صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۱۹۶۱۳۱
در جوامع رو به تجدد که در آنها می توان نشانه های سنت و مدرنیته را در کنار هم دید، به سختی می توان بر رویدادی فرهنگی انگشت گذاشت و آنرا در یکی از مقولات سنتی یا مدرن طبقه بندی کرد.
تاریخ انتشار: ۱۵:۰۰ - ۰۷ تير ۱۳۹۳

فرارو- در جوامع رو به تجدد که در آنها می توان نشانه های سنت و مدرنیته را در کنار هم دید، به سختی می توان بر رویدادی فرهنگی انگشت گذاشت و آنرا در یکی از مقولات سنتی یا مدرن طبقه بندی کرد.

ایران که از زمان آشنایی با غرب مدرن تا به امروز افتان و خیزان در پی حل چالش  سنت یا تجدد در تمامی عرصه ها است، در زمره جوامعی است که با این اتفاق و چگونگی مواجهه با آن دست به گریبان است. از جمله عرصه هایی که این مواجهه درآن صورت گرفته و اصحاب آن را مجبور به واکنش کرده است، موسیقی بومی نواحی ایران است.

از اندیشه جمع آوری موسیقی بومی که حاصل تفکرات اندیشمندانی بود که از تحصیلات فرنگی (به خصوص فرانسوی )برخوردار بودند تا تشکیل گروه های همنوازی و خلق سازبندی های جدید برای ارائه این موسیقی همه تحت تاثیر نگاهی بوده که در جریان طبیعی موسیقی بومی نواحی ایران سابقه نداشته است.

تا پیش از مشروطه همنوازی در ایران سابقه چندانی نداشته است هر چند در برخی ازدیوار- نقش های به دست آمده  از دوره های ساسانی و نقاشی های قرون پس از اسلام می توان حضور چند نوازنده را در کنار هم دید اما ما از کیفیت این گروه نوازی ها اطلاع چندانی در دست نداریم تنها آنچه بطور مستند در دست ماست به دوره پس از مشروطه وجمعیت اخوان الصفا بر می گردد که در آن محافل، بذرهای اولیه گروه نوازی قابل مشاهده است.تا پیش از آن ارائه موسیقی ایرانی به صورت تکنوازی و در قالب ردیف نوازی یا بداهه نوازی در حد محدودی بوده و این خود بی گمان حاصل اندیشه های فرد محور در عرفان ما است.

شیوه های سازبندی متفاوتی که طی این مدت مطرح شده است همه بر تلاشی حکایت دارد که دراین حوزه در حال انجام است. از گروه های اولیه گرفته که ترکیبی از سازهای ایرانی و غربی بودند تا گروه های عارف و شیدا که سعی در تشکیل گروهی صرفا ایرانی داشتند تا گروه ارکستر ملی که گاه تمامی سازها غربی است، همگی با مساله تجدد دست به گریبان هستند.

از مسائل فنی هم اگر بگذریم تاثیرات زندگی مدرن بر چینش قطعات در یک اجرای موسیقی سنتی تاثیر چشمگیری داشته است. به علت شیوه زندگی مدرن و شتاب رویدادها در این سبک از زندگی، دیگر جایی برای صرف ساعتی جهت شنیدن آواز و شعر شاعران کلاسیک ایران وجود نداشت لذا از آن جا که انسان مدرن در پی بدست آوردن همه چیز در اسرع وقت آن هم حتی المکان با کیفیت بالا است، دست به انتخاب بخش هایی از این مجموعه زد که عملا بخش اعظم و درعین حال مهم آن از دست رفت یا در حال نابودی است.در این انتخاب بخش تکنوازی و ساز و آواز تا حدود زیادی نادیده گرفته شد و در مواقعی به کلی حذف گردید.و به تصانیف و ترانه ها و رنگ ها بیش از پیش پرداخته شد.

اجرای موسیقی به شیوه کنسرت هم که امروزه به شیوه ای رایج بدل شده است هم از جمله تاثیراتی است که در تاریخ موسیقی ایرانی سابقه نداشته است و پیش تر ارائه موسیقی در محافل خصوصی صورت می گرفته است.جمع شدن عامه مردم در یک سالن جهت استماع موسیقی، سنتی غربی است که رفته رفته در ایران به دلیل سبک زندگی مردم مورد پذیرش قرار گرفته است.

تمامی این تحولات هم زمان و به صورتی کمرنگ تر در موسیقی بومی نواحی ایران هم صورت گرفته است.هر چند همنوازی در برخی از نواحی  مانند ترکمن صحرا و آذربایجان (موسیقی عاشیقی)و بخشی از موسیقی کردستان(موسیقی اهل حق) سابقه داشته است اما در دیگر نواحی ارائه موسیقی به صورت تکنوازی بوده است به جز ترکمن ها که تا امروز تا حدودی زیادی ازاین تحولات بر کنار مانده اند اولین اقوامی که دچار این تحولات شده اند آذری ها و کردها بودند. اجرای موسیقی بومی به صورت گروه نوازی چه با سازهای بومی و چه با سازهای سنتی یا غربی جز در چند ناحیه مانند خراسان و سیستان و بلوچستان به گونه های مختلفی آزمایش شد.

تلاش برای گروه نوازی نیاز به سازبندی در این گروه ها را به وجود آورد و از آنجایی که عمدتا سازهای بومی نواحی ایران در هر ناحیه برای بوجود آوردن یک گروه کافی نبودند سازهای سنتی یا غربی اضافه شدند. در سالهای اخیر حسین حمیدی در آثاری نظیر شاباش دریچه های جدیدی را در همین رابطه باز کرده است.

از آنجا که محمل ارائه موسیقی بومی به شیوه گروه نوازی به صورت  اثرضبط  شده یا اجرای کنسرت بود شیوه عرضه این آثار هم تحت تاثیر موسیقی سنتی قرار گرفت چنانکه همانند اجراهای معمول موسیقی سنتی قطعاتی به عنوان پیش درآمد و رنگ و مابین قطعات آوازی ،ترانه ها جای گرفتند. در این حوزه هم حتی الامکان ازقطعات با متر آزاد مانند آواز یا تکنوازی صرف نظر شد وبا این کار بخش عظیمی از لالایی ها ،مویه ها و داستان های منظوم که به صورت روایت و آواز اجرا می شدند رفته رفته از یاد رفتند.

اجرای کنسرت کاربرد موسیقی بومی را بطور کامل دگرگون کرد. تا پیش از این مردم این موسیقی را در مراسم شادی یا غم ویا در هنگام کار یا جنگ ویا بر سر گهواره از مادران می شنیدند. حال با تغییر کاربری مخاطبان مدرن این موسیقی تمام این انواع از موسیقی را در کنار هم و بدون هیچ کاربردی جز یادآوری یا حفظ این موسیقی بدون زمینه بوجود آمدن آن می شنوند. عدم کاربرد واقعی این موسیقی در ادامه حیات این نوع از موسیقی تردید های اساسی بوجود آورده است.

تحولات در موسیقی بومی به دلیل از دست دادن زمینه خلق این موسیقی یعنی مراسم های مختلف آیینی که با تغییر سبک زندگی مردم از بین رفته است برادامه حیات آن تاثیری چشمگیری نداشته است در واقع موسیقی سنتی و شهری با تغییر کاربری خود به دلیل نزدیکی نسبی شهر نشینی به زندگی مدرن توانست حیات خود را ادمه ببخشد در حالی که این اتفاق در موسیقی بومی علی رغم تاثیراتی که از موسیقی شهری گرفته است رخ نداده است.
ارسال نظرات