محمد حسنوند، دانشجوی دکتری حقوق عمومی- حوادث تلخ این روزهای جهان آنقدر ناپسند است که جا دارد هر انسان آزاده و اندیشمندی در جایگاه انسان بودن خویش، فارغ از هر عقیده و مذهبی از آنها ابراز تاسف کند.
ابراز تاسف هم از آن رو که عدهای به نام دین دست به کشتار میزنند و هم در مقابل عدهای نیز با ادعای آزادی بیان، باورهای میلیاردها انسان را به تمسخر گرفته و حقوق مذهبی آنان را به هیچ میانگارند.
باورش سخت و دردناک است، که در دنیای فعلی، که بشر داعیه فتح دروازههای دموکراسی و حقوق بشر را دارد، فرانسه، مدعی مهد تمدن و آزادی، تبدیل به میدان جنگ شود، کمی آنطرفتر در آفریقا باز در همین روزها هزاران نفر، باز به نام دین، قتل عام شوند و باز در فرانسه عدهای، به ظاهر متمدن و دموکراسی خواه، به راحتی مقدسترین فرد یک دین را که پیامبرش باشد، به سخره میگیرند و اهانت میکنند.
و دهها از این ناباوریها در دنیای متمدن امروزی که جای آن دارد به پیشرفتها و به مدعیات مدنی مدرنیته با دیده تردید بنگریم، و از خود بپرسیم آیا قرار است دستآورد مدنیته باز تکرار همان رفتارهای قرون وسطا باشد؟
در این میان ما مسلمانان و اسلام قربانی مظلومیتی مضاعفیم، که هم خودمان و هم دینمان و هم پیامبرمان مظلوم واقع شدهایم.
اگر در فرانسه بیست نفر قربانی جهل مذهبی شده است که البته همان هم از سوی ما محکوم است، در سرزمینهای ما تا کنون صدها هزار نفر در پای همین متعصبان لامذهب جان دادهاند و البته بسیار بیشتر از اینها در طول دهههای گذشته زیر ظلم دایمی و حق به جانب اسراییل و لشکرکشیهای غرب! مظلومیت بزرگ ان است که قربانی ترور باشی و متهم به تروریسم!
گرچه برای افکار عمومی دنیا القا شده که باور کنند دین اسلام و مسلمانان منشأ خشونتاند. اما واقعیت این است که، اسلام پرشکوهترین آیینهای منجر به دوستی و همدلی و محبت را در جهت گسترش صلح، مهربانی، محبت و برادری، تشریع کرده است.
اسلام، نویدبخش سعادت برای تمام انسانهاست؛ دینی که محبت را به عنوان اساس و جوهر خود مطرح میسازد هیچ نسبتی با خشونت و ترور ندارد، و اگر امروز خشونت جهان را فراگرفته و این بار غرب را نیز همچون مسلمانان البته در مقیاس بسیار کوچکتر، نیز بینصیب نگذاشته است چیزی جز بازخورد سیاستهای آنان در استثمار ملتها نیست، مسلمانان فقط قربانی ترور و تندرویاند.
اینها همه حاصل سرمستی غربیها از قدرت سخت افزاری شان، حمایتهای بیدریغ از رژیم صهیونیستی و تحقیر ملت هاست که نیروهای پرعقده و خشمناک را به سوی خودشان روانه کرده است.
تروریسم امروز، فرزند استعمارگری دیروز است. تروریسم امروز، واکنش به نژادپرستی دیروز است. وقتی با تفنگ به مهمانی جهان میآیند، انتظاری نیست که با گل به سرزمین آنان بروند.
تجربه پیدایش گروههای افراطی، نشان داد که نمیشود از ترور، برای مقابله با کشورهای مخالف، استفاده کرد و پس از آن، از عوارض پیدایش تروریسم در امان ماند. اشتباه بزرگتر غرب ان است که تلاش دارد تا اشتباه خود را به پای اسلام بنویسند.
نقض آزادی ادیان با ادعای آزادی بیان در هیچ منطق حقوقی و عقلانی نمیگنجد! ماهم میپذیریم که آزادی بیان یکی از حقوق پایهای انسان هاست، اما این حق نامحدود نیست و محدودیتهایی دارد.
آزادی بیان تا جایی است که آزادی مذهب و عقاید سایرین مورد هجمه واقع نشود. در حالیکه در کشورهای غربی، آزادی بیان توجیه کننده، خدشه دار کردن حیثیت و احساسات افراد نیست پس چگونه، با ادعای آزادی میتوان احساسات میلیاردها انسان آن هم در کشوری که ادعای رعایت حقوق مذاهب و تسامح مذهبی را دارد، جریحه دار نمود؟ در حالی که در همان جامعه اندیشمندان برای زیر سؤال بردن هولوکاست به زندان افکنده میشوند و آزادی بیان در پای منافع صهیونیست به هیچ انگاشته میشود.
دین، اندیشه و عقیده اوصافی از انسان است که حیات او را متعالی و به آن بعدی معنوی میبخشد و زندگی را برای او از زیستن متمایز میکند. حقوق دینی همچون آزادی بیان، از حقوق طبیعی و مسلمی است که لازمه حیات انسانی بشر است که در نظام بین المللی حقوق بشر به صراحت به رسمیت شناخته شده، بنابرین توهین به پیامبر یک امت، پیامبری که نماد مهر و رحمت برای جهانیان است جز دامن زدن به تندرویها و خشونتها حاصلی نخواهد داشت، و به اندازه تروریسم به نام دین محکوم است!