صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۲۰۸۵۶۷
تنها 50 یهودی توانستند از اردوگاه مرگ نازی‌ها به نام "سوبیبور" در شرق لهستان جان سالم به در بردند.
تاریخ انتشار: ۱۳:۳۲ - ۰۷ مهر ۱۳۹۳
فرارو- تنها 50 یهودی توانستند از اردوگاه مرگ نازی‌ها به نام "سوبیبور" در شرق لهستان جان سالم به در بردند.
 
به گزارش فرار به نقل از اشپیگل از این بین تنها هفت نفرشان در قید حیات‌اند. اکثر بازماندگان از مشکلات جسمی رنج می‌برند، اما فیلیپ بیالوویتز هشتاد و چهارساله که پس از جنگ به آمریکا مهاجرت کرد، همچنان گرد جهان می‌گردد و داستان خود را نقل می‌کند. اشپیگل به تازگی در موزۀ تاریخ یهودیان لهستانی در ورشو مصاحبه‌ای با وی ترتیب داد که آن را در زیر می‌خوانید:
 
آقای بیالوویتز، هنگامی که فهمیدید محل اتاق‌های گاز در سوبیبور پیدا شده است چه احساسی به شما دست داد؟
خوشحال شدم. بهترین لحظۀ زندگیم بود. از آنجایی که "سیبور" یک اردوگاه مرگ فوق سری در میان جنگل بود، کسی از جهان بیرون از وجود آن مطلع نبود. بعد از تعطیلی آن، آلمانها تلاش زیادی کردند تا جنایتشان را پنهان کنند. اما حالا که توانسته اند محل آن را پیدا کنند "سیبوبور" بهتر شناخته خواهد شد و نسلهای آینده می‌توانند از آن برای عبرت گیری بهره بگیرند. این یک پیروزی است، نه تنها برای ما که از آنجا جان سالم به در بردیم بلکه برای تمام بشریت.
 
از میان 170 تا 250 هزار یهودی که به سیبوبور فرستاده شدند، حتی 50 نفر هم زنده نماندند، شما چطور جان به در بردید؟
برادر بزرگترم، سیچما، من را نجات داد. زمانی که به اردوگاه رسیدیم، یکی از نیروهای "اس اس" از ما پرسید که کسی هست که تخصصی داشته باشد. برادرم فورا جلو رفت و گفت که داروساز است و من هم دستیارش هستم. خواهرزادۀ 7 ساله ام مرا بغل کرد و بعد از آن من و سیچما را از گروه جدا کردند. بقیه را کشتند.


 
از شما به عنوان "کارگر یهودی" استفاده شد. کار این قشر این بوده که مثلاً سر آنهایی را که قرار بوده به اتاق گاز ببرند بتراشند. شما در آنجا شاهد چه اتفاقاتی بودید؟
یک بار که یک قطار بزرگ از هلند به "سوبیبور" آمده بود، یکی از افسران "اس اس" برایشان سخنرانی خوشامدگویی ترتیب داد. او از هلندی‌ها به خاطر سختی سفر عذرخواهی کرد و گفت که محل اقامت مناسب به ایشان اختصاص داده خواهد شد. او به آنها گفت که به خانه نامه بنویسند و خبر بدهند که همه چیز مرتب است. بعضی ها برای او دست زدند و بعضی هورا کشیدند. بعد از اینکه کار کارت پستالها تمام شد، آلمانها به آنها گفتند که باید دوش بگیرند و ضدعفونی شوند. یکی از نگهبانان ساعت‌ها و زیورآلات آنها را جمع کرد و به آنها رسید می‌داد که مثلاً بعدا وسایلشان را تحویل بگیرند. بعد از آن همه را به " Himmelsfahrtstras" (مسیر بهشت) فرستاند...
 
که مستقیماٌ به اتاقهای گاز می‌رسد. به عنوان یک برده کارگر، به فکرتان خطور می‌کرد که دیر یا زود شما را خواهند کشت؟
ما همه این موضوع را می‌دانستیم. بوی دود سوزاندن اجساد را میشنیدیم. اما ما از خودمان دفاع کردیم. سال 1943، من و برادرم در یک گروه مخفی بودیم و همراه چهل نفر دیگر قصد داشتیم اغتشاش کنیم. اسیران روس به ما یاد داده بودن که چطور بجنگیم. ما قبل از آن اصلا چیزی بلد نبودیم. یکی از رهبرانمان به ما گفت که اگر کسی از ما زنده بماند باید برود به جهان بگوید اینجا چه خبر است. من به قول دادم. وقتی که ماجرا آغاز شد (14 اکتبر 1943) من پیام رسان بودم. من پیش "اس اسی‌ها" رفتم و گفتم یک سری چگمه و کت چرم داریم که میخواهیم نشانشان بدهیم. وقتی آمدند 11 نفرشان را با تبر و چاقو کشتیم. بعد خطوط برق و تلفن را قطع کردیم. بعد از سیم خاردار بالا رفتم و شروع به دویدن کردم. مستقیم به سمت محل سکونت آلمانها.
 
چرا؟
چون با خودم گفتم که آن مسیر را مین گذاری نکرده اند و حدسم درست درآمد و فرار کردم.
 
بعد چه شد؟
ما با یک گروه از شبه‌نظامیان لهستانی برخورد کردیم. اما زمانی که فهمیدند یهودی هستیم، دیگر رفتارشان با ما دوستانه نبود. در نتیجه دوباره فرار کرد. آخر سر، یک کشاورز لهستانی به نام "مازورک" من و برادرم را در مزرعه‌اش پنهان کرد تا زمانیکه ارتش سرخ شوروی به لهستان رسیدند.
 
در آن زمان شما یک نوجوان بودید. امروز بیش از 80 سال عمر کرده اید و هنوز به جاهای مختلف جهان سفر می‌کنید.
من این کار را انجام می‌دهم به این خاطر که قسم خورده‌ام تا زمانی که بتوانم این طرف و آن طرف بروم و داستان "سوبیبور" را به جوانها بگویم. نباید بگذاریم آنچه که روی داده فراموش شود.
 
آخرین بازمانده ها هم در سالهای آتی از دنیا خواهند رفت، آن زمان چه خواهد شد؟
از خدا می خواهم که چند سال دیگر به من عمر دهد. اما زمانی می‌آید که کسی نیست این ماجراها را نقل کند و به همین خاطر اهمیت کشف "سیبوبور" بسیار بالاست. آموزش کلید رسیدن به دنیایی بهتر است. موزۀ جدیدی میخواهند در سیبوبور بسازند، اما نیاز به پول دارند. آلمان باید مسئولیت پرداخت این پول را بپذیرد.


در زیر تصاویری از این اردوگاه تازه کشف شده را مشاهد می‌کنید:















ارسال نظرات
ناشناس
۱۵:۳۰ - ۱۳۹۳/۰۷/۰۷
گنه کرد در بلخ اهنگری به شوشتر زدن گردن مسگری !!!!!!!! خوب این یهودی ها که طعم درد و شکنجه و ......چشیدن چرا اجازه میدن هم نژادهای صهیونیستشون بلای جان مسلمانهایی بشن که هیچ دخالتی در کشته شدن این یهودیها نداشتن ؟! چرا تکه ای از سرزمین المان رو به عنوان غرامت نگرفتن ؟! باید یاد این یهودیها باشه در سالهای بسیار دور اینده ،جهان همینطور که با نفرت از اعمال نازیها یاد میکند از اعمال ننگین اسرائیلیها هم با نفرت یاد خواهد کرد
ناشناس
۱۵:۱۸ - ۱۳۹۳/۰۷/۰۷
الکی میگه. تو حرفهاش تناقض هست. آلمانها یکسری آزمایش روی یهودیها انجام دادند، کاری که آمریکاییها هم کردند، ولی کشتن 200 هزار یهودی باور کردنی نیست.
بابك
۱۵:۰۵ - ۱۳۹۳/۰۷/۰۷
تيتر زده بوديد خاطرات تلخ!! فك كردم چه خاطرات تلخي هست
خاطرات اسراي ايراني حتما يه تراژدي نابه؟ بخصوص اونايي كه حتي اسمشون رو صليب سرخ نداشت، ايشون بابت همراهي كه با نازي ها كرده هيچ شرمنده نيس!
ناشناس
۱۴:۱۸ - ۱۳۹۳/۰۷/۰۷
ننگ بر اس اس
ناشناس
۱۴:۵۴ - ۱۳۹۳/۰۷/۰۷
درود بر پیروزی
ناشناس
۱۴:۱۱ - ۱۳۹۳/۰۷/۰۷
جنگ جنگ تا پیروزی
تبریز زنجان بیرلیگی
۱۴:۱۰ - ۱۳۹۳/۰۷/۰۷
در صورت امکان نشانی ایمیل ایشون را از کجا می توانم پیدا کنم.
ناشناس
۱۴:۰۷ - ۱۳۹۳/۰۷/۰۷
سایت محترم فرارو،
چی شده یاد "هولوکاست" افتاده اید ؟ سالگرد آون هست ؟ یا مطلب دیگری است ؟
تبریز زنجان بیرلیگی
۱۴:۰۶ - ۱۳۹۳/۰۷/۰۷
آرزوی دیدن آقای بالوویتز را در رویاهایم دارم. خدایا کمکم کن تا زودتر ایشون را ملاقات کنم. مرگ بر نازیسم. خواهشا سانسور نکن.
ناشناس
۱۴:۰۵ - ۱۳۹۳/۰۷/۰۷
اما احمدی نژاد می گفت که اینها دروغ است!
تبریز زنجان بیرلیگی
۱۳:۵۶ - ۱۳۹۳/۰۷/۰۷
متنفر هستم از تمام نازیها. دول متفق باید انتقام سختی می گرفتند از نازی های وحشی. مردی سانسور نکن.
امید
۱۳:۴۵ - ۱۳۹۳/۰۷/۰۷
همیشه بی عدالتی هست ، فقط نوعش فرق میکنه و اینکه در کجای دنیا و تحت چه اسمی داره اتفاق می افته
یکروز یهودی ، یکروز هم مسلمونها و روزهای دیگه هم باز مسلمونها
نمی دونم چند تا یهودی کشته شدن اما هر روز دارن مسلمونهارو قتل عام میکنن و فریادرسی نیست
ناشناس
۱۳:۴۳ - ۱۳۹۳/۰۷/۰۷
یعنی الان هولوکاست غیرقابل انکار شده؟
فرجاد
۱۳:۳۹ - ۱۳۹۳/۰۷/۰۷
جنگ و بی عدالتی اقیانوسی است که
اعماقش مرگ،
امواجش درد،
ساحلش ویران،
بارانش خون و غروبش غم مرگ انسانهاست...
پارمیس
۱۳:۴۶ - ۱۳۹۳/۰۷/۰۷
چه کامنت زیبایی