فرارو- مرتضی واعظ، در سه یادداشت قبل (
نظر هر کس محترم نیست،
ملاک های حقیقت و
معیار باورهای سازگار) به طرح ضرورت و مبانی ملاک صدق پرداختیم و از آن میان ملاک انسجام را برگزیدیم. در این یادداشت سعی می کنیم با نشان دادن عدم انسجام یکی از باورهای کلی، یکی از شیوه های نقد در این موارد را مطرح کنیم:
از زمان مواجه ایرانیان با مفهوم تجدد همواره سه گرایش مطرح بوده است. یکی کنار گذاشتن سنت و برگزیدن تمامی لوازم تجدد به جای آن، دیگر بنیاد گرایی و مقابله با هر نوع پدیده به اصطلاح مدرن و سوم ایجاد تلفیق و هماهنگی میان این دو.
البته ایده تلفیق به اَشکال مختلفی مطرح شده است: برخی با تلاش برای انطباق مفاهیم جدید بر مفاهیم قدیم سعی کرده اند که پدیده های جدید را از دل مفاهیم سنتی بیرون بکشند . این روند خصوصا در دوران مشروطه و استخراج قوانین مدنی فرنگی از دل قرآن رواج زیادی داشته است. تاریخ نشان داد که این شیوه بر اساس یک بد فهمی از مفاهیم مدرن صورت گرفته است.
اندیشمندان متاخر اما با درک تفاوت دو جهان سنتی و مدرن و مفاهیم اساسا مختلف آن، بر آن شدند که فرد می تواند در حوزه های مختلف زندگی از یک هویت چهل تکه برخوردار باشد و متناسب با هر حوزه ای منطق تفکر مناسب با آن را در پیش بگیرد. تفکیک حوزه های مختلف و عدم دست اندازی آنها به هم یکی از چالش هایی است که این رویکرد با آن مواجه است.
در میان عامه مردم اما اعتقاد بر این است که می توان از مواهب دنیای مدرن برخوردار بود اما سنت های پسندیده را همچنان حفظ کرد. نگرانی از فراموشی سنت ها در روزگار ما ریشه در عدم انسجام باور افراد دارد. ورود هر فرهنگ تازه ای جا را برای فرهنگ مشابه قدیمی آن تنگ می کند.
عامه مردم به فرهنگ به مثابه یک پازل نگاه نمی کنند. از نگاه آن می توان هر قطعه ای از یک فرهنگ را در صفحه دیگر جای داد بدون آنکه جای دیگر قطعات تنگ شود. البته قطعات یک فرهنگ در دراز مدت با عناصر تازه تشکیل یک مجموعه جدید (و شاید منسجم) می دهند اما این تغییرات با از دست رفتن بسیاری از مفاهیم سنتی همراه است.
در نتیجه نه می توان خوانشی نو از مفاهیم قدیمی داشت و نه می توان همچون مسافری بی توشه از یک حوزه به حوزه دیگر زندگی سیر کرد. بر این اساس تقابل این دو جهان در ذهن ما تا تشکیل یک مجموعه جدید و منسجم از باورها و تغییرات بنیادی مفاهیم مود علاقه ما ادامه خواهد داشت.
يك آدرس درست و حسابي بياوريد كه همه آشنايان با متودولوژي و فيلسوفان علم اين حرف شما را قبول دارند. همينطوري ادعا كردن براي چيست؟؟؟؟!!!!