صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

طراحی خانه- موزه عزت‌الله انتظامی همچنان مورد بحث آقای بازیگر و بهروز غریب‌پور، طراح این موزه است. سال90 شهرداری تهران خانه انتظامی را خریداری کرد تا موزه انتظامی و موزه تئاتر ایران راه‌اندازی شود.
تاریخ انتشار: ۰۸:۰۸ - ۱۲ مرداد ۱۳۹۳
طراحی خانه- موزه عزت‌الله انتظامی همچنان مورد بحث آقای بازیگر و بهروز غریب‌پور، طراح این موزه است. سال90 شهرداری تهران خانه انتظامی را خریداری کرد تا موزه انتظامی و موزه تئاتر ایران راه‌اندازی شود. بهروز غریب‌پور مسوول طراحی آن شد و حالا این خانه شکل کامل یک موزه پیدا کرده است. خانه‌موزه انتظامی 30خرداد امسال در حالی افتتاح شد که آقای بازیگر ضمن اعلام نارضایتی از بنای بازسازی‌شده، گفته است در این موزه کمتر نشانی از گذشته پیدا می‌شود. در همین راستا روزنامه «شرق» در تاریخ 28اردیبهشت گفت‌وگویی با ایشان تحت عنوان «آقای بازیگر گریست» منتشر کرد که در آن نارضایتی این هنرمند پیشکسوت از طراحی این خانه موزه اعلام شده بود.

 در تاریخ 24تیر نیز روزنامه «شرق»گفت‌وگویی با بهروز غریب‌پور انجام داد که این نویسنده و کارگردان تئاتر در بخش‌هایی از آن، به گلایه‌های آقای بازیگر پاسخ داده بود. انتظامی در روزهای گذشته با ارسال متنی به روزنامه، به اظهارات اخیر غریب‌پور پاسخ داده است. این متن را در ادامه می‌خوانید؛ با این توضیح که «شرق»، بنا به مسوولیت حرفه‌ای خود، تنها منعکس‌کننده نگاه و نظرات این دو بزرگوار به این قضیه بوده. از این‌رو قضاوت را به خوانندگان و اهالی فرهنگ و هنر واگذار می‌کنیم.


متن نامه عزت‌الله انتظامی
قریب به 75سال در سینما و تئاتر نقش‌آفرینی کرده‌ام؛ 75سالی که به آسانی نگذشت. از 13سالگی تا به امروز هیچ‌گاه سابقه نداشته است با کسی از در جنگ وارد شوم ، روحیه جنگندگی نداشته‌ام. مدام تا توانسته‌ام مدارا کرده‌ام و کنار آمده‌‌ام. اما چه کنم این دیگرانند که موجبات تکدر را فراهم می‌آورند. چندی پیش با دوست نازنینی- مهرداد حجتی- همقدم و همکلام شدم و اندکی از اندوهی را که بر من رفته بود برای عموم فاش ساختم.

از خانه قدیمی‌ام گفتم و خاطرات 50ساله‌ای که در آن خانه داشتم. همان خانه‌ای که با نهایت کج‌سلیقگی آن را فرو ریختند و نابود کردند و جایش بنایی ساختند که هیچ شباهتی به آن خانه خاطرات نداشت. بی‌آنکه خواسته باشم زحمتی را که برای بنای جدید کشیده شده است نادیده بگیرم. فقط اندکی از بار اندوهم را کاستم. گمان می‌کنم به‌عنوان صاحب آن خانه این حق را داشته باشم که حرف دلم را بزنم، هرچند به مذاق بزرگواری خوش نیاید.


چند روز پیش در همین روزنامه «شرق» مطالبی از قول طراح بنای جدید -آقای بهروز غریب‌پور- منتشر شد که نه در شأن ایشان بود و نه در شأن این روزنامه. ایشان در گفت‌وگویی با همین روزنامه گفته‌اند: «شهرداری سه‌میلیاردو400میلیون‌تومان به اضافه یک آپارتمان زیبا برای خرید این بنا و دومیلیاردو400میلیون تومان برای ساخت موزه هزینه کرده است.» بعد ایشان از دوستان خود در شهرداری تشکر کردند.

در پاسخ عرض می‌کنم: بابت واگذاری آن ملک «451»متری در قیطریه، شهرداری دومیلیاردو700میلیون تومان پرداخت کرده است و اسباب و اثاثیه کامل خانه را نیز یک‌جا 300میلیون‌تومان خریداری کرده نه سه‌میلیاردو400میلیون‌تومان ضمنا آن ملک موقعیت مناسبی برای ساخت‌ وساز داشت. می‌شد به پیشنهادهای وسوسه‌انگیز اعتنا کرد و در یک شراکت سودآور در ساخت یک مجتمع مسکونی سهیم شد، به شکلی که امروز می‌توانستم صاحب چنددستگاه آپارتمان باشم؛ آن هم آپارتمان‌هایی که فقط یک‌واحدش می‌توانست به ارزش همان مبلغی فروخته شود که این ملک فروخته شد. اما نخواستم چون قصدم تجارت نبود. کیسه‌ای از این رهگذر برای خود ندوخته بودم. فقط می‌خواستم به دلیل کهولت سن آن را به نهاد یا ارگانی واگذار کنم تا از آن به‌عنوان موزه نگهداری کند؛ موزه‌ای به نام خودم «عزت‌الله انتظامی» معروف به «آقای بازیگر».

مخالف تغییرات اندک در آن هم نبودم اما بنا هم نبود به بهانه تغییرات، خانه را ویران کنند تا دیگر هیچ اثری از من باقی نماند! چنان‌که خودم که 50سال در آن زندگی کرده‌ام حالا نتوانم در آن مکان نشانی از خود بیابم. هیچ نشانی! و این بزرگ‌ترین ضربه روحی ای است که تاکنون خورده‌ام. هضمش برایم بسیار دشوار است. نمی‌دانم با چه استدلالی آن خانه پر از خاطره را به یکباره ویران کردند تا به بهانه موزه‌ای به نام عزت‌الله انتظامی بنایی بسازند که هیچ نسبتی با من و خاطراتم ندارد. این بنای جدید می‌توانست در مکانی دیگر ساخته شود. چه لزومی داشت که خانه من ویران شود تا این بنا ساخته شود؟ اگر قصد شهرداری از ساخت موزه‌ای بنام ساخت چنین بنایی بود باید به هنگام خرید ملک به من گفته می‌شد. در آن صورت قطعا تصمیم دیگری می‌گرفتم.


درباره آن دومیلیاردو400میلیون‌تومان که ایشان گفته شهرداری برای ساخت موزه داده است، من هیچ اطلاعی ندارم. آقای غریب‌پور طوری این مطلب را گفته‌اند که انگار آن دومیلیاردو400میلیون‌تومان را به من داده‌اند. چرا آشکارا نگفته‌اند این پول را خودشان گرفته‌اند؟ من که عهده‌دار ساخت موزه نبوده‌ام. این مبلغ به سازنده تحویل داده شده نه من. ضمنا شهرداری هیچ آپارتمانی برای من نخریده است. آنچه آقای بهروز غریب‌پور از آن به‌عنوان آپارتمان زیبا یاد کرده، آپارتمان کوچکی است که 16سال پیش به اقساط از دوست قدیمی‌ام –ایرج امیر معتضد- خریده‌ام؛ همان دوستی که آن خانه قدیمی را نیز از او 50سال پیش خریدم.

اسناد خرید این آپارتمان را جهت تنویر افکار عمومی در اختیار روزنامه قرار می‌دهم تا در صورت لزوم منتشر کند. –واقعا به چه قصد و منظوری آقای غریب‌پور چنین اقدام و اعدادی را مطرح کرده است؟ جز شبهه‌افکنی چه منظوری می‌توانسته داشته باشد؟

اینکه آقای غریب‌پور می‌گوید من اصرار کردم ایشان عهده‌دار طراحی موزه شود به این خاطر بوده که به ایشان اعتماد داشتم. گمان می‌کردم ایشان درک درستی از تاسیس موزه دارد. از موزه افراد مشهور به آسانی می‌شد فهمید که آن موزه‌ها هویتشان مرهون حفظ و نگهداری همان خانه‌هایی است که با شاکله اصلی‌شان حفظ شده‌اند. پیش‌تر گفته‌ام خانه- موزه- دکتر شریعتی را دیده‌‌ام و اینک به آن غبطه می‌خورم، کاش می‌شد همان شکل قدیمی خاطره‌انگیز خانه‌ام را حفظ کرد. من از ایشان و شهرداری می‌پرسم: آیا نمی‌شد بی‌آنکه آن خانه ویران شود در جوار آن همین بنای تازه را ساخت؟ یا با تدبیری به سازه‌ای در زیرزمین آن اندیشید؟

چرا آقای غریب‌پور به جای پاسخ مستدل و قانع‌کننده به خود اجازه داده‌اند مرا متهم به «دوگانگی روحی» کنند؟ لابد رویشان نشده است که بگویند «بی‌تعادلی روحی»! ‌هنوز می‌گویم و بر حرف خود ایستاده‌ام. چرا ایشان خانه قدیمی‌ام را ویران کرد؟ جز محو خاطرات من چه منظور دیگر داشته است؟ اگر می‌خواستند بنایی با این شکل و شمایل بسازند، نمی‌شد آن را در مکان دیگری می‌ساختند؟ شاید هم قصد دیگری در کار بوده است که در این صورت شهرداری تهران باید پاسخگو باشد که به چه منظور این ملک را از من خریداری کرده؟ به گمانم وقت آن رسیده در این خصوص شهرداری تهران واکنش نشان دهد و به برخی ابهامات پاسخ دهد. در هفته‌های اخیر چنان با من و خانواده‌ام رفتار شده است که گویی زرخرید ایشان بوده‌ایم.

 آقای غریب‌پور طوری رفتار می‌کند که انگار بیش از من و خانواده‌ام مصلحت مرا می‌‌فهمد و به‌عنوان کسی که خردش بیش از ماست تشخیص می‌دهد چه به صلاح من است و چه نیست. حتی پا را فراتر می‌گذارد و به خانواده‌ام تهمت هم می‌‌زند. می‌گوید: «وارثان در حالی که طی مدت بازسازی موزه حتی یک‌بار به موزه سر نزده بودند، حالا وارد عمل شده‌‌اند و سهم‌خواهی می‌کنند.» به جناب ایشان عرض می‌کنم؛ چه سهم‌خواهی؟ چرا تهمت می‌زنید؟ خانواده من هیچ‌گاه از من سهم و ارثی نخواسته است. پسرم «مجید» سال‌هاست به‌عنوان یکی از مطرح‌ترین چهره‌های موسیقی ایران بر سر سفره خودش نشسته و فرزندانش را بر گرد همان سفره بزرگ کرده است. آن دو پسر دیگرم، سال‌هاست در اروپا زندگی می‌کنند و هرگز انتظار ارث و میراث نداشته‌اند.

ایشان با استناد به کدام شاهد و مدرک چنین اتهامی می‌زنند؟ چرا می‌خواهند با این اتهام‌زنی‌ها افکار عمومی را از خودشان دور کنند؟ همان افکار بیداری که از ایشان می‌پرسد: چه بر سر خانه قدیمی «آقای بازیگر» آمده است؟ شاید قصد ایشان- از گفتن این حرف‌ها- خراب‌کردن رابطه من با خانواده‌ام- فرزندان و نوه‌هایم- باشد. به همان شکل که آن خانه قدیمی را خراب کردند.


ایشان- آقای غریب‌پور- گفته‌اند: «آقای انتظامی به دلیل شرایط سنی خاصی که داشت دایما تحت تاثیر آنها (خانواده‌اش) قرار می‌گرفت. فکر می‌کنم ایشان به دلایلی، روحیه‌ای دوگانه پیدا کرده است. وجدان او می‌گوید بهروز غریب‌پور به تو خدمت کرده است. اما وارثان قصد دارند ایشان را علیه غریب‌پور بشورانند تا هر کاری که دوست دارند، انجام دهند.» من در همین‌جا با این یادداشت اعلام می‌کنم که هرگز تا این لحظه- که 90سال از خدا عمر گرفته‌ام- تعادل روحی‌ام را از دست نداده‌ام و همچنان در صحت و سلامت روحی به سر می‌برم. هیچ‌گاه هم تحت تاثیر این و آن قرار نگرفته‌ام. فرزندانم نیز هیچ‌گاه مرا علیه کسی نشورانده‌اند و قصد چنین کاری هم هرگز نداشته‌اند. این تهمتی غیرقابل بخشش است که قصد دارم از طریق مراجع قضایی آن را دنبال کنم.

ایشان در ادامه سخنانشان گفته‌اند: «اصولا اینکه آقای انتظامی گریست و باغ دوران قدیم دیگر آنجا وجود ندارد، خلاف واقع است و بیشتر به فیلمفارسی شباهت دارد.»

به ایشان عرض می‌کنم: کدام فیلمفارسی؟ اینکه کسی بر مدفن خاطرات 50‌ساله‌اش بگرید، فیلمفارسی است؟ چرا توهین می‌کنید؟ چرا مراقب کلامتان نیستید؟ جایی که بنا بود یادآور 50سال تلاش و زحمت من در تئاتر و سینما باشد حالا به مدفن خاطرات من بدل شده است. همه نشانه‌های من از بین رفته است. حتی دریغ از یک عکس! آن خانه با همه اسباب و اثاثیه‌اش به دست شما نابود شده است حتی دریغ از یک خشت که باقی مانده باشد. آن وقت به خودتان اجازه می‌دهید به احساسات من هم توهین کنید؟ افکار عمومی را چطور قانع می‌کنید؟ مگر می‌شود با نیست و نابودکردن همه یادگارها و نشانه‌های یک هنرمند به مردم گفت حالا با تماشای جای خالی آنها به یاد آن هنرمند بیفتید؟ آیا نفس این عمل تحقیرآمیز نیست؟ این بنای جدید هر چند که زیبا باشد و چشم‌نواز، خانه من نیست.

مردم می‌پرسند: خانه انتظامی کجاست؟ همان‌طور که خودم بارها پرسیده‌ام و هرگز پاسخی نشنیده‌ام. آقای غریب‌پور، من هیچ‌وقت در تمامی سال‌های بازیگری‌‌ام «فیلمفارسی» بازی نکرده‌ام که اینک بخواهم در زندگی واقعی‌ام چنین نقشی ایفا کنم.


آقای غریب‌پور پس از آن همه توهین به من و خانواده‌ام، با لحنی زننده به دوست امین و همراه نازنینم مهرداد حجتی هم اهانت کرده است و ایشان را «از همه‌جا بی‌خبر» خطاب کرده. این طرز سخن‌گفتن ناشی از عصبانیت است نه منطق. من در یک روز آفتابی به همراه همین دوست دیرینه خانوادگی- مهرداد حجتی- به آن خانه قدیمی رفتیم تا درددلم را از نابودشدن خاطرات 50‌ساله‌ام بگویم؛ درددلی برای همگان. من مصاحبه نکردم، درددل کردم. سوال و جوابی در کار نبود. فقط درددل بود. چون معلوم نیست پس از مرگم کسی باشد تا این سخن را با آیندگان در میان بگذارد. آن درددل به اصرار من به رشته تحریر درآمد و منتشر شد. هر چند آقای مهرداد حجتی از انتشار آن اکراه داشت. اما من اصرار ورزیدم. چون قصد فاش‌گویی داشتم. آن متن در نهایت ادب و نزاکت نوشته شده بود. هیچ نکته توهین‌آمیزی نداشت. حتی اشاره‌ای به نام آقای غریب‌پور نشده بود. آیا این طرز سخن‌گفتن آقای غریب‌پور مودبانه است؟

 از ایشان می‌پرسم مگر برای درددل‌کردن باید از ایشان اجازه بگیرم؟ آیا درددل‌های من به ایشان اجازه می‌دهد تا به من، خانواده و دوستانم توهین کند؟ من که به ایشان اساعه ادب نکرده بودم که به خود اجازه می‌دهد مرا متهم به بی‌تعادلی روحی کند، فرزندانم را متهم به عنادورزی و ارث‌خواهی! دوستم را متهم به بی‌خبری کند. آخرسر هم همه سوابق مرا با عبارت «فیلمفارسی» به سخره گیرد؟

من پیرمرد 90ساله چرا باید برای ایشان فیلمفارسی بازی کنم؟ در حالی که هرگز هیچ کارگردانی نتوانسته است در طول 75سال بازیگری، مرا وادار به چنین کاری کند.

در انتها خیلی گذرا گله‌مندی‌ام را از روزنامه محترم «شرق» به خاطر درج چنین اکاذیب و تهمت‌هایی ابراز می‌کنم. چون به نظر می‌رسد خبرنگار محترم روزنامه کاملا همسو و همدل با شخص مصاحبه‌شونده ایشان را همراهی کرده است که این از اعتبار آن مصاحبه می‌کاست. به همه مخاطبان محترم این روزنامه عرض می‌کنم نه شهرداری برای من آپارتمانی خریده است و نه اضافه بر ارزش آن ملک به من پولی پرداخت شده است. به گمانم آنکه در آن میان ذی‌نفع بوده، همانی است که اکنون بی‌محابا تهمت‌زنی می‌کند. پیش‌تر گمان می‌بردم ایشان حال من پیرمرد را درک می‌کند و مراعات خواهد کرد. حال می‌بینم ایشان نه حال که آبروی مرا نیز مراعات نکرده است. از ایشان و حرف‌های ایشان به خدا پناه می‌برم و در این روزهای عزیز- ماه مبارک رمضان- برای خود و ایشان طلب مغفرت می‌کنم.
ارسال نظرات