فرارو- محمد نوین؛ وقتی ارزشها تداخل پیدا میکنند و سلسله مراتبشان به هم میریزد، همه چیز در هم میشود.
بشر در چنین مختصاتی گیج و گنگ میشود. احساساتش را در نمییابد و نمیداند چه میخواهد. در چنین جهانی، انباشت تجربه رخ نمیدهد و آگاهی از دست سر میخورد و لاجرم، خودآگاهی پبش از قوام، پر پر میشود.
در این زیست جهانِ تورم زده، عددها درشت و قاعده و قانون دستمالی حقیرترین کسان میشود.
پرسش پیرامون آن است که دلیل گردهمآیی بیسابقه برای مرگ مرتضی پاشایی خواننده جوان پاپ چیست؟
در جستجوی پاسخ، بسیاری به شماتت خویش در عدم شناخت جامعه ایران روی آوردند و برخی به بیراههای سیاسی و اجتماعی کشیده شدند و عملی را که از عدم آگاهی و فقدان خودآگاهی سر زده است را به خودآگاهی اجتماعی و اعتراض نسبت دادند. اما حقیقت ماجرا چیست؟ در زیر جامعه ایران در این بازه از زمان چه چیزی جریان دارد که در رو، سبب غافلگیری می شود؟
وقتی قاعدهای در کار نباشد شوکه شدن قاعده میشود. راز عمل اجتماعی ایرانیان، که در دوران معاصر فراوان غافلگیر میکند، بیش از آنکه از دلیل و باور و معرفتی برخاسته باشد، حاصل گم شدگی و درهم شدگی ارزشها است.
"ایرانی" گم شده است. در گمگشتگی خود بر در و دیوار میکوبد بدون آنکه بداند، راه خروج از کدام طرف است!
اینکه چه شد "بشر ایرانی" گم شد و تقصیر چه بود و چه کس در این مجال نمیگنجد اما بر پایه این گمگشتگی می توان رخدادهای اجتماعی بسیاری را تبین و تحلیل کرد.
موج مدرکگرایی، پول پرستی، قدرت دوستی، ظاهرپرستی، فوتبال دوستی افراطی، بر صدر نشاندن ورزشکاران و تنومندان و زیر افکندن اندیشمندان، ذلیل شدن قانون و ناچیز شدن راستی و درستی و زیبایی، بسیار شدن اختلاس و دزدی و سالوس و تندروی و... همه را میتوان در گمشدگی و درهم شدگی ارزشها، بهتر فهمید و درک کرد.
مسئله این است "ایرانی" گم شده است. نمی داند چه میخواهد و در دور باطل از خودبیگانگی و درنیافتن خود، کردار و پندارش بیقاعده مینماید.
تراژدی مرگ به واسطه سرطان در جوانی یا خوانندهای محبوب بودن، نمی تواند، تحریک کننده جامعه ایران برای حضور مجازی و واقعی پر شور و هیجان برای مرتضی پاشایی باشد چرا که در این سالها رخدادهای تراژیکتر بسیار اتفاق افتاده و محبوبتر از پاشایی نیز بسیار از دنیا رفته است.
اشکهایی که در سوگ پاشایی ریخته میشود، سوگواری برای "ایرانی"ای است که گم شده است. اشکهایی که توان به هم پیوسته شدن و تشکل شدن را ندارند، چرا که در فردانیت خویش اسیرند و هیچ یک سودای مشترکی در سر ندارند.
در جهانی چنین نهان از ارزشها و توده وار، هم برای شادی و هم برای مرگ، هم برای شکست و هم برای پیروزی، میتوان به خیابان آمد و هر آنچه که فقدان است را بیرون ریخت.
مرگ پاشایی و شکست یا پیروزی تیم ملی فوتبال بهانه است، مهم کوبیدن درد و رنج گمگشتگی به پنجرهای رو به حیات (زندگی) است که در این دوران گشوده نیست.
با تشکر از جناب محمد نوین بابت مقاله خوبشان، اینکه ما ایرانی ها دچار بحران فلسفی شدیم درش شکی نیست ولی باور کنید خیلی ها به خاطر خودنمایی و تظاهر،دنباله روی گله وار،کنجکاوی و بدتر از آن فضولی در این مراسم شرکت کردند و خیلی ها هم از فرط بیکاری و علافی در این مراسم حضور یافتند. مردم ایران جوگیر و احساسی هستند و صفت ویژه شان هم بی فکری و حرکات افراطی است.آیا شما باور می کنید که فردی برای یک خواننده ناآشنا اینچنین بگرید، در حالی که در موقعیت مشابه نسبت به مرگ عزیزانش بی تفاوت است.این نسل بغض فروخفته ندارد بلکه مانند بچه لوسی است که همه چیز را مجانی می خواهد و چون نمی تواند به آن دست یابد شروع به گریه کردن می کند! اکثریت ما واقعا لوس و ننر شده ایم!
با تشکر
آره بابا کلا ما مردمی هستیم بدبخت ،علیل ،ذلیل ...بیچاره درهم شکسته..
البته شایدم شما زیادی خسته هسته؟ نه؟
من ظاهرم مذهبی است و چادر سر می کنم و امیدوارم فقط در ظاهر مسلمان نباشم.چون افرادی رو دیدم که در جوانی ظاهرشون نشون دهنده باطنشون نبود ولی الان ظاهر و باطن یکسانی دارند،بعضی ها وقت نیاز دارند.حالا باید دید علت چیه؟تربیت خانوادگی؟عادت های خانوادگی؟و.....
امیدوارم همه قلب هاشون به سوی خدا میل کنه و بقیه اش به مرور درست میشه
این شما هستید که در حیله های عملیات روانی غرب گم شده اید.
تاثیر اخبار بی بی سی محصول ام ای 6 و ( ووآ ) محصول سازمان سیا بر افکار شما موجب شده تابه دین ، امام و انقلاب و...بد بین شده اید و به خیر خواهی امریکا ، انگلیس و اسراییل دل بسته شده اید.
فساد را غربی ها رواج داده و شما در آن غوطه ور شدید و حاضر نیستید به آنچه هستید اعتراف کنید
به هر حال شما به دنبال گم کردن و له کردن ایران هستید .
کعبه خود را غرب نشان کرده اید و ترسم نرسی به کعبه را ترجمان شده اید.
انقدر می ترسید که حاضر نیستید سخنان حق را بشنوید و شما که حرف از ازادی قلم می زنید با حذف
جوونای سوگوار ایران که طرفدار پروپاقرصش نبودن اکثرا بعد از خبر بیمارشدن او و بعد از خبرفوت او بیشتر از هروقت دیگه ای اهنگاشو دوباره و دوباره گوش کردن و همذادپنداری با پاشایی برقرار کردن ،درواقع یه سوگواری همراه با معرفت با گوش کردن ترانه هاش،یعنی اگه دقت کرده باشین با خوندن ترانه هاش سوگواری میکردن و اشک میریختن و این نشون از اهمیت موسیقی بعنوان هنرپویا و همدم جوونای ایرونی هستش که وقتی شاد یا غمگینن با اون همدم و همخون میشن
در خصوص اسيد پاشي اين جرقه زده شد اما بايد نكته ديگه هم در نظر بگيريم و آن ترس و هراسي است كه گاه اين جماعت را از كوبيدن به پنجره ناگشوده زندگي هم ناتوان مي كنه. وامصيبتا...
ما کلا اصلاً مرحوم پاشاییو نمیشناختیم! با دیدیم قراره شلوغ شه، رفتیم شماره بدیم و شماره بگیریم!
از قضا خوب جاییم رفتیم!... خوب!
برو پیش دایی جون ناپلئونت
ولی انتسابش به ایرانی فقط غلط است
از اختلال
آهنگاشو دیر شنیدم اما واقعا به دلم نشست
یادش زنده باشه...
چون شما هم جزو شرکت کنندگان بودی دیگه...
آنقدر "حیران" به سویی گشته ام، تا عاقبت از خویشتن گم گشته ام ....
یادت گرامی تو نابغه بودی این همه مطلوبیت ظرف 2 سال !!!
اي ايرانيان از ارزش ها از راستي و صداقت دفاع كنيم
یه عده بیکار که عشق بازیگرا ادمای معروف دارن رفتن عکس بگیرن بعد از اون جایی که ایرانیا احساساتین تحت تاثیر جو گریه هم کردن،خوب منم که چندتا صحنه از تو تلویزیون دیدم گریم گرفت حالا چه برسه به اونایی که تو محیط بودن
ولی انتسابش به ایرانی فقط غلط است
از اختلال
حقیقتش از خوندن این مطلب بسیار متعجب شدم چون روز خاکسپاری مرتضی یکی از رفیقان به صورت کاملن ساده و کوچه بازاری همین حرفهایی که اینحا خوندم رو میزد تقریبن!بهم میگفت "امروز خیلی گریه کردم اما نه فقط بخاطر مرتضی..حس کردم رفتن مرتضی نمادی بود از دهه ی شصتی هایی که نسل سوخته شون در حال ترک و نابودیه..آغازی برای پایان یک نسل.."
می دونم که به ظاهر شاید حرفاش بی ربط به نظر برسه اما به نظرم کلیت حرفاش به موضوع همین مطلب اشاره می کرد:
"اشک هایی که تنها برای مرتضی فرو نیفتادند.."
چشم نداری ببینی مرتضی پاشایی رو دوس داشتیم؟
اگه اینجوره که تو میگی پس چرا واسه کسه دیگه اینقد ناراحت نشدیم؟
چقدر تحلیل های ادبی و سطح بالا!
مشکلشون اینه که هیچکدوم درون مایه درست و حسابی ندارن و هر کس روی هوا برای خودش حرفی زده.
هیچ دلیل و مدرکی هم برای تحلیل خود ارائه نکرده.
گویا فکر میکنن جامعه شناسی و روان شناسی کشک هست که هر کس نظری بدهد.
فکر کردن فقط ریاضی و علوم تجربی به دلیل و اثبات نیاز دارن. یا حداقل اماری که حرفشون رو تایید کنه.
ولی دریغ از یک تحلیل قوی و منطقی.
من هم تحلیل ارائه میدم که جوانان برای دوست یابی جمع شده بودن!!!
وقتی هر کی هر کی هست، چرا من نظر ندم؟
مگر این نظر من چه چیزی کم از همین متن بالا داره؟
اون هم بدون پشتوانست، این هم همینطور.
از دوستانی که این نظر رو میخونن میخوام که مثل علف های هرزی نباشید که با هر بادی به سمتی بچرخید.
سعی کنید فقط برای نور به حرکت در بیاید. (عجب جمله ای گفتم (به هر حال منم ایرانیم و علاقه مند به ادبیات!))
اینم از اولین تزهای دکتری بورسیه ای !!!
که ز افرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد اورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
به نظر من این تجمع ها انسانیت را می رساند
جناب متین اتفاقا سؤال اصلی این است وگرنه کل نوشته شما یک گزاره خبری است که شرایط غمناک فرهنگی در ایران را نشان میدهد. لطفا از این مورد بنویسید، اگر چه احتمالا امکان پذیر نیست!
هنر جذابیت خاصی داره، نمیشه اونو با بعضی از مسایل دیگه مقایسه ش کرد. مثلا یه هنرمند رو نمیشه با یه دانشمند مقایسه کرد. پروفسور کارلوس تو دانشگاه تهران و پرفسور حکاک در دانشگاه تربیت مدرس طی همین دو سه سال پیش فوت کردن ولی هیچکی با خبر نشد. تو تشییع جنازشون تعداد کمی بودن.
این دلیل نمیشه که ارزش این دانشمندان کمتر از ارزش هنرمندی مثل پاشایی یاشه. پاشایی یه هنرمند بود و کار ایشون رو اکثریت جامعه میفهمیدن ولی کار یه سری از دانشمندان بزرگ رو خیلی های درک نمیکنن و با از دست دادنشون تعداد کمی ناراحت میشن.
و این که با این سیل جمعیت جوگیر نشده اید و همجهت حرکت نکرده اید خودش زیبا تر است.
اينها چرت و پرت نيست. اگه يه زحمت بکشي و گشتي توي جامعه بزني به جز اينها چيز زيادي دستگيرت نميشه.
میشه یهمورد مثال بزنید؟
اتفاقا نشانه هایی از امید به باقی موندن پاکی و زلالی رو دیدن و خروش کردن
اگر صادقی این متن رو نشون بده
"مرگ پاشایی و شکست یا پیروزی تیم ملی فوتبال بهانه است، مهم کوبیدن درد و رنج گمگشتگی به پنجرهای رو به حیات (زندگی) است که در این دوران گشوده نیست." !
اگر جواب این سوال رو درک میکردی دیگه این یاداشت رو با این "سوز و گداز" منتشر نمیکردی!
این منفی ها هم یعنی ...
فرارو مرد باش و منتشر کن.
نه فقط شما شعور داری!
افرادی که در روز عاشورا در سراسر کشور در خیابان ها بودن "ایرانی گم شده" مورد نظر شما نبودند!
افراد مذهبی تر جامعه در این اجتماعات که دیروز شاهد اون بودیم شرکت کم تری دارند.
در ضمن افراد مذهبی میدونن "مرگ" یعنی "انا لله و انا الیه راجعون" و این طور شلوغ نمیکنن!
بالاخره گذر پوست به دباغ خانه می افتد ببینیم اونروز امثال شماها همین شعار بازم می دهید یا آه و واویلاهاتان گوش فلک رو کر خواهد کرد.
دین داری مردم از رفتار آنها پیداست. این که نمیشه خودمون رو دیندار بدانیم بعد طوری دیگر رفتار کنیم!
شما در این تصاویر چند نفر دیدی بدون آرایش و حجاب درست؟!!! بودن اما خیلی کم
چرا نمیگی از نظر شما دینداری یعنی اختلاس، دینداری یعنی دزدی، ریا، دورویی، دروغ، تهمت، پارتی بازی، بورسیه غیرقانونی، ناحق کردن حق ملت و ((حجاب))...
فرارو مدیونی اگه منتشر نکنی..
در همه جای دنیا مردم به بهانه های مختلف گرد هم جمع میشن.
یادت گرامی تو نابغه بودی این همه مطلوبیت ظرف 2 سال !!!
فریدون فرخزاد
وارد حیطه خطرناکی از مسایل اجتماعی شده ای که بسیار نزدیک به جامعه شناسی سیاسی است.
مراقب خودت باش عزیزم
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا/
سرها بریده بینی بی جرم بی جنایت