صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۱۹۴۳۷۰
جوان ۲۳ ساله ای که سرکرده یک باند مخوف زورگیری است و شنبه گذشته پس از زورگیری از یک شهروند در مشهد به دام پلیس افتاد اعتراف کرد که تاکنون ۴۵ گوشی تلفن همراهی را که از طعمه های خود سرقت کرده بود در منطقه معروف به دزدبازار مشهد فروخته است.
تاریخ انتشار: ۱۲:۴۴ - ۲۶ خرداد ۱۳۹۳
جوان ۲۳ ساله ای که سرکرده یک باند مخوف زورگیری است و شنبه گذشته پس از زورگیری از یک شهروند در مشهد به دام پلیس افتاد اعتراف کرد که تاکنون ۴۵ گوشی تلفن همراهی را که از طعمه های خود سرقت کرده بود در منطقه معروف به دزدبازار مشهد فروخته است.

به گزارش خراسان، چند ماه قبل نیز موتورسوارانی که در محله معروف به دزدبازار از نوجوان ۱۷ ساله ای زورگیری کرده بودند هنگام قمار بازی در این محله شناسایی شدند و پس از آن که قماربازان به صورت گروهی به سمت نیروهای انتظامی حمله ور شدند یکی از آنان با شلیک گلوله پلیس کشته شد...

در حالی که نمونه ای از این گونه اخبار را در ذهن مرور می کردم وارد منطقه معروف به «دزدبازار» در جاده سیمان مشهد شدم. قتل، زورگیری، خرید و فروش گوشی های مسروقه، قماربازی و نزاع تنها رهاورد «روز بازار» است که هم اکنون به خاطر خلافکاری های زیاد در این منطقه نام «دزد بازار» را یدک می کشد. در ابتدای بازار تعداد زیادی از جوانان که بین ۱۶ تا ۳۵ سال دارند در حالی که هر کدام گوشی تلفنی را در دست دارند دنبال خریدار می گردند اما از خریداران معمولی در این بازار خبری نیست. همه آن ها همدیگر را می شناسند و با یکدیگر معامله می کنند. در این میان زن جوانی توجهم را به خود جلب می کند او دست پسربچه ۴ ساله ای را گرفته است و مدام قسم می خورد که «ماشین ریش تراش» سالم است بالاخره مرد خریدار پس از آن که ماشین ریش تراش را ورانداز می کند اسکناس ۵ هزار تومانی را به زن جوان می دهد و می گوید بیا برای یک وعده ات بس است!

زن که مدعی بود قیمت آن ۳۰ هزار تومان است با گرفتن ۵ هزار تومانی به سوی فردی که در گوشه ای از بازار نشسته بود رفت او پول را به مرد مرموز بازار داد و در حالی که مدام اطرافش را می پایید چیزی از او گرفت و رفت. هنوز نگاهم را از پسر خردسال همراه این زن برنداشته بودم که جوانی روی شانه ام زد و در حالی که تبلتی را نشان می داد گفت: ۱۰۰ هزار تومان! نگاهی به چهره اش انداختم و گفتم ۵۰ هزار تومان! او که گویی از شنیدن پیشنهاد من در پوست خود نمی گنجید گفت: پول داری؟ گفتم شاید گوشی ات خراب باشد! در این هنگام جوان دیگری سخنم را قطع کرد و گفت: نه سالم است ولی ما نمی دانیم چگونه روشن می شود!! گفتم دزدی است! جوانی که گوشی را در دستش محکم می فشرد، گفت: برای تو چه فرقی می کند، دنبال گوشی خوب می گردی، این هم گوشی! گفتم این تبلت ها اینترنت ندارند ۱۰ هزار تومان بیشتر نمی ارزد! او در حالی که می گفت مگر می خواهی کامپیوتر بخری ادامه داد: آخرش ۱۵ هزار تومان مال تو! گفتم حالا دوری بزنم اگر گوشی خوب پیدا نکردم می خرم، اما او ول کن ماجرا نبود: بیا ۱۰ هزار تومان بده! دیگر به حرف هایش توجهی نمی کردم.

چند قدم آن طرف تر قماربازان گرم قماربازی بودند وقتی کنار آن ها قرار گرفتم او طوری کارت ها را کنار هم می چید که کارت موردنظر کاملا مشخص بود و فرد دیگری نیز مدام کارتی را از زمین بلند می کرد و مبالغی بین آن ها رد و بدل می شد. به یکی از آن ها گفتم نشانه روی کارت سومی است او همان کارت را برداشت اما قمارباز اصلی ۳۰ هزار تومان به او داد و گفت: ۵۰ هزار تومان دیگر مال این آقاست!! و تعدادی اسکناس را به طرفم گرفت، هر چه می گفتم من پول نمی خواهم اما اصرار آن ها این بود که پول ها را بگیرم جوانی که به اصطلاح بازی را برده بود می گفت اگر تو نگیری به من هم نمی دهد بگیر!بگیر!

در این هنگام چند نفری روی سرم ریختند و به بهانه این که باید پول ها را بگیری قصد داشتند جیب بری کنند اما من که نقشه آن ها را می دانستم بلافاصله پول هایم را از جیبم بیرون آوردم و داخل مشتم گرفتم یکی از آن ها فریاد کشید تراول دارد! با این جمله دیگر همدستان شان هم به طرف ما آمدند و در حالی که کتم را تا نیمه از تنم بیرون آورده بودند توانستم از چنگ آن ها بگریزم. حدود نیم ساعت در کناری نشستم و دوباره به میان خلافکاران رفتم. در گوشه دیگر بازار مردی حدود ۵۰ ساله، ۶ کاسه ماست خوری را که شماره های یک تا ۶ روی آن نوشته شده بود روی زمین چیده بود و دیگران را تشویق به گذاشتن پول داخل آن ها می کرد و تاس خود را داخل لیوان می انداخت تا چه کسی برنده شود.

زنی که چند تکه لباس کهنه برای فروش مقابل خود گذاشته بود داد می کشید یکی مقداری «ناس» بدهد از خماری می میرم! اما هیچ کس به او توجهی نمی کرد. این جا بیشتر از هر چیز، بازار گوشی فروش ها داغ بود گوشی های کهنه ای که نه شماره سریالی داشت و نه کارتنی!از ترس این که مبادا یکی از خلافکاران دوربین عکسبرداری ام را ببیند پشت خودروی پرایدی که دورتر از بازار پارک بود رفتم تا از دور عکسی از محل بگیرم در این هنگام مردی حدود ۳۵ ساله در حالی که پک عمیقی به سیگارش می زد با دیدن من پا به فرار گذاشت نیم ساعت بعد او را در میان بازار دیدم که چند تکه کابل را از داخل پلاستیک مشکی خارج کرد و کابل های خاک آلود را برای فروش روی زمین گذاشت او می گفت تکه ای ۲ هزار تومان! ساعتی بعد هم دوباره کابل ها را داخل پلاستیک گذاشت و رفت. شلوار لی داخل بوته های خار نشان می داد که یکی از خلافکاران آن را مخفی کرده است ولی کسی در آن اطراف نبود در بخش دیگری از بازار «تیله بازان» مشغول قمار بودند و با الفاظ رکیکی یکدیگر را صدا می کردند. فروش ضبط و پخش ها، قطعات و لوازم داخل خودروها در این منطقه بعد از فروش گوشی رونق داشت. قطعاتی که با قیمت هایی بسیار پایین و در حالی که هیچ مشخصه ای نداشتند به فروش می رسید.

سراغ کسبه خیابان رسالت مشهد رفتم. آن ها دل پرخونی از زورگیری ها و نزاع ها بر سر لوازم مسروقه داشتند. غلامحسن کریمی یکی از مغازه داران گفت: پلیس بارها طرح های مختلفی در این مکان که به دزد بازار معروف است اجرا کرده است و هر بار تعدادی از سارقان و مالخران را دستگیر می کند اما گویا این ها مانند قارچ هر روز زیادتر می شوند.

یکی از رهگذران عبوری نیز در حالی که از نزاع های خونین در این منطقه ابراز نگرانی می کرد، گفت: وقتی دعوا می شود دیگر همه این ها به هم می ریزند چون بسیاری از خلافکاران به صورت باندی در این منطقه حضور دارند. وی با بیان این که مسئولان باید چاره ای اساسی برای از بین بردن خلافکاری در این مکان بیندیشند، اضافه کرد: هیچ کس در این جا امنیت ندارد و ما حتی جرات پارک خودرو در حاشیه خیابان را هم نداریم. این منطقه در قرق دزدان و خلافکاران است و پلیس با حمایت دستگاه قضایی باید ریشه جرم را در این جا بخشکاند.
ارسال نظرات
ناشناس
۱۳:۳۸ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۶
ما رکورد زدیم...