صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

روز سینماست و در این‌روز، بیش از همیشه می‌توان به اصل و اساس سینما و سرنوشتی که پشت‌سر گذاشته اندیشید. به سال‌های سختی که در دولت قبل، خانه صنفی اهالی این هنر، قفل و کلون خورد و عده‌ای ناآشنا با سینما، وارد این خانه شدند.
تاریخ انتشار: ۱۷:۵۲ - ۲۲ شهريور ۱۳۹۳
روز سینماست و در این‌روز، بیش از همیشه می‌توان به اصل و اساس سینما و سرنوشتی که پشت‌سر گذاشته اندیشید. به سال‌های سختی که در دولت قبل، خانه صنفی اهالی این هنر، قفل و کلون خورد و عده‌ای ناآشنا با سینما، وارد این خانه شدند.

حاصلش شد صبوری صاحبخانه‌ها، تا با گذر زمان و سرانجام روی‌کارآمدن دولت یازدهم، مدیران سینمایی جدید توانستند بارقه‌های امید را با تدبیرشان به اهالی سینما بنمایانند و در اولین قدم، خانه‌شان را به آنها بازگردانند. به بهانه روز ملی سینما به سراغ «داریوش مهرجویی» رفتیم؛ کارگردانی که فقط ساخت فیلم‌هایی چون «گاو»، «هامون»، «پری» یا «لیلا» در کارنامه او، کافی بودند تا امروز بگوییم او یکی از معماران سینمای ایران است. در ادامه «مهرجویی» از بحران‌هایی که در سال‌های اخیر گریبان سینمای ایران را گرفت، گفته و راه‌حل‌های خودش را هم ارایه داده که حاصل را می‌خوانید:

شما به‌عنوان کارگردانی صاحب سبک در سینمای ایران، وقتی سال‌هایی که بر سینمای ایران گذشته را در یک لانگ‌شات تماشا می‌کنید، جدی‌ترین مسایل سال‌های اخیرش را چه‌چیز می‌بینید؟
فکر می‌کنم اصلی‌ترین مشکل، جایی شکل گرفت که سرنوشت سینمای ما به دست عده‌ای از مدیران دولت قبل افتاد که اصلا این‌کاره نبودند و سینما را نمی‌شناختند و اساسا کارشان این نبود. مدیرانی در دولت قبل بر سر کار آمدند که آدم‌هایی اداری و فرمال بودند و منافع شخصی در اولویتشان بود. آنها سینما را فرصتی برای خودشان تلقی کردند تا همه امتیازاتی که دولت برای کمک به سینماگران در نظر دارد در اختیار بگیرند و به نفع خودشان مصادره کنند. وزارت ارشاد بودجه کلانی را برای اعتلای سینمای ایران طبق قانون کمک به فرهنگ و هنر در اختیار این آقایان گذاشت. اما دایره آنها هم تمامی این مزایا را بلوکه کردند و به خودشان تخصیص دادند و شرکت‌های اقماری به اسم سینما و به رسمی دیگر برای اقوام و نزدیکانشان تاسیس کردند و به اعتلا و ارتقای سینما ضربه زدند. این شد که بودجه‌های کلان صرف فیلم‌هایی شد که همین شرکت‌های اقماری می‌ساختند و سوءمدیریت سبب شد همین فیلم‌ها امتیاز بگیرند و اکران‌های خوب داشته باشند و حتی در جشنواره جایزه بگیرند و مجموع این موارد، سینمای خصوصی را طی این سال‌ها به حاشیه راند.

علاوه بر این نکاتی که گفتید، سایر مشکلاتی که این سوءمدیریت ایجاد کرد چه بود؟
این افراد به‌خاطر عدم درکشان از سینما و اساسا هنر، میزان نظارت را تشدید کردند و به‌خصوص سینماگران جوان را تحت فشار قرار دادند تا ریشه تازه کارها را بخشکانند. مدیران وزارتخانه‌ای که وظیفه‌شان تشویق جوانان بود، مانع بال‌وپرگرفتن استعدادهای جدید شدند و آنها را تحت‌فشار قرار دادند، که حاصلش شد؛ این سرنوشتی که سینمای ایران در هشت‌سال شاهدش بود.

در آن هشت‌سال، آیا با این مدیران سینمایی روبه‌رو نشدید؟ مذاکره‌ای صورت ندادید؟
من با این اشخاص که فقط نام‌هایی ناآشنا بودند و تاکنون هیچ اثر فرهنگی، چه مقاله یا ترجمه یا کتابی درباره هنر و سینما از آنها ندیده بودیم، حرفی نداشتم. در دولت‌های قبل‌تر پیش آمده بود گاهی با مدیران مذاکره کنم ولی اینها را اصلا نمی‌شناختم که بخواهم مذاکره کنم. چون آدم‌های باسابقه و دارای کارنامه مشخص نبودند که آنها را بشناسیم.

مشابه این رفتارها را در سایر دوره‌ها دیده بودید؟
ندیده بودم. هیچ‌کجای دنیا امکان نداشت چنین اتفاقی برای هنرمندان بیفتد. در فرانسه مرکز ملی سینماتوگرافی یا دایره‌ای دولتی وجود دارد که هدفش کمک به سینماگران جوان و پیشرو است و سالانه با نتایجی که فیلمسازان جوان فرانسوی در فستیوال‌های مطرح دنیا می‌گیرند، می‌توان فهمید که سرمایه‌گذاری دولت، چطور به‌ثمر نشسته. همه‌جای دنیا دیده‌ام که همیشه به استعدادهایشان بها می‌دهند. این دست رفتارها حاصل بی‌اخلاقی مفرط بود که فقط در جهان سوم می‌توانست اتفاق بیفتد.

تا چه اندازه رییس دولت وقت را در این مناسبات غیرحرفه‌ای دخیل می‌دانید؟
شاید اصلا مشکل اصلی همین بود که برای او سینما یک مساله حاشیه‌ای دست‌چندم تلقی می‌شد و او اصلا دانش پرداختن به سینما و مقوله فرهنگ و هنر را نداشت؛ نکته‌ای که کاملا در ادبیات او هم نمایان بود.

تنگناهای اقتصادی را تا چه حد در ایجاد بحران برای سینما دخیل می‌دانید؟
نتیجه آن رفتار و نگاه این شد که مردم به مرور فهمیدند فیلم‌ها قلابی شده و کارهایی روی پرده می‌آید که اغلب محصول پروپاگانداست و کارکردی تبلیغاتی دارد و شرکت‌هایی اقماری با بودجه‌های هنگفت آنها را ساخته‌اند. همین شد که وقتی به جای فیلمسازان محبوبشان، افرادی ناآشنا اکران‌ها را در اختیار داشتند، به مرور اعتمادشان از دست رفت و دیگر برای سینما رفتن هزینه نکردند. وقتی هم فیلم‌های حقیقی و باب سلیقه‌شان توقیف یا ممیزی شدند، به مرور حاصلی نداشت جز دلسردیشان! از طرفی دیگر فیلم‌های خوب هم به‌دلیل همان سوءمدیریت بدترین اکران‌ها را گرفتند. خب تماشاگر باید به چه اعتماد می‌کرد؟ و اصلا چرا باید با وجود شرایط سخت اقتصادی، در چنین وضعیتی برای تماشای فیلم هزینه می‌کرد؟

حالا که سینمای ما این دوران سخت را پشت‌سر گذاشته، سینماگران چطور می‌توانند به بهبود سینما کمک کنند؟
موضوع این است که سینماگران در قبال وضعیت چیرگی نامعقولی که بر سینمای ایران حاکم شد کاری نمی‌توانند بکنند و اگر بنا باشد اتفاقی هم بیفتد، این کار مدیران فرهنگی دولت جدید است که با سیاستگذاری‌های درست، گذشته را ترمیم کنند.

مصداق این سیاستگذاری درست چیست؟
تمام فیلم‌های توقیف‌شده باید آزاد شوند. فیلم‌هایی که فیلمنامه‌هایشان خوانده شده، مهر خورده و امضا شده و مجوز گرفته و بابتش میلیاردها تومان هزینه شده تا ساخته شود، چرا حالا باید توقیف بماند؟ جالب اینکه این فیلم‌ها در فستیوال‌ها نمایش داده شده اما موقع اکران عمومی جلویشان گرفته می‌شود. وقتی روی سناریویی مهر می‌زنند و مجوز ساختش را می‌دهند و کارگردان و تهیه‌کننده کلی سرمایه و وقت می‌گذارند و آن فیلم را می‌سازند، بعد اگر قرار باشد فیلم نمایش داده نشود، این ناشی از کم‌توجهی است که مدیران جدید باید با آن مقابله کنند. کارشناسان ناشناخته‌ای که این فیلم‌ها را ارزشگذاری کردند چه کسانی بودند؟ اصلا بیایند و خودشان را معرفی و ثابت کنند که سینما را می‌شناسند و بعد برای امثال من و کیمیایی بعد از 45سال سابقه کارگردانی تکلیف تعیین کنند!
ارسال نظرات