افشین علا قائممقام انجمن شاعران ايران در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت:
اصلاحطلبان براي كسب كرسيهاي مجلس آينده، نيازي به هماوردطلبي و رجزخواني ندارند.
شرايط كشور به گونهيي است كه- در صورت اجراي بدون مانع قانون انتخابات- مجلس آينده از آن اصلاحطلبان خواهد بود. البته منظورم اين نيست كه تمام چهرههاي مجلس آينده، تركيبي از چهرههايي است كه يا اصلاحطلب - به معناي شناخته شده آن -هستند يا اصولگراياني كه از افراط و خشونت به دورند.
جريان اصلاحطلبي نيز از آنجا كه به مصلحت و اعتلاي كشور ميانديشد، ترجيح ميدهد در شرايط دشواري كه راه براي ورود بسياري از چهرههاي سرشناس اصلاحطلب هموار نيست، اصولگراياني بر مناصب بنشينند كه به همين مصلحت و اعتلا بينديشند. هم از اين رو است كه اصلاحطلبان اصيـــل - جريان وفادار به خاتمي- گزينهيي همچون ناطق نوري را بر هر چهره ديگري ترجيح ميدهند، حال بماند كه آقاي ناطق نوري اين دعوت را ميپذيرد يا نه.
آنچه مهم است آزمون بزرگي است كه اصلاحطلبان از آن سرافراز بيرون آمدهاند؛ آزمون صداقت و پايبندي به حفظ و استحكام نظام، آزمون وفاداري آگاهانه و از سر تعهد به رهبري انقلاب آن هم در شرايطي كه اصلاحطلبان جفاهاي بسيار ديدهاند. در چنين شرايطي وفادار ماندن به نظام، رهبري و قانون، ارزشمندتر است يا در شرايطي كه همه چيز به كام باشد؟ وصف حال بزرگاني چون سيدمحمد خاتمي در اين روزگار همان فرموده حافظ است كه: با دل خونين، لب خندان بياور همچو جام.خوب است سياسيون اين مملكت، بــا هــر گرايشي كه دارند از اين خصلت سيد بزرگوار توشه بيندوزند. خاتمي فقط در سال ٧٦ كه يكشبه جگرگوشه ملتي شد، لبخند نميزد. خاتمي در اين شرايط دشوار هم- كه رسانههاي تندرو حتي از فحاشي به ايشان ابايي ندارند- لبخند ميزند.
اين خاتمي، همان خاتمي ٧٦ است. آن روز هم خاتمي براي اعتلاي اين آب و خاك آمده بود، نه براي قدرت. آمده بود كه با گشودن پر و بال تواضع و همراه با چهرهيي گشاده و خندان، ملتي و جهاني را به گذشت، مدارا و تعالي دعوت كند. امروز هم- كه اوضاع، به ظاهر به كام امثال او نيست- همچنان لبخند ميزند و دشمنانش را به مروت و مدارا دعوت ميكند.
او ميبخشد، چون ميداند، ميداند كه فرصتها همچون ابرهاي آسمان شتابنده و گذرا هستند و تا زندهايم، بايد نقش نيكي و برازندگي از خود به يادگار بگذاريم. حال چه فرقي ميكند در صدر باشيم يا در كنج عزلت؟خاتمي فرزند فرهيخته امامي است كه در ١٢ بهمن ٥٧، بعد از سرنگون كردن سلطنت دو هزار و ٥٠٠ ساله شاهنشاهي و در آستانه تشكيل حكومتي اسلامي...
در مقابل چشمهاي حيران جهانيان در پاسخ به پرسش خبرنگار هيجانزدهيي كه پرسيد چه احساسي داريد؟ گفت: هيچ! چراكه براي او فرقي نميكرد در زندان و تبعيد باشد يا در صدر حكومتي كه پايههاي استكبار را به لرزه انداخته است. او به تكليف ميانديشيد و اين بياعتنايي به نفس و منيت خويش را در عمل به اثبات رساند.
جز خدا كسي را نديد و جز به خاطر خدا كاري نكرد. شور و اشتياق وصفناشدني ملتي نيز كه با ديدن او از خود بيخود ميشدند و با يك اشارتش جان خود و عزيزانشان را بر كف گرفته و به قربانگاه ميرفتند، سر سوزني به حريم نفس او خدشه وارد نكرد و دچار نخوت و غرورش نساخت. چه بسا كه در برابر اهل مدح و تملق، دلآزرده ميشد و اين دلآزردگي را با اخمي زيباتر از تمام خندههاي رهبران جاهطلب جهان به رو ميآورد. او همه چيز و همهكس اين ملت بود. اما لحظهيي باورش نشد كه كسي است! خود را خادم ملت ميدانست و ميزان را راي ايشان ميانگاشت.
حال كه ما ميراثدار چنين پير فرزانهيي هستيم، چه فرقي ميكند كه كجا ايستاده باشيم؟ خاتمي نه با رييسجمهور شدن عزيز ميشود و نه با گوشهنشيني، ضعيف و بيقدر. او هنرمندي است كه هر جا رود قدر بيند و در صدر نشيند. حال چه فرقي ميكند رياست مجلس آينده، از آن چهرهيي شود كه منسوب به جريان سياسي نزديك به اوست يا از آنِ اصولگرايي كه اگرچه در جناح رقيب اما متصف به جوانمردي و روشنانديشي است.
آزمون بزرگ عجين ساختن ديانت و سياست از همينجا آغاز ميشود. كمااينكه در قضيه رياستجمهوري نيز، خاتمي ترجيح داد چهرهيي تقويت شود كه با كانديداي منتسب به اصلاحات، فرسنگها فاصله داشت. كوتاه سخن، براي مجلس آينده نيز بايد به مشي و سيره خاتمي پايبند بود. اصلاحطلبان بايد از تجربههاي تلخ گذشته درس بگيرند و در دام رقابتهاي پرسر و صدا نيفتند. آنچه مهم است مصلحت ملت و نظام است. بايد همچون خاتمي با در نظر گرفتن واقعيتها، به ايدهآلها انديشيد. هرچند خاتمي بودن كار سختي است!