صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۱۹۷۲۵۶
سال‌هاست که دیگر در نفت مسوولیتی ندارد. دولت خاتمی خداحافظی و یاران احمدی‌نژاد اسب مراد را زین کرده بودند. خانه‌تکانی در نفت با شعار مبارزه با مافیای نفتی آغاز شده بود و بهترین مدیران باسابقه این صنعت روانه خانه می‌شدند. وی هم در همان روزها با حکم بازنشستگی اجباری از نفت خداحافظی کرد. اما خاطراتش و نگاهش همچنان برای نفت و نفتی‌ها قابل حکایت است.
تاریخ انتشار: ۰۲:۵۶ - ۱۵ تير ۱۳۹۳
سال‌هاست که دیگر در نفت مسوولیتی ندارد. دولت خاتمی خداحافظی و یاران احمدی‌نژاد اسب مراد را زین کرده بودند. خانه‌تکانی در نفت با شعار مبارزه با مافیای نفتی آغاز شده بود و بهترین مدیران باسابقه این صنعت روانه خانه می‌شدند. وی هم در همان روزها با حکم بازنشستگی اجباری از نفت خداحافظی کرد. اما خاطراتش و نگاهش همچنان برای نفت و نفتی‌ها قابل حکایت است.

هادی نژادحسینیان در کابینه میرحسین موسوی به وزارت راه برگزیده شد، در کابینه حجت‌الاسلام هاشمی‌رفسنجانی، وزیر صنایع سنگین بود و در دوره اول وزارت کمال خرازی در وزارت خارجه، سفیر دایم ایران در سازمان‌ملل شد و سپس به نمایندگی ایران در سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) انتخاب شد. او همچنین مدیر امور بین‌الملل وزارت نفت در زمان سیدمحمد خاتمی بود. نژادحسینیان هم‌‌اکنون دبیرکل مجمع مجالس آسیایی است.


وی در گفت‌وگو با «شرق» از نبود یک تیپ قراردادی مشخص در نفت گلایه می‌کند و در عین حال از بیژن نامدارزنگنه می‌خواهد که به‌جای افزایش حق‌الزحمه پروژه‌ها، شرکت ملی نفت را از نظر تفکر پاکسازی کند.

نژادحسینیان در این گفت‌وگو از روزهایی می‌گوید که قرار بود پارس‌شمالی با حضور ژاپنی‌ها به بهره‌برداری برسد که در این صورت امروز شاید چهارسال از تولید و صادرات ال‌ان‌جی ایران می‌گذشت؛ پروژه‌ای که این‌روزها به یک رویای دست‌نیافتنی بدل شده است. با این حال انصراف ژاپنی‌ها از همکاری با ایران پس از انعقاد قرارداد از زبان نژادحسینیان، معاون اسبق امور بین‌الملل وزارت نفت شنیدنی است که در ادامه می‌خوانید.

آقای دکتر، با توجه به تاکید تیم آقای زنگنه بر جذب سرمایه‌گذاران خارجی در نفت، به‌نظر شما طی یک‌سال گذشته چنین چیزی محقق شده است؟
بنده در حال حاضر چندان در جریان آنچه در نفت می‌گذرد نیستم. اما اینکه شرکت‌های خارجی چه موضعی نسبت به ایران دارند باید گفت ایران یک کشور بزرگ نفتی است که هم صادرکننده نفت و گاز است و هم وارد‌کننده فرآورده‌های نفتی. بنابراین با این حجم مبادلات و همچنین میادینی که در اختیار دارد بازاری نیست که شرکت‌های بزرگ نفتی آن را فراموش کنند. البته باید در نظر داشت هر شرکت نفتی مشتری‌ای را انتخاب می‌کند که علاوه‌بر دارابودن پتانسیل‌های موجود در عین حال سود بیشتری را عایدش کند.

منظور شما این است که ما تنها نباید به داشتن این پتانسیل‌ها در جهت جذب سرمایه‌های خارجی تکیه کنیم، بلکه باید به‌دنبال ایجاد جذابیت مالی هم باشیم؟
به‌هرحال شرکت‌های نفتی، پروژه‌هایی که در کشورهای مختلف عرضه می‌شود را بررسی  و آنکه بیشترین صرفه را برایشان داشته باشد انتخاب می‌کنند. بنابراین جلب‌توجه شرکت‌های بزرگ نفتی قطعا بستگی به سیاست‌ها و برنامه‌های ما برای سال‌های آینده نفت کشور دارد.

منظور شما این است که ما باید به‌دنبال تغییر در قوانین خود باشیم؟

خیر؛ ما باید به‌دنبال ایجاد ثبات در قوانین باشیم. برخی از مصوبه‌ها و تصمیم‌گیری‌های آنی دیده می‌شود که قطعا این مسایل در بلندمدت به نفت کشور صدمه وارد می‌کند. به‌عنوان مثال نباید اینطور باشد که وزیر نفت این اختیار را داشته باشد که بدون مناقصه، کاری را به دست شرکتی بسپارد یا انتشار اخباری چون افزایش سود پیمانکارها که قطعا اشتباه است. چراکه چنین تبلیغاتی اثر سوئی بر صنعت نفت دارد. قطعا این مسایل بی‌ثباتی در کشور را به تصویر می‌کشد و این مساله اصلا به‌نفع کشور نیست. ما باید یک روش خاص برای برخورد با پیمانکاران داشته باشیم و همواره در جهت تقویت و بهبود آن باشیم نه به‌دنبال گرفتن تصمیم‌های لحظه‌ای که به سیستم صدمه وارد کند. اگر این مساله رعایت و تحریم‌ها برداشته شود قاعدتا پیمانکارها علاقه‌مند به اجرای کار در ایران خواهند بود.

در مورد قراردادهای نفتی هم باید شاهد این ثبات باشیم؟
ببینید در اینکه قراردادهای بیع متقابل قراردادهای مناسبی برای ایران است مخصوصا اگر پولی نداشته باشیم شکی نیست. در این صورت می‌توانیم پولی را قرض بگیریم و به‌جای آن در قالب نرخ سود بازپرداخت کنیم. اما یک چیزی که معتقدم این است که باید شرکت ملی نفت به‌دنبال تنظیم یک قرارداد تیپ باشد. هرچند که ممکن است سه تا چهار بند یک قرارداد به جهت تنوع آنها دچار تغییر شود، اما کلیات یک قرارداد باید مشخص باشد. اگر بخواهیم خط‌به‌خط یک قرارداد را در ابتدای یک مذاکره شروع به نوشتن کنیم همین امر عامل فساد می‌شود. در این‌صورت عده‌ای فکر می‌کنند امضای این قراردادها طلایی است. بنابراین با توجه به اینکه پروژه‌ها اختلاف چندانی با هم ندارند که بخواهیم برای هر پروژه یک قرارداد امضا کنیم به‌نظر می‌رسد بهترین راه برای جلوگیری از فساد و عدم سوءتفاهم برای دیگر دستگاه‌ها داشتن یک قرارداد تیپ است که تنها چند بخش آن قابل‌تغییر بنابر نوع پروژه‌ها و ضروریات باشد.

در حال حاضر چنین «تیپ» قراردادی وجود ندارد؟
نه در حال حاضر چنین چیزی وجود ندارد. از ابتدای نگاشتن یک قرارداد، از زمان توافق طرفین تا نهایی‌شدن آنها بعضا پیش آمده که این پروسه تا دوسال به طول انجامیده است. نتیجه آن این است که بسیاری از مذاکراتی که روی قیمت‌ها و جریمه‌ها شده نیاز به بازنگری مجدد دارد چراکه به‌عنوان مثال شاهد هستیم که طی دوسال قیمت فولاد دوبرابر شده و همین امر باعث می‌شود در روند توافقات اختلال به‌وجود بیاید. این خوب نیست که پیمانکارها احساس کنند تمام قدرت دست مسوولان اجرایی داخل نفت است و هر کاری که می‌خواهند انجام دهند تابع دستورات آنهاست.

چرا شما در دوره خودتان این پیشنهاد را ندادید و یک تیپ قراردادی آماده نکردید؟
در دوره ما اشکالات بیع متقابل مورد بررسی قرار گرفت. این بررسی بر اساس نظرات خارجی‌ها و منافع کشور صورت گرفت و نتایج خوبی هم به دست آمد که بخشی از آنها در بیع متقابل نهایی شد.

اگر اشکالات جامع و کاملی به‌دست‌آمده بود چرا در آن زمان تنها یک یا دو بند قرارداد تغییر کرد؟
بنده یک جزوه مفصل تهیه کرده بودم. پیش آقای وزیر وقت نفت (وزیری‌هامانه) رفتم و جزوه اشکالات را در اختیارشان قرار دادم که ایشان گفتند: «ما تا این حد تغییر را نمی‌پذیریم، دو، سه بند آن را تغییر دهید کافی است.»

اصلاحیه بر اساس نظرات پیمانکاران خارجی صورت گرفت؟
بله، نظرات آنها هم لحاظ شد. خاطرم هست که شرکت‌هایی چون توتال، شل، سینوک و سی‌ان‌پی‌سی با یک شوق خاصی در این‌کار مشارکت کردند تا شاید برایشان موثر باشد.

آن زمان قانون مشخصی برای ارایه کار به خارجی‌ها در نفت وجود داشت؟
ما در آن زمان، پنج‌تا شش‌عامل را برای ارایه کار به خارجی‌ها در نظر می‌گرفتیم. به عنوان مثال در صورتی کار به خارجی‌ها داده می‌شد که یا از نظر تکنولوژی یا مالی با مشکل مواجه بودیم، یا باید پروژه با سرعت بیشتری نسبت به شرایط معمول اجرایی می‌شد.

در عین حال؛ اصولی برای تعاملات مالی در نظر گرفته شده بود. در قراردادها حتما باید منافع پیمانکار و کارفرما در یک راستا می‌بود. به‌عنوان مثال درقراردادهای بیع متقابل پاداش پیمانکار درصدی از هزینه پروژه بود. در حالی که اوایل اجرای قراردادهای بیع متقابل، پاداش درصدی از قیمت تمام شده پروژه بود. به این معنی که اگر یک پروژه یک میلیارددلار انجام می‌شد ما 20درصد صرفه‌جویی می‌کردیم در مقابل پیمانکار ضرر می‌کرد؛ در حالی‌که درصد پاداش هم برای پیمانکار و هم کارفرما باید سود داشته باشد. ما نمی‌توانیم از پیمانکار بخواهیم کاری انجام دهد که به ضرر خودش باشد. باید به نحوی باشد که هرچقدر هزینه اجرا بیشتر می‌شود سود پیمانکار کمتر شود و برعکس.

در مورد تخلفاتی که در قرارداد آزادگان دیده می‌شود چه نظری دارید؟
من زیاد به جزییات این قرارداد وارد نشده‌ام اما یک چیز را به یقین می‌دانم که اگر واقعا یک قرارداد «تیپ» داشتیم این مشکلات به‌وجود نمی‌آمد.

آقای دکتر، نحوه عملکرد امور بین‌الملل وزارت نفت طی یک‌سال گذشته را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ به‌نظر شما در شرایط فعلی و تحریم‌ها راهکارهایی هست که این معاونت بتواند در جهت بهبود وضعیت فروش نفت و جلب سرمایه‌گذاران خارجی از آنها بهره ببرد؟
سوال سختی است. به هرحال اقداماتی هست که به نظر می‌رسد هنوز اجرایی نشده است.
اما یک‌سری کارها هم که انجام شده واقعا بجا و درست صورت گرفته است. مثلا کار بسیار مناسبی که در یک‌سال گذشته صورت گرفته، اولویت‌بندی پروژه‌ها و تزریق منابع مالی به تعداد محدودی از آنها در جهت بهره‌برداری در زمان مناسب است؛ کاری که متاسفانه در دولت گذشته نشد و عواقب آن را شاهد هستیم.

به‌نظر شما این‌روزها چه کشورهایی بیشتر پتانسیل ارتباط نفتی با ایران را دارند؟
در مدت طولانی که در پست معاونت امور بین‌الملل نفت بودم با شرکت‌های خارجی روابط دوستانه خوبی را برقرار کرده بودم و خیلی کارها آن موقع انجام می‌شد که دیگر الان امکان انجام آن نیست. یکی از توافق‌های خوبی که در آن زمان با خارجی‌ها داشتیم یادداشت تفاهم در مورد پروژه پارس‌شمالی بود. در آنزمان قرار شد شرکت ملی نفت، میدان پارس‌شمالی را تحویل این شرکت خارجی بدهد. این شرکت میدان را توسعه داده و به تولید برساند. پس از بهره‌برداری 75درصد گاز تولیدشده را خود صادر کند و مابقی را به شرکت ملی نفت ایران جهت فروش تحویل دهد تا اینگونه شرکت ملی نفت هم در جریان صادرات قرار بگیرد.

سوای توسعه میدان، این نوع قرارداد چه منفعتی برای ما در برداشت؟

منفعت این کار این بود که اگر این شرکت نمی‌توانست به هر دلیلی گاز میدان را تولید و صادر کند همه چیز گردن خودش بود و ما هیچ هزینه و جریمه‌ای نمی‌پرداختیم. به نوعی کل ضرری که این شرکت متحمل می‌شد به خودش بر می‌گشت. ما میدان را به سینوک تحویل می‌دادیم و دیگر به مسایل دیگر کاری نداشتیم و فقط گاز صادراتی از آنها می‌خواستیم. البته این روش برای همه میدان‌ها مناسب نیست. ما باید خودمان توان تولید و صادرات داشته باشیم. ولی به‌دلیل شرایط تحریم و مشکلاتی دیگری که در سر راه داریم این روش بهترین روش برای موفقیت در این کار است.

نتیجه این قرارداد چه شد؟

متاسفانه در حالی‌که امضای این قرارداد به دلیل شرایط خاص آن، یکی، دو سال به طول انجامیده بود، اما پس از بازنشانده‌شدن اینجانب، سینوک از اجرای این کار منصرف شد. متاسفانه در آن‌روزها به تنها چیزی که فکر نمی‌شد از دست‌دادن اعتماد خارجی‌ها به ما بود که به آسانی هم به دست نیامده بود.

منظور شما این است که ما طی هشت‌سال گذشته به نوعی آن اعتماد را از دست دادیم و برای بازگشت آن نیاز به زمان داریم تا اعتمادسازی مجدد صورت بگیرد؟

منظور من این است که باید به شرکت‌های بزرگ نفتی جهان فرصت دهیم تا تشخیص بدهند و به این یقین برسند که این تغییر و تحول رو به مثبت است. خاطرم هست در جلسه‌ای که در آن زمان با وزیر داشتم وقتی متن قرارداد توافق شده را خواندم. هیچ کدام از اعضای جلسه باور نمی‌کردند این قرارداد با این شرایط امضا شده باشد. صحبت از 20 تا 25میلیون تن‌ال‌ان‌جی در سال بود که قرار بود ظرف چهارسال به تولید برسد. مدیران و کارکنان سینوک آن زمان ده‌ها بار به ایران آمدند و هر دفعه هم مشورت می‌کردند. قطعا اگر اجرا کرده بودیم الان در حال برداشت بودیم. نباید فراموش کنیم که شرکت‌های خارجی نهایت چیزی که برایشان مهم است بازگشت سرمایه‌شان است. هر جا پول بیشتر باشد آنجا می‌روند. مساله اعتماد به طرف مقابل است.

سینوک هم به همین دلایل از پارس‌شمالی رفت؟

بله، اجازه دهید یک مثال برای شما نقل کنم؛ روزی نمایندگان یک مشارکت خارجی پیش من آمدند و گفتند: ما برای شرکت در جلسه بررسی قراردادمان با شرکت نفت به اتفاق شریک اروپایی به دفتر مربوطه در شرکت نفت مراجعه کردیم ولی با کمال تعجب مدیر مربوطه شرکت نفت اجازه نداد که هردو ما در جلسه حضور پیدا کنیم و اعتقاد داشت که مذاکرات در مورد قرارداد با شرکت‌های اروپایی و غیراروپایی باید جداگانه صورت پذیرد. وقتی دلیل این کار را پرسیدیم، گفت مذاکرات با شرکت‌های غیراروپایی آسان است و ما سریعا می‌توانیم خواسته‌های خود را به‌دست آوریم ولی ملاقات با اروپایی‌ها سخت است. بنابراین بهتر این است که ما اول با غیراروپایی‌ها مذاکره کنیم و پس از نهایی‌شدن متن قرارداد با غیراروپایی‌ها آنها خودشان با هم به تفاهم برسند.

شاید باور نکنید که این مدیر؛ الان هم در شرکت نفت مشغول کار است و تعدادی از پروژه‌ها را مدیریت می‌کند. بهتر است وزیر نفت به جای افزایش حق‌الزحمه پروژه‌ها، شرکت ملی نفت را از نظر تفکر پاکسازی کند.

به نظر شما هنوز هم شانسی برای برگرداندن سینوکی‌ها به پارس‌شمالی هست؟

بستگی دارد، به اینکه در پایان‌دادن به کار آنها در وزارت نفت چه نوع برخوردی با آنها شده و آیا هنوز به 25میلیون ال‌ان‌جی ایران نیاز دارند یا خیر.

یکی از نگرانی‌ها همین است که شرکت‌های بزرگ نفتی برنامه‌ریزی خود برای سرمایه‌گذاری در خاورمیانه را حداقل برای چند سال آینده انجام داده باشند و چندان سرمایه‌ای برای سرمایه‌گذاری در پروژه‌های نفتی ایران باقی نمانده باشد.

امکان این مساله هست.

فکر می‌کنید مذاکرات در یک قرارداد به چه سمتی می‌رود که یک شرکت خارجی می‌تواند به‌راحتی یک پروژه ما را معطل کند و برود و نگران هیچ نوع مشکلی در این مساله نباشد؟ مثلا نمونه این مساله را در حضور چینی‌ها در آزادگان جنوبی داشته‌ایم.

وقتی دو طرف در مذاکرات به هیچ راه‌حل دیگری نرسند تنها راه‌حل، رفتن است و گرنه پیمانکار هر کاری شما بگویید برایتان انجام می‌دهد. مطمئن باشید پیمانکار بدش نمی‌آید کاری انجام دهد که سود کند. البته ضمانت نامه‌های طرفین از یکدیگر و شرایط مندرج در آنها نیز موثر است. بخشی از این موارد به خود ما هم برمی‌گردد. وقتی برخی مدیران ما در قرارداد‌ها حرف‌های بی‌ربطی را می‌زنند در نهایت نتیجه‌اش همین است.
ارسال نظرات