فرارو- جنگ ایران و عراق طولانی ترین نبرد قرن گذشته پس از ویتنام بود که در 31 شهریور 1359 با یورش همزمان نیروی هوایی عراق به ده فرودگاه نظامی و غیرنظامی ایران و تهاجم نیروی زمینی این کشور در تمام مرزها به یک جنگ تمام عیار تبدیل شد.
به گزارش
سرویس عکس و تاریخ فرارو، با آغاز جنگ تحمیلی نیروهای داوطلب از پیر و جوان در کنار ارتش به جبهه نبرد با دشمن اعزام شدند و از همه توان خود در حفظ تمامیت ارضی استفاده کردند.
در طول این جنگ که 8 سال به درازا کشید 221 هزار و 682 نفر از جوانان و فرماندهان کشورمان به شهادت رسیده و 554 هزار و 858 تن جانباز شدند که از این تعداد 60 درصد جانباز زیر 25 درصد و 40 درصد باقی مانده جانبار 25 درصد و بالاتر هستند.
پس از فتح خرمشهر در سال 1361، به تدریج موازنه جنگ به سود ایران تغییر یافت. متعاقب عملیاتهای بزرگ خیبر و بدر که در اثر آن بخشهایی از خاک عراق به تصرف نیروهای ایران درآمد، رژیم بعثی عراق استفاده از سلاحهای شیمیایی را علیه نیروهای ایرانی آغاز کرد. این رژیم بیش از 3هزار بار با بمب های شیمیایی خاک ایران را هدف قرارداد که نزدیک به 100 هزار تن را به این وسیله به شهادت رساند.
جبهه جنوب. عکاس: بهمن جلالی
جبهه جنوب. عکاس: محمد رزدشت
منطقه مین گذاری شده در جبهه جنوب. عکاس: علی فریدونی
پیکر یک شهید در جبهه سوسنگرد. عکاس: سیف الله صمدیان
پیکر یکی از شهدا در کنار سلاح و وسایلش. عکاس: نامعلوم
جبهه جنوب. عکاس: کاظم اخوان
سرباز مجروح در جبهه جنوب. عکاس: نامعلوم
جبهه جنوب. عکاس: مهرزاد ارشدی
اجساد سربازان عراقی در جبهه جنوب. عکاس: بهرام محمدی فرد
دفن جسد سرباز عراقی در نزدیکی بستان. عکاس: سیف الله صمدیان
جبهه جنوب. عکاس: سعید صادقی
جبهه جنوب. عکاس: کاوه گلستان
پیکر شهید در جبهه جنوب. عکاس: کاظم اخوان
جبهه خرمشهر. عکاس: بهمن جلالی
اجساد سربازان عراقی عملیات بیت المقدس قبل از تدفین. عکاس: بهمن جلالی
عملیات مسلم ابن عقیل. عکاس: علی فریدونی
در سنگر عراقیها، جبهه جنوب. عکاس: بهمن جلالی
بمباران شیمیایی، عملیات خیبر. عکاس: محمدحسین حیدری
هویزه، عملیات بدر. عکاس: سعید صادقی
جزیره مجنون، عملیات بدر. عکاس: محمدحسین حیدری
جزیره مجنون، عملیات بدر. عکاس: مجید کریمیان
جبهه جنوب. عکاس: کاظم اخوان
جزیره مجنون، عملیات خیبر. عکاس: ابراهیم شاطری
اجساد عراقی ها در جزیره مجنون. عکاس: مجید کریمیان
جزیره مجنون، عملیات خیبر. عکاس: شهید گودرزی نیا
جبهه جنوب. عکاس: سعید صادقی
جبهه جنوب. عکاس: سعید صادقی
جبهه جنوب. عکاس: سعید صادقی
عملیات والفجر. عکاس: علی کاوه
عملیات والفجر. عکاس: محمدبدرفر
جبهه غرب. عکاس: محمدبنا کاشانی
جبهه غرب. عکاس: امیر جوادیان
جبهه غرب. عکاس: امیر جوادیان
دست مریزاد.درود به شرف و غیرتشون
ا
فقط دلم از این میسوزه که اکثر جوان های ما هیچ نقطه مشترک و نشانی از این آدم ها ندارند.
بهر حال آرزو میکنم تو سایه صلح خوشبخت زندگی کنن.
الله اكبر و لا اله الا الله
رفتند و ندیدند چطوری یکعده میلیارد میلیارد رو کشیدن بالا ...
بیایید برای حفظ و رشد آن تلاش کنیم ، عمر در گذر است و بسیار کوتاه ، فقط نام نیک است که می ماند ، صادقانه کار کنیم ، درست مصرف کنیم و با هم مهربان باشیم و به میهن مان عشق بورزیم ، با کمترین ها بهترین نتیجه را بگیریم و کاری به هیچ جناح بندی و گروهی نداشته باشیم و فقط برای رضای خدا و آبادانی این خاک بکوشیم همانند دوران جنگ
کجایید ای سبک بالان عاشق /پرندهتر ز مرغان هوایی
بيچاره عراقي ها
بيچاره مردم!!!
همه خانواده ام در جنگ بودند. پدر، عمو، دایی، و هر دو پدربزرگم. یک شهید، یک جانباز شیمیایی، و یک جانباز قطع عضو.
صدام فریب قدرت نظامی خود و غرور در نشست کشورهای عرب خورد، این همه کشته و هزینه برای ما و خودش درست کرد، هر دو کشور درگیر یک جنگ طولانی شدند، و بعد از جنگ، سالیان سال مشغول بازسازی و ترمیم زخمها. چقدر جوانهای پاک که در راه وطن، رفتند.
یک حاکم دیوانه مثل صدام، خودش را نابود کرد، و همسایگانش را ویران.
مردان بي ادعا
يادتان بخير
دوستان یادمان باشد که این عزیزان برای این سرزمین رفتند و از جان خود گذشتند
مبادا درگیر مسائل حاشیه ای شویم و این سرزمین را فراموش کنیم که خون آن عزیزان را پایمال کردیم
جانم فدای ایران
در غم این عاشقان چشم فلک خون فشان
داغ جدایی به دل،آتش حق، زد به جان
خورشیدی! تابیدی! ای شهید!
در دلها جاویدی! ای شهید!
ما رو هم دعا کنید....
بلاجویان دشت کربلایی
کجایید ای سبک بالان عاشق
پرندهتر ز مرغان هوایی
کجایید ای شهان آسمانی
بدانسته فلک را درگشایی
کجایید ای ز جان و جا رهیده
کسی مر عقل را گوید کجایی
کجایید ای در زندان شکسته
بداده وام داران را رهایی
جالبه بدانيد در اغاز جنگ ارتش عراق ١١ لشگر داشت ولي در پايين جنگ بيش از ٧٠ لشگر!
رفتند و شهر خفته ندانست کیستند
فریادشان تموج شط حیات بود
چون آذرخش در سخن خویش زیستند
مرغان پر گشوده طوفان که روز مرگ
دریا و موج و صخره بر ایشان گریستند
میگفتی ای عزیز! سترون شدهست خاک
اینک ببین برابر چشم تو چیستند
هر صبح و شب به غارت طوفان روند و باز
باز آخرین شقایق این باغ نیستند»
شفیعی کدکنی
کز می جام شهادت همه مدهوشانند
نامشان زمزمه ی نیمه شب مستان باد
تا نگویند که از یاد فراموشانند
استاد شفیعی کدکنی
یاد وخ اطره اسطوره های ایران زمین شهدای جنگ تحمیلی مبارک و سبز و بخیر
راهشان مستدام