننده بخواهند پدید آورند، قرار گیرد. آیا ابوبکر البغدادی، خلیفۀ
خودخواندۀ داعش، پرسش مستقیم عفیه صدیقی از خود را، آن چنان که مفتی کراچی
تحمل کرد، تحمل میکرد؟ بدون شک، او با استفاده از اصل مکمل بودن نقش زن و
مرد، میتوانست به شکلی موجه به صدیقی بگوید که در جایگاهی نیست که توی روی
او یا شوهرش بایستد و با آنها مخالفت کند.
بیکشوری و فرار از هویت
یکی دیگر از اصول داعش، سیاست درهای باز آن است که طبق آن
هر مسلمانی که میخواهد به قلمروی تحت کنترل این گروه مهاجرت کند، حق دارد
این کار را بکند. بر اساس بسیاری از ویدیوهای منتشره از این گروه، یکی از
اقدامات اولیهای که برای پیوستن به داعش باید انجام شود، این است که فرد
پاسپورت خود را بسوزاند. رسمی که البته در غرب به نسبت کشورهای اسلامیای
که داعش بیشترین حمایت را از آنها دریافت میکند، از اقبال کمتری برخوردار
است. اکثر دارندگان پاسپورتهای غربی کمتر پیش میآید که از وارد شدن به
سایر کشورها منع شوند؛ شهروندان آمریکا، انگلیس و سایر کشورهای اروپایی
همین اکنون هم در جهانی بدون مرز زندگی میکنند، و به راحتی امکان سفر به
بیش از 170 کشور را دارند. در مقابل، اکثر اعضای داعش از کشورهایی چون
عراق، پاکستان و سومالی میآیند که پاسپورتهایشان کاربرد چندانی ندارد.
شهروندان این کشورهای، بدون طی تشریفات کنسولی، تنها امکان سفر به نزدیک به
چهل کشور را دارند. برای ارتش آمریکا، و "جنگ بین المللی علیه تروریسم"،
نیز این مرزها بیمعنا هستند، و مظنونان به دشمنی با آمریکا در هر زمان و
مکانی میتوانند هدف قرار گریند. همۀ اینها، به ایجاد کینه در میان
مسلمانان جوانی که خود را در اروپا غریبه احساس میکنند، و البته اکثرشان
از بدو تولد نیز تنها همان کشور اروپایی را دیدهاند، دامن میزند.
بگذارید، فرانسه، یعنی کشور غربیای که بیشترین شمار اعضای زن
داعش از آنجا میآیند را مثال بزنم. آن دختر مدرسهایهای مسلمان فرانسوی
که به خاطر حجاب از مدرسه بیرون انداخته شدهاند، در انزوای نسبی از جریان
اصلی جامعۀ فرانسه زندگی میکنند و میآموزند. در ماه اکتبر، اپرای پاریس
به خاطر حضور زنی برقه پوش در میان تماشاچیان، که با وجود داشتن بلیط معتبر
از او خواسته شده بود سالن را ترک کند، اما حاضر به ترک سالن نبود، از
اجرا سرباز زد. انتخابهای زنان مسلمان – به خصوص آنهایی که به حجاب مربوط
میشوند- از سوی جامعۀ فرانسه به عنوان دهن کجی به فرهنگ فرانسه انگاشته
شده و این جامعه با آن برخورد میکند.
گردان زنان الخنسا
برای
چنین زنانی، داعش میتواند راه فراری باشد از کشوری که در آن لازمۀ
شهروندی برابر با کنار گذاشتن واجبات دینی است. با این دیدگاه، وقتی که
داعش هویت ملی را رد میکند، و میگوید که هویت دینی ورای همۀ مرزهاست،
میتوان جاذبۀ آن را برای این زنان سرخورده درک کرد. ام لیث در وبلاگش شرح
میدهد که در قلمروی تحت اختیار داعش، زنان به خاطر حجاب اسلامی تمسخر
نمیشوند و فقط با "احترام و شرف" با آنها برخورد میشود.
از سوی دیگر، برای زنانی چون عفیه صدیقی که ریشههایشان در
کشورهای اسلامی است، گروههایی همچون داعش میتوانند نوعی از رهایی از رسوم و
فرهنگ مردسالارانۀ جامعهشان در اختیار گذارد. زن طلاق گرفته یا بیوه با
فرزند به ندرت در افغانستان یا پاکستان میتواند دوباره ازدواج کند؛ عروس
حتماً باید باکره باشد. اما در قلمرو جهادیها این ممنوعیت وجود ندارد؛
برای مثال زنان بیوه شده در قلمرو داعش (که به علت کشته شدن مرتب جنگجویان
داعش، تعدادشان کم هم نیست) بلافاصله امکان ازدواج دوباره دارند. یک زن
معتقد، هر چند باکره نباشد، به خاطر خواستش برای مبارزه همچنان پاک و قابل
ازدواج محسوب میشود.
عفیه صدیقی، مدت زیادی از طلاقش در اکتبر سال 2002 نگذشته بود، که
با عمار البلوچی، مردی که بسیار از خودش جوانتر بود و خویشاوند نزدیک خالد
شیخ محمد (مغز متفکر حملات یازده سپتامبر) است، ازدواج کرد. زنان خانوادۀ
البلوچی هم از او و هم از فرزندانش استقبال کردند. همچنین، داعش حکم کرده
است که اگر زنی خواهان پیوستن به گروه است باید ازدواج کرده باشد؛ پس از
آنکه زنی به قلمرو داعش وارد میشود به سرعت برای او ازدواج ترتیب داده
میشود. اگر شوهر جدیدش در نبرد بمیرد، ازدواج دوبارهای برای او ترتیب
داده میشود.
از آنجا که رهاسازی زنان، از شعارهایی است که آمریکا در حملاتش به
افغانستان و عراق از آن سود جسته، گروهی همچون داعش که شدیداً با آن
تجاوزهای نظامی مخالف است، قادر است در مباحث مربوط به زنان در این کشورها
حدی از مشروعیت را کسب کند که امکان کسبش برای فمینیست های سکولار که در آن
کشورها پیوسته به خاطر تبلیغ ایدههای غربی تحت هجمه اند و آلت دست
اشغالگران خارجی خوانده میشوند، وجود ندارد.
لارا بوش (همسر جرج
بوش)، در زمان حملۀ آمریکا به افغانستان آن را ستوده بود و به آن لقب راهی
برای "رهاسازی" زنان خوانده بود. اما سیزده سال بعد، آن پروژه شکست سختی
خورده است، و پیش زمینۀ اشغال خارجی، تصویر برابری جنسی را هم در نظر
مردمان تحت اشغال، پلید کرده است. این مولفه – که در عراق و حتی پاکستان
(که آمریکا از سویی حملات پهپادی انجام میدهد و از سوی دیگر در پروژههای
توانمندسازی زنان سرمایهگذاری میکند) نیز تکرار شده- بستر سیاسی را برای
بروز شکل دیگری از توانمند سازی زنان فراهم میآورد. حتی با وجود اینکه این
شکل از توانمندسازی تحت کنترل مردان است و قتل و تجاوز به زنانی که به آن
تن نمیدهند مجاز میشمارد.
***
در دورانی که اسلام هراسی و بنیادگرایی اسلامی دو
مشخصۀ آن است، نظامیگری جهادی پدیدهای است مملو از پیچیدگی و ملقمهای است
از ضدیت با دخالتهای غرب و رنجهای جاری در جهان اسلام. نه رد کردن برابری
میان زن و مرد یک شبه فرد را شبه نظامی مسلمان میکند، و نه انزوای فرهنگی
یک شبه فرد را به سوی داعش سوق میدهد. بالعکس، جهادیها میلیونها زن (و
مرد) مسلمان معتقد را در نقاط مختلف جهان تعقیب کردهاند و هزاران تن از
آنان را به قتل رساندهاند. بسیاری از مسلمانان فعالانه افراطیگری را رد
میکنند و از صلح، برابری و پایان دادن به تبعیض چه در داخل و چه در خارج
از دینشان حمایت میکنند.
همانطور که مجری راستگرای تلویزیون پاکستان یک بار گفت: "عفیه
قهرمانی میان زنان تحصیکرده است." منظور او این بود که انتخاب او برای
نظامیگری در نتیجۀ شست شوی مغزی نبوده، بلکه انتخابی بوده که از سر بینش
سیاسی و با احاطه بر میزان خشونتی که در آن جاری است صورت گرفته است. عفیه
صدیقی به عنوان یک متخصص اعصاب، و یک مادر که اکنون در کارسول تکزاس زندانی
است هرگز عضو داعش نبوده است. با این وجود درک ارتباط در هم تنیدۀ فرهنگ،
دین و سیاست در زندگی او، نکتۀ مهمی را در اینکه چرا او و زنانی چون او به
جهادیها میپیوندند آشکار میسازد. "رهایی"ای که از سوی داعش پیش پای این
زنان گذاشته میشود، ظاهراً از سویی زنان مسلمان در غرب را از وضعیت اسلام
ستیزانۀ جامعۀ غرب رها میکند و از سویی زنان ساکن در کشورهای اسلامی منطقه
را از هنجارهای خشک و بستۀ جوامع خود نجات میدهد. به نظر میآید که این
واکنش، پاسخی مشروع به جنگهای به رهبری آمریکاست که با وعدۀ توانمندسازی
زنان آغاز شده، اما به خرابی گسترده منتهی میشوند. تا وقتی که به درستی،
چرایی اینکه چرا برخی از زنان زندگی خود را وقف چنین گروهی میکنند درک
نکنیم، نخواهیم توانست نیرویی که در وعدۀ آرمانشهر و البته موهوم داعش
نهفته است را درک کنیم.
*رافیا زکریا، نویسنده، وکیل و فعال حقوق بشر است.منبع: http://www.dissentmagazine.org/
جِهادُ المَرأَةِ حُسنُ التَّبَعُّلِ؛
جهاد زن خوب شوهردارى كردن است.
كارى كه در توان زن نيست به او مسپار زيرا او چون گُلى است (ظريف و آسيب پذير) نه قهرمان و كار فرما.
آیا شما حاضری برای پول، تابعیت، قدرت و یا هر چیزی که آمریکا بهت وعده می دهد جانت را تکه تکه کنی؟ اگر حاضری بسم الله؟ داعش معلول استبداد نظام های منطقه، سوء استفاده غربی ها و آمریکا، کم کاری علمای اسلامی شیعه و سنی و ... است.
متاسفانه اینها عینکی به چشم زده اند که عملکرد ملیاردها زن آزاده که تا پای جان هم برای حقوقشان استاده اندرا در جهان نمیبینند و فقط عملکرد و رویکرد همین چند هزار نفری را (با هر دیدگاهی که به داعش پیوسته اند) میبنند و یکطرفه به قاضی میروند .
ولی خواهش میکنم این مطلبو بخونید تا متوجه بشیم اینها چطوری حاضرن مفت و مجانی خودشون رو جلوی گلوله بندازن. خیلی مصمم و متعصب هستند