صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۲۰۴۰۰
جلال الدین فارسی
تاریخ انتشار: ۱۶:۲۱ - ۲۰ بهمن ۱۳۸۷


فرارو- جلال الدین فارسی در هفتاد و پنج سالگی و در سی‌امین سال پیروزی انقلاب اسلامی ایران، همچنان پرشور و هیجان است و سودای انقلابی دارد و درکنج خانه‌ای در فرمانیه تهران، منتقد دولتمردانی است که بنا بر نگاه او هیچ یک در سه دهه گذشته توجهی به پیاده کردن روح انقلابی در اداره دولت نداشته‌اند.

فارسی را به لحاظ روحیه انقلابی و اعتقاد به انترناسیونالیسم اسلامی چه بسا بتوان از جهاتی با تروتسکی در انقلاب روسیه شبیه دانست، نه فقط در فکر و انگاهی که با حرارت از انترناسیونالیسم اسلامی سخن می‌گوید، که حتی در چهره و آرایش صورت، و دست‌هایی که در میانه صحبت بالا و پایین می‌برد.

جلال الدین فارسی، مردی که پیش از انقلاب در لبنان و الفتح تئوری مبارزه با شاه می‌نوشت، پس از انقلاب نیز تا یک قدمی پست ریاست جمهوری نزدیک شد اما به واسطه طرح برخی شبهات، از صحنه سیاست حذف شد و فاصله‌اش با قدرت افزون. او اگر در پی انقلاب 57 از ضرورت "انترناسیونالیسم اسلامی " سخن گفت امروز نیز جمهوری اسلامی را از این حیث که به زعم او در پیاده کردن این تز و جهانی کردن اسلام از طریق سیاست خارجی‌اش موفق بوده ستایش می‌کند و از اینروی به نظر می‌رسد که همچنان یک انقلابی تمام عیار است.

جلال الدین فارسی چندان رضایتی به گفتگو در باب جزئیات تاریخ بعد از انقلاب ندارد و بیشتر از آنکه اهل روایت تاریخ باشد، دلبسته تحلیل تاریخ است؛ چه بسا از آن روی که مرور حوادث تاریخی یادآور روزهای صعب و پر کدورت گذشته است. به او گفتیم که "شما یک هفته بعد ازانقلاب همراه با عرفات به ایران آمدید. چرا با تاخیر؟" و او می‌گوید : «البته درست تر آن است که بگوییم هیات فلسطینی با ریاست عرفات، همراه من به ایران آمدند».

پس از این ابود که او مخالفت خود را با روایت تاریخ انقلاب با ما درمیان گذاشت: «این بحث ها چیزی عاید نسل جدید نمی‌کند». او معتقد است که باید به آسیب شناسی انقلاب و پس از آن پرداخت تا بدانیم که چرا به رغم وقوع انقلاب شد «آموزه‌های نبوی – وحیانی» در کشور حاکم نشد.

او مدعی است که «صحبت‌هایی که بسیاری از مسئولان سابق در مصاحبه‌ها می‌گویند و برنامه‌های صدا و سیما، مردم را از واقعیت‌های انقلاب دور می‌کند» و می‌گوید: «شما نباید لزوما از کسانی که در راهپیمایی‌های انقلاب و زندانهای رژیم پهلوی حضور داشتند سوال و پرسش کنید تا با واقعیت انقلاب آشنا بشوید. انقلاب شناسان در دنیا لزوماً خود انقلابی‌ها نیستند بلکه کسانی هستند که درباره پیدایش انقلاب کتاب می‌نویسند و جامعه شناس به شمار می‌آیند. من شغل وزارت کشور و نخست وزیری را کنار گذاشتم و سی سال فکر کرده‌ام تا بر اساس مطالعات پیشین و اشرافم بر قرآن به شناخت انقلاب اسلامی واقعی بر اساس آموزه‌های وحیانی قرآنی نائل شوم».

جلال الدین فارسی برای ما سخنی از محمدرضا پهلوی را روایت کرد که به اعتقاد او در شناخت انقلاب 57 ایران بسیار روشنگر است: «هنگامی که شاه با هلیکوپتر بر فراز تهران بلند شد تا حجم جمعیت انقلابی و معترض را در خیابان‌ها به شخصه مشاهده کند، وقتی بعد از بازدید در کاخ خود پایین آمد به نظامیان و کارشناسان و مشاوران حاضر در دفتر خود جمله‌ای را گفت که بسیار قابل تامل است. شاه به حاضران یک جمله گفت و آن چنین بود: "این جمعیتی که من دیدم، هرکاری که بخواهد می‌تواند انجام دهد"».

فارسی معتقد است که «اگر کسی برمحتوای قرآن احاطه داشته باشد وانقلاب صدر اسلام را بشناسد و در انقلاب‌های بعدی جهان نیز مطالعه کرده باشد می‌داند که این "فرد" نیست که هرکاری ازدستش ساخته است، بلکه دست خداست؛ چراکه فقط خداست که هرکاری که بخواهد را انجام می‌دهد. سخن شاه به واقع اقراری بود به اینکه این جمعیت متکی به نیرویی الهی است و از اینرو دیگر نمی‌توان در مقابل آن ایستاد. چند ماه بعد هم چنین بود که در 22 بهمن، انقلاب ایران رخ داد و به واقعیت پیوست».

او ابایی از این ندارد که به صراحت بگوید: «انقلاب ایران بر اساس آموزه‌های نبوی – وحیانی تحقق پیدا کرد و اگر کسانی که درمصدر قدرت بودند اجازه می‌دادند آن ادبیات انقلابی منتشر شود و اگر دست‌های تبهکاری وجود نداشت، امروز ملت ما به نتایج مطلوب خود در حکومت اسلامی رسیده بود».

چنین است که پس از این توضیح، می‌گوید: «کسانی که در سی سال گذشته برای انقلاب سالگرد گرفته‌اند چنان برخورد کرده‌اند که گویی انقلاب ایران سی سال پیش فوت شده و هرسال باید برای آن سالگرد گرفت. حال آنکه انقلاب را باید جریانی مستمر و ادامه دار دانست».

نقدهای جلال الدین فارسی پایه‌ای تر از آن چیزی است که بسیاری شاید بیاندیشند. او به رغم تحولات جند باره در قانون اساسی ایران، همچنان فراموش نکرده است که پیش نویس اولیه قانون اساسی توسط حسن حبیبی البته به سفارش امام خمینی(ره) در پاریس تهیه شد؛ اگرچه آن قانون تغییرات ماهوی بسیار پیدا کرد.

فارسی با این حال، بی‌پرده می‌گوید: «انقلاب ما از آن روزی که قانون آن بر اساس قانون فرانسه نوشته شد و پارلمان و هیئت وزرا و دیوان محاسبات با الگوبرداری از آن کشورها شکل گرفت، از "نه شرقی و نه غربی" و الگوی دولت وحیانی-نبوی دور شد».

او می‌افزاید: «البته می‌توان مجلس و دولت داشت مثل همه دموکراسی‌ها ولی کسانی باید به این مناصب برسند که مطابق آموزه‌های وحیانی و نبوی عمل کنند. اگر ما نتوانیم بر اساس ایده نه شرقی و نه غربی، دولت وحیانی- نبوی را شکل دهیم، ننگی برای اسلام خواهیم بود. همه دنیا نظاره‌گر نتیجه انقلاب ایران هستند و بنابراین اگر این دولت شکست بخورد، نه شکست دولت که شکست مکتب خواهد بود».

جلال الدین فارسی در بخشی از گپ وگفت ما، ازمقاله‌ای یاد کرد با نام "تکامل مبارزه ملی" که در دهه سی نوشته است، و سپس گفت: «من این را نوشتم و طرح اولیه آن را ابتدا آقای هاشمی در مجله‌ای در قم چاپ کرد و بعد در قالب یک کتاب به نام انقلاب و تکامل اسلام، منتشر شد. امام راحل هم آن را خواندند و آنچه که بعداً در شکل گیری سپاه و ایده شکل گیری ارتش بیست میلیونی دیدیم بر اساس همان نظریه من بود. امام راحل تمام آثار من را در سال 1349خوانده‌اند و انقلاب و تکامل اسلام، را هم حتی به تکرار خوانده‌اند. عظمت امام در این بود که از پیروان خود هم می‌آموخت. من نیز همواره پشت سر امام حرکت کردم و طمعی هم به مقام و پستی نکردم».

از جلال الدین فارسی در باره سال‌های حضورش در ستاد انقلاب فرهنگی نیز پرسیدیم و گفتیم که عبدالکریم سروش درجایی، او را از نیروهای تند در ستاد انقلاب فرهنگی معرفی کرده و او را مدافع برخی رفتارهای رادیکال خوانده است. فارسی اما همچنان گویی همان فارسی سه دهه پیش بود، وقتی در پاسخ و واکنش به انتقاد سروش گفت: «اصلا عبدالکریم سروش فردی انقلابی نبود. او طرفدار سلطنت بوده و پیش از انقلاب همراه آقای کمال خرازی در لندن بوده است. آقای سروش در تظاهرات ایرانیان مقیم لندن به طرفداری از انقلاب حاضر نشد شرکت کند. او از روزی که وارد ایران شد، به عنوان شاگرد و زیردست مرحوم مطهری خود را وارد کرد؛ وگرنه کسی برای او ارزشی قائل نبود».

او با چنین نگاهی روایت خود از تاسیس ستاد انقلاب فرهنگی با حکم امام را نیز با ما در میان گذاشت: «بنی‌صدر با همراهی وزیر آموزش عالی کابینه بازرگان یعنی آقای حبیبی که از پاریس هم با او دوست بود می‌خواست شورای عالی انقلاب فرهنگی تشکیل دهد و دانشگاهها را دست خودش بگیرد».

فارسی ادامه داد: «ستاد انقلاب فرهنگی اینگونه شکل گرفت که مرحوم بهشتی و باهنر و آقای هاشمی و مقام معظم رهبری نزد امام رفتند و این توطئه بنی صدر را با امام درمیان گذاشتند و از ایشان خواستند که با حکم خود شورای عالی انقلاب فرهنگی را معرفی کنند».

جلال‌الدین فارسی افزود: «امام از آنها خواستند که نیرو معرفی کنند و آنها نزد من آمدند و چند نفر از جمله من را برای عضویت در این شورا نام بردند و نام آقای حبیبی را هم بردند که من به جای ایشان آقای شریعتمداری را پیشنهاد کردم و مقبول افتاد. آقای هاشمی در تایید آقای شریعتمداری گفتند که وقتی ما ایشان را از وزارت علوم کنار گذاشتیم کلمه‌ای هم اعتراض نکرد؛ و من باز هم در تایید ایشان گفتم که او صالح‌تر از آن است که شما گمان می‌کنید و من سابقه‌اش را از قدیم می‌شناسم. در این جمع اولیه نامی از عبدالکریم سروش و شمس آل احمد نبود که متاسفانه بعد با حمایت سید احمد آقای خمینی گویا وارد آن لیست شده بودند».

ارسال نظرات