صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

به تجربه برگزاري جايزه‌هاي ادبي از 30 سال گذشته تاكنون اگر نگاهي كلي داشته باشيم، در مجموع جوايز ادبي ايران كارنامه مثبتي داشته‌اند. از «گردون» بگيريد تا جوايزي مانند «پكا»، «كارنامه» و «گلشيري».
تاریخ انتشار: ۱۵:۴۶ - ۱۱ مرداد ۱۳۹۳
به تجربه برگزاري جايزه‌هاي ادبي از 30 سال گذشته تاكنون اگر نگاهي كلي داشته باشيم، در مجموع جوايز ادبي ايران كارنامه مثبتي داشته‌اند. از جايزه «گردون» بگيريد تا جوايزي مانند «پكا»، «كارنامه» و «گلشيري».

عمده‌ترين و مهم‌ترين تاثير اين جوايز در معرفي نويسندگان جوان بوده و تاثيري كه در فروش و ديده شدن آثارشان مي‌گذاشتند. از ديگر تاثيرات قابل قبول‌شان مي‌تواند از معرفي تعداد زيادي نويسنده و شاعر جوان به جامعه ادبي نام برد. خيلي از آن جوان‌ها كه توسط اين جوايز معرفي شدند، امروز اسامي مطرح با كارنامه‌يي قابل ملاحظه شده‌اند. به نظرم انتخاب‌ها اگر نگوييم صددرصد، دست كم پنجاه درصدشان درست از آب در آمد و تاثيرگذار بود. اين مساله به طور مخصوص در مورد جوانان صادق است. يك نويسنده يا شاعر جا افتاده شايد خيلي نياز به معرفي و دريافت جايزه نداشته باشد، اما براي نويسنده‌يي كه در آغاز كار است، جايزه فرصت ايجاد مي‌كند و خيلي كمك كننده است. از اين جهت كه او هم مي‌تواند بازتاب كار خودش را در يك جمع اهل فن و حرفه‌يي ببيند و هم اينكه با كسب جايزه راحت‌تر با مخاطبينش ارتباط برقرار مي‌كند و به آنها نزديك‌تر مي‌شود.

اما اين مساله را هم در نظر بگيريم كه قاعدتا نويسندگي و شاعري مانند مسابقات ورزشي نيست كه مساله رقابت خيلي در آن مطرح باشد پس اين جنبه از جوايز ادبي در مقابل جنبه معرفي شاعر و نويسنده چندان اهميت ندارد. وقتي شاعر يا نويسنده‌يي جوان از سوي هيات داوراني معتبر جايزه دريافت كند، اعتماد به نفسي مي‌گيرد كه در ادامه راه به كارش مي‌آيد. اينكه چرا جوايز ادبي در ايران دوام چنداني ندارد و پايدار نيستند؟

يك علت اين ماجرا اين است به هر حال ناپايداري از خصلت‌هاي كهن جامعه ايراني است، مسائل در ايران چندان دوام طولاني ندارند. از نهادهاي سياسي بگيريد تا خيلي مسائل ديگر. به همين دليل است كه دكتر كاتوزيان از جامعه ايراني به درستي به عنوان جامعه ناپايدار و كوتاه‌مدت ياد مي‌كند. اين مساله هم ريشه‌هاي تاريخي و اجتماعي دارد و به جاي خود قابل بحث است. بنابراين همه‌چيز ما ناپايدار است، حتي جوايز ادبي مان. اين جوايز براي ادامه حيات يا بايد متكي به نهادي باشند يا خودشان تبديل به نهاد شوند؛ در حالت اول نهادهايي كه اين جوايز را برپا مي‌كنند، نهادهايي هستند كه خودشان چندان دوام و بقايي ندارند، مانند جايزه‌هاي گردون و كارنامه كه وابسته به مجله شان بودند و بعد از توقيف مجله، از ادامه بازماندند.

در حالت دومي كه خود آن جوايز تبديل به نهاد شوند كه مثلا درباره جايزه گلشيري كه مورد ويژه‌يي است اين مساله رخ داد، چون بنياد گلشيري پشتش بود و از حمايت معنوي خوبي از سوي روشنفكران و اهل قلم برخوردار بود. اما مسائل ديگري هم اين وسط دخيل هستند از جمله يكسري گرفتاري‌هاي شخصي، مانند عدم تحمل يكديگر، عدم احترام به عقايد مختلف و شايد هم نوعي از كمال‌گرايي كه يك كار را يا عالي انجام مي‌دهيم يا انجام نمي‌دهيم.

در نهايت فكر مي‌كنم عمده‌ترين مساله همان عدم شكل‌گيري نهادهاي پايدار در ايران است؛ جايزه گلشيري هم در سال‌هاي آخر برگزاري‌اش براي اختتاميه مكان در اختيارشان قرار نمي‌گرفت و اين نشان مي‌دهد كه حتي يك نهاد قوي بنيه را هم مي‌تواند سست كند. در واقع عوامل بيروني در ناپايداري و جوانمرگي جوايز ادبي ما تاثير بسزا و بيشتري دارند.
ارسال نظرات