فرارو- در حالی که مسیحیان دنیا خود را برای جشن کریسمس آماده میکنند، خبرگزاریهای بینالمللی تصاویری از حال و هوای کریسمس در شهرهای مختلف ایران منتشر کردند.
با وجودی که طبق تقویم مذهبی ارامنه ایران سالروز تولد عیسی مسیح در روز 6 ژانویه جشن گرفته می شود اما همزمان با برگزاری روز کریسمس در 25 دسامبر، برخی فروشگاه ها در تهران از چند روز پیش از این تاریخ به فروش کاج و برخی نمادها و مجسمه های مذهبی و هدایای مخصوص کریسمس به مسیحیان ارمنی و حتی مسلمان ها می پردازند.
روزنامه جروزالم اسرائیل در همین رابطه گزارشی از حال و هوای جشن کریسمس در ایران منتشر کرد و اعتراف کرد "تغییر محسوس حال و هوای برخی مناطق شهر تهران به مناسبت این فستیوال مذهبی رنگارنگ نه تنها از جنبه اینکه برپایی جشن در کشوری با اکثریت مسلمان جالب توجه می نماید، بلکه از جنبه دیگر نیز به دلیل اینکه کلیسای مسیحیان ارامنه ایران سالروز تولد عیسی مسیح را در روز 6 ژانویه و نه 25 دسامبر گرامی می دارد،قابل توجه است".
این نشریه با انتشار تصویری از چند کاج تزیین شده برای فروش در مقابل فروشگاهی در تهران نوشت سایتهای ایرانی با انتشار تصاویر مختلفی از خریدهای شب کریسمس و انتشار تصاویر کاج های تزیین شده به استقبال این جشن رفته اند و اخبار و گزارش های تصویری این رویداد آیینی را منتشر می کنند. عکس های زیر در همین رابطه در خبرگزاری فرانسه و پایگاه "گتی ایمیج" منتشر شده است.
خواهشا" حوصله کن بادقت بخوان
حاجی فیروز
عمو نوروز و حاجی فیروز اصلا فرعی نیستند ، خیلی هم اصلی اند . داستان عمو نوروز ، داستانی عاشقانه است . عمو نوروز منتظر زنی است . آنها می خواهند با هم ازدواج کنند . این داستان می تواند به آن ازدواج مقدس الهه و شاه مربوط باشد . در واقع آن زن بی نام ( سال ) عاشق عمو نوروز است و آن الهه هم عاشق شاه است .
عمو نوروز نماد کسی است که برکت می دهد ، حالا شاه یا هر کس دیگر و آن زن هم منتظر عمو نوروز است .
داستان عمو نوروز
یکی بود ، یکی نبود . پیر مردی بود به نام عمو نوروز که هر سال روز اول بهار با کلاه نمدی ، زلف و ریش حنا بسته ، کمرچین قدک آبی ، شال خلیل خانی ، شلوار قصب و گیوه تخت نازک از کوه راه می افتاد و عصا به دست می آمد به سمت دروازه شهر .
بیرون از دروازه شهر پیرزنی زندگی می کرد که دلباخته عمو نوروز بود و روز اول هر بهار ، صبح زود پا می شد ، جایش را جمع می کرد و بعد از خانه تکانی و آب و جاروی حیاط ، خودش را حسابی تر و تمیز می کرد . به سر و دست و پایش حنای مفصلی می گذاشت و هفت قلم ، از خط و خال گرفته تا سرمه و سرخاب و زرک آرایش می کرد . یل ترمه و تنبان قرمز و شلیته پرچین می پوشید و مشک و عنبر به سر و صورت و گیسش می زد و فرشش را می آورد می انداخت رو ایوان ، جلو حوضچه فواره دار رو به روی باغچه اش که پر بود از همه جور درخت میوه پر شکوفه و گل رنگارنگ بهاری و در یک سینی قشنگ و پاکیزه سیر ، سرکه ، سماق ، سنجد ، سیب ، سبزی ، و سمنو می چید و در یک سینی دیگر هفت جور میوه خشک و نقل و نبات می ریخت . بعد منقل را آتش می کرد و می رفت قلیان می آورد می گذاشت دم دستش . اما ، سر قلیان آتش نمی گذاشت و همانجا چشم به راه عمو نوروز می نشست .
چندان طول نمی کشید که پلک های پیرزن سنگین می شد و یواش یواش خواب به سراغش می آمد و کم کم خرناسش می زفت به هوا .
در این بین عمو نوروز از راه می رسید و دلش نمی آمد پیرزن را بیدار کند . یک شاخه گل همیشه بهار از باغچه می چید رو سینه او می گذاشت و می نشست کنارش . از منقل یک گله آتش برمی داشت می گذاشت سر قلیان و چند پک به آن می زد و یک نارنج از وسط نصف می کرد ؛ یک پاره اش را با قندآب می خورد . آتش منقل را برای اینکه زود سرد نشود می کرد زیر خاکستر ؛ روی پیرزن را می بوسید و پا می شد راه می افتاد .
آفتاب یواش یواش تو ایوان پهن می شد و پیرزن بیدار می شد . اول چیزی دستگیرش نمی شد . اما یک خرده که چشمش را باز می کرد می دید ای داد بی داد همه چیز دست خورده . آتش رفته سر قلیان . نارنج از وسط نصف شده . آتش ها رفته اند زیر خاکستر ، لپش هم تر است . آن وقت می فهمید که عمو نوروز آمده و رفته و نخواسته او را بیدار کند .
پیر زن خیلی غصه می خورد که چرا بعد از آن همه زحمتی که برای دیدن عمو نوروز کشیده ، درست همان موقعی که باید بیدار می ماند خوابش برده و نتوانسته عمو نوروز را ببیند و هر روز پیش این و آن درد دل می کرد که چه کند و چه نکند تا بتواند عمو نوروز را ببیند ؛ تا یک روزی کسی به او گفت چاره ای ندارد جز یک دفعه دیگر باد بهار بوزد و روز اول بهار برسد و عمو نوروز باز از سر کوه راه بیفتد به سمت شهر و او بتواند چشم به دیدارش روشن کند .
پیر زن هم قبول کرد . اما هیچ کس نمی داند که سال دیگر پیرزن توانست عمو نوروز را ببیند یا نه . چون بعضی ها می گویند اگر این ها همدیگر را ببینند دنیا به آخر می رسد و از آنجا که دنیا هنوز به آخر نرسیده پیرزن و عمو نوروز همدیگر را ندیده اند .
تازه چه ربطی داشت،جناب بابصیرت؟
در اسپانيا شش ژانويه بسيار ارج و قرب بالاتري نسبت به ٢٥ دسامبر داره
نداره !!!!
تولد حضرت مسیح و سال نو میلادی بر همه هموطنان عزیز مسیحی مبارک باد. با آرزوی سالی پربار.
خوب نيست كه عكس خانمهايي كه در هر گزارش تصويريتون هستن بذاري عكس برتر كه اول اون ديده بشه و به خاطر جذابيتش كليك بخوره.
فرارو زن ايراني ابزار كليك خوردن سايت نيست!!!!
خيلي ناراحتم از اين بابت
ایرانین ولی مسیحی هستن. کریسمس روز تولد عیسی مسیحه. چرا مسائل رو قاطی میکنی؟
چرا عکسهای پارسال رو دوباره گذاشتید؟؟؟؟؟
به ایران قسم، من در اینجا خجالت میکشم که بعضی از مردم ما چنین دو آتیشه والنتین، هالووین، کریسمس و غیره را جشن میگیرند. که گویا از جشن های فراموش شده کورش کبیر و یا نامبرده در شاهنامه هستند.
البته حق اقلیت مسیحی ایران برای جشن گرفتن این ایام به هیچوجه خدشه پذیر نیست.
اون جشن ها هم اگه اجازه بدن انجام می شوند
آسوری ها(آشوری) هم مسیحی هستند
با آرزوی سالی خوش برای همه