فرارو- محمدرضا لطفی - نوازندهی پیشکسوت تار - صبح امروز (جمعه، 12 اردیبهشتماه) از دنیا رفت.
این هنرمند که مدتی بود با بیماری سرطان دست و پنجه نرم می کرد، بامداد روز جمعه 12 اردیبهشتماه در سن 68 سالگی و در بیمارستان پارس دار فانی را وداع گفت.
محمدرضا لطفی، در سال ۱۳۲۵ در گرگان زاده شد، تحصیلات عمومی خود را در همان شهر گذراند، در سر آغاز جوانی به تهران آمد و نخست در هنرستان شبانه موسیقی به فراگیری نواختن تار پرداخت. او از استادان خود در هنرستان، علی اکبر شهنازی و حبیبآلله صالحی ردیف آقا حسینقلی را آموخت و از سوی دیگر با مبانی موسیقی علمی و نظرات موسیقیدانان نوآور آشنا شد.
لطفی سپس از هنرستان شبانه به هنرستان روزانه نیز راه پیدا کرد و در ارکستر صبا که زیر نظر "حسین دهلوی" اداره میشد، به عنوان نوازنده تار به کار پرداخت. بعد از آن او با ردیف شناس معروف، عبدالله دوامی آشنا شد و ردیفهای آوازی و تصنیفهای قدیمی در حافظه مانده او را فراگرفت.
لطفی از دو استاد سنتی و مدرن: "نورعلی خان برومند" و "محمد تقی مسعودیه" درس گرفت و بعد در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ملی به کار پرداخت و همزمان نزد "سعید هرمزی" سه تار نوازی خود را پیش برد.
لطفی از سال ۱۳۵۱ در سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران، به کار پژوهشی در زمینه موسیقی بومی ایران پرداخت و از سال ۱۳۵۳، به عضویت هیئت علمی دانشکده هنرهای زیبا در آمد و یک دو سالی بعد گروه موسیقی "شیدا" را بنیاد نهاد.
حسین علیزاده و محمدرضا لطفی از بنیانگذاران گروه هنری چاووش در اوایل انقلاب ایران بودند.
او به یاری همین گروه و به یاری خوانندگانی چون محمد رضا شجریان و شهرام ناظری توانست آفریدههای خود را آن گونه که میخواست به اجرا درآورد.
بنیانگذاری چاووش
لطفی در سالهای پس از انقلاب با گرد هم آوردن و همکاری شماری از نوازندگان گروههای "شیدا" و " عارف" گروه تازهای را با عنوان "چاووش" بنیان نهاد، ولی سرانجام چون بسیاری از موسیقیدانان شرایط تازه کار و زندگی را تاب نیاورد و چند سال بعد در سال ۱۳۶۵ به آمریکا رفت و گروه فرهنگی شیدا را تاسیس کرد و فعالیت هنری اش را در آنجا ادامه داد.
او بعد از سالها دوری، دوباره به ایران بازگشت و در مکتب خانه میرزا عبدالله به تدریس علاقه مندان موسیقی و برگزاری کنسرت مشغول شد.
"همیشه در میان"، "درویش خان"، "آب را گل نکنیم"، "گروههای سه گانه شیدا"، "سپیده"، "به یاد طاهر زاده"، "چهارگاه"، "بهانه از توست"، "به یاد عارف"، "بال در بال"، "تنها یک خاطره"، "صبح سحر"، "جان جان"، "شور خورشید"، "انتظار"، "رمز عشق"، "خموشانه"، "پرواز عشق"، "گریه بید"، "قافله سالار"، "عشق داند" و "معمای هستی" از جمله آثاری هستند که آقای لطفی با همراهی هنرمندان صاحب نام موسیقی ایرانی تولید کرد.
در سالهای اخیر و به خصوص در سال ۹۲ که تصمیم به اجرای کنسرت در شهرهای مختلف داشت، به او اجازه برگزاری کنسرت در چند شهر ایران از جمله بهبهان و اندیمشک داده نشد.
اظهارات وی درباره موسیقی سنتی و سخنان وی درباره محمدرضا شجریان نیز در سال ۹۰ واکنش های زیادی به دنبال داشت.
او بر این باور بود که "موسیقی رسمی یا ملی ایرانی" باید در مدارس تدریس شود.
لطفی در سال ۹۲ درباره نگاه مسئولان تلویزیون ایران به موسیقی گفته بود: "مسؤولان ما درگیر مسایل موسیقی نیستند و از موسیقی برای نگه داشتن مردم پای رادیو و تلویزیون استفاده میکنند. در رادیو و تلویزیون ترانه داریم اما ملاتی برای خبر و تبلیغ است. بیشتر موسیقیهای سرگرمکننده هستند اما موسیقی جدی در رادیو و تلویزیون پخش نمیشود و نیازمند یک بازسازی عمیق در موسیقی هستیم."
قرار است مراسم تشییع آقای لطفی در تهران برگزار شود و در زادگاهش گرگان به خاک سپرده شود.
http://musiceiranian.ir/53022-shajarian-148.html
آه از این باد بلاخیز که زد در چمنم
عندلیبان را چه پیش آمد, هزاران را چه شد
استاد پایور، استاد مشکاتیان، استاد لطفی و ... روحشان شاد.
روحش شاد...
زندگی هم ما عجین با مضراب اوست
او از معدود موسیقیدانان معاصر بود که آثارش زیبا، زنده، با صلابت و اجتماعی است.
حالا دیگر لطفی بزرگ، درد نمی کشد و خوب شده است
روحت شاد هنرمند مردمی
فرارو مقصر اصلی شما هستید که تمام گزارش های شما با ضدونقض وفاقد اطلاعات کافی است . امیدواریم بهبود یابد.
مگر میشود از یاد روی؟؟؟؟؟؟
همیشه پیش ما زنده ای استاد گرامی با این شاهکارها
حیف بود بخدا هزار بار روحش شاد
اساتید یکی یکی رفتن
شهناز،مشکاتیان،ووووو
این چه رازیست که هر سال بهار
با عزای دل ما می آید ...
روحتان شاد ، استاد
و روزی بردی
عشقت مانده است لابه لای این سازها....
و باز هوای وطنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم آرزوست
آخه استاد چرا انقدر سیگار کشیدی؟آخه تو که مال خودت نبودی
حیف حیف
روحت شاد روح بخش لحظه ها
یادش گرامی
تار بدون لطفی ، لطفی ندارد .
آرام بخواب فرزند هنر ایران زمین ...
انشاالله به همت جوانان اساتید بزرگ دیگه ای هم بیان و راه ادامه پیدا کنه که تا بوده همین بوده.
که زبانی چو بیان تو ندارد سخنم
ره مگردان و نگه دار همین پرده ی راست
تا من از راز سپهرت گرهی باز کنم
صبر کن ای دل غمدیده که چون پیر حزین
عاقبت مژده ی نصرت رسد از پیرهنم
چه غریبانه تو با یاد وطن می نالی
من چه گویم که غریب است دلم در وطنم
همه مرغان هم آواز پراکنده شدند
آه از این باد بلاخیز که زد در چمنم
شعر من با مدد ساز تو آوازی داشت
کی بود باز که شوری به جهان در فکنم
نی جدا زان لب و دندان جه نوایی دارد؟
من ز بی همنفسی ناله به دل می شکنم
بی تو آری غزل «سایه» ندارد «لطفی»
باز راهی بزن ای دوست که آهی بزنم
هوشنگ ابتهاج (سایه)
راستی انگار این رسواگر اینجا نظر تذاشته ؟!!
تا دگر مادر گیتی چون تو فرزندی بزاید
روحس استاد بزرگوار شاد !
از آنكه دلبر دمى بفكر ما نباشد
عشق داند
صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را
تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید.
مرده آنست که نامش به نکویی نیرند
تسلیت به دنیای هنر
آه از باد بلاخیز که زد در چمنم
خدا رحمتشون کنه. خبر بسیار تلخی و باورنکردنی بود.
باز راهی بزن ای دوست که آهی بزنم
روحشان شاد و یادشان گرامی
ترانه ها و تصانيف زيبايى رو خصوصأ با استاد شجريان ساختند و اجرا كردند
جشن هنر هاى شيراز اوجش بود
روحشون شاد
با احترام
ميرعرب از گرگان
آه از ايـــــــن باد بلاخيز که زد در چـمنــم
نـی جـــدا زان لب و دندان چه نوايی دارد
من زبی هم نفسی ناله به دل می شکنم
بی تــو آری غـــزل ســــــايه ندارد لطفی
باز راهی بزن ای دوســــت که آهی بزنم