صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۲۱۴۱۰۵
اگر از يك هوادار پرسپوليس بخواهيم از چند ستاره تاريخ اين باشگاه نام ببرد، چه جوابي خواهد داد؟ همايون بهزادي، علي پروين، ناصر محمدخاني، احمدرضا عابدزاده، فرشاد پيوس، علي دايي، مهدي مهدوي‌كيا، علي كريمي و... اما اگر بخواهيم از يك ستاره خاص با شيطنت‌هاي به ياد ماندني و تماشاگرپسند نام ببرد، بي‌شك پاسخ خواهد داد: مجتبي محرمي! بازيكني جنگنده و باهوش آن هم با شماره كفش 39!
تاریخ انتشار: ۱۲:۵۴ - ۲۷ آبان ۱۳۹۳
اگر از يك هوادار پرسپوليس بخواهيم از چند ستاره تاريخ اين باشگاه نام ببرد، چه جوابي خواهد داد؟ همايون بهزادي، علي پروين، ناصر محمدخاني، احمدرضا عابدزاده، فرشاد پيوس، علي دايي، مهدي مهدوي‌كيا، علي كريمي و... اما اگر بخواهيم از يك ستاره خاص با شيطنت‌هاي به ياد ماندني و تماشاگرپسند نام ببرد، بي‌شك پاسخ خواهد داد: مجتبي محرمي! بازيكني جنگنده و باهوش آن هم با شماره كفش 39!
 
در مورد زندگي شخصي و غيرفوتبالي مجتبي محرمي حرف و حديث فراوان است اما مدت‌هاست نابغه فوتبال كشورمان عاقلانه مسير ديگري را انتخاب كرده و سعي دارد از حاشيه‌ها فاصله بگيرد هر چند به قول خودش گهگاه مغلوب ما خبرنگاران مي‌شود مثل همين امروز!
 
از شب‌هاي قبل از دربي شروع مي‌كنيم. آن زمان كه خبري از اردو و هتل و اين حرف‌ها نبود!
نه بابا! شب قبل از بازي يا منزل خودمان بوديم يا اينكه با استقلالي‌ها و پرسپوليسي‌ها دور هم يك ‌جايي جمع مي‌شديم و شب را هم با خيال راحت تا صبح مي‌خوابيديم. خوب خاطرم هست كه يك روز تخت خوابيده بودم كه خدابيامرز پدرم هوشنگ محرمي مرا از خواب بيدار كرد!
 
جداً؟!
بله، آمد طبقه بالا و وقتي ديد خوابم، پتو را از روي من برداشت، آن طرف انداخت و با صداي بلند داد زد كه مگر امروز با استقلال بازي نداريد؟! خدا رحمتش كند. بعضي وقت‌ها كه تلفن خانه‌مان زنگ مي‌خورد، گوشي را برمي‌داشت و خودش را جاي من مي‌گذاشت و حتي مصاحبه مي‌كرد!
 
روزي كه مجتبي محرمي از دربي ترسيد؟
نمي‌خواهم از خودم تعريف كنم اما واقعاً هيچ استرس يا ترسي نداشتم.
 
شد در دربي كسي را بزنيد و بعد دل‌تان به حالش بسوزد؟!
در دربي كسي را نزدم اما (كمي فكر مي‌كند و سپس ادامه مي‌دهد) خاطرم هست روزي فرشاد پيوس يك بازي دوستانه با يكي از مناطق شهرداري ترتيب داده بود. به همراه پرسپوليس به زمين پاس رفتيم تا بازي كنيم. آن روز من از روي سرگرمي رفتم و در خط حمله بازي كردم. اتفاقاً تيم حريف مدافعي داشت كه كلاً بازي را ول كرده بود و فقط مرا مي‌زد! به طرف گفتم كه آقاجون! ما آمديم اينجا دور هم باشيم و بازي دوستانه است، اين چه وضعي است؟ چرا چپ و راست مرا مي‌زني؟ جواب داد كه فوتبال همين است ديگر، پينگ‌پنگ كه نيست! گفتم باشد، خودت ضرر مي‌كني‌ها! بعد ادامه داد و... (از تعريف كردن ادامه ماجرا طفره مي‌رود.)
 
خب بعد چه شد؟
امان از دست شما خبرنگاران! هر قدر ما مي‌خواهيم از اين داستان‌هاي دوران جواني بگذريم، اما مگر شما مي‌گذاريد! هيچي ‌در يك صحنه آمد مرا بزند و من هم بدنم را جوري ستون كردم كه طرف با صورت و كتف زمين خورد. كتف و فكش شكست و با برانكارد او را به بيمارستان بردند. يك مقدار دلم سوخت ولي خودش اين‌ طوري مي‌خواست!
 
سفارشي هم كسي را زديد؟ مثلاً محمد پنجعلي تعريف مي‌كرد كه هر بازيكني از حريف خشن بازي مي‌كرد، شماره‌اش را به مجتبي محرمي يا مرتضي كرماني‌مقدم مي‌داديم، ديگر كار تمام بود!
محمدآقا شوخي كرده است اما به هر حال او، ناصر محمدخاني و حميد درخشان بزرگ‌تر ما بودند و نمي‌توانستم ببينم كسي بي‌احترامي مي‌كند يا خطاي بدي روي آنها انجام مي‌دهد. گذشته‌ها گذشته ديگر!
 
شنيديم روزي هم داشتيد با يكي از بزرگ‌ترهاي تيم شوخي مي‌كرديد كه بازيكني جوان خنديد و شما هم شاكي شديد و به شدت با او برخورد كرديد. بازيكني كه امروز اسم بزرگي دارد و...
توي اتوبوس داشتيم با وحيد قليچ شوخي مي‌كرديم كه به اصطلاح به تيم روحيه بدهيم كه آن اتفاق افتاد. به هر حال در پرسپوليس همیشه كوچك‌تر و بزرگ‌تری رعايت مي‌شد و اگر هم من با وحيد شوخي مي‌كردم، چند سال بود كه رفيق بوديم و... گفتم كه ما داريم شوخي مي‌كنيم، تو مي‌خندي؟! (اصلاً راضي نمي‌شود كه ادامه داستان را تعريف كند!)
 
اين درست است كه هرگز اجازه نمي‌داديد مرتضي محرمي برادر بزرگ‌ترتان براي تماشاي دربي يا بازي‌هاي پرسپوليس به استاديوم آزادي بيايد؟
(مكثي مي‌كند) پدرم مي‌آمد اما مرتضي... به هر حال دوست نداشتم حاشيه و جنجالي درست شود. يكي فحش مي‌داد، يكي فرياد مي‌زد و ممكن بود دردسر درست شود و خود مرتضي هم خيلي فوتبالي نبود.
 
مي‌گويند مرتضي محرمي در دوران اوج فوتبال مجتبي محرمي، در جنوب شهر از شما معروف‌تر بود.
(مي‌خندد) اتفاقاً مصطفي برادر ديگرم كه شهيد شد هم معروف بود. مرتضي از من هم معروف‌تر بود اما به هر حال... (سكوت مي‌كند).
 
خيلي‌ها تعريف مي‌كنند كه مرتضي يكه‌بزن بود و بسيار هم معروف!
تو را به خدا دوباره يك دردسر جديد درست نكنيد! مرتضي آن دوران جوان بود و حالا يك كارهايي هم كرد اما اگر هم شر بود، به بزرگ‌تر خودش هميشه احترام مي‌گذاشت و من مجتبي محرمي هم از او اين مسائل را ياد گرفتم.
 
شنيديم مرتضي با خدابيامرز سيروس قايقران هم خيلي رفيق بود.
كي سيروس را دوست نداشت؟ مرحوم سيروس با همه فرق داشت و هر وقت به منزل ما مي‌آمد، با مرتضي دوتايي گرم مي‌گرفتند و خيلي هم صميمي بودند. خدابيامرزدش.
 
دربي‌بازترين بازيكني كه تا به حال ديده‌ايد؟
بنويسيد ناصر محمدخاني و حميد درخشان. چشم‌بسته همديگر را پيدا مي‌كردند و بسيار راحت و خونسرد در دربي توپ مي‌زدند. به نظرم اين دو نفر دربي‌باز واقعي بودند.
 
مهدي هاشمي‌نسب چه؟
عالي بود. مهدي هم فوتباليست خوبي بود و هم بچه مشتي و بامعرفتي است. هاشمي‌نسب هم به نظرم دربي‌باز بود.
 
حالا كه اسم حميد درخشان وسط آمد، فكر مي‌كنيد بتواند در دربي موفق شود؟
ببينيد اتفاقاً سؤال خوبي را مطرح كرديد. اين روزها همه جا صحبت از نتيجه دربي و رفتن و ماندن مربيان است. اين به نظرم اشتباه است. حميد درخشان كاپيتان پرسپوليس بوده است. بازيكن بسيار تعيين‌كننده‌اي بود و دربي را هم خوب مي‌شناسد اما زدن اين حرف‌ها ممكن است تمركز او را به هم بزند. اگر به من باشد مي‌گويم حداقل 2 يا 3 سال به درخشان بايد فرصت داد، آن وقت نتيجه كار را بررسي كرد و...
 
بگذريم! وقتي فرهاد مجيدي در چند دربي متوالي و آن ‌طور پشت ‌سر هم به پرسپوليس گل مي‌زد، يك لحظه با خودتان نمي‌گفتيد كه كاش در زمين بودم و ستاره استقلال را مهار مي‌كردم؟
شايد هم نمي‌توانستم مجيدي را مهار كنم چون بازيكن بسيار تكنيكي و خوبي است اما راستش را بخواهيد خيلي حرص مي‌خوردم و هميشه مي‌گفتم كاشكي جلوي فرهاد بازي مي‌كردم و مي‌ديديم مي‌توانم او را بگيرم يا نه؟
 
اسم دربي و مجتبي محرمي كه وسط مي‌آيد، همه به ياد دو صحنه مي‌افتند؛ يكي همان دعواي معروف با امير قلعه‌نويي و ديگري هم ماجراي شيطنت شما و عابدزاده و...
به خدا خسته شدم! يعني منِ مجتبي محرمي يك صحنه فني خوب در دربي نداشتم؟ هر وقت دربي نزديك مي‌شود، همه درباره اين دو داستان مي‌پرسند اما امروز مي‌خواهم جواب شما را بدهم. در مورد دعوا با امير كه من اشتباه كردم. نبايد آن صحنه به وجود مي‌آمد و به اندازه كافي هم توضيح داده‌ام ولي درباره ماجراي عابدزاده مي‌خواهم براي اولين بار يك چيزي را بگويم...
 
(حرفش را قطع كرده و هول‌هولكي مي‌پرسيم): ظاهراً پاي يك شرط‌بندي وسط بوده است. بر سر چه مبلغي شرط بسته بوديد؟!
عجله نكنيد! اصلاً شرط‌بندي‌ای وسط نبود. گفتم كه براي اولين بار اينجا مي‌گويم كه همه چيز در يك لحظه اتفاق افتاد. دروازه عابدزاده را كه آن روز در استقلال توپ مي‌زد، باز كرديم و من هم خيلي خوشحال بودم. ناگهان به ذهنم رسيد كه با عابدزاده شوخي كنم و آن شيطنت اتفاق افتاد. اصلاً هم فكر نمي‌كردم دوربين روي من زوم باشد يا كسي متوجه شود. بعداً كه فيلم و عكس‌هاي بازي پخش شد، علي‌آقا پيشنهاد داد كه بگوييم ماجرا شرط‌بندي بوده است!
 
علي پروين براي سرپوش گذاشتن بر سر آن شيطنت شما، چنين پيشنهادي داد؟
آن زمان مثل حالا كه نبود. مربيان از شاگردان خود دفاع مي‌كردند و علي‌آقا هم از سر دلسوزي و براي آنكه دچار مشكلات بيشتر نشوم، گفت بگوييم شرط‌بندي بوده و... در واقع شرط‌بندي دروغ بود و آقاي پروين از سر دلسوزي آن حرف را زد (نيشخند مي‌زند). ديديد بالاخره حرفي را از زير زبان ما كشيديد كه تا به حال نگفته بودم؟!
 
راستي از هيكل و هيبت احمدرضا عابدزاده نترسيديد كه آن شوخي را با او كرديد؟!
(لبخند مي‌زند) نه! روي هيكل داداشم مرتضي حساب كرده بودم! (دوباره مي‌خندد!) البته حتماً از قول من بنويسيد دروازه‌بان روي دست احمدرضا نيامده و آن موضوع هم يك شوخي بود. روابط ما دو تا خيلي خوب و دوستانه بود و هنوز هم اين رفاقت وجود دارد.
 
شنيدیم توي يكي از دربي‌ها مهدي فنوني‌زاده را زديد و مادرش شما را نفرين كرد؟!
اي بابا! اين هم از آن حرف‌هاست. چه كسي گفته مادر مهدي مرا نفرين كرده؟ ما توي خانه حاجي ‌فنوني (پدر مرتضي و مهدي) بزرگ شديم. حاج‌خانم هم هميشه به ما لطف داشت. قبل از يكي از دربي‌ها چند روز خانه فنوني‌زاده‌ها بوديم و روز بازي با استقلال يك لگدي من به طرف مهدي انداختم. بعداً‌ به شوخي گفتند كه مادر مهدي گفته است مجتبي اين طرف‌ها پيدايش نشود كه البته سر به سرم مي‌گذاشتند و جدي نبود!
 
با كدام بازيكن استقلال بيشتر كل‌كل داشتيد؟
خواهش مي‌كنم اين كلمات را نگوييد. كل‌كل چيه؟!
 
آقا مجتبي! خيلي عوض شديد... شما نمي‌دانيد كل‌كل چيست؟
نمي‌گذاريد سرمان توي لاك خودمان باشد. راستش را بخواهيد بيشتر با شاهين و شاهرخ بياني كري داشتيم و بعد از اين دو تا رضا احدي!‌ راضي شديد؟!
 
بدترين اشتباه مجتبي محرمي در دربي‌ها كدام بوده است؟
همان درگيري و دعواي معروف كه من شروع كردم. با او خيلي رفيق بودم و هنوز هم هستيم. آن روز عصباني شدم و... اما مهم اين است كه بلافاصله آشتي كرديم و ماجرا تمام شد و رفت پي كارش.
 
علي پروين هم در رختكن يقه شما را مي‌گرفت؟
ايشان مربي ما بود. بايد هم تذكراتي مي‌داد و...
 
نه، منظورمان همان ادبيات معروف علي‌ پرويني است!
مي‌دانم منظورتان چيست. علي‌آقا هر كس را بيشتر دوست داشت، بيشتر به او فحش مي‌داد و منظور خاصي هم نداشت. ما به آقاي پروين مثل پدر يا برادر بزرگ‌تر خودمان نگاه مي‌كرديم و از ته دل دوستش داشتيم. آن روزها فحش‌هاي علي‌آقا هم نمك رختكن پرسپوليس بود!
 
پاستوريزه‌ترين بازيكن پرسپوليس در آن روزها چه كسي بود؟!
(كمي فكر مي‌كند) محمدحسن انصاري‌فرد و خدابيامرز فريبرز مرادي كه ضمناً از فحش‌هاي علي‌آقا هم در امان بودند!
 
شبيه‌ترين بازيكن به مجتبي محرمي؟
از لحاظ قيافه؟!
 
نه، سبك بازي؟
از مادر زاييده نشده است! (خنده جمعي، محرمي فقط با چند خبرنگار رابطه دوستانه دارد و فقط با آنها شوخي مي‌كند. او بعد از اين شوخي گفت ننويسي يه وقت فكر كنن جدي گفتم‌ها!) از شوخي گذشته همه خوب هستند و خيلي‌ها از ما بهتر بوده‌اند.
 
آن روزها رابطه شما با داوران خيلي خوب نبود، چرا؟
برعكس! همين الان برويد و از آقايان زماني، خوشخوان، عسگري، بهلولي و... بپرسيد كه رابطه آنها با من چگونه بوده است! اين حرف‌ها را باور نكنيد. شايعه است!
 
ولي همين الان هم وقتي يك داور به ضرر پرسپوليس توپ مي‌زند يا مرتكب اشتباهي مي‌شود، تماشاگران اين تيم نام شما را فرياد مي‌زنند كه مثلاً بياييد آقاي داور را تنبيه كنيد!
بارها اين حرف را زده و از تماشاگران پرسپوليس تقاضا كردم اين شعارها را سر ندهند. شما هم لطفاً از قول من بنويسيد كه آن محرمي تمام شد و به تاريخ پيوست. من در اين سن و سال اصلاح شده‌ام. مي‌خواهم زندگي جديدي آغاز كنم. اين حرف‌ها و شعارها به نفع محرمي نيست و كمكي كه نمي‌كند هيچ، ضربه هم مي‌زند. اگر هواداران پرسپوليس مرا دوست دارند، ‌خواهشاً ديگر اين شعارها را در آزادي سر ندهند.
 
شب قبل از دبي هفتاد و نهم به اردوي پرسپوليس مي‌رويد؟
صد درصد! هم به اردو مي‌روم و هم تا آنجايي كه از دستم برآيد، به بازيكنان جوان كمك مي‌كنم.
 
پرسپوليس امروز پنالتي‌زن ندارد. قبول داريد؟
دارد! همين محمد نوري مي‌تواند بزند اما نمي‌زند. محمد به عنوان كاپيتان تيم بايد آن اتفاق و خراب كردن پنالتي را فراموش كند و در صورت دستور حميد درخشان برود و پنالتي بزند. به خودش هم اين حرف‌ها را خواهم زد.
ارسال نظرات