فرارو- با همکاری اداره بهزیستی استان مازندران و خیرین مادر فداکاری که برای پرداخت دیه فرزندش همه اموال خود را فروخته و بی خانمان شده بود دوباره صاحب خانه و زندگی شد.
شهربانو نوری مادر پنج فرزند است که یکی از فرزندانش به نام خلیل از چند سال پیش به خاطر یک دعوای خیابانی به زندان افتاد و شهربانو برای پرداخت دیه پسرش ناچار به فروش خانه ی خود شد و بساط سبزی فروشی را در کنار یک شهرک مسکونی در شهر ساری به راه انداخته و در همان جا نیزسکونت داشت.
شهربانو از این طریق دو دختر خود را به خانه بخت فرستاد و در 17 تیرماه امسال موفق به پرداخت دیه پسرش شد تا اینکه سید خلیل ساداتی بعد از حدود 9 سال حبس در زندان در چهارم دیماه 93 آزاد شد.
در پی انتشار عکس های امیر علی رزاقی عکاس مهر از کارتن خوابی بی بی شهربانو که به خاطر دیه فرزندش مجبور به فروش تمام دارایی خود شده بود به همت خیرین و اداره بهزیستی استان مازندران خانه و لوازم زندگی تهیه شد و سرانجام در یازدهم دیماه 93 بی بی شهربانو بعد از 2 سال کارتن خوابی صاحب خانه و زندگی شد.
کی میتونه انقدر صبر داشته باشه انقدر با گذشت باشه ، انقدر وفادار باشه جز مــــــــــــــــــادر
قابل توجه زن ستیز ها
اول از همه تشکر از هنرمند عکاسی که درد جامعه رو به رخ خیلیا کشید
دوم اینکه عکس سوم کاملا هنری گرفته شده تا تفاوت رو نشون بده..و سوم که مهمتر از همه است درود بر همه مادران عزیز این مرز و بوم که حاضرند برای فرزندانشان از همه چیز خود بگذرند.
هر چند زنان ما چیزی برای تحقیر شدن ندارن
ولی این بچه باید با سر و جان در خدمت این موجود باشه!
این یه فرشتس همه مادرها فرشتن خدا که رو زمین نیس پس مادر بجاش هست خیلی خوشحال شدم کاش من هم پولی ذاشتم تا به این مادرها کمک میکردم
وتقعا داماداش اینقد بد بودن؟
بس که بی غیرت بودن
لطف خداست شامل حال غزل شده است
غیر از تو جای هیچ کسی نیست در دلم
این مسأله میان من و عشق حل شده است . . .
من، ساده لوح کودک گوهر ندیده ام
گاهی بسنگ جهل، گهر را شکسته ام
گاهی بدست خشم بخاکش کشیده ام
بازهم گداي مادري
عكس سوم از بي توجهي عكاس است كه سوژه را گم كرده
ولی چرا دامادهای محترم کاری برای این مادر نکردن. اخه چه جوری یه مرد راضی میشه مادر زنش توی خیابون کارتن خواب باشه!!!!!!!
نجات دادن اون پسر از مخمصه، خیلی مردونگی و عشق میخواد.
درود به مادر، درود به مادر
مادر
مادر
چه میشه گفت
فقط میشود گریست
باید کف پاش رو بوسید
ای یگانه ترین بعد از خدای!
مادر تو را چه بنامم که هیچ چیز یارای برابری با تو را ندارد
کوهت ننامم که کوه پایداری و استقامت از تو آموخته
رودت نخوانم که رود صداقت و پاکدامنی تو را به ارمغان برده
آسمانت نخوانم که بسی بلندتر و رفیع تری و آسمان زیر گامهای توست
ماه و خورشیدت ننامم که آن دو نور تو را به عاریت گرفته اند
ستاره ات ندانم که آنان بی شمارند و تو بی همتا
تو را نسترن و یاس و یاسمن نمی دانم که گل نیز عطر و بویش را از تو دارد
آبشاران خروشان از مهر توست و دشت وسعت خویش را از قلبت گرفته
مادر تو را با کدامین شعر و غزل بسرایم که در مقابل نامت شعر و غزل نیز عاجزند
تو خود یک دنیا کلامی و یک عمر واژه ای …
مادر ای طراوت بهاران و ای هستی بخش زندگانیم
تو را چه بنامم و وصفت چه بخوانم که بیکران آسمانها و دریاها
و هرچه در اوست در پیش نام تو کوچکند و عزیز
و اکنون تو را ای بزرگ، ای بی همتا
با تمام عظمتت در قلب کوچک خود می یابم و یزدان پاک را سپاس می گویم
که این نهال عشق و محبت را به قلب من ارزانی داشت
باشد که به جبران نیکیهایت و به پاس دلواپسیهایت
همواره تو را عزیز بدارم و محترم
و همواره آواز من این باشد که
مادر… دوستت دارم … دوستت دارم
عمرت مستدام؛ نامت جاودان
برگرفته از وبسایت "سوسو سایت"
افسوس.....................
مستاجر شد .
جو نده دادا.