فرارو- شب یلدای هر سال مصادف است با درگذشت استاد ابوالحسن خان صبا یکی از ماندگارترین چهره های تاریخ موسیقی ایرانی. تعدد شاگردان و تعلیم ساز مختلف از او معلمی بی نظیر در تاریخ فرهنگ این مرز و بوم ساخته است.
به گزارش فرارو، صبا نزد میرزا عبدالله فراهانی، درویش خان و علینقی وزیری تار و سهتار، نزد حسین هنگآفرین ویولن، نزد حسین اسماعیلزاده کمانچه، نزد علی اکبر شاهی سنتور، نزد اکبرخان نی و نزد حاجی خان ضرب را آموخت که همگی از بزرگترین استادان زمانه بودند.
او در تمامی این زمینه ها شاگردان طراز اول دارد. حسین تهرانی (تنبک)، حسن کسایی(نی)، داریوش صفوت(سه تار)، فرامرز پایور(سنتور)، غلامحسین بنان(آواز)، علی تجویدی، همایون خرم، اسدالله ملک و رحمتالله بدیعی(ویولن) و ابراهیم قنبری مهر (در زمینه ساخت ساز) شاگرد صبا بوده اند.
صبا ۵۴ سال زندگی کرد. علت مرگش بیماری قند، مشکل قلب و تنگی عروق بود. همسرش (منتخب اسفندیاری، دختر عموی نیما یوشیج) در خصوص روزهای آخر عمر صبا در مصاحبه ای گفته بود:
دو ماه قبل از مرگ،به من گفت: «منتی (او مرا به این نام صدا میکرد)، من به زودی از دنیا میروم. باید خانه ام رو بنام تو کنم». حرفش را جدی نگرفتم اما حال او روز به روز بدتر می شد. اواخر عمرش زیاد از خانه بیرون می رفت. سر کوچه یک مغازه کفاشی بود، ساعتها در مغازه می نشست و به کار کفاش نگاه می کرد بدون آنکه حرفی بزند. یک سه تار قشنگ ساخته بود که طول آن نیم متر بود. روزهای آخر عمرش سه تار را در آغوش می گرفت و به من خیره می شد و می خواند :
روز ۲۹ آذر، حالش خیلی بد شده بود. دکتر شیخ به منزلمان آمد. آن شب آقای پایور و خانم آذر عظیما (همسر مرتضی حنانه) آنجا بودند . دکتر گفت که صبا امشب می میرد . ولی صبا که عشق عجیبی به تدریس داشت خیلی آسوده و در کمال آرامش به خانم عظیما درس داد و به پایور سفارشاتی کرد. دوستانش را خبر کردم. بعد از اینکه درس دادنش تمام شد روی تخت دراز کشید.
شهریار و امیر جاهد سراسیمه به بالینش حاضر شدند. صبا که مرا بسیار منقلب بودم ، دلداری می داد . دخترانش را بوسید. نگاهی به سازش انداخت. دو قطره اشک از چشمانش سرازیر شد. دست مرا گرفت. رکسانا را صدا کرد و از او خواست تا پیانو بزند. زیر لب شعر نیما را زمزمه می کرد: «به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را» تا به راحتی در سپیده دم جان به حق تسلیم کرد .
پیکر او روز بعد از خیابان ظهیر الاسلام در بهارستان به گورستان ظهیر الدوله در شمیران منتقل شد.
آنچه در ادامه می شنوید اجرای تصنیفی است که صبا در روزهای پایانی عمر خود زمزمه می کرده. این تصنیف منسوب به ظهیرالدوله است و بعدها فرامرز پایور (شاگرد استاد صبا) آن را توسط گروه اساتید بازسازی کرد و شهرام ناظری آن را خواند.
اجرای استاد شهرام ناظری را بشنوید
ممنون
تا دنیا دنیاست ، موسیقی ایران مدیون صباست.روحش شاد
ممنون
تا دنیا دنیاست ، موسیقی ایران مدیون صباست.روحش شاد
"نگاهی به سازش انداخت. دو قطره اشک از چشمانش سرازیر شد."
که رسیدم دلم آتش گرفت. خیلی سخته لحظه ای که می خوای از این دنیا بری ولی هنوز دلت با چیزهایی می خواهد بماند که یک عمر آرام گرفته. دل صبا به ساز زدنش آرام میگرفته. مخصوصا ساز سه تار که نوازنده ها می دانند که سازی است شخصی و نوازنده آن بیشتر در خلوتهایش با سه تار نوازی حال می کند. حتما صبا نیز در خلوتهایش با سه تار نوازی آرام میگرفته است و دلش را آرامش میداده.
حالا موقع رفتن است و صبا باید همه اینها را با خاطراتشان بگذارد و برود. لحظه بسیار سنگینی است.
دلم در این روز ابری با خواندن این نوشته ابری شد.
به قول اخوان ثالث،
ابرهای همه عالم در دلم می گریند.
فراروی عزیز ممنون از این پست های زیبا و تقدیر از بزرگان و فرهیختگان
ممنون از یاد آوری نام این عزیزان که همچون خورشید های تابنده بر تارک فرهنگ ما می تابند.نام و یاد او و تمام شاگردانش که راه او را ادامه دادند و از دنیا رفته اند هم گرامی باد. امیدورام رهروانش هر روز در راه اعتلای فرهنگ وهنر و موسیقی اصیل ایرانی پر توان تر گام بردارند
امیدوارم شما هم در را ادای دین خود ربه فرهنگ و هنر ااین ملت موفق باشید و کوشاتر
شیشه ی می در شب یلدا شکست !
هرگاه حال خوشی ندارم به موزه
صبا-خانه صبا - میروم و او برایم زنده میشود و نواهای جاودان خود
را مینوازد و حالم خوش میشود
بقول شهریار شاعر:
تا ابد سینه ما خونی وخونگرنگ از توست،
تو هم آمیخته با خون سیاووش
شدی.
در اینجا جا دارد به همه دوستاران صبا و اهالی هنر و فرهنگ که علاقه مند به شناخت بیشتر این هنرمند هستند کتابی را که جدیدا" منتشر شده و بنده هم مطالعه کردم و لذت بردم معرفی کنم:
کتابی با عنوان "اسطوره صبا"
به همت آقای علی دهباشی
که شاید جامعترین کتاب در باره صبا و کارش باشد
روحش شاد
شب یلدا هم.
خداوند حفظت کند
سپاس از نوشتار زیبایت