صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۲۱۵۳۸۲
تاریخ انتشار: ۱۰:۵۶ - ۰۹ آذر ۱۳۹۳
عبدالرضا شیبانی در وبسایت صبح میمه نوشت: آقای علیرضا قزوه را با شعر از نخلستان تا خیابان که اعتراضی بر آغاز تکنوکرات بازی های دوران سازندگی بود، شناختم. شاعر جوانی که رنگ و روی روستایی خودمان را داشت و برای همین بیشتر به دل می چسبید.

آخرین بار هم در اجرای حامد زمانی در برج میلاد او را دیدم. قزوه چند سالی است وابسته‌ی فرهنگی و مدیر مرکز تحقیقات زبان فارسی در هند شده است و این چند سال هر کجا رفته، قدر دیده است و بر صدر نشسته است.

او هنرمند بزرگی است و نصیحت به او فقط از باب "نصیحت به ائمه ی مسلمین" جواز دارد. هنرمندان نباید خود را به دولت‌های متنوع و متغیر بچسبانند. حامد زمانی هم از این قاعده مستثنی نیست. مگر آنکه هنرشان از استحکام و غنای کافی برخوردار نباشد و در پی آن باشند که به هر قیمتی، بمانند.

قزوه آخرین سروده اش را خیلی کوتاه به مذاکرات و ترس‌ها و دلواپسی‌هایش که در حقیقت دلواپسی‌های جبهه‌ی پایداری است، اختصاص داده است. او می گوید: «می‌ترسم ظریف کراوات کری را به یادگار بگیرد …» و این چقدر خلاف انصاف است.

در اینکه قزوه می‌تواند سخن متفاوتی داشته باشد هیچ تردیدی وجود ندارد. همینطور که صادق زیبا کلام و علی مطهری دارند اما نه با نام رهبری. اشکال اینجاست که امثال قزوه از رهبر معظم انقلاب مایه می‌گذارند و دیدگاه‌های خود را مطابق با منویات حضرت ایشان اعلام می‌کنند و به گونه‌ای که جفا به مقام معظم رهبری نیز تلقی می‌گردد، القا می‌کنند که تنها طرفداران و ذوب‌شدگان در ولایت هستند.

قزوه در "از نخلستان تا خیابان"  بیتی دارد که "کلاهم را قاضی کردم، جهنمی شد" و حتما می‌شود از قزوه خواست یکبار دیگر کلاهش را قاضی کند و بیش از کلاهش، نگران خودش، باشد. انتظار می‌رود امثال علیرضا قزوه از تعلقات و تعصبات گروهی وارسته‌تر گردند و از باب ادعایی که دارند با شاخص ولایت به ارزیابی رویدادهای مهم و حساسی نظیر مذاکرات هسته ای بپردازند.


***********************************************
شعر علیرضا قزوه با عنوان "دقیقه‌ی نود" درباره آخرین دور مذاکرات هسته‌ای در وبلاگش منتشر شد:

می ترسم مذاکرات آخر ژنو
درست مثل بازی آرژانتین باشد
با آن همه دوام که آوردیم
درست در دقیقه ی آخر
ناگاه کسی مثل مسی
بیاید و کار را تمام کند
می ترسم بعد بازی
عراقچی دوباره تبلت اش را بیرون بیاورد
تا به یادگار فیلم بگیرد
و کاپیتان ظریف
کراوات جان کری را به یادگار بگیرد
و ما بی خود به خیابان بریزیم
و جشن باخت بگیریم.
ارسال نظرات
مرتضی
۲۰:۳۸ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۹
به این میگن بصیرتخوشم اومد
قزوه که خودش همه رو نقد میکنه یکی پیدا شده خودشو نقد کنه .
دلواپس
۲۰:۰۷ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۹
نه وادی شعر سپید وادی قزوه است نه وادی سیاست!
ali
۱۹:۱۰ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۹
اسم این نوشته های سطحی را شعر نگذارید لطفا. شعر اونی بود که حافظ فرمود:
در آستین مرقع پیاله پنهان کن
که موسم ورع و روزگار پرهیز است...
برمكي
۱۷:۴۶ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۹
ضرورت ندارد كسي كه هنرش چند شعر معموليست وارد مباحث فني و پيچيده اي شود كه دانشش براي آن كم مي آورد.
ناشناس
۱۷:۴۳ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۹
اذا سمع مسلماً ینادی یا للمسلمین فلم یحبه فلیس بمسلم
می ترسم
سفره های یتیم شرمنده علی و زهرا شود و من مسلمان باشم
می ترسم
بازار کلیه / با نرخ تورم / سور مرگ بگیرد / ومن مسلمان باشم
می ترسم
دلارها
درجیب ریا و دروغ برقصند / و کوخ ها را به تمسخر گیرند / و من مسلمان باشم
می ترسم
ربا/ دیگر جنگ با خدا نباشد / و من مسلمان باشم
می ترسم
سود مردن صداقت / کلان باشد
و من مسلمان باشم
می ترسم ...
ناشناس
۱۴:۵۵ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۹
جمله ها رو دنبال هم بنویسید دیگه از شعر خیری نیست .
ناشناس
۱۴:۳۰ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۹
الان این شعره؟؟؟؟
ناشناس
۱۲:۵۵ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۹
"تمام شدن يا نشدن كار"!!
مسئله اين است برادر.
بگذار كار تمام بشود هر كس تمام كرد بكند!
ناشناس
۱۲:۴۸ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۹
یعنی اینم شعره!!!!!!

خوبه که حافظ و سعدی و شهریار و نیمایوشیج و .... نیستن !!!!
ناشناس
۱۲:۴۱ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۹
اتفاقاً باید از قدرت گرفتن امثال شما ترسید که حتی بیان شعر گونه انتقاد رو هم این طور مسخره میکنید!
ناشناس
۱۱:۵۶ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۹
این شعره خدا وکیلی ؟! یک پیشوندی نباید داشته باشه ؟
ناشناس
۱۱:۵۰ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۹
از مضمونش که بگذریم، خداییش یه نفر به من بیسواد حالی کنه آخه اینم شعره؟
یه نوشته معمولی که نویسنده اش دستش زیادی به کلید اینتر کیبورد خورده! یا مثلا کیبوردش ویرگول نداشته، جاش اینتر زده!
راوی
۱۵:۱۲ - ۱۳۹۳/۰۹/۰۹
تقدیم به آقای قزوه
نترس که من هستم
که ما هستیم
و تو تنهای تنها
کنار ردیف کلمات نشسته ای
و این پایان دیدن دنیاست
از دریچه تردید
امضا راوی