پنجم اسفندماه روز بزرگداشت خواجه نصيرالدين طوسي و همچنين روز مهندس است كه دست بر قضا امسال با روز ولادت حضرت زينب (س) و روز پرستار يكي شده است. مهندسها در تاريخ سياسي، اجتماعي و فرهنگي جامعه ما و در بر ساختن آنچه ايران نو ميخوانيم، نقش كليدي و اساسي داشتهاند.
از همان دو قرن پيش يعني عصر عباس ميرزا كه نخستين ايرانيان براي تحصيل به ممالك راقيه اعزام شدند تاكنون همواره رشتههاي فني و مهندسي و علوم دقيقه جايگاه ويژهاي در ميان خانوادههاي ايراني داشتهاند و عمدتا تمايل دارند فرزندانشان دكتر (پزشك) - مهندس شوند. به همين خاطر هم معمولا موفقترين جوانان ايراني معمولا رشتههاي فني و مهندسي را براي ادامه تحصيل انتخاب ميكردند، به دلايل متعددي از جمله اشتغال، درآمد بالاتر، نياز جامعه به ساخت و ساز و توسعه، امكان تحرك اجتماعي و... تا جايي كه به رشتههاي مهندسي مربوط ميشود، دانشآموختگان اين رشتهها در كنار فعاليتهاي مربوط به تخصصشان به حوزههاي سياسي و اجتماعي و حتي فرهنگي نيزوارد ميشوند.
در تاريخ جنبش دانشجويي همواره دانشكدههاي فني و مهندسي جايگاه ويژهاي داشتهاند، شمار زيادي از چريكها و فعالان سياسي پيش از انقلاب نيز دانشجويان فني بودند. غير از آن در ميان سياسيون معاصر ايراني نيز به نامهاي شاخصي بر ميخوريم كه مهندس بودهاند همچون مهدي بازرگان كه احتمالا شناختهشدهترين ايشان است.
اگر از مهندس كاظم حسيبي (١٣٦٩-١٢٨٥دانشآموخته ايراني پليتكنيك پاريس) كه از چهرههاي سياسي پيش از انقلاب بود بگذريم، در بعد از انقلاب با شمار زيادي مهندس مواجه ميشويم كه در سمتهاي اجرايي و سياسي نقشهاي كليدي را به عهده داشتند. در دولت موقت مهندس بازرگان با نامهايي چون شهيد مصطفي چمران (الكترومكانيك دانشكده فني دانشگاه تهران)، هاشم صباغيان (راه و ساختمان دانشكده فني دانشگاه تهران)، علي اكبر معين فر (راه و ساختمان دانشكده فني دانشگاه تهران)، عزتالله سحابي (مكانيك، دانشكده فني دانشگاه تهران)، محمد يوسف طاهري قزويني، محمد توسلي (راه و ترافيك دانشگاه تهران و امريكا) بر ميخوريم.
در كابينههاي بعدي چهرههاي شاخص مهندس اين افراد بودند: شهيد محمدجواد تندگويان (پالايش دانشگاه آبادان)، حسن عباسپور (الكترونيك دانشكده فني دانشگاه تهران)، مرتضي نبوي (دانشكده فني دانشگاه تهران)، بهزاد نبوي (الكترونيك پليتكنيك تهران)، محمد شهاب گنابادي (راه و ساختمان دانشگاه علم و صنعت)، سيد محمد غرضي (الكترومكانيك، دانشكده فني دانشگاه تهران)، حسن غفوري فرد (استاد برق دانشگاه پلي تكنيك)، محمدرضا نعمتزاده (مهندسي محيط زيست، دانشگاه كاليفرنيا)، مصطفي هاشميطبا، موسي كلانتري (راه و ساختمان پلي تكنيك تهران) و محمود قندي (مكانيك دانشكده فني دانشگاه تهران). در دولتهاي جنگ به رياستجمهوري آيتالله خامنهاي مقام معظم رهبري نيز بسياري از مهندسان قبلي مثل مرتضي نبوي، بهزاد نبوي، ميرحسين موسوي، محمد علي نجفي، محمد غرضي، حسن غفوري فرد و... حضور داشتند، همچنين در اين دولت غلامرضا آقازاده (كامپيوتر دانشگاه تهران) از ديگر مهندسان بود.
اين مهندسان در دولتهاي اكبر هاشميرفسنجاني نيز نقش موثري داشتند، در كابينه هاشميرفسنجاني همچنين ميتوان به اكبر تركان (مكانيك دانشگاه صنعتي شريف)، عباس آخوندي (راه و ساختمان دانشكده فني دانشگاه تهران)، بيژن نامدار زنگنه (راه و ساختمان دانشكده فني دانشگاه تهران)، مصطفي ميرسليم (مكانيك دانشگاه پواتيه فرانسه) اشاره كرد. در دولت اصلاحات نيز مهندسان حضور جدي داشتند غير از بسياري از مهندساني كه در دولتهاي پيشين حضور داشتند در اين دوره از اين مهندسها ميتوان ياد كرد: محسن ميردامادي (راه و ساختمان پلي تكنيك)، حبيبالله بيطرف (دانشكده فني دانشگاه تهران)، معصومه ابتكار (پتروشيمي پليتكنيك)، سعيد حجاريان (مكانيك دانشكده فني دانشگاه تهران)، مصطفي تاجزاده (مكانيك امريكا)، محسن صفايي فراهاني (دانشكده فني تبريز)، احمد خرم (دانشكده فني دانشگاه تهران)، محمد علي نجفي (ورود به دانشگاه صنعتي شريف براي مهندسي و ادامه تحصيل در رشته رياضي).
محمود احمدينژاد (عمران دانشگاه علم و صنعت) رييس دولتهاي نهم و دهم هم خودش و هم مهمترين مشاورش اسفنديار رحيم مشايي (الكترونيك دانشگاه صنعتي اصفهان) مهندس بودند. از ديگر مهندسان كابينههاي اين دو دولت ميتوان به اين اسامي اشاره كرد: محمدسليماني (برق و الكترونيك دانشگاه شيراز)، داود دانش جعفري (عمران دانشگاه كشمير هندوستان)، مجيد نامجو (عمران دانشگاه شهيد باهنر كرمان)، عبدالرضا شيخالاسلامي (عمران دانشگاه علم و صنعت)، محمدرضا اسكندي (كشاورزي، دانشگاه شهيد چمران اهواز)، محمد رحمتي (عمران دانشگاه صنعتي شريف)، عليرضا طهماسبي (مكانيك شيراز)، محمدحسين صفار هرندي (راه و ساختمان دانشگاه علم و صنعت)، صادق واعظزاده (برق علم و صنعت)، محمد سعيديكيا (راه و ساختمان دانشگاه اميركبير)، مصطفي محمد نجار (مكانيك دانشگاه خواجه نصيرالدين طوسي)، علي اكبر صالحي (مهندسي هستهاي امريكا) و مسعود زريبافان. بسياري از مردان دولت حسن روحاني نيز مهندس هستند. به سابقه مهندسي بسياري از ايشان مثل اكبر تركان و محمد رضا نعمتزاده و عباس آخوندي اشاره شد.
از ديگر مهندسان دولت تدبير و اميد ميتوان به محمود حجتي (عمران دانشگاه صنعتي اصفهان)، سورنا ستاري (مكانيك صنعتي شريف)، حميد چيت چيان (مكانيك دانشگاه صنعتي اميركبير)، علي اصغر فاني (راه و ساختمان دانشكده فني دانشگاه تهران) و محمود واعظي (برق دانشگاه كاليفرنيا). اگر بخواهيم به نمايندگان مجلس اشاره كنيم، اين فهرست احتمالا بسيار عريض و طويلتر خواهد شد. به همين اندازه اكتفا ميكنيم كه در ميان چهرههاي سياسي اين مهندسان شاخص هستند: محمدرضا باهنر (معماري دانشگاه علم و صنعت)، علي عباس پور (برق دانشگاه اميركبير)، ابراهيم اصغرزاده (صنايع دانشگاه صنعتي شريف) و محسن رضايي (مكانيك دانشگاه علم و صنعت). اما اين حضور پررنگ مهندسان در سياستگذاريها چه تاثيري در تاريخ و فرهنگ ما داشته است؟ اصولا چرا مهندسين اين اندازه تمايل به فعاليتهاي سياسي و اجتماعي از خود نشان داده اند؟ آيا اين تاثير مثبت بوده است يا منفي؟ اين پرسشها را مهندس عباس عبدي كه خود فارغالتحصيل مهندسي شيمي پليمر از پلي تكنيك تهران است در ميان گذاشتيم.
اصولا آيا با اين مفروض موافق هستيد كه در عرصه سياست و اجتماع ايران مهندسان و تفكر مهندسي نقشي كليدي و اساسي ايفا ميكند؟ اگر پاسخ شما مثبت است اولا علت يا علل آن را درچه ميدانيد؟ و ثانيا اين اولويت و تقدم مهندسان و حضور چشمگير آنها چه پيامد يا پيامدهايي داشته است؟
سوال مهمي است، از اين رو بايد در پاسخ نيز دقت بيشتري كرد. ابتدا بايد ميان چند نكته تمايز قايل شد؛ يكي اينكه منظور از اين تفكر مهندسي چيست؟ آيا تفكر مهندسي بر سياست ايران غالب بوده است؟ و در صورت مثبت بودن پاسخ آيا اين تفكر ناشي از حضور مهندسان در سياست است؟ همچنين آيا مهندسان بيش از سهم و اندازه مورد نياز در سياست حضور داشتهاند؟ پاسخ به هركدام از اينها مفصل است، من ميكوشم كه در حد اجمال توضيح دهم. منظور از تفكر مهندسي چيست؟
تاكنون تعريف مشخصي از اين اصطلاح را نديدهام ولي برداشت خودم از ويژگيهاي چنين تفكري، نگاه مكانيكي به جامعه است. به عبارت ديگر نگاه مهندسي به جامعه مثل نگاه مهندسي به ماشين است. ماشيني كه اجزاي گوناگون دارد و در ارتباط با يكديگر تعريف ميشوند و كاركرد از پيش تعيينشدهاي دارند. مهندس ميتواند كليت اين ماشين را در ذهن خود طراحي كند، سپس اجزاي آن را توليد و بسازد و تحت يك مديريت كارآمد از آن بهرهبرداري كند. البته اين نگاه نسبت به نگاه سنتي در سطح پيشرفتهتري است، چرا كه نگاه نظاممند و سيستماتيك است و به كل بيشتر از جزء اهميت ميدهد، در عين حال كه جزء را فراموش نميكند. اگر منظور از نگاه مهندسي اين باشد، بايد گفت تا پيش از دوم خرداد نگاه غالب در مديريت و اداره كشور بر محور اين نگاه بود. شاه مهندس كل بود.
ميخواست با اراده خود مردم را به سوي تمدن بزرگ موهوم و خيالي هدايت كند. يك ماكت (فارغ از درست يا غلط بودن) از جامعه ايدهآل و مورد انتظارش از ايران در ذهن خود ترسيم كرده بود. مثل ماكتهايي كه مهندسين براي ساختمانها و برجها يا ماشينآلات تهيه و سپس اقدام به ساخت آن ميكنند. شاه نيز چنين ماكتي را داشت كه شماي آن را در كتاب ماموريت براي وطنم و سپس انقلاب سفيد و از همه مهمتر به سوي تمدن بزرگ ميتوان ديد. اين نگاه جامعه را مثل يك كارخانه ميبيند كه نيازمند به يك سرمهندس و تعدادي تكنسين و كارگر دارد و مديريت آن سلسلهمراتبي و از بالا به پايين است و الگوي ايدهآل كارگر آن هم چارليچاپلين در فيلم قرن بيستم است. در دوره آقاي هاشمي هم اين نگاه را ميبينيد. وقتي كه گفتند كابينه من يك كابينه كار است، من خودم به تنهايي براي سياست كافي هستم و بقيه بروند كار كنند (قريب به مضمون)، مرحوم مهندس بازرگان هم همين نگاه را داشت. وقتي كه پس از انقلاب نخست وزير شد، گمان ميكرد سايرين كارگراني هستند كه بايد مطابق ذهنيت سرمهندس رفتار كنند و در غير اين صورت هر كاري كنند به منزله چوب لاي چرخ دولت گذاشتن است.
ذهنيت مهندسي به اين معنا جذاب و فريبنده است. اين ذهنيت از زماني شدت گرفت كه در غرب يك تصوير آماده و عيني وجود داشت و الگوبرداري از آن براي مونتاژ جامعه غربي در كشورهاي ديگر رواج يافت. گويي ماكت موردنظر در غرب، همان ماكتي است كه مهندسان ساختهاند و ما اگر مهندسي خوب داشته باشيم ميتوانيم آن را الگوبرداري كرده و از طريق مهندسي معكوس آن را بسازيم. مثل همين كاري كه چينيها با توليدات دنيا ميكنند! نگاه مهندسي وقتي افراطي ميشود كه گمان ميكنيم، مردم مثل موم در دستان مهندس هستند و هر طور كه ذهن او بخواهد ميتواند آن را شكل دهد. يكي از ابعاد آشكار اين نگاه در وجود منتقدان سياستهاي اقتصادي نفتي است.
آنان انتقاد دارند كه چرا از منابع نفتي درست استفاده نميشود. گمان ميكنند نفت هم مثل موم يا آچار در دست مهندس است كه هر طور بخواهد آن را شكل دهد. نگاه مهندسي، تا حد زيادي ارادهگرايانه است. چيزي كه در دولت احمدينژاد ـ رحيمي به وفور ديده ميشد. اين نگاه در سياست پيرو شعار «خواستن، توانستن است». اين نگاه نه فقط در كساني كه مهندسي خواندهاند ديده ميشود، بلكه در كساني كه آموزههاي حوزوي دارند، ممكن است بيشتر باشد. البته شايد اين ذهنيت و نگاه مهندسي در ميان غير مهندسان شكل سادهشدهتري داشته باشد. شكلي كه تا حدي سادهلوحانه مينمايد.
زير نگاه مهندسي در شكل پيشرفتهاش سيستمي است، در حالي كه اين نگاه سادهلوحانه، حتي قادر به نگرش سيستمي هم نيست و بهتر است نامش را گذاشت «نگاه مومي»، يعني انسان و جامعه را موم فرض ميكند و دستان خود را قدرتمند و شكلدهنده به اين موم تصور ميكند! ديگر از ويژگيهاي نگاه مهندسي، عملگرايانه بودن آنان است. كه آن را تبديل به نقطه قوت اين نگاه ميكند. در حالي كه نگاه كلگرايانه به سيستم ممكن است جذاب باشد ولي بسيار شكننده و پرهزينه است.
حال اين پرسش مطرح است كه آيا اين نگاه محصول وجود مهندسان در سياست است؟ پاسخ اين پرسش نيازمند مطالعه و بررسي بيشتري است ولي به صورت مقدماتي بايد بگويم كه به نظر من مهندسان اين نگاه را تقويت كردند و نه ايجاد. نگاه مذكور نيز لزوما ناشي از وجود مهندسان در سياست نيست، بلكه كافي است چنين نگاهي در جامعه مطلوب و موردپسند واقع شود تا صاحبان آن هم چه در ميان مهندس و غير آن پيدا شوند. در اين صورت اين نگاه غالب خواهد شد. اتفاقا حضور مهندسان در سياست بيش از اينكه تابع اين موضوع باشد، ناشي از الزامات سياست مدرن بود ولي نتيجه آن معكوس شد. چرا؟ منظور از سياست، اقدام و كنش جمعي معطوف به قدرت (جهت كسب آن يا تضعيف صاحبان فعلي آن) است. اين كنش محصول جامعه مدرن است زيرا در يك جامعهاي كه با نگاه مهندسي اداره شود، قرار نيست كارگر يا تكنسين در كارهاي سرمهندس و مدير كارخانه دخالت كند. ولي در سياست مدرن مشاركت سياسي، مهندس و كارگر، فقير و غني، بالا و پايين نميشناسد.
سياست عرصه عمومي كسب قدرت و رقابت ميان نيروهاي متضاد است. با اين معنا سياست هيچ تناسبي با يك كارخانه ندارد كه كاركرد محصول نهايي و كيفيت و قيمت و فرآيند توليد آن بهطور كامل برنامهريزي و مشخص شده است. ولي نگاه مهندسي در سياست مانع از اين مشاركت است، در مقابل مهندسان و دانشجويان مهندسي به دو علت الف - نخبهتر بودن ب - عملگرايي، اين نگاه را به چالش ميكشند، بدون اينكه لزوما به منطق سياست مدرن در اين زمينه خودآگاهي داشته باشند ولي هنگامي كه وارد اين ميدان ميشوند، اسير همان منطق سياست مهندسي موجود ميشوند. به همين دليل است كه چريكهاي غالبا مهندس نيز با هدف مشاركت در سياست و نقد رژيم به ميدان آمدند ولي در پي درانداختن طرحي نو و انسان طراز نوين با اراده خودشان بودند، همانطور كه شاه هم درصدد ايجاد تمدن بزرگ بود. بنابراين حضور بيشتر مهندسان در سياست ناشي از فقدان سياست به معناي مدرن بود و اجازه حضور در سياست را به ديگران نميدادند ولي به علت عملگراتر بودن مهندسان نسبت به ساير فارغالتحصيلان دانشگاهي، آنان زودتر وارد اين ميدان ميشدند تا آن را فتح كنند. اين موضوع را در كتاب جنبش دانشجويي پليتكنيك با عدد و رقم توضيح دادهام. البته يك نكته، ظريف را هم بگويم كه ممكن است كمتر مورد توجه قرار گيرد.
اسامي مهندسان به دليل داشتن صفت يا پيشوند و عنوان مهندسي، بيشتر به چشم ميآيد تا ساير فارغالتحصيلان كه فاقد اين نوع پيشوندها و عناوين هستند. الان هم كه مدرك دكترا از آسمان ميبارد، ديگر به كسي مهندس نميگويند، زيرا همه شدهاند دكترا و افراد زيادي هم متوجه فرق دكتراي مهندسي با دكتراي عادي نميشوند و لذا ممكن است گمان كنند از سهم مهندسان كم شده است! يا در گذشته بيشتر بوده است. نكته مهمتر اينكه با اضافه كردن پيشوند مهندسي به افراد نميتوان گفت كه ذهنيت آنان لزوما مهندسي است، همانطور كه ميدانيد امروز نيز اين كلمه به كلماني مثل اقتصاد، فرهنگ، اخلاق و... از سوي مهندسان اضافه شده است ولي مجريان اين نوع مهندسيها نيز مهندس نيستند. براي نمونه آقاي حجاريان كه مهندس است، فاقد نگرش مهندسي به اين مفهوم است، در مقابل برخي روحانيون و حتي فارغالتحصيلان علوم اجتماعي كه هيچ آشنايي با دانش مهندسي ندارند، در عرصه سياست و جامعه داراي ذهنيت مهندسيگونهتري نسبت به مهندسان هستند، هرچند از نوع سادهانگارانه نگاه مهندسي.
حضور بيش از حد مهندسان در عرصههاي سياسي و اجتماعي كه تخصص اوليه ايشان نيست را آيا مثبت ارزيابي ميكنيد يا خير؟
اين پرسش از يك نگاه مهندسي سياسي تراوش كرده است! گويي كه بايد سياست را مهندسي كرد و گفت چه كساني وارد شوند و چه كساني وارد نشوند و براي هركدام سهميه تعيين كرد! اين نگاه كه ميخواهد عليه نگرش مهندسي در جامعه اقدام كند، بيش از هر نگاه ديگري مهندسيزده است. اين نگاه حوزه سياست را مثل حوزه تخصصي و فن سالارانه ميبيند كه افراد بر حسب موقعيت حرفهاي خود بايد در آن نقش بازي كنند. در حالي كه سياست عرصه مشاركت است و حضور در آن تابع هيچ نوع سلسله مراتب تخصصي از پيش تعيين شده نيست، هرچند در نظام دموكراتيك و آزاد احتمال اينكه افراد برحسب تخصص و آگاهي در مراتب بالاي سياست قرار گيرند بيشتر است.
همچنين در ذات اين پرسش اشتباهي وجود دارد كه گويي آموزشهاي دانشگاهي صد در صد شخصيت و رفتار افراد را شكل ميدهند، در حالي كه لزوما چنين نيست و بسياري از فارغالتحصيلان علوم اجتماعي هستند كه با بينش جامعهشناختي بيگانه هستند. نكته ديگر اين است كه ذهنيت مهندسي يك محور مهم دارد و آن «اُپتيمايزيشن» يا همان بهينهسازي است. وجود اين محور براي انديشه اجتماعي بسيار مهم و آموزنده است. دنياي امروز بدون اين محور قادر به حركت و رشد نيست. متاسفانه اين وجه از نگاه مهندسي در سياست و مديريت ايران غايب است؛ به ويژه در دوره هشت ساله احمدينژاد- رحيمي اثري از اين ذهنيت نيست.
جامعه و مديريت كلان اقتصادي و اجتماعي ما به ويژه در تخصيص منابع بهشدت به اين ويژگي و بينش نيازمند است. آشنايي مهندسان با رياضيات و تقويت ذهن انتزاعي و منطقي و نيز داشتن درك عيني از عدد و رقم، از ديگر ويژگيهاي مثبت نگاه مهندسي است كه در مديريت سياسي ايران كمتر ديده ميشود، در حالي كه به همه اينها نياز داريم. گرچه خودم عنوان و پيشوند مهندسي دارم ولي با آن ذهنيت مذكور در فوق موافقتي ندارم و كوشيدهام كه آن را در جامعه اصلاح كنم، در برابر ويژگيهاي اخيرالذكر و مثبت مهندسي تا توانستهام سود جستهام ولي قضاوت درباره ميزان درستي اين ادعا به عهده ديگران است.
هر کسی را بهر کار ساخته اند. این ساده ترین و آشناترین تعبیر از تقسیم کار و تخصص گرایی هست. مهندسی بسیار عالی و لازم اما واقعا پست های مدیریت و غیره نباید در دست مهندسان باشد آن هم در ابعاد وسیع و سازمان های مختلف. نگاه مهندسی ما اگر خیلی قوی بوده و هست فکری به حال ارتقائ فناوری و طراحی و کیفیت فنی محصولات و سازمان ها باشند. در این مملکت مجالی برای اقتصاد و مدیریت علمی نگذاشته اند حداقل مهندسان که عرصه برایشان فراهم تر است در زمینه های مرتبط با تخصص خودشان توسعه و بهبود ایجاد کنند.
بعلاوه نگاه مهندسی به امور نه خطی است و نه مطلق.
اغلب آنهایی که به مهندسان و نگاه مهندسی ایراد می گیرند نگاه خودشان پیشاعلمی است و نمی توانند پیچیدگیهای امور را تحلیل کنند حتی پیچیدگیهای خطی را چه رسد به پیچیدگیهای غیر خطی.
برای آگاهی از اسیب های نگاه مهندسی در سیاست توصیه می شود به مقلات دکتر سریع القلم مراجعه شود
ولي نگاه مهندسي نداشتند. كجا نگاه مهندسي داشتند?
یا نگاهي ساده تر و مطلق تر ???
مخصوصا اگر حضور در سیاست تابع هيچ نوع سلسله مراتب تخصصي از پيش تعيين شده نيست و عرصه مشاركت است