صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۱۹۵۸۸۰
در اتاق انتظار کارواش، 10 نفر نشسته‌اند. سه‌زن و هفت مرد. 9 نفر از این تعداد گوشی تلفن همراه به دست دارند و تنها یکی به دوربین مداربسته اتاقک چشم دوخته است. همه سرشان توی گوشی است. هرازگاهی لبخندی می‌زنند یا عصبانی از اینکه اینترنت گوشی درست کار نمی‌کند، غر می‌زنند. هیچ‌کس با هیچ‌کس حرف نمی‌زند. هیچ‌کس با هیچ‌کس ارتباط نمی‌گیرد.
تاریخ انتشار: ۰۳:۳۸ - ۰۵ تير ۱۳۹۳
در اتاق انتظار کارواش، 10 نفر نشسته‌اند. سه‌زن و هفت مرد. 9 نفر از این تعداد گوشی تلفن همراه به دست دارند و تنها یکی به دوربین مداربسته اتاقک چشم دوخته است. همه سرشان توی گوشی است. هرازگاهی لبخندی می‌زنند یا عصبانی از اینکه اینترنت گوشی درست کار نمی‌کند، غر می‌زنند. هیچ‌کس با هیچ‌کس حرف نمی‌زند. هیچ‌کس با هیچ‌کس ارتباط نمی‌گیرد. خبری از حرف‌هایی که به‌طور معمول در چنین فضاهایی میان آدم‌ها ردوبدل می‌شود، نیست. این تصویر مختص اتاق انتظار کارواش نیست. حتی در جایی مثل یک سالن آرایش زنانه که جایی برای ارتباط و گفت‌وگوی زن‌هاست، این تصویر را می‌شود کم‌وبیش دید و البته در بسیاری از فضاهای دیگر و حتی در اتاق نشیمن خانه‌ها. با دکتر «مسعود کوثری»، مدیر گروه ارتباطات دانشگاه تهران، در مورد فضای اجتماعی در روزگار اپلیکیشن‌های تاق و جفت شبکه‌های اجتماعی روی گوشی‌های تلفن همراه و تاثیر این اپلیکیشن‌ها روی روابط اجتماعی گفت‌وگو کرده‌ایم.

‌یکی از عکس‌های برگزیده سال 2013، عروس و دامادی را نشان می‌داد، آماده به انتظار ماشین عروس شاید. عروس با گوشی تلفن همراه سرگرم بود روی یک صندلی، داماد هم روی یک صندلی دیگر با یک گوشی تلفن در دست و همه حواسش به آنچه در صفحه گوشی می‌دید بود. عکس تکان‌دهنده‌ای بود؛ اینکه یک زوج جوان، توی یک روزی مثل عروسی که قرار است همه حواسشان به‌هم باشد، با گوشی تلفن همراه مشغول باشند یا در حال بازی یا سرزدن به شبکه‌های اجتماعی، اندکی هولناک است. چه بر سر جامعه‌ای آمده است که چنین تصویری یکی از تصاویر معمول این روزهای آن است؟
چند مساله هست که باید در نظر بگیریم و بر اساس اینها تجزیه و تحلیل ارایه دهیم. نکته اول این است که این شبکه‌ها در هر شکلی وایبر، واتس‌آپ یا تانگو حاوی چیزی نو هستند. به‌عبارت دیگر دلیل اینکه ما را مشغول به خود می‌کند، این است که هر دم احتمال رسیدن چیز نویی وجود دارد. این شبکه‌ها یک نوع انتظار و واکنش ایجاد می‌کند و اتفاقا این انتظار و واکنش یکی از درونمایه‌های اصلی اعتیاد به تلفن همراه و شبکه‌های اجتماعی است. اینکه هر دم امکان دارد چیز نویی برسد، به‌ویژه در روابطی که به سمت تکرار می‌رود یک برگ برنده است. مثلا زوجی بعد از یک مدتی چیز تازه‌ای برای هم ندارند یا نمی‌توانند چیز جدیدی را کشف کنند یا تازگی رابطه را حفظ کنند، چیز نو همواره می‌آید و خود را تحمیل می‌کند. این الان به‌ویژه در خانواده‌هایی که مدتی با هم زندگی کرده‌اند - پنج تا 15سال - و روابط در میان آنها دچار تکرار شده است به سرعت دیده می‌شود.

بنابراین ممکن است در لحظاتی که کنار هم هستند به‌سرعت به سراغ وایبر یا... بروند تا ببینند چه چیز تازه‌ای می‌توانند ببینند. نکته دیگر آن است که میزان کهنه‌شدگی در این شبکه‌ها کمتر از روابط واقعی است. ما این پدیده را ابتدا در مورد موبایل تجربه کرده بودیم. میل به اینکه ببینیم اس‌ام‌اس جدید آمده یا نه موجب می‌شد آدم‌ها دم‌به‌دم گوشی موبایلشان را چک کنند. حالا این میل کمتر شده است. در حال حاضر این میل در مورد شبکه‌های اجتماعی از طریق تلفن همراه پیدا شده است. اما مساله‌ای که در این میان به وجود آمده و باید به آن توجه کرد، آن است که روابط اجتماعی ما در گروه‌های اجتماعی مختلف به سطح شبکه‌های اجتماعی رسیده است. به عبارت دیگر از طریق وایبر و سایر شبکه‌ها از فامیل و از حال اطرافیان خود خبردار می‌شویم.

به نظر می‌رسد سطح روابط واقعی در حال میل‌کردن به سمت روابط مجازی است. من اسم این روابط را «روابط وایبری» می‌گذارم. با استفاده از این روابط ما به‌دنبال راه‌هایی می‌گردیم که از طریق آن، بهتر بتوانیم گروه‌های دوستی و فامیل‌ها را چک و البته هزینه‌های کمتری پرداخت کنیم. این هزینه‌ها فقط مادی نیستند بلکه هزینه‌های روانی و اجتماعی هم در این میان لحاظ می‌شود. در روابط گذشته آدم‌ها باید دوساعت حرف می‌زدند تا از اطلاعاتی در مورد آدم مقابل باخبر شوند اما حالا به‌صورت ساده‌تر با سرک‌کشیدن در شبکه‌های اجتماعی می‌شود متوجه شد که فرد در حال انجام چه کاری است. بنابراین از لحاظ جامعه‌ای که افراد آن دوست دارند نظارت داشته و مطلع باشند، استفاده از شبکه‌های اجتماعی مثل وایبر و... خیلی کم‌هزینه‌تر است. البته احتمال لورفتن هم در آنها وجود دارد.


‌شما به این نکته اشاره کردید که آدم‌ها برای مطلع‌شدن از زندگی دیگران، به‌طور معمول از شبکه‌های اجتماعی استفاده می‌کنند. اما برای مثال، در مورد اپلیکیشنی مانند اینستاگرام که این روزها به‌وفور روی گوشی‌های تلفن همراه استفاده می‌شود، چه میزان از اطلاعات واقعی است. به‌هرحال در این شبکه ما تکه‌ای از هر چیز را نمایش می‌دهیم و البته تکه مطلوب را. برای مثال، عکسی از یک ظرف غذای شیک روی یک دستمال سفره درخور با شمع و دیگر قضایا را نمایش می‌دهیم. با این حال پشت‌صحنه این تصویر احتمالا یک اجاق گاز کثیف و یک آشپزخانه به‌هم‌ریخته است. خیلی‌خیلی هم احتمال دارد سر این میز دونفره خوشبختی که چیده‌ایم، تنها یک‌نفر نشسته باشد. وقتی اطلاعات این‌همه غیرواقعی است، چطور می‌تواند برای آدم‌ها دستمایه سرک‌کشیدن قرار بگیرد؟
در وهله نخست این تصاویر ممکن است گول‌زننده باشد. وجه زشت یا زیبایی از زندگی یک فرد را به تصویر بکشد. اما باید توجه داشت که برای مخاطب شما اما این وسیله تخیل‌برانگیزی است، چه مثبت و چه منفی. اگر این مخاطب شما را در حیطه شبکه اجتماعی بشناسد عکسی که شما گذاشته‌اید را الصاق می‌کند به شناختی که از شما دارد؛ اما اگر نشناسد شروع به تخیل می‌کند که صاحب چنین تجربه‌ای چه کسی می‌تواند باشد، چه‌جور سبک زندگی‌ای ممکن است داشته باشد و اینکه خود او مایل است چنین سبکی را تجربه کند یا خیر. به‌هرحال این قابلیت تخیل‌ورزی بسیار جالب و مهم است، اینکه آدم‌ها با چند تکه از یک پازل بزرگ‌تر شروع کنند و یک واقعیتی را در ذهنشان بسازند.

‌آیا این نیاز به خیالپردازی و تخیل‌ورزی، همیشه وجود داشته یا مختص انسان معاصر است؟
این همیشه وجود داشته اما قبلا با رادیو تجربه می‌شده است. در حال حاضر به‌نظر می‌رسد برای جامعه ایرانی چیزی که وسوسه‌انگیز است، مصرف است؛ سبک زندگی آنچنانی است. نمی‌خواهم بگویم اسراف مبتذل بلکه برای جامعه ایرانی امروز، مهم این است که خوش زندگی کند.

‌آخرین فهرستی که از کشورهای شاد در دنیا منتشر شده است ایران را کشور یکی به آخر معرفی می‌کند. یعنی با اندکی اغماض، ما ناشادترین مردم دنیا هستیم. این آیا با خوش‌زندگی‌کردنی که شما به آن اشاره می‌کنید، تضادی ندارد؟ مقصودم این است که این جامعه به‌ظاهر شاد در شبکه‌های اجتماعی چگونه می‌تواند پایین‌ترین کشور در فهرست باشد؟
واقعیت این است که این خوشحالی نمی‌تواند تنش‌های اجتماعی جامعه ایرانی را کاهش دهد.

‌پس لزوما، بودن در این شبکه‌ها ما را خوشحال‌تر نمی‌کند؟
خوشحال‌تر نمی‌کند اما به‌هرحال راه گریزی است. مثل رویاهاست که ما را از فشارهای روانی جدا می‌کند. مساله این است که ما دلمان می‌خواهد مثل شهروندان کشورهای خارجی کفش اسپورت خوب بپوشیم، ماشین خوب سوار شویم... هوی‌ها و هوس‌ها و میل به مصرف در ما به وجود آمده است و ما دوست داریم در مورد آنها تخیل کنیم. این چیزها دستمایه تخیل‌ورزی است. ما می‌دانیم که ساحل مازندران پر از آشغال است، می‌دانیم که خیلی جاها ویلای خوب ندارد، می‌دانیم که پلاژها خوب نیست. می‌دانیم که خیلی‌جاها ناجیان غریق قابل نیستند اما از دیدن یک تصویر شسته‌رفته یک ساحل در یک‌جای دنیا لذت می‌بریم.

‌یعنی درواقع ما دنبال گول‌زدن خودمان هستیم؟
درواقع، دنبال مرهم‌گذاشتن بر نیازها هستیم و این میل به «مصرف تمیز».

‌ماجرای این اقبال عمومی به استفاده از اپلیکیشن‌های شبکه‌های اجتماعی از تنهایی انسان معاصر سرچشمه می‌گیرد یا کار، کار کمپانی‌های تولید‌کننده است یا اساسا این دو با هم همسو شده‌اند؟
اینها به‌صورت ناخودآگاه همسو شده‌اند. در شهرهای بزرگ، اکثر طبقات متوسط دنبال «مصرف تمیز»‌اند. آدم این طبقه می‌خواهد هوای تمیز تنفس کند، نیست. می‌خواهد تمیز رانندگی کند، نیست. می‌خواهد ساحل برود، مشکلات متعدد دارد. می‌خواهد پارک برود، مشکلات متعدد دارد. بنابراین یک نوع مکانیسم روانی دنبال شیوه‌های جایگزین می‌گردد. وقتی یک عکس از جزایر قناری گذاشته‌اند که طوطی‌های خوشرنگ در آن هست، می‌گوید آنها زندگی دارند ما هم زندگی داریم. یک نوع جبران و جانشینی اتفاق می‌افتد در این موقعیت. دلیل آن این است که آدم‌ها این مصرف تمیز را نمی‌توانند داشته باشند و برعکس، همه رسانه‌ها این مصرف تمیز را به خوردشان می‌دهند.

این مصرف تمیز فقط با پول به دست نمی‌آید چون خیلی از طبقه متوسط رو به بالا، پول دارند که خرج کنند اما نمی‌توانند مصرف تمیز داشته باشند. اصطلاح «مصرف تمیز»، اصطلاحی است که من برای شرایط کشورهای مشابه ایران به کار می‌برم. یعنی نوعی از مصرف اقناع‌کننده که حواشی نداشته باشد و لازم نباشد برای داشتن آن هزینه اجتماعی داده شود. وقتی این مصرف تمیز را نمی‌توانید داشته باشید، یک نوع تعارض به وجود می‌آید. این است که میل به مصرف‌کردن تصاویر زیاد شده است؛ تصاویری که مصرف تمیز را در یک دنیای دیگر نشان بدهد. شاید در آن دنیاها هم به این شکل نباشد. در یک کشور غربی، فردی کل سال را زحمت می‌کشد که یک هفته به سواحل یک کشور خاص برود، او هم دارد خسران می‌بیند. در عین حال، برای ما آن قسمت سیاه مساله دیده نمی‌شود. تنها قسمت شفاف و جذاب دیده می‌شود. بنابراین یکی نو و جذاب‌بودن و نیز نیاز به سرک‌کشیدن در زندگی دیگران بدون هزینه‌های اجتماعی و میل به مصرف تمیز است و در نهایت، امکان دسترسی آسان از طریق گوشی تلفن همراه از دلایل اقبال این اپلیکیشن‌هاست.


‌در نهایت، آیا ما باید برای جامعه‌ای که برای حل تعارض‌ها به اپلیکیشن‌های گوشی تلفن همراه پناه می‌برد، نگران باشیم یا خیر؟
پدیده تازه‌ای که در ایران در حال تجربه آن هستیم، این است که بسیاری از میانسالان که پیش از این نمی‌توانستند تجربه شبکه‌های اجتماعی را از طریق اینترنت داشته باشند، از طریق موبایل می‌توانند این امکان را داشته باشند. من فکر می‌کنم بیشتر از جوان‌ها، میانسالان هستند که وارد این شبکه‌ها می‌شوند و البته بیشتر آسیب‌ها ناشی از ورود میانسالان است. به‌خاطر اینکه تجربه این چیز نو در مورد جوان‌ها یک مساله ساده‌تر است. اینکه می‌شود توجیه کرد که فلانی جوان است و چشمش موضوعی را دیده و لایک کرده اما در مورد میانسالانی که زندگی مشترک دارند، این می‌تواند نظام تعادلی سنتی را به‌هم بزند.

اما این تاثیرات منفی در جوان‌هایی که زندگی مشترک یا متعهد هم دارند، دیده می‌شود. به نظر می‌رسد این میزان وابستگی به اپلیکیشن‌های تلفن همراه تاثیرات منفی دارد. تحلیل شما در این مورد چیست؟

بله، این مورد هم وجود دارد. ولی در مورد میانسالان نگرانی‌های بیشتری وجود دارد. چون شکل روابط در نسل جوان با نسل والدینشان متفاوت است. بنابراین جوان‌تر‌ها با توجه به تجربه‌هایی که در گروه‌های مختلف در دانشگاه و... داشته‌اند، ساده‌تر می‌توانند با این سبک هماهنگ شوند و حتی ممکن است زوجین به این توافق برسند که در حوزه‌هایی مثل شبکه‌های اجتماعی، نظارت نسبی کمتری روی هم داشته باشند اما در میانسالان چنین موردی کمتر ممکن است اتفاق بیفتد.

بنابراین تاثیرات این شبکه‌ها و سهولت دسترسی روی گوشی تلفن همراه در گروه‌های سنی مختلف متفاوت است؟

در جامعه ایران، دو گروه بیشتر در معرض شبکه‌های اجتماعی هستند؛ یکی گروه میانسال و یکی گروه جوان. در این دو گروه ممکن است آسیب‌های متفاوتی بروز کند. حدس من این است که در چندسال آینده، در گروه میانسالان مشکل بیشتر خواهیم داشت چون تصور سنتی از ازدواج به‌سرعت ممکن است فروبپاشد و روابط را دچار اختلال کند. در صورتی که در گروه جوان ممکن است با این فرض شروع شود که حیطه‌هایی هست که با توافق طرفین، ممکن است مداخله کمتری در آنها صورت بگیرد. بنابراین حدس من این است که در گروه میانسال احتمال اختلال را بیشتر خواهیم دید.

و در نسل بعدی ما، این ماجرا چگونه خواهد بود؟

در نسل بچه‌های ما، استفاده از این شبکه‌ها به‌عنوان یک اصل پذیرفته شده است. بنابراین ما در یک حالت انتقالی هستیم.

در نهایت، آیا استفاده از این اپلیکیشن‌ها و شبکه‌های اجتماعی، در دنیای واقعی آدم‌ها را منزوی‌تر می‌کند یا اجتماعی‌تر؟

استفاده از این شبکه‌ها دوره دارد. یعنی رابطه‌ای که بین متغیر زمان و میزان استفاده از رسانه‌ها وجود دارد، یک رابطه خطی نیست. این نیست که هرچه زمان جلوتر برود، میزان انزوای اجتماعی بیشتر بشود. رابطه این دو متغیر، حالت زنگوله‌ای دارد. به عبارت دیگر اول استفاده از اینها ممکن است انزوای اجتماعی را افزایش دهد اما به‌تدریج اشکال جدید رابطه تولید می‌کند. یعنی برای مثال، شما با همسرتان از طریق وایبر تماس داشته باشید و یک مشغولیت‌های جدیدی ایجاد شود یا با افراد دیگر. بنابراین در مجموع، سهم روابط را تغییر می‌دهد. قبلا سهم روابط مجازی کمتر بود و واقعی بیشتر. بنابراین به‌طور کلی، در استفاده از این اپلیکیشن‌ها و شبکه‌ها ما همواره در حال رفت‌وبرگشت میان فضاهای واقعی و مجازی هستیم. یعنی یک جاهایی از شبکه‌های مجازی حتی با همسرمان ارتباط داریم یا در فضای واقعی تماس و تعامل داریم و یک جاهایی ترکیب این دوتاست. بنابراین ما دایم باید در حال سوییچ‌کردن باشیم و این، کنترل زندگی را در این دوره مشکل می‌کند؛ به ویژه اگر شما قدرت سوییچ‌کردن از این شبکه‌ها را نداشته باشید. این موردی است که در نسل میانسال ممکن است فاجعه به بار بیاورد.

‌این سوییچ‌کردن مداوم برای خود فرد - فردی که در دسته میانسالان جای ندارد -  چه مشکلاتی ایجاد می‌کند؟
به‌نظرم موضوعی که در ایران کنترل نشده است، هیجانات نفسانی است. یعنی نیازهای ارضانشده. هوی و هوس‌هایی که وجود داشته ولی هیچ‌گاه در فضاهای رسمی دنبال نشده است. این شبکه‌ها می‌تواند سرچشمه تخیل باشد، سرچشمه شیطنت و کنجکاوی باشد و ممکن است تا مدتی این فرد را سرگردان کند یا ولعی را در او به وجود آورد که به‌سادگی نمی‌تواند به آن پاسخ دهد. این ولع هم به لحاظ سبک زندگی به صورت کلی است هم ولع جنسی هم ولع زندگی خوب‌داشتن و مصرف‌کردن. اگر این ولع‌ها شعله‌ور شود، زندگی واقعی ما ممکن است جوابگوی آن نباشد. کنترل چنین آدم‌هایی مشکل می‌شود. اینها هم سرگردانی برای خودشان به وجود می‌آورند و هم اینکه نظام اجتماعی نمی‌تواند آنها را کنترل کند. چون در جامعه واقعی، سیستم‌های نظارتی و کنترل سنتی بوده که این را بر حذر می‌داشته است و بالاخره ترمزهایی وجود داشته. اما فرد یا به دلیل وجدان درونی یا به دلیل نظارت بیرونی، وقتی که اینجا می‌آید نظارت‌ها و اخلاق درونی ممکن است آسیب ببیند بنابراین در استفاده مداوم از این شبکه‌ها، با ولع‌های شعله‌وری مواجهیم که نه خود فرد می‌تواند آنها را کنترل کند و نه نظام اجتماعی.
برچسب ها: وایبر واتس اپ
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
ناشناس
۰۹:۵۸ - ۱۳۹۳/۰۴/۰۵
جالب بود.ان شاالله بتوانیم اعتدال را در کل زندگی برقرار کنیم.