صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۲۰۵۹۹۰
گزارش میدانی از جمعه بازار تهران
اینجا کسی فریاد نمی‌زند، برای تبلیغ به ردیف ایستاده‌اند و جمعیت آن قدر زیاد است که نمی‌توان به راحتی ایستاد و نگاه کرد. بازدیدکنندگان یا مشتریان به صورت ریلی حرکت می‌کنند؛ یک ردیف برای رفت و یک ردیف برای برگشت.
تاریخ انتشار: ۱۶:۰۵ - ۱۹ شهريور ۱۳۹۳



اینجا کسی فریاد نمی‌زند، برای تبلیغ به ردیف ایستاده‌اند و جمعیت آن قدر زیاد است که نمی‌توان به راحتی ایستاد و نگاه کرد. بازدیدکنندگان یا مشتریان به صورت ریلی حرکت می‌کنند؛ یک ردیف برای رفت و یک ردیف برای برگشت.

مرکز «شیرمرغ تا جون آدمیزاد» که می‌گویند همین‌جاست. از شاخه گل، ماشین تایپ و سنگ‌های قیمتی گرفته تا زیور آلات پارچه‌ای در این پارکینگ طبقاتی در بساطها دیده می‌شود.

فردی هم که در دفتری که دستفروشان «دفتر شهرداری» می‌نامند، نشسته می‌گوید جا برای فروشنده جدید نداریم، مگر این که صبح جمعه بیایی تا قبل از جا گرفتن فروشندگان جایی برای خودت بیابی. در جواب این سوال که مجاز به فروش چه نوع کالایی هستیم هم می‌گوید: فقط و فقط صنایع دستی باید باشد؛ نوعش فرقی ندارد.

مرد پشت میزنشین «پارکینگ پروانه» محل جمعه‌بازار تهران در قلب پایتخت همچنین می‌گوید: 30 درصد فروشندگان در پارکینگ زن هستند.

طبقه اول بورس عتیقه است. اینجا همه چیر در همه، از عینک پیرمرد سکته‌کرده تا تله‌موش زهوار دررفته موجود است؛ چنانکه گاهی فروشندگان در جواب سوال «این چیه» هم می‌گویند «نمی‌دانم!»

فقط خریده‌اند تا کسی بیاید و ببیند. قیمت‌ها نیز تقریبا مستبدانه تعیین می‌شود و هیچ توجیهی برای آن وجود ندارد. اما در عین حال جمله "با هم کنار می‌یایم" یکی از جملات پرکاربرد این طبقه است. وقتی قیمت‌ها را اعلام می‌کنند باید منتظر هر جوابی باشی؛ قلمدان 500 هزار تومانی،‌ لاله عباسی‌های 2 میلیونی و ظروفی که قیمت‌های آن برق از سر می‌پراند.



پیرمرد 60 ساله‌ای که بساط سنگ‌های رنگی دارد به خبرنگار ایسنا می‌گوید: 8 سال است که در اینجا هستم. قبل از آن در خیابان ناصرخسرو کار می‌کردیم؛ از این که امروز در جایی مشخص و بدون اینکه ایرادی به من بگیرند هستیم راضی‌ام.

پسر جوانی که بساط عتیقه دارد و خوش‌برخورد است هم می‌گوید: سه سالی می‌شود که جمعه‌ها اینجا می‌آیم، چند ماه قبل به بهانه این که ظاهر اسلامی ندارم و صلیبی به گردن می‌آویزم گفتند فعلا نیا اینجا. قبلا اداره این پارکینگ با شهرداری بود اما چند سالی است که به پیمانکار واگذار شده است.

او در رابطه با میزان اجاره روزانه می‌گوید: قبلا 5000 تومان بود اما پس از آن 9000 تومان، 12 هزار تومان و حالا 20 هزار تومان بابت هر روز می‌گیرند.



فضا گرم است و تهویه مناسبی ندارد، اما فروشندگان مشکل چندانی ندارند. مردم هم مشکلی ندارند؛ چون اینجا برای آنان جذاب تر از مراکز خرید دیگر است و تفریح صبح‌های جمعه هم محسوب می‌شود.

در طبقه دوم اما بیش‌تر لباس می‌فروشند. در نگاه اول با این دیدگاه که چون اتاق پرو وجود ندارد مشتری چشمگیری وجود نخواهد داشت، دیدن این همه فروشنده تعجب‌آور است اما با گذشت زمان متوجه شرایط متفاوت خواهید شد.

دختری که مانتویی را روی مانتوی خودش می‌پوشد تا از اندازه‌اش مطمئن شود می‌گوید: آنقدر طرح قشنگی دارد که مطمئن نیستم در مغازه‌ها هم از چیزی مثل این خوشم بیاید، برای همین حاضرم این طور خرید کنم.



در میان فروشندگان لباس، مرد میانسالی که با انگشتر و تسبیح قدیمی بساط پهن کرده به خبرنگار ایسنا می‌گوید: این که همه دستفروش‌ها را جمع کردند اینجا ایده بدی نبوده اما چرا رسیدگی نمی‌کنند. امکاناتی برای این همه جمعیتی که اینجا می‌آیند وجود ندارد و تنها 4 سرویس بهداشتی داریم. محل قرارگرفتن فروشنده‌ها هم که می‌بینید نه خط کشی مشخص دارد و نه برنامه خاصی برای کنار هم قرار دادن فروشندگان هر صنف. بعضی فروشندگان فضای زیادی اشغال می‌کنند و جا برای کناردستی‌شان تنگ می‌شود اما با این وجود راضی هستیم.

او کارتی را نشان می‌دهد که ثابت کند دستفروش رسمی جمعه‌بازار است و می‌گوید: هفت سال است که جمعه‌ها اینجا می‌آیم و قبل از آن هم در خیابان ناصرخسرو و پارک خواجوی بساط پهن می‌کردم. می‌گوید روزهای دیگر هفته دستفروشی نمی‌کند و در یک شرکت خصوصی مشغول به کار است اما جمعه‌ها برای علاقه شخصی بساط‌گستر شده است.

زن میانسالی که می‌گوید قبلا با شهرداری کار می‌کرده نیز می‌گوید: ما یک گروه 10 نفره بودیم که برای کارآفرینی زنان ایده ایجاد چنین بازاری را دادیم و آقای "باصری" که در آن زمان هم معاون فرهنگی و اجتماعی شهرداری منطقه 12 تهران بود هم با این ایده موافقت کرد و محلی در خیابان ناصرخسرو در اختیار ما قرار داد.

او می‌گوید: یک بار یک دختر کانادایی به اینجا آمد و از این محل فیلمبرداری کرد و چند و چون آن را پرسید. بعد از مدتی که برگشت گفت من این ایده را در کانادا برای دستفروشان پیاده کردم و شهرداری شهرمان از من تقدیر کرد.

او در ادامه نسبت به آنچه وجود تبعیض بین فروشندگان می‌خواند گله می‌کند و می‌گوید: بعضی از فروشندگان به نان شب محتاج هستند ولی بعضی دیگر نه. این بازار برای آن بود که این افراد وضع بهتری داشته باشند اما این طور نشد.



یکی دیگر از فروشندگان که ساعت‌های قدیمی می‌فروشد در جواب به این سوال که امنیت اجناسشان چگونه تامین می‌شود می‌گوید: اینجا هم مثل خیابان باید مراقبت اجناسمان باشیم؛ همانطور که مشتریان باید مراقب باشند هر چند ساعت یکبار مامور نیروی انتظامی گشت می‌زند اما در وهله اول خودمان باید کلاهمان را نگه داریم.

صدای مکالمه به زبان دیگری شنیده می‌شود. راهنمایشان توضیحاتی راجع به اجناس شیشه‌ای می‌گیرد و برای دیگران تعریف می‌کند. او به خبرنگار ایسنا می‌گوید: این گروه تنها امروز در تهران هستند و گفتند عکس‌هایی از این بازار در اینترنت دیده‌اند و حتما می‌خواهند اینجا را ببینند. یکی دو سالی است که خیلی از گردشگران دوست دارند از این بازار دیدن کنند و به نظر من حق دارند.

محمد باصری معاون اجتماعی شهرداری منطقه 12 هم در این رابطه به خبرنگار ایسنا می‌گوید: ما تلاش کردیم تا ظرفیت‌هایی را برای کارآفرینی زنان سرپرست خانوار ایجاد کنیم تا زنان سرپرست خانوار بتوانند فعالیت اقتصادی و درآمدزایی داشته باشند.

باصری با بیان این که مقدمات ایجاد پارکینگ پروانه یا جمعه بازار از 20 سال قبل در این منطقه فراهم شده است، می‌افزاید: اولین بار در خیابان ناصرخسرو فروشندگانی را دیدم که عقیقه می‌فروختند ولی به دلیل سد معبر با آنها برخورد می‌شد، پیشنهاد دادم آنها را به انتهای خیابان ناصرخسرو در یک زمین خالی هدایت کنند و پس از آن سه بار جای این افراد را عوض کردیم تا اکنون که در خیابان سعدی و در پارکینگ مجتمع تجاری پروانه آنها را ساماندهی کرده‌ایم. از این راه هم محلی به عنوان جاذبه گردشگری ایجاد شد و هم اینکه برخی از این کارآفرینان فعالیت خود را گسترش دادند.

جمعه بازار این‌روزها میدانی برای عرضه اندام تولیدکنندگان کوچک و عتیقه فروشان خرده‌پا شده است. عده‌ای برای تفریح و گشت و گذار و عده‌ای برای معرفی محصولات خلاقانه‌شان به اینجا می‌آیند. اینجا دستفروشان نسبتا راضی‌اند و مردمی هم که نمی خواهند در شلوغی حرکت کنند به این پارکینگ نمی‌آیند.

جانمایی این دستفروشان در اینجا به نظر معامله "برد -برد" می‌آید.
ارسال نظرات