صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۱۹۴۸۵۹
وقتی پسر جوان از قرار اینترنتی‌اش سر خورده شد هرگز تصور نمی‌کرد در یک چشم به هم زدن پا به دنیای جنایتکاران بگذارد. نیمه‌شب به خیابان رفت، چاقو کشید، جنایت کرد و دیوانه‌بازی‌هایش را کلید زد اما در کمتر از ۴ ساعت در رصد پلیس قرار گرفت.
تاریخ انتشار: ۰۲:۱۰ - ۲۹ خرداد ۱۳۹۳
وقتی پسر جوان از قرار اینترنتی‌اش سر خورده شد هرگز تصور نمی‌کرد در یک چشم به هم زدن پا به دنیای جنایتکاران بگذارد. نیمه‌شب به خیابان رفت، چاقو  کشید، جنایت کرد و دیوانه‌بازی‌هایش را کلید زد اما در کمتر از ۴ ساعت در رصد پلیس قرار گرفت.

بزم مستانه
بامداد ۲۱ خردادماه‌ سال‌جاری بود.  پسر جوان برای دیدار با دختر مورد علاقه‌اش نیمه‌شب از خانه  بیرون آمده بود.  به محل قرار که رسید تلفنش را برداشت تا تماس بگیرد اما مشترک مورد نظر در دسترس نبود. با موتورسیکلت قرمزرنگش در خیابان ولیعصر پرسه زد. سرخورده بود و نمی‌دانست چه سرنوشت عجیبی در انتظارش است.  خیابان‌ها خلوت بود.  به پارک ساعی که رسید ایستاد. موتورش را پارک کرد. چند دقیقه‌ای از توقفش نگذشته بود که ۳ جوان درحالی‌که حالت عادی نداشتند از پارک بیرون آمدند. نگاه‌ها به یکدیگر که گره خورد بی‌دلیل بین‌شان  دعوا شد.

چند دقیقه بعد پیاده‌رو خلوت پارک ساعی به محل درگیری ۴ جوان تبدیل شده بود.  صدای فریاد سکوت خیابان را شکست.  به جان هم افتاده بودند تا این‌که پسر موتورسوار چاقو را از جیبش بیرون کشید.  چاقو در میان دستانش چرخید تا او را وارد دنیای جنایتکاران کند.  در یک چشم به هم زدن یکی از ۳ مرد رهگذر کف پیاده‌رو افتاد. دوستانش دست از درگیری کشیدند و به سمتش رفتند.  پسر چاقوکش که از صحنه هولناک جنایتش وحشت‌زده شده بود موتورسیکلتش را رها کرد و با چاقوی دستش به سرعت وارد پارک شد.  


دیوانه‌بازی‌های سریالی

چاقو را که در آبخوری پارک شست، یادش آمد موتورش را در صحنه جنایت جا گذاشته. نمی‌توانست برگردد برای همین برای سریال جنایت‌هایش نقشه دیگری کشید. از در خروجی پارک خارج شد. حالت عادی نداشت و چهره‌اش در تاریک شب برای هر رهگذری جلب توجه می‌کرد.  یکی از ماموران گشتزنی پلیس در خیابان به او مشکوک شده بود.  با دویدن در عرض خیابان مامور نیروی انتظامی را به دنبالش کشاند. پسر چاقوکش با دیدن تاکسی خودش را داخل خودرو پرتاب کرد.  تیزی دشنه‌اش را که به راننده تاکسی نشان داد دیگر سلسله جرایمش را تکمیل کرده بود.

پلیس درحالی‌که هنوز در خیابان‌ها درحال تعقیب پسر مرموز بود، دست به تعقیب آنها زد. اما مرد جنایتکار با پیاده کردن راننده تاکسی خودرو او را نیز ربود و به سرعت در تاریکی شب از چنگال قانون گریخت.  ساعت ۳۰: ۳  بامداد،  ۲ پسر جوان با مراجعه  به کلانتری ۱۰۵ خیابان سنایی جریان جنایت خونین در مقابل پارک ساعی  را در اختیار کارآگاهان قرار دادند. تیم جنایی به همراه تیم تشخیص هویت پس از حضور در محل با جسد پسر جوانی روبه‌رو شدند که با ضربه‌های چاقوی تیز از پا درآمده بود. بررسی‌های میدانی نشان می‌‌داد قربانی جنایت «مجتبی» ۲۱ساله نام دارد. کارآگاهان با دستور بازپرس سپیدنامه به تحقیقات تخصصی دست زدند. 

بررسی‌ها نشان می‌داد مقتول به همراه ۲ دوستش در پارک ساعی بزم مستانه داشته‌اند که موقع خروج از پارک با پسر جوانی  که در کنار پارک نشسته بود درگیر شده‌اند و او نیز با چاقو مجتبی را به قتل رسانده است. 


سرنخ طلایی
موتورسیکلت مرد جنایتکار هنوز در پیاده‌رو خیابان ولیعصر پارک شده بود. شماره پلاک موتور بهترین سرنخ برای پیدا کردن مخفیگاه متهم بود.  ماموران با کارهای اطلاعاتی در سیستم ثبت پلاک خودروها توانستند مخفیگاه مرد متهم را شناسایی کنند.  هوا روشن شده بود که مرد متهم بعد از پرسه‌زنی در کوچه‌ها به سمت خانه برگشت اما هرگز تصور نمی‌کرد پلیس قبل از او به خانه‌اش رسیده باشد.

این پسر چاقوکش در بازجویی‌ها اعتراف کرد و گفت: مدتی پیش در اینترنت با یک دختر آشنا شدم و ساعت ۳ بامداد با او قرار گذاشتم که در پارک ساعی یکدیگر را ملاقات کنیم. کنار پارک منتظر آمدن دختر بودم که ۳ پسر جوان به سمتم آمدند و شروع به ناسزاگویی کردند. ناگهان یکی از آنها  پیراهنم را گرفت، من هم در دفاع از خودم با چاقویی که به همراه داشتم ضربه‌ای به گردنش زدم و از محل فرار کردم. هرگز قصد کشتن او را نداشتم و باورم نمی‌شود مرتکب قتل شده‌ام.

با ادعاهای این پسر تحقیقات برای زوایای پنهان پرونده ادامه دارد.
منبع: روزنامه شهروند
ارسال نظرات
سعید
۱۴:۰۱ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
بدترین چیز مرگ سر هیچ و پوچه...
ناشناس
۱۳:۵۲ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
اون سه نفر مقصر اصلي اند نبايد مزاحم يك جوان تنها ميشدند...
سپيدار
۱۳:۰۷ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
تمام اين قتلها برميگرده به شرايط وخيم اجتماعي-فرهنگي ايران در اين دوره.
ناشناس
۱۱:۵۰ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
خاک تو سر همشون
3 نصف شب تو خیابون باشی همین بلا سرت میاد.
خاک تو سر دخترا
خاک تو سر پدرای بی غزیا چنین دخترا
خاک تو سر جامعه که اینچنین بی بند و باری رواج پیدا کرده
هموطن
۱۳:۵۹ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
یه وقت خاک کم نیاری!!!!
عزیزیان فارسانی
۱۱:۲۵ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
مطمئنی ساعت 3 قرار داشته ... راننده تریلی هم این ساعت قرار نمیزاره چه برسه به یه دختر!!!!!
ناشناس
۰۹:۲۱ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
اگر هرگز قصد کشتنش را نداشتی چرا چاقو را به گردنش زدی ؟! ضمنا مسئولین محترم عاقبت بیکاری و بی فرهنگی و علافی و عدم امید به آینده در ایران همینه !
بهار
۰۸:۰۸ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
ساعت 3 بامداد قرار داشتم؟؟؟؟
ناشناس
۰۸:۰۳ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
آبیاری گلستان ادب پارسی!

پلیس درحالی‌که هنوز در خیابان‌ها درحال تعقیب پسر مرموز بود، دست به تعقیب آنها زد
محمد
۱۲:۳۲ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
منظورش تعقیب پسر و راننده تاکسی با همه
فرزان
۰۷:۵۵ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
آخر كدوم آدم عاقل ساعت 3 بمداد ميره سر قرار؟خدا يه كم به جوان هاي ما عقل بده ...من ديدم كسي كه فقط با ارتباط تلفني از شهرستان به تهران رفته كه به قول خودش بره سر قرار.بعد كه به تهران مي رسه تازه ميفهمه طرفش مرد بود و سر كارش گذاشته..
ناشناس
۰۷:۴۴ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
3 sobh????
Maskhare sare kaar budi..!!!!
لر بختیاری
۰۳:۴۵ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
به همین راحتی...!!!
خیلی از کسانی که مرتکب قتل می شوند خودشان هم باورشان نمی شود که به چه سادگی به جرگه قاتلان پیوستند.
ولی یه نکته توجه منو به خودش جلب کرد.و اونم اینه که ساعت سه نصف شب با دختره قرار ملاقات داشته..!؟
واقعا توی شهرهای بزرگ داره چه اتفاقی واسه مردم میوفته!؟
جالب بود.ساعت سه نصف شب.قرار با دختر. سه تا جوون مست!!!
خدایا خودت رحم کن
رافائل
۰۲:۴۶ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۹
" پا به دنیای جنایتکاران بگذارد " این جمله رو از کتاب جنایت و مکافات پیدا کردید؟!