فرارو- مرتضی واعظ؛ زندگی محمدرضا لطفی دو بخش عمده دارد: یک بخش مملو از فعالیت های سیاسی و بخش دیگر سرشار از درویشی و درونگرایی. هر دو بخش از زندگی وی تاثیرات مستقیم و انکار ناپذیری بر روند موسیقی دستگاهی ایران داشته است. چنانکه از گرایشات سیاسی وی در دهه 50 برخی از آثار بی بدیل چاووش و از تمایلات درویشی او تکنوازی های بداهه بی نظیر پدید آمده است.
لطفی در مصاحبه ای در خصوص آغاز گرایشات سیاسی خود گفته است: «من در یک زندگی فئودالی بزرگ شدم، یعنی ارباب و رعیتی، بچه که بودم به سرزمین کشاورزی میرفتم و دوره وجین و کندن پنبه و کمباین زدن بود کارگرها هم کار میکردند و آن فقر مردم در آن زمان خیلی روی من اثر گذاشت و احساس کردم بیعدالتی وجود دارد و به دنبال چرایی آن رفتم و دیدم این موضوع در همه جا هست، از همان زمان تاکنون هم به این فکر بودم که وظیفه من در برابر جامعه چیست.»
اگرچه ممکن است محمد رضا لطفی خود هیچگاه توده ای نبود باشد اما قطعا در برهه ای از زمان با عقاید چپ نزدیکی هایی داشته است. رابطه معنوی عمیق و دیرینه با «هوشنگ ابتهاج» شاعر و غزل سرای نامی معاصر که تا سال 92 نیز از حقانیت سوسیالیسم دفاع می کرد، نوازندگی زیر صدای احسان طبری معروف ترین و برجسته ترین چهره نظری حزب توده در ایران در اثری به نام «از میان ریگ ها و الماس ها» و تمجید از «امیر پرویز پویان» نویسنده نخستین اثر تئوریک مارکسیستی در ایران پیرامون مبارزه مسلحانه، در سرود «شب نورد» حاکی این نزدیکی هاست.
علاوه بر اینها لطفی خود در سال 58 در روزنامه آیندگان (از روزنامه های وابسته به حزب توده) مطلبی با مضمون رابطه دیالکتیکی هنرمند و توده را می نگارد و از تاثیر و تاثر این دو می نویسد. او همچنین برای برخی از احزاب از جمله «کانون صلح و آزادی» مارش های سیاسی می سازد. بند هایی از تصنیف «سپیده» سروده هوشنگ ابتهاج آشکارا به شعارهای این گروه اشاره دارد.
تاثیرات ساخته های او به همراهی گروه شیدا تا بدان جا رسید که مهدی کلهر مشاور رسانه ای محمود احمد نژاد از قول آقای بروجردی داماد امام می گوید: «امام (ره) پس از شنیدن این سرود ( ایران ای سرای امید) که برای اولین بار از تلویزیون پخش شد با یک تبسم فرمودند که الحق همان سرودی است که دنبالش بودیم.»
اما با شروع جنگ و آغاز درگیری های سیاسی، لطفی در میانه دهه 60 به امریکا رفت او در مصاحبه ای گفته است که «رفتنم از ایران روی اجبار بود، چون فضای کار را از من گرفته بودند … ترجیح دادم بروم خارج از کشور و در شرایطی که کسی مزاحم من نیست، کار کنم.» با اتمام جنگ و در سال 72 به خیال آنکه فضا برای کار فراهم شده است، بازگشت. مکتب خانه اش را راه انداخت اما وزارت خانه مصطفی میر سلیم در آن را بست.
چند سالی به گفته خود یکی زندگی «دو زیستی» میان ایران و امریکا اختیار کرد و در دوران اصلاحات چهار سال به ایران نیامد. لطفی در مصاحبه ای دلیل آن را قتل های زنجیره ای و فقدان امنیت جانی عنوان کرده است. او در این دوران منتقد سیاست های فرهنگی دولت در خصوص بازکردن فضا برای موسیقی پاپ و عدم حمایت از موسیقی ملی بود.
در اوایل دوران احمدی نژاد او بالاخره پس از یک غیبت 25 ساله به ایران بازگشت. لطفی در همان زمان در مصاحبه ای گفت بود: «حسن نیت مسئولان بیشتر شده و فضا برای کارهای من بازتر است و در یک لغت این بار من امیدوارتر هستم.» اگرچه ارتباط قدیمی او با مهدی کلهر مشاور رسانه ای احمدی نژاد این امید را در دل لطفی زنده کرده بود. شاید اندیشه های چپ گرایانه احمدی نژاد در این بازگشت بی تاثیر نبوده باشد. کما این که احمدینژاد از اولین کسانی بود که برای درگذشت لطفی پیام تسلیت فرستاد و نوشت: او با شناخت نظام سلطه و سازوکار آن و با دریافت عمیق مسئولیتهای
سنگین آزادی خواهان و عدالتطلبان در عصر حاضر، روح پربار خود را در راه
اعتلای هنر انسانساز و آگاهی بخش صرف نمود و متاسفانه در گمنامی به دیار
باقی رحلت کرد.
ارتباط لطفی با کلهر مشاور احمدی نژاد به زمان انتشار چاووش ها بر می گردد که گویا شعر یکی از تصانیف را مهدی کلهر سروده است. در سال 86 او در مصاحبه ای چهارساعته با کیهان فرهنگی و با حضور مهدی کلهر از حضور دایم خود در تظاهرات های ضد طاغوت و رفت و آمدش به خانه آیت الله طالقانی در سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و حضور در جبهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی سخن گفت.
لطفی در حوادث پس از انتخابات سال 88 با انتقاد از شجریان در مصاحبه ای با نشریه آسمان گفت: «من اصلا دوست ندارم هنرمندانمان تريبون خودشان را از داخل به خارج از كشور ببرند. به همين دليل شخص من هرگز با بيبيسي مصاحبه نكردهام. بيبيسي، صداي آمريكا، راديو بينالمللي فرانسه و يا ساير رسانههاي آنطرفي در 10 سال اخير مواضع اپوزيسيون به ايران دارند و گاهي اوقات نيز كار را به براندازي حكومت نيز ميكشانند.
مهدی کلهر در سال 89 از سمت خود برکنار شد و در سالهای پایانی دوران احمدی نژاد لطفی مورد بی مهری مسئولان قرار گرفت و کنسرت هایش با لغو مجوز روبرو شدند و انتشار آلبوم های او نیز با ممیزی های سختگیرانه مواجه شد. او در مصاحبه ای گفته است: « اگر آقایان مسوول کارشکنی نمیکردند، شاید در طی این هفت سال میتوانستم به جرئت بگویم 70 آلبوم، 50 دی وی دی تصویری و 50 کتاب و مجله منتشر کنم.»
منابع
1-سایت تاریخ ایرانی، مقاله امید ایران مهر با عنوان تفنگم را بده تا ره بپویم/ مروری گذرا بر زندگی و مبارزات امیرپرویز پویان
2-مصاحبه با خبر آنلاین در تاریخ 15 تیر 92
3-مجله شهروند امروز مقاله ای با عنوان جامعهشناسی سیاسی و تاریخی «شیدا» به قلم فرید اسدی دهدزی (شماره 116)
4-گفتگو محمدرضا لطفی و مهدی کلهر با کیهان فرهنگی (شماره 251)
براي همين منظور من فكر مي كنم بهتر است تفكرات شخصي هر فرد را با تاثير گذاري او در امري كه در آن تخصص دارد را قاطي نكنيم
در ره او چـو قـلـم گـر به سرم بايد رفت بـا دل زخـم کـش و ديـده گـريـان بروم
نذر کردم گر از اين غم به درآيم روزي تـا در مـيکده شادان و غزل خوان بروم
زنده باد استاد شجریان
بعد بیست و پنج سال.... از شجریان انتقاد فرمودند؟
اگاهی بود. آقا جان اوایل انقلاب مگه کسی هم بود که تمایلات چپ نداشته باشه؟ بعد هم شیوه نوازندگی لطفی از همان ابتدا تحت تاثیر موسیقی خانقاهی بود.
خدا رحمت کند لطفی را. هر چه بود هنرمند بی نظیری بود.
هنرمند اونی هست که پشت مردم کشورش باشه. مثل اقای شجریان عزیز
هنرمندی که دل به حکومت طاغوت میده رو می گی هنرمند
لطفی هر چه بود استاد مسلم تار بود و شناسنامه ی هنری ایشان اولویت دارد به شناسنامه ی سیاسی شان.
بد ایشان را نگفتند عقایدشان را گفتند.