صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۲۰۹۲۹۹
گونه‌های ورم‌کرده و لب‌های کبود و سیاه، خبر از حادثه‌ای‌ هولناک می‌داد؛ تنها نقطه سالم صورتش چشم راستش بود.
تاریخ انتشار: ۰۶:۵۹ - ۱۴ مهر ۱۳۹۳
گونه‌های ورم‌کرده و لب‌های کبود و سیاه، خبر از حادثه‌ای‌ هولناک می‌داد؛ تنها نقطه سالم صورتش چشم راستش بود. التهاب و کبودی چشم دیگر با وجود پانسمان نامرتب روی آن، باز هم به چشم می‌آمد. از بینی‌اش تکه‌ای گوشت و استخوان باقی مانده بود و خونریزی پشت لبش را پر کرده بود. بیمار با تکان‌دادن لب‌هایش و خارج‌کردن صدایی پر آه و ناله، از پرستار کمک خواست، یک‌بار، دوبار، سه‌بار پرستار را صدا زد و جوابی دریافت نکرد.

 از تختی که جای سالمی بر آن وجود نداشت به زحمت پایین آمد، با هر حرکت، صدای فنرهای تخت، آرامش پنج‌بیمار دیگر داخل اتاق را به هم ‌ریخت و اعتراض آنها را برمی‌انگیخت. ملافه تخت به‌جای سفید متمایل به خاکستری، همرنگ چهره بیمار شده بود. سوراخ‌های بزرگی روی تشک بود و لکه‌های بزرگ خون و سیاهی که درد مریض را دوچندان نشان می‌داد. به‌زور باکشیدن دمپایی‌های پاره و چرکی که به‌پا داشت، خودش را به راهرو رساند.

 دیوار را تکیه‌گاه دستانش کرده بود و به سختی راه می‌رفت. چندقدم مانده به نگهبان بخش، چشمانش سیاهی رفت و از تابلویی که روی دیوار بود برای تعادلش کمک گرفت. نگاهی به نوشته‌های روی تابلو انداخت: منشور حقوق بیماران. لبخند زد و زیر لب چندبار تکرارش کرد، منشور حقوق بیمار، بعد سرش را پایین انداخت و از بخش خارج شد.


بدون هیچ هزینه، بدون هیچ درمان

بیمارستان {...} واقع در جنوبی‌ترین منطقه تهران، مرکز خدمات‌رسانی اورژانس به مصدومان حوادث است و بخش‌هایی را شامل می‌شود که به مصدومان خدمات رایگان ارایه می‌دهند.

نگهبان بخش روی صندلی‌ای کنار درب ورودی نشسته است و خودکار به‌دست نام و مشخصات بیماران را وارد دفتر می‌کند. حین کار سرش را بالا می‌آورد و می‌گوید: «تعداد بیماران بخش حدودا 60نفر است و تعداد پرستاران کم. مسلما رسیدگی به بیماران در شرایط کیفی بالایی صورت نمی‌گیرد.

گفته بودند نیروی جدید به بیمارستان می‌فرستند ولی تا امروز تعداد پرستاران تغییری نکرده.»پس از اجرای طرح تحول نظام سلامت، هزینه‌های پرداختی توسط بیماران در بیمارستان‌های دولتی به 10درصد رسید که با استقبال و رضایت گسترده بیماران و خانواده‌های آنان مواجه شد. علاوه‌بر این، هدف دیگری که این طرح دنبال کرد مربوط به تحول در حوزه بهداشت و ارتقای کیفی رسیدگی به بیماران بود، اما مشاهدات نشان می‌دهد که پس از اجرای این طرح با اینکه هزینه‌های درمانی کاهش یافت ولی کیفیت خدمات درمانی در بیمارستان‌های فرسوده تهران به‌دلیل افزوده‌شدن حجم مراجعات روز‌به‌روز در حال کاهش است.


«دیشب خانمی را به بیمارستان {...} آوردند که بستری شد، نیمه‌های شب که می‌خواست دستشویی برود، یک پرستار هم نبود که برای بیمار لگن بگذارد و همراهی‌اش کند، به ناچار همراهانش او را به دستشویی بردند ولی به‌دلیل عدم‌توجه و رسیدگی پرستاران و پزشکان حال بیمار خیلی بد شد. شب‌ها یک پزشک هم نیست و همه رزیدنت هستند. چهار، پنج نفری می‌آیند بالای سر بیمار و برایشان هم مهم نیست بیمار در چه حالی است.»

 جمله آخرش را دوبار تکرار می‌کند و به طرف پذیرش می‌رود. بیمار دیگری از نظافت بیمارستان شکایت می‌کند: «وارد راهرو که بشی بوی تعفن حال آدمو بد می‌کنه. سه‌بار پرستار رو صدا زدم که سرمم تموم شده، انگار نه انگار. می‌گوید من پرستار نیستم و سراغ دیگری می‌رود. یک ساعت برای سرم معطل شدم. برای من که پول ندارم و مجبورم به بیمارستان دولتی بروم، بیمارستان بدی نیست. وقتی پول کمتری می‌گیرند نمی‌توانم توقع بهتر از این داشته باشم.»سوالی که اینجا مطرح می‌شود این است که چرا بستری‌شدن بیمار در بیمارستان‌های دولتی توقع بیمار را به حداقل می‌رساند؟

مرحله دوم طرح تحول نظام سلامت که با عنوان تحول در حوزه بهداشت بود، پنج‌هدف را شامل می‌شد. از آن جمله: ارتقای شاخص‌های بهداشتی، بهبود کیفیت خدمت، رضایت مردم، کنترل هزینه‌ها و عدالت در سلامت. امید بر آن بود که بعد از اجرای طرح این کاستی‌ها رفع شود ولی شکایت‌های بیماران و مشاهدات چیز دیگری را نشان می‌دهد.

 «ساعت چهار صبح آزمایش دادم، الان که ساعت یک بعدازظهر است، گفتند آزمایشم را تازه برای نمونه‌گیری برده‌اند آزمایشگاه. از دیشب ساعت 11 به من گفتند تا یک ساعت دیگر ترخیص می‌کنند ولی هنوز یک ساعت نشده. دردسر و معطلی به‌شدت زیاد و خسته‌کننده است. بیشتر از یک‌ساعت ماندن در اورژانس پدر آدم را درمی‌آورد. باید آشنا داشته باشی که زود به بخش منتقل شوی.»

این در حالی است که یکی از مفاد منشور حقوق بیمار به این شرح است: بیمار حق دارد در اسرع وقت درمان و مراقبت مطلوب موثر و همراه با احترام کامل را بدون توجه به عوامل نژادی، فرهنگی و مذهبی از گروه درمان انتظار داشته باشد. همچنین بیمار حق دارد محل بستری، پزشک، پرستار و سایر اعضای گروه معالج خود را در صورت تمایل بشناسد. مردی که دوزانو نشسته و به دیوار تکیه داده، همراه بیماری است که نیم‌ساعت پیش به اتاق عمل رفته. سرتاپا مشکی پوشیده و با تسبیحی که در دستش است ذکر می‌گوید.

 تسبیح را نصفه‌نیمه رها می‌کند و کلافه‌ دستش را میان موهایش می‌برد: «اگر پول داشتم هیچ‌وقت برادرم را اینجا نمی‌آوردم. تعداد بیماران آنقدر زیاد است که پرستارها نمی‌دانند باید به کدام‌یک رسیدگی کنند. درست است که هیچ پولی از ما نمی‌گیرند ولی در قبالش هیچ امکاناتی هم در اختیار بیمار قرار نمی‌دهند.»


بخش رادیولوژی بیمارستان راهروی کوچکی را شامل می‌شود که در بخش اصلی قرار دارد. ابتدای راهرو تخت زه‌وار دررفته‌ای گذاشته بودند که رفت‌وآمد را مشکل می‌کرد. خانم حدودا 70ساله‌ای روی تخت خوابیده بود و از شدت درد فریاد می‌زد. تنها صدایی که در جواب فریادهایش می‌شنید، نچ‌نچ یک‌سری بیمار و همراهانشان بود. با توجه به منشور حقوق بیمار، ارایه خدمات سلامت باید بر اساس دانش روز، مبتنی بر برتری منافع بیمار و در مورد توزیع منابع سلامت براساس عدالت و اولویت‌های درمانی بیماران‌ باشد.


افزایش حقوق پرستاران، افزایش خدمات‌رسانی رایگان

نگهبان بخش مردان که ورود و خروج بیماران را چک می‌کند از وضعیت پرستاران می‌گوید: «با توجه به اینکه تعداد پرستاران محدود است و به‌دلیل رایگان‌بودن هزینه‌های بیمارستان، تعداد مراجعان هرروز بیشتر می‌شود، طبیعی است که پرستاران نتوانند لحظه‌به‌لحظه حال بیمار را ارزیابی کنند. به همین دلیل بسیار مشاهده شده بیمارانی که حال وخیمی دارند و همراهشان نمی‌تواند شبانه‌روزی در کنارشان باشد، هزینه جداگانه‌ای را بابت خدمات‌رسانی بیشتر بیمار به پرستار می‌دهند. این در حالی است که اگر تعداد پرستاران بیشتر باشد و حقوق و کارانه آنها افزایش یابد انگیزه برای کار و خدمات‌رسانی به بیماران چندبرابر می‌شود و شاهد اینگونه موارد نخواهیم بود.

شب‌ها در بیمارستان ناامنی می‌شود
پرستار از اتاقی بیرون می‌آید و با سه پرونده در دست به قسمت پذیرش می‌رود، روی صندلی می‌نشیند و نفس عمیقی می‌کشد: «اکثر بیماران در اینجا توان مالی ندارند و به‌خاطر رایگان‌بودن هزینه‌های درمان به اینجا مراجعه می‌کنند. البته بخش ارتوپد این بیمارستان از بهترین نیروی متخصص تشکیل شده است. ولی محیط ناامنی داریم. شب‌ها همه‌جور خلافی هست. بسیاری از بیماران به‌خاطر اعتیادی که دارند، مسکن‌ جواب دردهایشان را نمی‌دهد و شیشه و کراک می‌کشند. شرایط طوری است که شب‌ها هیچ‌کدام از همراه‌ها خانم نیستند، برای ما فرقی نمی‌کند ولی امنیت نیست. همراه بیمار باید 24ساعته بالای سرش باشد. علاوه بر اعتیاد بیماران، دزدی بسیار شایع است. شاید گفتن این حرف‌ها نشان‌دهنده عملکرد و توانایی ضعیف ما باشد ولی واقعا کاری از دست ما ساخته نیست. اینها هفت‌خان رستم را رد کرده‌اند.»

 نفس عمیق دیگری می‌کشد و ادامه می‌دهد: «چندروز پیش بیماری داشتیم که از سی‌سی‌یو خارج شده بود و درد شدیدی داشت، همراه بیمار به‌خاطر تسکین درد و از روی ناآگاهی به او متادون داده بود. اگر ما چند دقیقه دیرتر رسیده بودیم بیمار فوت کرده بود و مسوولیتش بر دوش ما بود.»


همراهان مریض، پرستاران اصلی

یکی از بیماران تصادفی که از ناحیه صورت آسیب ‌دیده، به سختی از تخت پایین می‌آید و از متخصصان و پرستاران می‌گوید: «بیمارستان بدی نیست ولی به بیماران رسیدگی نمی‌کنند. همراه بیمار نمی‌تواند بعد از بستری رهایش کند و بگوید پرستاران به او رسیدگی می‌کنند و خیالش راحت باشد. تمیزی و کثیفی زیاد مهم نیست، غذا هم به موقع می‌آورند. مهم‌ترین مشکل این است که باید شبانه‌روز همراه بیمار باشی، بیمارت آخ بگوید بروی سراغ پرستار. چون اگر بیمار درد داشته باشد، کسی نمی‌آید کمکش کند. پرستار فقط موقع دارو بالای سر بیمار می‌آید و سر می‌زند.»

همراه بیمار تخت کناری که خانمی مسن است میان حرفش می‌پرد: «بی‌انصافی نکنید، داروها و غذاها را همیشه به‌موقع می‌آورند و واقعا زحمت می‌کشند ولی خب بیمارستان دولتی است، نباید توقع بیشتری داشت.»


«تعداد پزشکان خیلی کم است، اکثرا رزیدنت هستند و دوره‌های آمورشی خود را می‌گذرانند. ما ناچار بودیم به این بیمارستان بیاییم چون دولتی است و فقط 10درصد هزینه را از ما می‌گیرند.» این را یکی از مراجعان بیمارستان می‌گوید و ادامه می‌دهد: «از هفت صبح بیرونمان می‌کنند و تا دو بعدازظهر باید اینجا معطل بمانیم که فیش همراه 28هزارتومانی را پرداخت کنیم تا بتوانیم برویم داخل. البته من که نمی‌دهم. سه‌روز است که می‌آیم و تا فیش می‌خواهند می‌گویم پول ندارم. اگر پول داشتم بیمارم را می‌بردم بیمارستان خصوصی.»

به همراهش اشاره می‌کند: «من رفتم فیش نگیری‌ها. بگو پول ندارم. برای غذا هم دو، سه نفر وسواسی هستند که غذای اینجا را نخورند. اگر بخوای هفت، هشت‌هزارتومن پول غذا بدهی بیچاره‌ای. والا ما قشر آسیب‌پذیر جامعه‌ایم. باید یه‌جوری خودمان را...» حرفش را نصفه‌نیمه رها می‌کند و بلند می‌خندد.
ارسال نظرات