صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۲۲۳۶۶۶
امیرهوشنگ ابتهاج متخلص به «هـ.الف.سایه» بر اثر بیماری ذات‌الریه در بیمارستانی در کلن آلمان بستری شد.
تاریخ انتشار: ۱۴:۴۹ - ۲۵ بهمن ۱۳۹۳
امیرهوشنگ ابتهاج متخلص به «هـ.الف.سایه» بر اثر بیماری ذات‌الریه در بیمارستانی در کلن آلمان بستری شد.

یلدا ابتهاج در صفحه شخصی‌اش در یکی از شبکه‌های مجازی اجتماعی متنی منتشر کرد و این خبر را تایید کرد.

او نوشت: «...«سایه» در حال حاضر در بیمارستانی درشهر کلن بستری است و تحت نظر پزشکان متخصص هستند. هفته پیش بعلت ذات الریه بستری شدند و تحت معالجه قرارگرفتند. در حال حاضر جای نگرانی وجود ندارد و بزودی در روزهای هفته آینده به خانه بر می‌گردند...»

یلدا ابتهاج ضمن تشکر از کسانی که در این مدت پیام‌های محبت‌آمیز ارسال کرده‌اند، ابراز امیدواری کرده تا به زودی این شاعر از بیمارستان مرخص شود.

امیرهوشنگ ابتهاج متولد اسفند 1306 در شهر رشت است، او در آغاز، همچون شهریار، چندی کوشید تا به راه نیما برود؛ اما، نگرش مدرن و اجتماعی شعر نیما، به ویژه پس از سرایش ققنوس، با طبع او که اساسا شاعری غزل‌سرا بود؛ همخوانی نداشت. پس راه خود را که همان سرودن غزل بود؛ دنبال کرد.

سایه در سال 1325 مجموعهٔ «نخستین نغمه‌ها» را، که شامل اشعاری به شیوهٔ کهن است، منتشر کرد. در این دوره هنوز با نیما یوشیج آشنا نشده بود. «سراب» نخستین مجموعهٔ او به اسلوب جدید است، اما قالب همان چهارپاره‌است با مضمونی از نوع تغزل و بیان احساسات و عواطف فردی؛ عواطفی واقعی و طبیعی. مجموعهٔ «سیاه مشق»، با آنکه پس از «سراب» منتشر شد، شعرهای سالهای 25 تا 29 شاعر را دربرمی‌گیرد. در این مجموعه، سایه تعدادی از غزل‌های خود را چاپ کرد و توانایی خویش را در سرودن غزل نشان داد تا آنجا که می‌توان گفت تعدادی از غزل‌های او از بهترین غزل‌های این دوران به شمار می‌رود.

سایه در مجموعه‌های بعدی، اشعار عاشقانه را رها کرد و با کتاب شبگیر خود که حاصل سال‌های پر تب و تاب پیش از سال 1332 است به شعر اجتماعی روی آورد. مجموعهٔ «چند برگ از یلدا» راه روشن و تازه‌ای در شعر معاصر گشود.

ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
ناشناس
۱۳:۲۰ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۶
گر چشم دل بر آن مه آیینه رو کنی

سیر جهان در آینه ی روی او کنی

خاک سیه مباش که کس برنگیردت

آیینه شو که خدمت آن ماهرو کنی

جان تو جلوه گاه جمال آن گهی شود

کایینه اش به اشک صفا شست و شو کنی

خواب و خیال من همه با یاد روی توست

تا کی به من چو دولت بیدار رو کنی

درمان درد عشق صبوری بود ولی

با من چرا حکایت سنگ و سبو کنی

خون می چکد ز ناله ی بلبل درین چمن

فریاد از تو گل، که به هر خار خو کنی

دل بسته ام به باد، به بوی شبی که زلف

بگشایی و مشام مرا مشکبو کنی

اینجاست یار گم شده گرد جهان مگرد

خود را به جوی سایه اگر جست و جو کنی


خداوند سلامتی به استاد عنایت بفرماید انشالله
مهرداد
۱۳:۱۷ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۶
استاد سلامت باشند ...
از نظرات خوانندگان فرهیخته فرارو لذت بردم .... بعضی از اشعار وزین استاد رو تا حالا نخونده بودم .... درود بر فرارو ... درود بر همه شما
ناشناس
۱۳:۰۹ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۶
فقط ایرج میرزا
ناشناس
۱۲:۳۱ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۶
حافظ زمانه
عباس
۱۲:۲۰ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۶
خداوند هر چه سریعتر سلامت کامل به ایشان عطا نماید برای ما ایشان سروده اند:(گوی زمین به چنبر دیوانگان فتاد/ کار جهان به کام دل نابکار شد//انجام کار غارت خونین باغ بود / بعد از هزارسال که گفتی بهار شد.)
رضا
۱۲:۱۲ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۶
در این سرای بی کسی کسی به در نمیزند / به دشت پر ملال ما پرنده پر نمیزند

استاد سایه با تمام وجود برای سلامتی شما دعا میکنم .
ناشناس
۱۲:۰۹ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۶
نه لب گشایدم از گل نه دل کشد به نبید
آذربایجان
۱۰:۲۲ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۶
ضمن حفظ ارزشهای ادبی سایه (البته فارغ از تفکرات سیاسی ایشان)و همچنین منزلت نیما ، ذکر سخنان بدون اتکا به سبقه فرهنگی و ادبی دور از انتظار است.
کوشش شهریار برای رفتن به راه نیما به استناد کدام سوابق عنوان شده است؟
سرودن چند شعر نو نشانه خلاقیت دو چندان شاعر میباشد و نه تلاش برای دستیابی به راه نیما !!
مهسا
۱۰:۱۳ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۶
سلام بر استاد شعر عمرت دراز
علیرضا
۱۰:۰۰ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۶
ارغوان شاخه همخون جدا مانده من،
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی ست هوا، یا گرفته ست هنوز؟
نفسم مي گيرد
كه هوا هم اينجا زنداني ست!
-----
خدایا سایه را در سایه است حفظ کن. آمین.
داریوش
۰۹:۴۴ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۶
امشب به قصه دل من گوش میکنی
فردا مرا چو قصه فراموش میکنی
این در همیشه در صدف روزگار نیست
میگویمت ولی تو کجا گوش میکنی
ناشناس
۰۹:۳۸ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۶
برای ایشون سلامتی آرزو می کنم. کاش قدرشون رو بهتر بدونیم.
ناشناس
۰۹:۱۲ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۶
با آرزوي سلامتي كامل ايشان و درود بر روح هنرمند عزيزمان جناب همايون خرم اثري جاويدان از اين هنرمندان يگانه را گوش دهيد : گلهاي تازه شماره 52 : سرگشته
ناشناس
۰۸:۳۶ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۶
غزل به تو زنده است ای همیشه جاوید
ناشناس
۰۸:۱۰ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۶
ایران ای سرای امید
ناشناس
۰۸:۰۰ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۶
بايد شما شاعران و هنرمندان قديمي را تقديس كرد كه خود را به ريا و نفاق آلوده نكرديد و با وجودي كه نامتان كمتر به چشم ميخورد اما يادتان و آثارتان هميشه در قلب ما مردم زنده و جاويد است .
مهر
۰۷:۳۸ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۶
من همی کندم نه تیشه کوه را
عشق لیلی می کند اندوه را

در رخ لیلی نمودم خویش را
سوختم مجنون خام اندیش را

من همان عشقم که در فرهاد بود
او نمی دانست و خود را می ستود
گودرزی
۰۶:۵۹ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۶
نه لب گشایدم از گل نه دل کشد به نبید
چه بی نشاط بهاری که بی رخ تو رسید
نشان داغ دل ماست لاله ای که شکفت
به سوگواری چشم تو این بنفشه دمید
ان شاء الله خداوند شفای عاجل عنایت نماید
امیر
۰۵:۱۷ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۶
خدایا این سایه را از ما نگیر.......
nazar
۰۳:۱۰ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۶
امروز نه آغاز و نه انجام جهان است

اي بس غم و شادي که پس پرده نهان است

گر مرد رهي غم مخور از دوري و ديري

داني که رسيدن هنر گام زمان است

تو رهرو ديرينه سرمنزل عشقي

بنگر که زخون تو به هر گام نشان است

آبي که برآسود زمينش بخورد زود

دريا شود آن رود که پيوسته روان است

باشد که يکي هم به نشاني بنشيند

بس تير که در چله اين کهنه کمان است

از روي تو دل کندنم آموخت زمانه

اين ديده از آن روست که خونابه فشان است

دردا و دريغا که در اين بازي خونين

بازيچه ايام دل آدميان است
بهرنگ
۰۰:۲۲ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۶
به سان رود كه در نشيب دره سر به سنگ ميزند رونده باش/ اميد هيچ معجزى به مرده نيست/ زنده باش... سايه به سلامت بادا
ساز مخالف
۰۰:۱۹ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۶
روزی که بجنبد نفس باد بهاری
بینی که گل و سبزه کران تا به کران است
ناشناس
۰۰:۱۶ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۶
شعرهای بسیار زیبایی دارن
بابک
۰۰:۰۰ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۶
آخرین شاعر بازمانده از نسل شاعران واقعی,خدایا حفظش کن.
ایـران ای سـرای امیـد بر بامت سپیـده دمید بنگـر کزین ره پر خون خـورشیـدی خجسته رسید
اگر چـه دلهـا پـر خــون اسـت شکوه شادی افزون است سپیده ی ما گلـگـون اسـت که دست دشمن در خون است
ای ایــــران ! غمــت مـرســاد ! جاویدان شکوه تــــو بـــــاد !
راه ما، راه حق، راه بهروزیست اتحــــاد اتحــاد رمــز پیروزیسـت
صلح و آزادی جاودانه در همه جهان ، خوش باد! یادگار خون عاشقان !ای بهـار تازه ی جــاودان در ایــن چمــن شکفته باد!
[۳]
ناشناس
۲۳:۲۴ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
نامدگان و رفتگان از دو کرانه زمان سوی تو می دوند هان ای تو همیشه در میان
با آرزوی سلامتی برای پیر پرنیان اندیش
پایدار در راه
۲۲:۲۹ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
ای خدا این وصل را هجران مکن
سر خوشان عشق را نالان مکن
بر درختی کاشیان مرغ توست
شاخ مشکن مرغ را پرّان مکن
نیست در عالم ز هجران تلخ تر
هر چه خواهی کن، ولیکن آن مکن
خدایا شفایش بده که بعد از داغ مشکاتیان و لطفی و ما را تاب هجر یار دیگری نیست.
ناشناس
۲۲:۱۴ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
سایه ات بلند باد سایه
میثم
۲۲:۰۳ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
فخر غزلسرایان معاصر... با آرزوی سلامتی
ناشناس
۲۱:۴۹ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
براشون از صمیم قلبم آرزوی سلامتی می کنم
ناشناس
۲۱:۱۱ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
لطافتی که ذهن این شاعر داره رو من در کمتر شاعری دیدم . هرچیزی رو در اطراف خودش به ظریف ترین و لطیف ترین حالتش میبینه. پنداری چشمانش از منظری دیگر به دنیا مینگرد
زنده باشد
ناشناس
۲۱:۰۸ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
خدایا
به سلامت نگاه دارش
ناشناس
۲۱:۰۰ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
دریغ از یک عکس یا تصویر فرارو جان
فرهاد جوان
۲۰:۵۵ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
تنت به ناز طبیبان نیاز مباد
با ارزوی سلامتی برای استاد بزرگ ادب فارسی نمیدانم ایشان چرا اینقدر سانسور میشوند سروده های اقای ابتهاج در اندازه حافظ ارزش دارد اما چه فایده که گفته اند همیشه
تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم
روزی سراغ من ایی که نیستم
تدبیر
۲۰:۴۷ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
«... سزد اگر هزار باز بيفتي از نشيب راه و باز
رو نهي بدان فراز
چه فكر ميكني
جهان چو ابگينه شكسته ايست
كه سرو راست هم در او
شكسته مينمايد
چنان نشسته كوه
در كمين اين غروب تنگ
كه راه
بسته مينمايدت
زمان بيكرانه را تو با شمار گام عمر ما مسنج
به پاي او دمي است اين درنگ درد و رنج
بسان رود كه در نشيب دره سر به سنگ ميزند
رونده باش
اميد هيچ معجزي ز مرده نيست
زنده باش»
با آرزوی سلامتی برای ایشان.
سیدمهدی موسوی
۲۰:۳۰ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
استاد سایه عزیز
سایه ات مستدام بر سر شعر و ادبیات ما
ای موی سپید سپبد روح

باید سالم و پر توان بر سیاهی کسالت فائق آیی از دعای مردم و کرامت خالق زیبایی ها
ناشناس
۲۰:۰۱ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
رود خردی که به دریا می رفت

چه به سر داشت؟ چه آمد به سرش؟

سینه می سود به خاک

سر به خارا می کوفت

چاله را با تن خود پر می کرد

تا سرانجام از آن رد می شد.

آه آن رود روان دیگر نیست

گر فرومانده زمینش خورده ست

گر رسیده ست به دریا دریاست.

رود رفته ست و در این بستر خشک

چاله ای هست و در او مشتی آب

که زمین می خوردش.

قصه این است که آن آب منم!


استاد انسان متواضع و دوست داشتنى هستند
ناشناس
۱۹:۴۱ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
با آرزوی سلامتی برای این شاعر گرانمایه
ناشناس
۱۸:۵۵ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
اي داد بيداد، اي امان از روزگار
ناشناس
۱۸:۵۳ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
جالبه که بعد انقلاب حتی یه شعر نصف اندازه امثال ابتهاج ها و شاملو ها و مشیری ها و.... بوجود نیومد...
علی ممتاز
۱۸:۲۷ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
حافظ ثانی هستند ایشان'،به امید خداوند سلامتی به ایشان بازگردد......
دریا
۱۸:۲۳ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
ای عشق همه بهانه از توست/من خامشم این ترانه از توست.
موج
۱۰:۳۴ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۶
این بانگ بلند صبحگاهی /وین زمزمه شبانه از توست.
البرز
۱۰:۳۵ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۶
کشتی مرا چه بیم دریاست//توفان زتو کرانه از توست.
اسمان
۱۰:۳۹ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۶
چون (سایه )مرا خاک برگیر//این جا سر و استانه از توست.
ناشناس
۱۸:۰۴ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
با آرزوی سلامت برای شاعری که شعر ناب می گوید :
ای سایه صبر کن که براید به کام دل
آن آرزو که در دل امیدوار توست
ناشناس
۱۷:۵۴ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
شعر ارغوان را استاد اخوان ثالث سرودن ولی ایشون خیلی قشنگ خوندن...
ارغوان شاخه ی همخون جدا مانده ی من..
ناشناس
۱۷:۳۵ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
با آرزوی سلامت برای شاعری که شعر ناب می گوید :
ای سایه صبر کن که براید به کام دل
آن آرزو که در دل امیدوار توست
ناشناس
۱۷:۳۵ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
درود بر سایه شاعر همراه مردم . بسیار سرفرازم که در میهنی نفس میکشم که چونان سروهایی سایه گستر ان هستند.
احمد
۱۸:۳۷ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
بودند.
ناشناس
۱۷:۱۱ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
با آرزوی سلامت برای شاعری که شعر ناب می گوید :
ای سایه صبر کن که براید به کام دل
آن آرزو که در دل امیدوار توست
خیرابادی
۱۷:۰۸ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
نشود فاش کسی انچه میان من و توست تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
باران
۱۸:۲۱ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم/پاسخم گو به زبانی که میان من و توست.
ستاره
۱۰:۳۳ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۶
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید/حالیا چشم جهانی نگران من و توست.
پرهام
۱۷:۰۴ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
ارغوان این چه رازی است که هر بار بهار
با عزای دل ما می آید؟
که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است
وین چنین بر جگر سوختگان
داغ بر داغ می افزاید
ناشناس
۱۷:۰۲ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
با آرزوی سلامت برای شاعری که شعر ناب می گوید :
ای سایه صبر کن که براید به کام دل
آن آرزو که در دل امیدوار توست
ناشناس
۱۶:۵۸ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
بودن ایرانی در ایران زیبا تر است !
باران
۱۸:۲۰ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
گاهی هجرت بهتر از ماندن است .
ناشناس
۰۹:۳۳ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۶
البته اگر دگرهاواغیار دراین دیار مانع نبودند!!!!.
علیرضا
۰۹:۵۷ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۶
اگر جای ماندن باشد.
ناشناس
۱۰:۳۲ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۶
گاهی برای ماندن باید رفت!
ناشناس
۱۰:۵۵ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۶
احسنت
مهرداد
۱۶:۴۸ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
شاید استاد دلتنگ یارانش شده .......
بیقرار لطفی شده .....
ارغوان این چه رازیست که هر سال بهار با عزای دل ما می آید ....
ناشناس
۱۰:۱۲ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۶
زبونتو گاز بگیر....
ناشناس
۱۶:۳۲ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
سایه ات مستدام
هادی
۱۶:۲۹ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
اگرچه دلها پرخون است...
نرگس
۱۶:۱۱ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
با آرزوی بهبودی برای استاد گرانقدر شعر و ادب فارسی /قسمتی از شعر سایه عزیز که سرلوحه زندگیم قرار گرفته :
روزگارا قصد ایمانم مکن
زانچه می گویم پشیمانم مکن
گر بدی گیرد جهان را سر بسر
از دلم امید خوبی را مبر
ناشناس
۱۵:۵۲ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
درود بر جناب سايه. سايه شان مستدام
ناشناس
۱۵:۳۷ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
ارغوان شاخۀ همخون جدا ماندۀ من .....
رسول
۱۵:۲۰ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
چه غمین ماندی ای دل//نه غمی نه غمگساری//نه به انتظار یاری نه ز یار انتظاری...
اهورا
۱۵:۱۴ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
ايشان در پناه يزدان به سلامت باد
استاد بزرگي است
ناشناس
۱۵:۱۳ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
آرزوی سلامتی برای او که مایه فخر این مرز و بوم است را دارم
ناشناس
۱۵:۳۳ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
ابتهاج خیلی تنهاست...
بعد مرگ نیما؛ شعری سوزناک واسه شهریار گفته:
با من بی‏کس تنها شده یارا تو بمان
همه رفتند از این خانه خدارا تو بمان

من بی برگ خزان دیده دگر رفتنی‌ام
تو همه بار و بری تازه بهارا تو بمان

داغ و درد است همه نقش و نگار دل من
بنگر این نقش بخون شسته نگارا تو بمان

زین بیابان گذری نیست سواران را لیک
دل ما خوش بفریبی است‌، غبارا تو بمان


هر دم از حلقه عشاق‌، پریشانی رفت
به سر زلف بتان سلسله دارا تو بمان

شهریارا تو بمان بر سر این خیل یتیم
پدرا، یارا، اندوه گسارا تو بمان

«‌سایه‌» در پای تو چون موج دمی زارگریست
که سر سبز تو خوش باد کنارا تو بمان
ناشناس
۰۶:۴۸ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۶
ممنون ناشناس 15:33 از قطعه شعري كه از سايه گذاشتي
ناشناس
۱۵:۱۱ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
آخرين بازمانده از نسل شاعران معتبر
سحر
۱۵:۳۴ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
جالبه که بعد انقلاب حتی یه شعر نصف اندازه امثال ابتهاج ها و شاملو ها و مشیری ها و.... بوجود نیومد...
ناشناس
۲۰:۲۶ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
سحر خانم خیلی مطمئن صحبت نفرمایید

مگه شما کل ادبیات معاصر رو ورق زدید ؟

مرحوم نجمه زارع
مرحوم قیصر امین پور
و صدها شاعر که خدا رو شکر در عنفوان جوانی هم هستند اشعار فاخر و شایسته ای دارند

بعد از ان هم شعر و هنر یک امر نسبی هست نه مطلق یعنی ممکنه من با برخی اشعار جناب بهمنی یا فاضل نظری یا سید حمید برقعی یا شفیعی کدکنی لذتی ببرم که شما اصلا از خواندن آن لذتی نبرید
پس نظر خودت را تعمیم ندهید

اینکه شما ندیده اید دلیل بر نبودن نیست بزرگوار
ناشناس
۲۰:۳۸ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
برای سلامتیش دعا می کنیم
ناشناس
۲۲:۴۸ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۵
ایران ای سعی امید ....
ناشناس
۱۰:۳۲ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۶
شفیعی کد کنی؟ شفیعی کد کنی؟ شما لذت میبری بسیار هم عالی اما این کجا و آن کجا درست همینجا مصداق پیدا میکنه
ناشناس
۱۱:۳۰ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۶
قیصر امین پور رو با ابتهاج و مشیری مقایسه کردن جالبه...
ناشناس
۱۱:۴۹ - ۱۳۹۳/۱۱/۲۶
همه دارن میرن. اما حیف که 8 سال همه چیز خراب شد، شعر، موسیقی، فرهنگ، اقتصاد، احترام، صداقت، آرامش و و و