فرارو-سجاد زند؛ 21 آذر ماه سال گذشته ولادیمیر پوتین رییس جمهور روسیه در سخنرانی سالانه خود به انتقاد از سیاست های فرهنگی غرب پرداخت. پوتین در آن سخنرانی به مبانی فکری غرب حمله کرد و گفت: "غربیان به یک شکل با خیر و شر برخورد میکنند و بین آنها تفاوتی نمیگذارند."
رییس جمهور روسیه همچنین گفت که به دفاع از ارزشهای سنتی خانواده متعهد است و این ارزشها را اساس "عظمت روسیه و سنگری در برابر به اصطلاح مداراگری" می داند.
او از آنچه که "بازنگری هنجارهای اخلاقی در بسیاری از کشورهای دیگر" خواند، انتقاد کرد و گفت که "نابودی ارزشهای اخلاقی از بالا نه فقط نتایج منفی برای جامعه در پی میآورد بلکه ماهیتا اقدامی غیردموکراتیک است زیرا بر مبنای مفاهیمی انتزاعی مبتنی است که با اراده اکثریت مردم مغایرت دارد."
پوتین در آن سخنرانی آشکارا سیاست های فرهنگی غرب را هدف قرار داد. او این سخنان را در زمانی ایراد کرد که دولتش مبارزه با گسترش همجنسگرایی را در پیش گرفته بود مبارزه ای که با انتقاد برخی نهاد ها و دولت های غربی روبه رو شده بود و حتی زمزمه های تحریم مسابقات المپیک سوچی نیز مطرح شده بود.
پوتین با رویکرد تازه خود روسیه را وارد عصر جدیدی از سیاست کرد. در دوره جدید، پوتین تقابل با غرب را آشکارتر و رادیکال تر دنبال می کند. سیاست جدید روسیه در اتفاقات یک سال گذشته در قبال مسئله سوریه، بحران اوکراین و حتی پرونده هسته ای ایران نمودی آشکار دارد. پوتین و دولتش از هر تقابلی با غرب در دوره جدید استقبال می کند.
رویکردی که در تاریخ روسیه پس از فروپاشی شوروی بی سابقه بوده است. رویکردی که پوتین در پیش گرفته است تا همین چند سال پیش در داخل روسیه تندروانه تفسیر می شد، اما اکنون گفته می شود با استقبال اکثریت مردم این کشور همراه بوده است.
پوتین در دوره جدید، در راستای افکار یکی از متفکران مشهور روس حرکت می کند و به نظر می رسد این مسیر را نیز ادامه می دهد. سیاست های پوتین مستقیم یا غیر مستقیم تحت تاثیر افکار الکساندر دوگین ایدئولوگ و تئوریسین سیاسی است.
دوگین کیست؟ آلکساندر گلییویچ دوگین، فیلسوفی روسی است که به عنوان پدر نظریه "نئو-یورو-ایشیانیسم" (اروپا-آسیای نو)، یا جنبش اوراسیاگرایی نظریهای که بعد از فروپاشی شوروی در روسیه شکل گرفته، شناخته میشود.
او ژانویه 1962 در خانواده ای نظامی متولد شد. پدرش افسر عالی رتبه «اطلاعات ارتش شوروی» و مادرش پزشک بود. در سال 1979 به «انستیتو هوانوردی مسکو» وارد شد اما موفق نشد تحصیلاتش را به انجام برساند. سابقه خانوادگی به کمکش آمد و به توصیه پدر، در قسمت اسناد «ک گ ب» به کار مشغول شد. در این مسند، علایق اصلی خود را یافت. با مطالعه اسنادی که برای خیلی ها دسترس ناپذیر بود، به تحقیقاتی درباره فاشیسم، اوراسیاگرایی و ادیان پرداخت.
او پس از فروپاشی شوروی در ایجاد یک حزب و انتشار چند نشریه همکاری کرد و به فعالیت سیاسی خود ادامه داد. او. در نشریات خود ستایشگر «نیکلای چائوشسکو»، سیاستمدار کمونیست و ملی گرای افراطی رومانی بود و با استالین همدلی داشت و هیات حاکمه چین را می ستود.
دوگین براساس تئوری اوراسیا گرایی خود در سال 2002 "حزب اوراسیا" را پایه گذاری کرد و سپس ان را تبدیل به جنبش اوراسیا کرد. «جنبش اوراسيا» در برخي حلقه هاي نظامي روسيه و همچنين برخي رهبران مسلمان، مسيحي ارتدوکس، بوديست و يهودي روسيه حمايت مي شود. برخی می گویند این جنبش مستقیما از سوی پوتین حمایت مالی می شود.
تئوری دوگیندوگین معتقد است که روسیه به لحاظ فرهنگی به شرق تعلق دارد و باید در برابر غرب بایستد.
دوگین می گوید باید در برابر جهان تک قطبی "غربی- آمریکایی" ایستاد، او رهبر این تقابل را روسیه می داند و برای روسیه متحدانی را تعریف می کند. به همین دلیل آلتر ناتیوی به "نئو-یورو-ایشیانیسم" را مطرح می کند. "یورو ایشیا" روسیه است و متحدانش ایران، ترکیه، چین، هند و برخی کشورهای اروپای شرقی مانند بلغارستان و صربستان است.
روسیه مد نظر او روسیه بزرگ است. شاید او به دنبال زنده کردن روسیه تزاری است.
تئوری های دوگین تا همین چند سال پیش دست نیافتنی و بسیار رادیکال توصیف می شد اما در یکسال گذشته اتفاقاتی رخ داده است که در مسیر تفکر او قرار دارد.
دوگین در تعریف اوراسیا گرایی می گوید: "اوراسیاگرایی یك فلسفه سیاسی است كه دارای سه سطح خارجی، میانی و داخلی میباشد. در سطح خارجی- جهان چند قطبی است. بدان معنی كه چندین مركز جهانی تصمیم گیری وجود دارد، كه یكی از آنها اوراسیاست. منظور از اوراسیا تنها روسیه نیست بلكه روسیه به همراه كشورهای شوروی سابق میباشد. در سطح میانی همگرایی كشورهای شوروی سابق در ایجاد مدل فراملی (دولتهای مختلف) است. در سطح سیاست داخلی – به معنای ساختار سیاسی جامعه كه به عنوان ارزش در ارتباط با حقوق شهروندی مدل لیبرال و ملیگرایی بررسی میشود. این سه سطح فلسفه اوراسیاگرایی است كه بر مبنای آنها تنها یك شكل سیاست خارجی شكل میگیرد كه متقاوت با جهانی شدن، جهان تكقطبی، ملیگرایی، امپریالیسم و لیبرالیسم است. پس اوراسیاگرایی به طور كلی مدل منحصربه فردی از سیاست خارجی است."
دوگین استاد فلسفه و علوم سیاسی دانشگاه دولتی مسکو است، او در طبقه چهارم دانشکده جامعه شناسی دانشگاه مسکو، اطاقی دارد که روی درش نوشته شده است: "مرکز پژوهش های محافظه کارانه."
جمله ای که رویکرد او را نشان می دهد. ولادیمیر پوتین در آذر ماه سال گذشته در سخنرانی سالانه خود به تمجید از این رویکرد پرداخت و گفت: "محافظهکاری مانع پیشرفت کشور نمیشود اما از سیر قهقرایی و سقوط جامعه به ظلمات هرج و مرج و شرایط انسان اولیه جلوگیری میکند."
او که قبلا شخصیت چندان مطرحی نبود حالا در چارچوب گرایش های جدید روسیه، یک ایدئولوگ محسوب می شود. ریش بلند خاکستری رنگی دارد که شخصیت های داستان های کلاسیک روسی را در ذهن زنده می کند.
او به روسیه عشق می ورزد و به دنبال اتحاد کشورهای اسلاو زبان است.
دوگین می گوید ایگور استرلکوف رهبر شورشیان اوکراین تجسم بیداری روح روسی است
نقش دوگین در بحران اوکرایندوگین به دنبال ایجاد یک "روسیه جدید" است. این دقیقا همان عبارتی است که ولادیمیر پوتین چندی پیش و در اوج بحران اوکراین در تمجید از جدایی طلبان به زبان آورد.
هنگامی که موضوع بر سر الحاق شبهجزیره کریمه بود پوتین از این عبارت استفاده کرد. پوتین این واژه را بار دیگر در روز یکشنبه (۹ شهریور) به کار گرفت، آن هم زمانی که میخواست درباره شرق اوکراین صحبت کند.
به نظر می رسد منظور پوتین الحاق "دونتسک" و "لوهانسک" دو منطقه مورد مناقشه در شرق اوکراین به روسیه است. حتی شاید چیزی فراتر از آن الحاق ترانس نیستریا در مولداوی به روسیه باشد.
واژه روسیه جدید که پوتین تاکنون حداقل دو بار از آن استفاده کرده است به افکار دوگین باز می گردد.
دوگین سالهاست که معتقد است کریمه باید به روسیه بازگردانده شود اتفاقی که اسفند ماه سال گذشته با مقاومت پوتین در برابر غرب به واقعیت بدل شد. او می گوید شرق اوکراین نیز باید به روسیه ملحق شود.
عده ای معتقدند که دوگین از حامیان فکری جدایی طلبان اوکراین است. عده ای هم می گویند درباره اتفاقات اخیر اوکراین به ولادیمیر پوتین مشورت داده است. او در پاسخ به این سوال که با جدایی طلبان در تماس است؟ گفته است که "آنها دوست او هستند." و در پاسخ به این سوال که آیا کرملین با او مشورت می کند و آیا با پوتین ملاقات کرده؟ گفته است " این یک مسئله خصوصی است و به آن پاسخ نخواهد داد."
گفته می شود در روی میز کار او در میان کتاب ها و فنجان های قهوه نیمه خالی، لوله ای از روبان راه راه سیاه و نارنجی رنگ که شورشیان شرق اوکراین برای نشان دادن وفاداری شان به روسیه آن را بر سر لوله های تفنگ خود می بندند، دیده می شود.
دوگین معتقد است که جنبش جدایی طلبان در شرق اوکراین "روح روسی" را بیدار کرده است. او این جنبش را "بهار روسی" نامیده است. از نگاه او ایگور استرلکوف رهبر شورشیان شرق اوکراین تجسم این بیداری است.
دوگین تیرماه سال جاری از ولادیمیر پوتین خواست که برای "حفظ اقتدار معنوی روسیه" در شرق اوکراین دخالت نظامی کند.
او از سال ۲۰۰۸ و زمان جنگ روسیه و گرجستان خواستارالحاق کریمه به خاک روسیه بود. در آن زمان او به ناحیه مورد اختلاف اوستیای جنوبی سفر کرد و در کنار نیروهای نظامی و یک واحد موشک انداز عکس گرفت.
جایگاه ایران در تئوری دوگینتئوری اوراسیا گرایی دوگین جایگاه مهمی را به ایران اختصاص می دهد. او ایران را یکی از مهمترین متحدان روسیه در جنگ علیه جهان "تک قطبی غربی – آمریکایی" می داند.
او درباره نقش ایران در تئوری خود می گوید: «از نقطه نظر جهان چندقطبی، در تئوری اوراسیاگرایی، ایران نقش كلیدی دارد. ایران شامل همگرایی اوراسیاگرایی نمیشود و تنها كشورهای حوزه شوری سابق در این گروه وارد میشوند. ایران یك تمدن خاص، یك كشور قدرتمند و مستقل است كه باید محترم شمرد. این اتحاد را باید حفظ كرد، ما نباید یك همگرایی مشترك با ایران را فرض كنیم، ایران در حوزه همگرایی اوراسیاگرایی نیست، بلكه ایران شریك روسیه در جهان چندقطبی است. منافع استراتژیك ما در آسیای مركزی و به طور كلی حوزه منطقهای به طور كامل همپوشانی دارند. به این ترتیب جایگاه ایران در مدل اوراسیاگرایی چند قطبی مركزی است و در این مدل، تهران نزدیكترین شریك مسكو است. البته شراكت با تركیه، چین و هند نیز پیشبینی شده است.»
دوگین سال 91 به ایران سفر کرد و با متفکران ایرانی از جمله مصطفی محقق داماد، غلامرضا اعوانی، غلامحسین ابراهیمی دینانی و... دیدار و گفت و گو کرد. او همچنین در نشست ها و سخنرانی هایی نیز حضور پیدا کرد.
او معتقد است که روسیه قاطعانه با هرگونه حمله نظامی غرب به ایران مقابله میكند و در راستای همین سیاست، روسیه از سوریه نیز حمایت خواهد كرد، و تا پایان از منافع استراتژیك ایران حفاظت خواهد نمود. این مساله بسیار مهم است، چرا كه اقدام نظامی علیه ایران امنیت مرزهای روسیه را نیز تهدید میكند.
٢ -اين رفيق خرس شمالي اسيا رو هميشه صفحه ي شطرنج خودش كرده و تا بحال همه رو بازي داده و قربانياش رو جوري انتخاب ميكنه كه شيفته وار و يا از سر ناچاري به اغوشش پناه ميبرن،،،
٣- روسا، اروپاييها و غرب و نمي خوان چون به تمام معنا غربيها دستشون رو خوندن و هيچ وقت خامشون نميشن ،،، كشتارنخبه هاي روس و لهستاني هاي بيچاره كاري نبود كه از ذهن غرب به فراموشي سپرده بشه..
٤- روسها هميشه از عدم ثبات كشور ها سؤ استفاده ها كردن ، و كارشون ايجاد تنش هاي دراز مدت هست كه بتونند از غرب هم باج بگيرن ، كه اين در امد قطعأ جزئ از تو ليد ملي شون بحساب مي اد..
٥- خلاصه هيچ كس تا حالا با طناب روسي از چاه برنگشته ،، بهتره ما هم اميدوار و با درايت فقط چشم به ريسمان خداوند داشته باشيم و نه ديگري،،،،انشأالله..
دوما روسیه کومونیسته
سوما اشغالگره چون خاک ایران و اشغال کرده
چهارما روسیه به عنوان سپر بلا از ما یاد میکنه و مردم روسیه به این خاطر دوس دارند که دولت روسیه گاهی از ایران حمایت بکنن
پنجما روسیه مثل ایران از منابع زیرزمینی اش جیبش پر هست و نیازی به فکر کردن نداره
ششما روسیه اوج اعتیاد فساد اقتصادی فحشا و . .. هست
هفتما قبلا نه شرقی نه غربی بود اما حالا فقط "ته غربی" میگیم
ما قبلا ابهت شرق شکستیم اما الان داریم کمک میکنیم ابهتش و بدست بیاره
ما حدود یک سال و نیمه داریم با امریکا همکاری میکنیم ولی خبری از خیر از جانب امریکا نیست .
نمیگم از سمت روسیه هست ولی منافع ملی ما ایجاب میکنه با کارتهای روسیه و چین با غرب بازی کنیم
اگر غرب بفهمه ما سمت شرق هم نمیریم اونقوت شروع میکنه به دباغی کردن پوستی که سالهاست منتظرشه
با اینکه آقای ظریف نگاه به غرب رو دوست داره ولی پس از اینکه متوجه دروغگویی های آمریکا شد الان به سمت شرق متمایل شده که در همین راستایی که عرض کردم قرارداره
مطمئن باشید امریکا کشوری مانند ایران رو تحمل نمی کنه ما برای حرکت و رشد نیاز داریم نگاه منهی غرب رو دنبال کنیم . این یک تاکتیک نیست یک باید است
مخوف ترين سرويس جاسوسي دنيا مال روسهاست
اينها براي استيلا بر خليج فارس در اينده نه چندان
دوردختران خود را به شيخ نشين ها فرستاده اند و حالا
از هر ١٠ اماراتي ٤ نفر زن روس دارد و اين يعني كثيفترين سياست دنيا
در فرهنگ سیاسی روسیه، حس «غرور ملی» به مراتب نیرومندتر از «پرسشگری ملی» است. از این رو همواره فرمانرویانی که اقتدار خارجی در برابر «توطئه دشمنان» را بی دموکراسی داخلی، به ارمغان آورده اند، ستایش شده اند.
این نکته هم درباره روسیه و هم خاورمیانه (که بزرگان قوم به جان می زنند تا با غرب درآویزند)صادق است، برای درستیزیدن با غرب باید نخست نسبت به آن آگاهی یابند و اگر یافتند دیگر خود نیز غربی شده اند!! و اگر بخواهند بدون این آگاهی به نبرد تصور ذهنیشان از غرب بروند، بر شکست های پیشین خواهند افزود!
به عنوان یک نمونه ساده، در کشورهایی که از نظر جغرافیایی غربی اند (مثل اسپانیا) یا از نظر مبانی فرهنگی، غربی شده اند (مثل ژاپن یا تا حدی کره) نظریاتی همچون نظریه آقای دوگین هیچگاه «فلسفه سیاسی» نامیده نمیشود و دانشگاه نیز آن درجه استقلال را دارد که به آن کرسی ندهد. نظریات وی بیشتر به قامت نظریه پرداز یک حزب می برازد که البته آزادست که بیانش کند.
اما بنظرم روسیه و پوتین بیشتر دوست داره یک جعبه پاندروا با رفتاری غیر قابل پیش بینی دیده بشه
http://en.wikipedia.org/wiki/Wheat
مردم روسیه باید سوار ایرباس و بوئینگ شوند اما کشورهای اورآسیا که شامل ایران هم میشود باید سوار توپولوف های ساخت روسیه بشوند تا صنعت بی درمون روسیه بچرخد تا نظام چند قطبی برقرار بماند !!
این که شنا می گید یعنی الان مردم اونجا دوست دارن به مکزیک ملحق بشوند.
اخه تفکر هم گاهی لازمه !!!
یه بار هم امتحان کن!!!
نه شرقی نه غربی
۱- واقع ۱۱ سپتامبر، پوتین میخواست به غرب و آمریکا بفهماند که اگر آنها خط قرمز عدم دخالت مستقیم در خاک یکدیگر را که در جنگ سرد ٔبر قرار بود در مورد چچن و کمک به آن و متعاقباً بمب گزاریها در مسکو نقض کردند، مسکو نیز این امکان و قدرت را دارد که همان بمبگزاریها و ناا امنیها را در خاک اصلی آمریکا انجام دهد، از انطرف اسرائیل نیز در سالهای ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۱ آماج حملات و بمبگزاریها در خاکش بود که غرب یعنی آمریکا و اروپا به آن حساسیتی نشاند نمیدادند و از نظر اسرائیل لازم بود به آمریکا و اروپا یادآوری شود که اگر خیابانهای اسرائیل امنیت ناداشته باشد خیابانهای آمریکا و اروپا نیز امنیت نخواهد داشت و از آنجا که سرویسهای امنیتی اسرائیل اشراف کاملی ٔبر سرویسهای امنیتی آمریکا دارند، در یک همکاری با سرویسهای امنیت روسیه این پروژه مشترک را به سر انجام رسندند.
۲- در مورد عراق و سوریه و لیبی هم به همین صورت، یعنی روسیه پوتین در درگیری خود با غرب و آمریکا از یکطرف در به دنبال در گیر کردن غرب و آمریکا در منطقه بود و از طرفی دیگر هم با خارج کردن نفت این کشورها از بازار قیمت جهانی نفت را به رقمهای جدید رساند و خود بیشترین سود را از افزایش تولید برد، از طرف دیگر اسرائیل هم تمام کشورهایی که زمانی میتوانستند منافع حیاطی اسرائیل را به خطر بیندازند درگیر جنگ داخلی و فروپاشی کرد و تنها در مورد مصر با روسیه همکاری نکرد و دلیل آن این بود که ریسک بی ثباتی مصر بزرگتر از آن بود که به خواهد به آن تن دهد.
۳- در مورد داعش نیز همین سیاست و همکاری به چشم میخورد، از طرفی داعش پشت سر هم آمریکاییها و انگلیسیها را سر میبرد و از این طریق آمریکا و اروپا را تحقیر میکند و باعث میشود فشار ٔبر روی آمریکا و اروپا برای وارد شدن به درگیری با داعش افزایش یابد و از طرف دیگر اسرائیل به دنیا نشان میدهد که مسلمانان این چنین هستند و لأزم از از اسرائیل در برابر آنها دفاع کنید
۴- در مورد تحریمهای ایران نیز روسیه و اسرائیل دو سر یک قیچی هستند، از یک طرف ادامه تحریم نفت ایران برای روسیه حیاطی و سودمند است و از طرف دیگر برای اسرائیل تحریم ایران و تحت فشار گذاشتن ایران اهمیت حیاتی دارد پس هر دو به دنبال عدم توافق ایران و غرب هستند.
شاید تصور شود که این مورد بیش از اندازه دور از ذهن است ولی برای اثبات آن ذکر تنها دو مورد کافی است، پوتین و نتانیهو در حداقل ۱۰ سال گذشته بارها با هم در مسکو و اسرائیل ملاقات داشتهاند، در حالیکه پوتین به سختی با رهبران آمریکا و اروپا ملاقات میکند و در آخرین مورد با هم به توافق رسیدند که بین یکدیگر خط سبز تلفنی ایجاد کنند که قبل از آن فقط بین مسکو و واشنگتن ٔبر غارا بود و در مورد پرونده هستهای ایران روسیه نهیات همکاری را با آمریکا به سفارش اسرائیل انجام میدهد و حتی حاضر نشد که تقاضای ایران برای عضویت در پیمان شانگهای که خود همه کاره آن است را به بهانه تحریم شواری امنیت که خود عضو آن است به پذیرد.