فرارو-محمد معتمدی و سینا جهانآبادی به منظور شرکت در فستیوال موسیقی کرمس (Krems) جمعه سوم تیر ایران را به مقصد اتریش ترک کردند. سفر معتمدی و جهانآبادی به منظور ارائه پروژه موسیقایی تلفیق موسیقی ایرانی و فلامنکو انجام میشود و قرار است طی این سفر، دو هنرمند ایرانی در همراهی با «رزاریو لترمندیتا» (خواننده اسپانیایی)، «سالوادور گوتیر» (یکی از بهترین نوازندگان گیتار فلامنکو جنوب اسپانیا) و «سرخیو مارتیدز» (نوازنده کاخُن) در غالب گروه «قصیده» در فستیوال بینالمللی کرمس اتریش شرکت کنند. در این اجرا هر یک از دو گروه ایرانی و اسپانیایی بخش مربوط به خود را اجرا خواهد کرد. در ادامه در بخشهایی به هم میرسند و سعی میکنند کار را مشترکاً به لحاظ فرم ملودیک و ریتمیک اجرا کنند.
به گزارش موسیقی ما، این پروژه که نخستین بار در سال 2011 در «دوسالانه فلامنکو آمستردام» (که از معتبرترین فستیوالهای فلامنکو اروپاست) اجرا شد، امسال اولین اجرای اروپایی خود را در تاریخ دهم ژوئن در فستیوال «سوما فلامنکوی مادرید» پشت سر گذاشت. محمد معتمدی خواننده جوان آواز ایرانی پیش از ترک ایران، با «موسیقی ما» گفتگویی داشت که در خلال آن درباره تجربه «قصیده»، دلیل استقبال از این پروژه و کارکردهای فرهنگی چنین حرکتهایی صحبت کرد:
لطفاً در ابتدا در مورد چگونگی دعوت شدنتان به فستیوال بینالمللی شهر کرمس صحبت کنید. آیا برنامه شما در اتریش همان برنامهای است که در فستیوال فلامنکوی مادرید داشتید؟
بله. ما کنسرت خودمان تحت عنوان «قصیده»» را که امسال در مادرید اجرا کردیم دوباره در کرمس اجرا خواهیم کرد. از 6 ماه پیش برای شرکت در این پروژه دعوت شده بودیم و مطابق برنامهریزی که مدیر برنامههای من در اروپا انجام داد، این تاریخ یکشنبه 5 مردادماه (27 ژوئن) را برای برگزاری کنسرت مشخص کردیم.
فکر میکنید چرا پروژه موسیقایی «قصیده» تا این حد مورد استقبال قرار گرفته؟
ما فرهنگ و نگرش غربی را در مقابل نگاه شرقی قرار دادهایم. این نوع نگاه در بین نظریهپردازان شرقی در مقایسه با همتایان غربیشان بیشتر است. ما تا حد زیادی بر طبل تفاوت میکوبیم. در این بین نمیتوانیم منکر این شویم که موسیقی غربی و شرقی دارای تفاوتهای زیادی هستند. وجود این امر به واسطه نگرش متفاوت تاریخی این دو نوع موسیقی، تکنیکها و حالوهوای آن است.
در این بین موسیقی شرق (خصوصاً خاورمیانه) به لحاظ ساختاری، ریتم و حسوحال با موسیقی غرب تفاوت قابل توجهی دارد.
درست است، اما خاستگاه موسیقی فلامنکو به ایالت آندولوسیه اسپانیا باز میگردد. به واسطه ورود اعراب و اسلام به آن منطقه و مهاجرت موزیسینهای نامداری مثل زریاب به آندلوسیه، موسیقی آن منطقه تحت تأثیر موسیقی شرقی قرار گرفته است. این ریشه تاریخی در قرن بیستویکم از بین نرفته و طعم و رنگ موسیقی شرقی در دل اروپا و از دل موسیقی فلامنکو کاملاً مشهود است.
این تاریخچهی مشترک بود که مسیر را برای شکلگیری همراهی پیدرپی شما و گروه موسیقی اسپانیایی هموار کرد؟
بله. وقتی موسیقی ایرانی و فلامنکو در کنار هم قرار گرفتند، بدون آنکه کسی این تاریخچهی مشترک را بداند، احساس میکند این دو نوع موسیقی به لحاظ حس و رنگ و بوی موسیقایی اشتراک زیادی دارند. اتفاقاً چند وقت پیش یک مهمان خارجی داشتم که آمده بود تا بناهای تاریخی ایران را ببیند. از من خواست برایش آواز ایرانی بخوانم. بعد از اینکه کمی برایش آواز خواندم، بدون اینکه از کارهای من اطلاعی داشته باشد، به من گفت احساس میکنم آواز ایرانی تا حد زیادی شبیه موسیقی فلامنکو است. او بدون داشتن هرگونه پیشنیه ذهنی مطلب را دریافت.
توجه به چنین تلفیقهایی در عرصه موسیقی تا چه حد اهمیت دارد؟
در شرایط امروز جهان، فرهنگها و موسیقیهایی هستند که با کمترین وجه مشترک با هم و به هر ترفندی که شده، بخشی از ریشههای مشترک خود را پیدا و گفتمان را آغاز میکنند. ما که با یک نوع موسیقی بسیار مهم و پُرطرفدار در قلب اروپا (فلامنکو) اشتراکات زیاد داریم، باید بیش از اینها به این مقوله توجه کنیم و بتوانیم به این گفتمان بیش از گذشته بپردازیم. این نکته را هم بگویم که هیچوقت گمان نمیکردم پروژه «قصیده» با پشت سر گذاشتن تنها یک اجرا تا این حد مورد توجه قرار گیرد و به فستیوالهای مختلف دعوت شود.
به نظر شما هدف نهایی اینگونه رفتارهای فرهنگی و رهاوردشان برای ملتهای مختلف از جمله ایران چیست؟
با وجود آنکه هنوز در عرصه موسیقی ایرانی خوانندهای جوان محسوب میشوم، اما در طول سالهایی که در کشورهای مختلف کنسرت داشتهام، متوجه شدهام تمام مردم دنیا تشنه برقراری ارتباط با یکدیگر هستند. همه دوست دارند یکدیگر را بشناسند و درک کنند. گویی ملتهای دنیا از دوری با هم و روبهروی هم قرار گرفتن خسته شدهاند. بزرگانی مثل حسین علیزاده، کیهان کلهر و شهرام ناظری در این زمینه کارهای فراوانی انجام دادهاند و تمام تلاششان را کردهاند؛ اما این مسیر باید ادامه داشته باشد و نسلهای بعد (که ما هستیم) باید موسیقی ایرانی، فرهنگ ایرانی و پیام فرهنگی ایران را به دنیا صادر کنیم. ما همیشه شعارِ صادر کردن پیاممان را به دنیا دادهایم اما در عمل جز دست روی دست گذاشتن کار دیگری نکردهایم. خط مقدم تمام رویدادهای مهم فرهنگی در دنیا موسیقی است اما ما در ایران به این هنر اهمیت چندانی ندادهایم و فقط همیشه گفتهایم باید فرهنگ و اندیشه خود را به دنیا صادر کنیم.