صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۱۹۱۶۰۲
تاریخ انتشار: ۱۷:۱۷ - ۰۳ خرداد ۱۳۹۳
سید جمال هادیان طبائی زواره؛ توفیق‌های متعدد دولت تدبیر و امید در بخش‌های مختلف به ویژه حوزه سیاسی و اقتصادی کاملا بارز و توان انتقادهای تند و تیز را از دلواپسان بریده است. اگر فقط بخواهیم یک مثال از موفقیت دولت بیاوریم می‌توان به توقف توزیع بنزین آلوده در تهران و شهرهای بزرگ و توزیع سوخت پاک اشاره کرد؛ روندی که منجر به پاکیزگی نسبی هوای تهران در فروردین و اردیبهشت امسال شد (حالا بماند آنان که بنزین‌های آلوده تولید و توزیع کردند چگونه باید جواب مردم را بدهند!). با این حال حوزه فرهنگ با تعاریف و تفاسیر مبهم و سلایق و ظرافت‌های بسیار، محمل خوبی برای حمله منتقدان به دولت به شمار می‌آید.

تردیدی نیست که مدیریت فرهنگی در جامعه مابسیار دشوار است. دلیل آن هم مثل روز روشن است. اول آنکه هنوز نظریه قابل اتکا و تعریف دقیق و مورد اجماعی از فرهنگ و هنر اسلامی و نشانه‌ها و حد و حدود آن تدوین نشده است یا دست‌کم‌نظریه‌پردازان ما درباره این حوزه و حدود و صغور آن به یک نظر واحد نرسیده‌اند.تقریبا هر کسی راست سبیل و سلیقه خویش اظهار نظر می‌کند و کمتر متکی به یک نظریه علمی هستیم و دوم آنکه؛ افراد و نهادهای فراوانی (به گمانم حدود 50 نهاد) مدعی و گاه متولی حوزه فرهنگ هستند که با این وضعیت، سیاستگذاری و اجرا در این حوزه کاری بس دشوار می‌نماید. مضاف بر اینکه بسیاری از مشکلات فرهنگی نظیر بد‌حجابی، دروغ و دورویی، عوامفریبی، کم‌توجهی جوانان به مسائل اعتقادی و سنت‌های ایرانی اسلامی که در دهه‌های اخیر گسترش یافته‌اند ریشه در مسائل اجتماعی و اقتصادی چون فقر، بی‌کاری، تورم و گاه رفتار دوگانه دولتمردان دارد و اگر قصوری به گردن وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است به اندازه نهادهای دیگر است که در این حوزه‌ها مسئولیت دارند اما خودشان را کنار کشیده‌اند. با این همه همواره وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و وزیر آن در نوک پیکان نقادات قرار دارند. البته نقد حق همه است و می‌تواند سازنده باشد اما قلب واقعیت خلاف اخلاق رسانه‌ای است.

نکته جالب و شگفت‌آور اینجاست که نقدهای غیرمنصفانه و گاه ناشی از بی‌اطلاعی و غرض‌ورزی اغلب از کسانی صادر می‌شود که در دولت‌های نهم و دهم و به ویژه در وزارت ارشاد وقت، بدون رعایت قواعد و ضوابط نظام اداری، رخنه کردند و متاسفانه دوره‌ای همراه با خسران رقم زدند. در دولت‌های نهم و دهم در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مدیرانی منصوب شدند که بیشتر آنها نه تنها صاحب تخصص و تبحر نبودند بلکه حتی با این حوزه آشنایی چندانی نیز نداشتند. موجی بلند شده بود تا آنها فرصت جولان پیدا کنند.

شاید بتوان گفت بهترین شاهد مثال این ادعا گروهی بودند تحت عنوان مشاوران جوان؛ گروهی از جوانان در حال تحصیل یا تازه فارغ‌التحصیل شده از یک دانشگاه یا منتسب به یک طیف سیاسی که در انتظار غصب مناصب مهمی چون مدیرکل، مدیرعامل، قائم مقام و مشاور وارد وزارت ارشاد شدند و در تصمیم‌های مهم و تخصصی نقش‌آفرینی کردند و دانسته یا نادانسته مدیریت فرهنگی را در نزد مردم و به ویژه اهالی فرهنگ و هنر بی‌اعتبار ساختند و حقوق جوانان با استعداد و نخبه و اهالی فرهنگ و هنر را ضایع کردند. (البته در وزارتخانه‌های دیگر هم این وضع بهتر نبود). بعدها برخی از این افراد دچار لغزش و ریزش شدند اما برخی از آنها هنوز هم با ترفندهای مختلف مسئولیت‌هایی بر عهده دارند.

همین گروه امروز متوهم‌ شده‌اند که در حوزه مدیریت فرهنگی صاحب نظرند و عملکرد وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی را با عجیب‌ترین منظر به نقد می‌کشند.

اینکه یکی از همین مشاوران جوان به بهانه دیدار نوروزی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با یکی از روسای سابق دولت، وزیر ارشاد را تهدید می‌کند که «اگر تکلیف خود را روشن نکند تعارضات دامن‌دارتر خواهد شد و سرنوشت بسیار بد و تلخی را برای ایشان رقم خواهد زد.» نشان از همان توهم پیش‌گفته و آرزوهای برباد رفته دارد. به نظر می‌رسد این گروه که با حوزه فرهنگ و هنر قرابت چندانی نداشته و ندارند برای رفتارهای هیجانی و غیرمتعارفی چون برکناری یکشبه وزیران کابینه در حین مذاکره با همتای خارجی، که موجب استهزای سیاست خارجی کشورمان شد،دلتنگ شده باشند.

بعید می‌دانم کسی دستی در حوزه فرهنگ و هنر داشته باشد و عملکرد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت‌های قبلی (نهم و دهم) را مثبت ارزیابی کند. تقریبا همه اهالی فرهنگ و هنر به این نکته واقفند که مدیریت فرهنگ و هنر که مهم‌ترین نماد آن وزارت ارشاد است از نیمه سال84 تا نیمه سال 92 وضعیت نامتعادلی را پشت سر گذارد که شمارش دلایل این ادعا از عهده این مقال خارج است. انتصاب‌های بی‌قاعده، ترد برخی از اهالی فرهنگ و هنر، ایجاد فضای محدودیت و روی آوردن به جنبه‌های نمایشی به جای فعالیت‌های محتوایی برخی از این ضعف‌های اساسی بود که حوزه فرهنگ و هنر را دچار غبن وخسرانی به یادماندنی کرد. شاید بتوان مهم‌ترین خلا مدیران فرهنگی دو دولت پیشین را عدم شناخت این حوزه بیان کرد. عدم شناختی که خواسته یا ناخواسته مسیر مدیریت فرهنگ و هنر را از جاده اصلی منحرف و بسیاری از هنرمندان شهیر را به کنج عزلت و انزوا راند.

و اما اینکه عید دیدنی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با رئیس جمهور سابق‌مان، که پیش از این وزیر ارشاد بوده، دستاویز حمله به فعالیت‌های فرهنگی شده نیز چیز غریبی نیست.

عید دیدنی و احترام به بزرگترها جزو آیین و سنت ما ایرانیان است و همواره رسم بوده که وزرای کابینه به دیدن وزرای قبلی، روسای قوای سه گانه و مسئولان سابق کشورمان رفته‌اند. هرگز فراموش نمی‌کنم وقتی احمد مسجد جامعی بر مسند وزارت قرار داشت مقید بود علاوه بر مسئولان رده اول کشورمان حتما به دیدن رئیس جمهور سابق و وزرای فرهنگ قبلی و حتی هنرمندان پیشکسوت برود و این سنتی نیکو و نشانه ادب و احترام است که جامعه سیاسی ما سخت بدان نیازمند است. چنین رفتاری نه تنها نکوهیده نیستبلکه نشانهوفاق، فراموشی کینه‌ها و کدورت‌ها و رفتن به سوی صلح و صفا است که از آداب نوروز و تحول سال است.

خدا را شکر که با درایت دولت تدبیر و امید و احترام و اعتماد متقابل، صاحبان اصلی دولت فرهنگ دوباره به عرصه فعالیت بازگشتند و کاروان مدیریت فرهنگ و هنر به مسیر اصلی خویش بازگشت.

الحق و الانصاف درایت و متانت وزیر ارشاد توانسته است این کشتی طوفان زده را به مسیری آرام و پر امید رهنمون کند و شعار تدبیر و امید را بیش از هر بخشی در حوزه فرهنگ و هنر تجلی بخشد.

اگر به دیده انصاف به عملکرد وزیر ارشاد در طول 8 ماه گذشته بنگریم چند نکته اساسی را خواهیم دریافت:

نخست؛ تلاش برای انطباق تمامی فعالیت‌ها و رویدادهای تحت مدیریت وزارت ارشاد با اصول و مبانی دینی و عرفی جامعه.

دوم؛ انتخاب و انتصاب مدیران با تجربه و شناخته شده با توجه به دانش، سوابق و عملکرد و فارغ از گرایش های سیاسی

سوم؛ فراخواندن همه سلایق و گرایش‌های فرهنگی هنری و دمیدن دوباره روحیه امید و نشاط در میان هنرمندانکه همگرایی و وفاق را همراه داشت.

چهارم؛ ایجاد فضای باز برای آفرینش‌های هنری به منظور استفاده از تمامی قابلیت‌های هنرمندان متعهد کشور و فاصله گرفتن از فضای محدودیت.

و پنجم؛ توجه به اقتصاد فرهنگ در راستای توانمندسازی هنرمندان

و به اینها باید افزایش کیفی و رویکردهای محتوایی برنامه‌ها و فعالیت‌های جاری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را نیز افزود.

الغرض و مخلص کلام اینکه وزیر ارشاد در همین مدت کوتاه عملکرد موفقی داشته و با متانت و درایت مسیر درستی را پیموده و هر کجا که لازم بوده با توصیه‌های بزرگان نظام و صاحبان فضل و فرهنگ مسیر را تصحیح کرده است.

آرامش حاکم بر نمایشگاه بین المللی کتاب تهران و رویکردهای محتوایی و مخاطب‌محور در این نمایشگاه یکی از نشانه‌های توفیق وزیر است تا آنجا که مرجع عالی‌قدر حضرت آیت‌الله جعفر سبحانی با استناد به اخبار افراد مورد وثوق، خطاب به معاون فرهنگی وزارت ارشاد می‌نویسد: «از رعایت شئون اخلاقی و حجاب و عفاف، برگزاری با شکوه نماز جماعت‌، مراقبت بر عرضه کتاب‌، ایجاد فضای معنوی و اخلاقی، برگزاری نشست‌های علمی فراوان، پرهیز از امور غیر متناسب با محیط کتاب و علم تشکر می‌کنم».

بر همه ما و به ویژه نخبگان اعم از اهالی فرهنگ و هنر و رسانه، روحانیت ومراجع عظیم‌الشان، نمایندگان محترم مجلس و گرایش‌ها و جناح های سیاسی استکه با درایت و فراست، تفاوت واقعیت و واقعیت‌نمایی را درک کنیم و تحت تاثیر تهاجم سازماندهی شده رسانه‌ای قرار نگیریم.

به نظر می‌رسد آنچه نظام اسلامی ما بیش از هر چیز بدان محتاج است، رعایت اخلاق، احترام و ادب سیاسی است، ویژگی‌هایی که وفاق و وحدت همراه می‌آورد و نظام ما را از آسیب محفوظ می‌دارد. اگر این نیرویی که گاهی صرف تقابل با مدیران موفق، متدین و خوش فکر می‌شود با هم‌افزایی برای شکوفایی فرهنگ و هنر به کار می‌رفت امروز وضعیت فرهنگ و هنر کشور بسیار آرمانی‌‌تر از آن چیزی بود که اینک هست.
ارسال نظرات