صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۱۸۹۰۶۲
تاریخ انتشار: ۱۱:۲۰ - ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۳
فرارو- مرتضی واعظ، در یادداشت قبل (لطفیِ سیاسی) زندگی محمدرضا لطفی را به دو بخش عمده تقسیم کردیم و از گرایشات سیاسی او و تاثیر آن بر آثارش گفتیم. اینک بخش دوم زندگی او را که به نوعی در تقابل با دوره اول است را بیشتر می کاویم.

گرایش برخی از نام آوران چپ در ایران به مقوله عرفان و درویشی شاید به دلیل همان دیالکتیکی است که هگل و مارکس در فلسفه خود به آن اشاره می کنند: «هر وضعی در درون خود وضع مقابل خود را می پرورد.» این وضع مقابل نه تنها برای محمدرضا لطفی که برای نام آورانی چون جلال آل احمد(نویسنده)و شرف الدین خراسانی(فیلسوف) نیز به وقوع پیوسته است.

با شروع جنگ و محدود شدن فضای فرهنگی، لطفی بار سفر می بندد و در سال 65 به امریکا می رود. این موضوع تاثیرات عمده ای هم بر تفکرات و هم بر نوازندگی لطفی گذاشت. در این دوران شیوه نوازندگی لطفی بر مدار بداهه پایه ریزی شد و لطفی به نفع افزایش «حس و حال» تا حدودی از ردیف فاصله گرفت. آشنایی لطفی با دراویش نعمت اللهی نیز در شیوه آواز خوانی اش (خراباتی) بی تاثیر نبود.

گرایشات جدید لطفی البته از سوی یار دیرینه اش هوشنگ ابتهاج (ه.الف.سایه) مورد انتقاد واقع شد و او در غزلی با عنوان گوشمال پنجه عشق از او خواست که قدر خود را بشناسد و به «جمع جامه سپیدان دل سیاه» نرود. سایه در این غزل حمله شدیدی به درویش مسلکی کرد. او آنان را بندگان جاه نامید با بیان اینکه «به زیر خرقه رنگین چه دامها دارند» لطفی را از رفتن به خانقاه بر حذر داشت.

گویا غزل سایه از سوی مرحوم دکتر جواد نوربخش (نورعلیشاه) قطب سلسله نعمت اللهی در آن زمان بی جواب نمانده است. او نیز در غزلی لطفی را مختار به انتخاب کرده است و می گوید: «در دام آنکه شور و نوا میدهد برو». مرحوم نوربخش در انتهای غزل خود طعنه ای هم به سایه با توجه به تخلص شعری شان زده است: «بشنو ز نور بخش و رها ساز سایه را / جایی که شمس، مهرِ ضیا می دهد برو ». تقابل ردیف در این دو غزل از نکات جالب توجه است.

با این همه در سال 1992 لطفی در دانشگاه جرج واشنگتن به همراه گروه دارویش نعمت اللهی به اجرای برنامه پرداخت به همراه مراسم ذکر آنان دف زد. دف نوازی و ذکر خوانی در آثار برجسته تکنوازی او نیز راه یافت و لطفی در پایان اثر «گریه بید» از اذکار «الله مدد»، «یا شیخ جامی مدد» «یا شمس تبریزی مدد»، «پیر خرابات مدد» استفاده کرد و برخی از برنامه ها را با دف نوازی به پایان برد.

او پس از بازگشت به ایران در مصاحبه با کیهان فرهنگی در خصوص گرایشات عرفانی خود گفته بود: «در امریکا ساعت 4 صبح از خواب بیدار می‌شدم و می‌رفتم وسط جنگل و زیر باران بر روی یک درخت بریده اذان می‌دادم. با حضرت رسول اکرم (ص) هم یک رابطه خیلی عمیق دارم و همین مسائل است که انسان را به تکامل روحی می‌رساند.»

در ایران ظاهر متفاوت لطفی و برخی از اظهار نظرهایش البته با واکنش روبرو شد.  شیوه لباس پوشیدن لطفی و منش‌ وی حتی انتقاد استاد سابقش در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی سنتی، یعنی «داریوش صفوت» را نیز برانگیخت و از کارهای او به عنوان «درویش‌بازی» انتقاد ‌کرد. مرحوم صفوت خود از نظریه پردازان موسیقی عرفانی بود.

در سال 90، پوستر یکی از کنسرت‌های او و گروه شیدا به دلیل موها و ریش بلند لطفی، از سوی ارشاد اسلامی مجوز نگرفت و «موسسه آوای شیدا» مجبور به تغییر پوسترهای تبلیغاتی خود شد. گفته می شود که لغو چند کنسرت وی در سال گذشته در شهرهای مختلف نیز به همین دلیل بوده است.

لطفی در هر دو دوره عمر خود تاثیر انکار ناپذیری بر موسیقی ملی ایران گذاشت. بسیاری از گروه های موسیقی ایرانی از ترکیب سازبندی او در گروه شیدا بهره بردند و بعدها نیز تمایل لطفی به بداهه و تکنوازی بسیاری از مشتاقان را به آن وادی کشاند. در این دو یاداشت تنها بر آن بودیم تا تاثیر گرایشات فکری لطفی را بر سلیقه موسیقایی اش نشان دهیم. 
ارسال نظرات
ناشناس
۱۶:۱۹ - ۱۳۹۳/۰۲/۱۶
بسیار جالب بود
ناشناس
۱۶:۱۶ - ۱۳۹۳/۰۲/۱۶
لطفی جاویدان است
ناشناس
۱۵:۵۳ - ۱۳۹۳/۰۲/۱۶
من اکثر آثار نوازندگان تار و دارم. اما در آثار استاد لطفی کمتر از دیگر اساتید آهنگ هایی پیدا میشه که تا حدودی بهم ریختگی یا خستگی بیاره.بعد از اون استاد فرهنگ شریف. آثار لطفی با تمام سادگیش نه قدیمی شده نه خسته کننده و همیشه به دل میشینه. بعضی ها متاسفانه وقتی تاری به دست میگیرند تنها هدفشون یاد گرفتن تکنیکه و اینکه آهنگی بزنن دیگران خوششون بیاد. اما اساتیدی چون لطفی، شریف، شهناز ، عبادی و خیلی ها وقتی دست به ساز میبردن ناگفته های دلشون رو، رو ساز پیاده میکردند و همین بوده که به دل هم میشینه. اینکه همزمان هم میخونده هم مینخواخته نشون میده از دل مینواخته نه با فکر وگرنه کار هر کسی نیست این نظم و پیوستگی. خب برای خیلی ها تنها همون تکنیک ها و هنرش معنی داره نه اون عرفانی که دل این سازها نهفته. به همین خاطر ظاهر لطفی هم براشون بیمعنیه و بقولی خیال میکنن صوفی گری میکنه. ممنون فرارو بابت مطالبت
علی
۱۵:۳۰ - ۱۳۹۳/۰۲/۱۶
متأسفانه تو کشور ما بعضی‌ها مسائل را نمی‌تونن از هم تفکیک کنند. به فرض اگر کسی در یک رشته فنی یا علمی یا هنری معروف و مشهور شد دلیل این نیست که مثلاً اعتقاداتش یا تفکراتش هم صحیحه و به بهانه تجلیل از وی افکار اشتباهش را هم ترویج و صحیح معرفی کرد. انحراف فرق صوفیه برای کسانی که مقداری مطالعات دینی و مذهبی داشته باشند واضح و روشنه. البته انحراف برخی فرقه‌های تصوف بیشتر و برخی کمتره. مسئولان فرهنگی در بزرگداشت بزرگان هر حوزه باید مراقب این مسأله باشند تا الگوپردازی نادرستی به جامعه جوان انجام ندهند.
ناشناس
۱۲:۵۴ - ۱۳۹۳/۰۲/۱۶
ببینید اینکه استاد لطفی ثبات و پایداری در عقیده نداشتند و انسجام و پیوستار در تفکرشون در طول زمان زیاد دیده نمیشه در مقابل خدمتی که در برهه ای حساس به موسیقی دستگاهی کردند امری نیست که زیاد روش حساس بشیم. هر چند اگر ایشون در بستر زمان کمی جاافتادگی و پختگی بیشتری از خودشون نشون می دادن حتی اثرگذاریشون از این هم بیشتر می شد. راهشون ماندگار
ناشناس
۱۵:۰۲ - ۱۳۹۳/۰۲/۱۶
عزیز من میشه بگی کجا ثبات و پایداری عقیده نداشتند؟مگر همه در طول زمان ثابت هستن؟بلکه همین تغییر اگر مثبت باشه یعنی کمال و ارزش نه همیشه فکر بسته باشی یا بر طبل عقیده باطلت بزنی. ایشان مثل هر انسانی عقیده خاص خودش رو داشته و هیچ کسی نیست تغییری نکنه.نمیدونم کدوم عقیدش برای بعضیا خوب نیست. سادگیش یا موی بلند یا اینکه دلش خوش بوده به کلهر تا با نفوذش کمکی به اشاعه موسیقی سنتی کنه که یه عده خیال میکنن عضو جبهه پایداری بوده. والا ما موندیم
سلیمان
۱۲:۲۸ - ۱۳۹۳/۰۲/۱۶
آفرین به نیسنده و فرارو که به دقت مطلب تهیه و تالیف می کنید و فقط توزیع خبر نمی کنید
تحلیل خوب و جامعی بود
arash
۱۲:۲۱ - ۱۳۹۳/۰۲/۱۶
اتفاقا نکته در همین جاست هیچ شاعری (منظور شاعر به معنای واقعی)دچار این تظاهر به عرفانی نمی شود، ای کاش لطفی هم به نصیحت دوست فهیم خود گوش می داد و درگیر خرابات جاه نمی شد.
اینجاست که باید به احترام حضرت حافظ ایستاد و سر داد:
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا
چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را
سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا
ناشناس
۱۴:۵۵ - ۱۳۹۳/۰۲/۱۶
چرا شما مسائل و قاطی میکنید. استاد لطفی کی خونه نشینی و درویش بازی در آورده؟تمام هدفش حفظ موسیقی سنتی بوده. کی خرقه پوشید و رفته صومعه؟کارش آهنگسازی و نوازندگی بوده. شما تصاویر قدیمی استاد و اجراهاش و دیدی با استاد شجریان؟خب دوست داشته این اواخر ظاهرش و اینجور کنه. این با کجای مسائل اخلاقی و شرعی ناسازگاره. آزارش به کی رسیده؟کی مجلس صوفی گری راه انداخته.. اول شعر حافظ و خوب درک کن..اینجوری بعضیا میگن شراب حرامه.ولی این کجا و آن کجا
آرش
۱۲:۱۵ - ۱۳۹۳/۰۲/۱۶
همین قلندر بودن لطفی ،باعث ایجاد حس غیر قابل تکرار اجرا های او بود.هنر سنتی ایران همواره با عرفان آمیخته بوده است.بیان این جزئیات در ارادت دوستداران لطفی به او تاثیری ندارد،ولی بهانه به دست برخی متحجرین خواهد دادکه در باره اش یاوه ببافند.چرا مقاله ای در باره ی آغاز چاووش،و اثر بی نظیر تاسیس آن بر پویایی موسیقی ایرانی و ایجاد حرکت متفاوتی از زنجیره ی وزیر -خالقی- صبا - پایور که موسیقی مجلسی را جایگزین موسیقی اصیل ایرانی کرده بودند نمی کنید؟همه ی بزرگانامروز موسیقی مدیون شجاعت و بینش استاد لطفی در آن حرکت تاریخی بوده و هستند.
ناشناس
۱۱:۵۵ - ۱۳۹۳/۰۲/۱۶
اگر از دل چپ بودن عرفان میاد پس تکلیف سایه و هزارن فرد دیگه چی میشه؟ فکر نمیکنید بیش از حد غیر علمی و عامیانه مینویسید؟
فرزام
۱۳:۲۵ - ۱۳۹۳/۰۲/۱۶
کی ادا کرد که از دل چپ عرفان در میاد؟وبعد یادتان باشه خیلی از ما ایرانیان در زمان جوانی چپ الکی هستیم و در سنین پیری میگوییم نکنه دنیای دیگه ای هم باشه بعد میریم سراغ نماز و روزه و عرفان.حالا باز نگین سایه چرااینطوری نشد. او ازاولش عارفی بوده که اشتباهی چپ شده بود.کتاب خاطراتش را بخوانید میفهمید.
ناشناس
۱۱:۵۴ - ۱۳۹۳/۰۲/۱۶
لطفا این مقاله پوپولیستی رو ادامه ندید. گرایش عرفانی لطفی از ابتدا روشن بود.
ناشناس
۱۱:۵۲ - ۱۳۹۳/۰۲/۱۶
ائمه معصومین علیهماالسلام در خصوص بدعت گذاری صوفیان و نفی انها روایات متعددی نقل کرده اند.
ناشناس
۱۳:۰۳ - ۱۳۹۳/۰۲/۱۶
دوستانی که منفی رای داده‌اند، لطفا روایات را مطالعه کرده و اگر جوابی و دلیلی دارند ارائه فرمایند.
یک دوست
۱۳:۵۲ - ۱۳۹۳/۰۲/۱۶
شما فکر کن جوابی نداریم!
دوست داریم منفی میدیم.
در این حد که حق و حقوق داریم تو این مملکت؟!
ناشناس
۱۴:۴۷ - ۱۳۹۳/۰۲/۱۶
ناشناس جان اصلا ربطی بهم ندارن. منظور روایات افرادی هستند که میرن تو خیالات شیطانی. صوفیان قدیم که میزدن و میرقصیدند و به بهانه سماع میرفتن خیالات شیطانی. همینجور که اومده یک عده میگفتن شیعه را به شکل فلان حیوان دیدم یا دیدم کعبه به دور من میچرخد..مثل شیطان پرستای امروزی.. وگرنه مولانا هم سماع داشتن اما این کجا و آن کجا..بقول متن "بدرود چاووش خوان شیدا" بگفته استاد لطفی وقتي به فکر بالا رفتني؛ غافلي! وقتي در گردشي، غافلي! تو خود حجاب خودي از ميان برکن