صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۱۸۸۴۳۶
تاریخ انتشار: ۱۲:۴۵ - ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۳

شهيد بهشتي در اولین سالگرد شهید مطهری در تاريخ 12/2/59، در نماز جمعه قم نقش روحانيت شيعه در شرايط انقلاب اسلامي را بررسي كرده است. در زیر این متن این سخنرانی را بخوانید:

بسم‌الله الرحمن الرحيم. الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام علي جميع انبيائه ورسله و علي سيدنا و مولانا و نبينا ابي القاسم محمد و علي ابن عمه و وصيه من بعده، مولانا اميرالمؤمنين و علي الائمة الهداة من ولده و الخيرة من آله و صحبه و السلام علينا و علي عباد‌الله الصالحين.

امروز حضورم در اينجا و در جمع شما دوستان عزيز، به مناسبت سالگرد شهادت برادر پرارج و عزيز و فقيدم، عالم و محقق بزرگوار مرحوم آيت‌الله مطهري است.با اينكه در اين روزها حوادث و رويدادهاي تازه ايجاب مي‌كند بحث درباره اين رويدادها باشد، وظيفه اين است كه مطلبي را عرض كنم كه بيشتر با نقش و مكان و منزلت روحاني در جامعه ارتباط پيدا مي‌كند.

در يادبود يك روحاني جليل القدر، سخن از نقش روحانيت أولي است. به علاوه، در بحثي كه چند هفته قبل اينجا داشتم، قول دادم يك بار ديگر در جمع دوستان بيايم و در اين باره آنچه مي‌دانم عرض كنم. يكي از برادران روحاني ضمن سؤال‌هاي كتبي، سؤالي در اين باره فرستاده بودند و در پاسخ ايشان گفتم كه اين سؤال، سؤالي نيست كه با چند جمله در پايان سخنراني پاسخ داده شود و نيازمند بحث مستقلي است.

موضوع عرايض من "نقش روحانيت در جامعه امروز ما" است و روي سخن نه فقط متوجه روحانياني است كه اينجا تشريف دارند و عده‌شان هم بحمدالله زياد است؛ بلكه با همه برادران و خواهراني است كه در اين مراسم پرشكوه نماز جمعه به نيايش خداوند حاضر شده‌اند.

مسأله، مسأله صنفي نيست. مسأله، مسأله بنيادي در رابطه با جامعه اسلامي، نظام اسلامي و جمهوري اسلامي ماست. در عين آنكه درباره نقش يك گروه و صنف است، درباره كل جامعه هم هست. براي اينكه نقش روحانيت را در جامعه امروز و فرداي جامعه بهتر بشناسيم، ناچاريم نقش همين روحانيت را در دو سال قبل از پيروزي انقلاب مورد بررسي قرار بدهيم.

نقش‌هاي سنتي روحانيت
برادران روحاني! روحانيت از سال‌ها و قرن‌ها پيش يك سلسله نقش‌هاي ديرينه داشت. اين نقش‌ها را يكي يكي برمي‌شماريم.

1. روحانيت، نقش بيان اسلام اصيل را براي جامعه بر عهده داشت. اگر مردم مي‌خواستند بفهمند دينشان، اسلامشان، قرآنشان، كتابشان، سنتشان، عقايد اسلامي و احكام اسلامي و اخلاق اسلامي چه گفته است، به روحاني مراجعه مي‌كردند.روحانيان كم‌تحرك آنهايي بودند كه در ايفاي اين وظيفه مي‌نشستند تا مردم به آنها مراجعه كنند. روحانيان پرتحرك و مسئوليت‌شناس‌تر آنهايي بودند كه نزد مردم مي‌رفتند تا رسالت خداوند را تبليغ كنند، ولي به هر حال، وظيفه بيان اسلام در درجه اول بر عهده روحانيت بود. اسلام‌شناس، مجتهد، صاحب نظر، مرجع، كساني كه صلاحيت مرجعيت در زمينه مسائل اسلامي داشته باشند، اينها در درجه اول بايد از حوزه‌هاي علميه اسلامي و از حوزه‌هاي روحانيت بيرون بيايند. آنجا بايد نشو ونما كنند، ساخته شوند، بزرگ شوند، شناخته شوند شناختني كه در آن هم مدرك نبود و هم مدرك بود. آنچه نبود، مدرك كتبي كاغذي بود و آنچه بود، مدرك عيني اجتماعي بود.

2. چهره‌هاي محقق مجتهد به حد بلوغ رسيده، در اين نظام بي‌تكلف به مرور زمان، به وسيله شاگردان برجسته يا هم‌طرازان با انصافشان معرفي مي‌شدند. هم شناخته مي‌شدند، هم شناسانده مي‌شدند و در اين شناختن و شناساندن كندي بود، سرعت لازم نبود، اما اطمينان فراوان وجود داشت. چهره‌اي كه در يك حوزه علميه بزرگ شكوفا مي‌شد، گل مي‌كرد، شناخته مي‌شد، تقريباً عموم مردم مي‌توانستند به صلاحيت علمي و حتي به صلاحيت فضلي و معنوي و تقوائي‌اش، اعتماد و اطمينان پيدا كنند. بنابراين وظيفه تحقيق درباره اسلام، بر‌عهده روحانيت بود و روحانيت اين وظيفه را خود، عهده‌دار شده بود.

3. وظيفه تهذيب اخلاق؛ روحانيت نقش عمده خود را در اين مي‌ديد كه بايد با سخنش، با عملش و با رفتارش، با معاشرتش، با هدايتش، با تذكرش، مردم را به اخلاق پاك دعوت كند. اخلاق جامعه را مهذب كند، جامعه را از آلودگي‌ها دور كند و به كمالات اخلاقي بيارايد. اين نقش سوم، نقش بسيار مهمروحانيت بود.

در حدود نوزده سال قبل، پس از رحلت مرحوم آيت‌الله العظمي بروجردي، اين استاد بزرگواري كه به خصوص در شناساندن روش تحقيقي فقه، حق بزرگي بر همه ما دارد، براي ايجاد حركتي سازنده‌تر در حوزه، دوستانمان گردهمايي‌ها، بحث‌ها و برنامه‌ريزي‌هايي داشتند. برنامه‌هايي به ثمر رسيده بود و براي شروعش با چهره‌هايي كه در مظان مرجعيت و با مرجع بودند، تبادل نظر داشتيم. از جمله شبي همراه با برادران عزيز و مجاهد، آيت‌الله مشكيني و آيت‌الله رباني شيرازي خدمت حضرت آيت‌الله العظمي آقاي گلپايگاني بوديم. بحث بود درباره اينكه چه بايد كرد كه مسأله تربيت اخلاق و تهذيب اخلاق در حوزه علميه قم نقش بالاتر و سازنده‌تري به خود بگيرد؟ بحث بود، صحبت بود. ياد مي‌كرديم از درس سازنده اخلاق مرجع عاليقدر، امام خميني در قم و تأثيري كه درس ايشان در آن سال‌ها در ساختن و تربيت كردن فضلايي كه به آن درس حاضر مي‌شدند، داشت و تأسف از اينكه سال‌هاست اين درس تعطيل است و ادامه ندارد.

در آن موقع امام در قم بودند، اما درس‌هاي ديگري را داشتند. به اين مناسبت من پرسيدم كه در آن موقع كه شما طلبه‌اي جوان بوديد، در اين حوزه قم درس اخلاق در حوزه قم بر عهده چه كسي بود؟ چه كسي درس اخلاق داشت؟ ايشان پاسخي دادند كه به ياد من همچنان مانده و مي‌ماند. گفتند در آن موقع ما درسي به نام درس اخلاق نداشتيم، اما الگوهايي به عنوان الگوهاي عملي اخلاق داشتيم و در ميان اين الگوها از چند نفر به عنوان الگوي برجسته نام بردند؛ از جمله مرحوم آيت الله، استاد، عالم رباني فقيه بزرگوار حاج شيخ ابوالقاسم قمي رحمة‌الله عليه. گفتند رفتار اين عالم جليل در محيط جامعه، در شهر و در حوزه براي همه ما طلاب آن موقع، آموزنده و سازنده بود. از هر سخن، برخورد و رفتار ايشان ما چيزها مي‌آموختيم. داستان‌ها نقل كردند كه از آن مي‌گذرم. اين را بدين مناسبت نقل كردم كه توجه به تهذيب اخلاق چه براي خود طلاب و روحانيون و چه نقشي كه اينها بايد در جامعه از اين نظر داشته باشند، چقدر مهم است.

4. نقش روحانيت در خدمت به مردم و گره‌گشايي از مردم. روحاني مرد دنيا و آخرت است. براي اينكه اسلام، دين دنيا و آخرت، هر دو است. در اسلام دنيا از آخرت جدا نيست و آخرت هم از دنيا جدا نيست. اينجا‌دار عمل است و آنجا‌دار جزا. اينجا جاي ساختن است و آنجا جاي بهره‌ورشدن و ساختني كه اينجا داريم فقط نماز و عبادت نيست كه البته نماز و عبادت، ستون دين است، ولي فقط آن نيست، خدمت به خلق هم هست. روحانيان هر قدر در مناطقشان به مردم بيشتر خدمت كنند، خدمت روحانيت‌شان را بهتر انجام داده‌اند. خوب يادم مي‌آيد عده‌اي از طلاب پرتلاش عزيز ما به روستاها مي‌رفتند و همان كاري را مي‌كردند كه امروز جهاد سازندگي مي‌كند.

پيشگام و پيشتاز جهاد سازندگي، طلاب متعهد و متحرك وباايمان و خداپرست و خلق دوست و مردم دوست حوزه‌ها بودند. مسأله، مسأله افتخار كردن نيست. در جامعه كسي قصد تقسيم افتخارات ندارد. مسأله، مسأله به يادآوردن و بياد آمدن است. روحانيون در نقش خدمت به مردم بهتر مي‌توانند پيام اسلام را تبليغ كنند. روحانيون در آن سال‌ها حمام مي‌ساختند، راه مي‌ساختند، به بينوايان كمك مي‌كردند، درمانگاه مي‌ساختند، غسال‌خانه مي‌ساختند، مدرسه مي‌ساختند، حتي در آن اواخر شايد در حدود هفت، هشت، ده سال قبل رفته بودند سراغ اينكه با خودياري مردم، برق و روشنايي براي مردم درست كنند و امثال اينها.

5. يك خدمت ديگر روحانيت كه بسيار هم حساس بود و بايد هم حساس عمل مي‌كرد، روشنگري براي مردم در جهت شناساندن انحرافات فكري كه به نام اسلام تحويل مردم داده مي‌شد، بود. روحانيون در بيداركردن مردم نسبت به افكار انحرافي نقش بسيار مؤثري داشته‌اند؛ براي اينكه مي‌دانستند كه "إذا ظهرت البدع فليظهر عالم علمه"؛ يعني هر گاه بدعت‌ها آشكار شود، عالم بايد علم خويش را آشكار كند. بنابراين وقتي نوآوري‌هاي انحرافي و التقاطي را در گوشه و كنار جامع مي‌ديدند، با آنها به مبارزه برمي‌خاستند، مردم را روشن مي‌كردند، به مردم مي‌گفتند كه آنچه مايه نجات است، اسلام اصيل است نه اسلام آميخته به غير اسلام.

روحانيون ساخته شده و تربيت شده در اين باره روشي هم داشتند كه من آن را در اينجا مي‌گويم و آن روش اين بود:روحانيون زبده در برخورد با كساني كه دچار انحراف شناختي درباره اسلام بودند، مي‌كوشيدند اينها را در درجه اول جذب كنند. بعضي‌ها خيلي خوش‌سليقه نبودند، از همان اول دعوا مي‌كردند. بنابراين بيشتر دفع مي‌كردند و سخن ما همواره با اين دوستان اين بود كه براي يك عالم ديني، براي يك مسلمان متعهد به خصوص يك عالم و روحاني، قدم اول داشتن جاذبه است.

تلاش در راه جذب كردن از راه روشن كردن با سخن و با انديشه روشنگر و از راه ايجاد جاذبه اخلاقي و عملي است تا دافعه. بنابراين اگر همه شماروحانيون عزيز امروز اين قانون و اين اصل را مي‌پسنديد و اين فرمول را مي‌پذيريد، بكوشيم در درجه اول همه با هم روحانيتي پرجاذبه باشيم، ولي جاذبه بدون دافعه به درد نمي‌خورد. هر انسان مكتبي، خود به خود دافعه هم دارد. آنهايي كه مي‌خواهند سراپا جاذبه باشند بدون دافعه، اينها از آن صلح كل‌هايي هستند كه خود دچار نوعي التقاط و انحراف‌اند، اينها صوفي‌مآب‌اند.

اهل حقي كه حقش مشخص نيست، همه چيز برايش حق است. اصلاً باطلي برايش وجود ندارد. نه، اين طور هم نمي‌شود. اسلام خود يك مكتبي است كه جاذبه و دافعه دارد. تبشير و تنذير دارد. انذار و تبشير هر دو در اسلام هست. اين هم نقش پنجم.

6. مبارزه با ظلم و ظالم؛ تا وقتي كه اصل رژيم، رژيم ظلم و ضد اسلام و ضد عدل بود،روحانيت با كل رژيم يا با نوچه‌ها و ايادي رژيم مي‌جنگيد و مبارزه مي‌كرد. حالا هم كه اصل نظام، اسلامي است، اما هنوز ايادي‌اش، ابزارش، كاركنانش، همه متناسب با نظام اسلامي نيستند،روحانيت هر جا ظلم و ستمي از اين بازمانده‌هاي طاغوت، در اداره‌ها و مؤسسات و در جامعه ببينند، همچنان با او مي‌جنگد و مي‌رزمد.

روحانيت در ايفاي اين نقش‌ها مدت‌ها از زبان و بيان استفاده مي‌كرد، حق هم داشت، براي اينكه فرهنگ جامعه ما بيشتر فرهنگ شنيدن بود تا فرهنگ خواندن، مردمي كه مي‌توانستند بخوانند، عده‌شان زياد نبود. از وقتي كه در جامعه اسلامي ما فرهنگ خواندن به صورت يك فرهنگ دلنشين، جوان‌ساز، عميق و شخصيت‌ساز درآمد، روحانيت متوجه شد كه بايد اهل قلم نيز باشد. نهضت قلم و نوشتن، درست در زماني كه ما اينجا به صورت طلاب جوان در حوزه درس مي‌خوانديم، آغاز شد و اوج گرفت. فضلاي حوزه ديدند بايد توانايي نوشتن داشته باشند، بنويسند آن هم با عبارات و الفاظي كه متناسب با زمان باشد و درس خوانده‌ها از خواندن نوشته‌هايشان استقبال كنند.

روحاني با قلم، بيان، تحقيق، تجزيه و تحليل پيرامون مسائل اسلامي و مسائل اجتماعي، نوشته‌ها و سخنراني‌هاي تحقيقي و تحليلي و نوشته‌ها و سخنراني‌هايي كه آهنگ موعظه يا خطابه‌هاي مؤثر داشت، در متن جامعه حضور داشت. روحاني وروحانيت از هر قشر ديگر پايگاه مردمي‌اش اصيل‌تر و مؤثرتر بود. چون روحاني با مردم زندگي مي‌كرد. خدا مرحوم آقاي حاج شيخ ابراهيم نجف آبادي را رحمت كند، ايشان از فضلاي برخاسته از قم بود. عالمي ارزنده و خدوم و مردمي كه اين مدرسه علميه فعلي نجف آباد را ايشان ساخته و براي اينكه با هزينه كمتر اقتصادي ساخته بشود، سنگ‌ها و اجرها را مي‌آمدند كنار خيابان مي‌ريختند و قبل از نماز و بعد از نماز خود ايشان با مردم اينها را پاي كار مي‌آوردند.

از ويژگي‌هاي ايشان، مردمي بودنش بود. دوستان نجف آبادي براي من نقل مي‌كردند كه حاج شيخ ابراهيم هميشه براي خدمت به مردم آماده بود. گاهي مي‌شد زن و شوهري نصف شب در خانه با يكديگر دعوا مي‌كردند همه آنها كه در خانه بودند، حريف نمي‌شدند كه دعوا را بخوابانند.
بالاخره يك نفري، دوي بعد از نيمه شب مي‌آمد در منزل حاج شيخ را مي‌زد: آقاي حاج شيخ! مي‌گفتند: حاج شيخ خوابند. اگر ممكن است ايشان را بيدار كنيد! ايشان بيدار مي‌شد و مي‌گفتند در خانه كربلايي علي، بين زن و شوهر دعوا شده، برويم اينها را با هم آشتي بدهيد. ايشان نمي‌گفت صبح مي‌آيم. مي‌گفت برويم. لباسش را مي‌پوشيد، مي‌آمد وارد خانه مي‌شد، با رويي گشاده و خندان مي‌گفت: فعلاً چاي را درست كنيد ببينيم. مي‌نشست پاي سماور، يك چاي خودش مي‌خورد، يك چاي به آنها مي‌داد، زن و شوهر را با هم آشتي مي‌داد، دعوا را مي‌خواباند، پا مي‌شد مي‌رفت خانه.

اگر روحاني در متن جامعه زندگي مي‌كند و با وجدان جامعه رابطه برقرار مي‌كند براي اين است كه به راستي با مردم زيست مي‌كند. در يك گفتگويي كه به همين مناسبت دو سه روز قبل با امام داشتيم، ايشان با همان دقت نظر، روي اين نكته تأكيد داشتند. مسأله و مشكلي بود درباره روحانيت، مطرح شد و يك راه حلي هم ارائه شد. فرمودند نه، اين راه حل خوبي نيست. اين كار، روحاني را از مردم جدا مي‌كند.روحاني بايد با مردم زندگي كند. كمال روحاني اين است.

بعد فرمودند: آن وقت‌ها كه ما طلبه بوديم و به تعبير خودشان، اراك بوديم، خانواده مرحوم حاج آقا محسن اراكي كه روحاني متعين و متول و كيا بيادار بودند ـ خوب اينها در شهر اراك سيادت و آقايي داشتند ـ مرحوم آيت‌الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي رحمةالله عليه، بنيانگذار حوزه علميه قم، به دعوت اينها از عراق آمده بودند به اراك كه آنجا جلسات درسي داشته باشند.

امام مي‌فرمود: رياست و كيابيا و نوكر و خدم و حشم مال آن آقايان بود، ولي مردم با آنها نبودند، مردم با حاج شيخ بودند كه عبايش را زير بغلش مي‌گذاشت، مي‌آمد توي بازار. با مردم زيست كردن، اين شأن روحاني است و روحانيت بايد به اين عامل، بيش از هر عامل ديگر توجه كند. براي اينكه اگر مي‌خواهد براي مردم روشنگر و بيانگر اسلام باشد، بايد در دل مردم جاي داشته باشد. اگر مي‌خواهد آنها را موعظه كند، بايد در قلب مردم و در متن جامعه جاي داشته باشد. اگر مي‌خواهد آنها را ارشاد كند، اگر مي‌خواهد آنها را از نظر اخلاقي اصلاح كند و تهذيب كند، اين بايد در متن مردم باشد. اينها امتياز نقش روحاني در گذشته بوده است.

نقش جديد روحانيت
تا سال 1341 نقش روحانيت در همين‌هايي بود كه عرض كردم، به اضافه تحصيل و تدريس در حوزه‌ها، خلاصه مي‌شد. سال 1341 يك روحاني برجسته آمد، نقطه عطفي در نقش روحانيت به وجود آورد. تا آن موقع روحانيون به دو بخش تقسيم مي‌شدند؛ يك عده روحانيوني كه در سياست هم وارد مي‌شدند و يك عده روحانيوني كه از سياست پرهيز مي‌كردند.روحانيون سياسي، آدم‌هايي خيلي محدود و معدود بودند.

اكثريت قاطع روحانيت آنهايي بودند كه از سياست كناره‌گيري داشتند. نشانه تقواي بيشتر و عدالت كامل‌تر و صرف نظر كردن بيشتر از دنيا، براي يك روحاني اين بود كه كاري به كار سياست نداشته باشد. چهره‌هاي برجسته محبوب درروحانيت بود، چهره‌هاي سياسي هم بودند، اما ورود به سياست همان و تنزل ازروحانيت همان! سال 1341 يك روحاني جامع‌الشرايط كه در مكارم و ارزش‌هاي والاي او جاي سخن نبود، فقاهتش، علمش، عدالتش، اخلاقش، مهذب بودنش، مدرس عالي‌مقام بودنش، همه جا زبانزد بود، آمد و اين تابلو، اين خاطره و يادبود نامطلوب دوره اعتزال روحانيت از نقش خلاق سياست را از بين برد. آمد و گفت: روحاني بايد اسلام را بيان كند، اسلام را تبليغ كند، به مردم خدمت كند، در متن جامعه بماند، موعظه كند، با انحرافات مبارزه كند، ولي مطلب به اينجا تمام نمي‌شود، روحاني بايد پيشتاز و پيشگام در مبارزات سياسي گسترده، نيرومند، همراه با زد و خورد و كشته شدن و كشتن باشد تا روحاني تمام عيار باشد. علي‌وار، حسين‌گونه، پيامبروار باشد. مگر نه اينكه روحاني مي‌گويد من جانشين پيامبرم؟ مگر نه اينكه مي‌گويد من نايب امام زمان سلام‌الله عليه هستم؟ پس چگونه مي‌تواند خود را از مسئوليت‌هاي سنگين سياسي و مبارزاتي بركنار بداند؟ روحاني بايد مرد سياست و مبارزه نيز باشد. آن شخصيت والايي كه توانست اين نقطه عطف تاريخي را براي تكامل نقش روحانيت در جامعه ايجاد كند، امام بود.

چه شد كه در سال‌هاي 1356 و 1357روحانيت نقشش در جامعه اوج گرفت؟جايش در جامعه بسي بازتر شد؟ آن هم نه به صورت يك گروه معدود، عده زيادي از روحانيون از مسجد به راهپيمايي‌ها آمدند. مسجدها جاي تداركات مبارزه‌ها شد، پلاكاردها را همان جا مي‌نوشتند، مردم را همان جا جمع مي‌كردند، شعارها را همان جا ياد مي‌دادند.

ترجيع‌بندي‌هاي راهپيمايي‌ها كجا تنظيم مي‌شد؟ در همان مساجد. مسجد جايگاه اصيل خودش را بازيافت و تكميل كرد. تا وقتي كه در مبارزه پيروز شد. اكنون سؤال اين است كه روحانيت امروز بايد چه نقشي داشته باشد؟

آنچه به عنوان پاسخ مي‌توانم خدمت شما عرض كنم اين است كه اولاً روحاني بايد همه آن نقش‌هاي گذشته را حفظ كند. حوزه‌ها بايد محل درس خواندن و درس گفتن و تحقيق كردن باشد. بيان و قلم روحانيت بايد همچنان نافذ باشد و روز به روز نافذتر. طلاب جوان عزيز! براي يادگرفتن، سخن گفتن بهتر و نافذتر و نوشتن رساتر و بليغ‌تر بايد وقت صرف كنيد. مي‌دانيد بيان بليغ و نوشته بليغ كدام است؟ فقط الفاظ نيست. بلاغت به الفاظ ربطي ندارد. فصاحت بيشتر به الفاظ ارتباط دارد. بلاغت به اين است كه شما بايد دائماً در فرهنگ معنوي و اخلاقي و سياسي و اجتماعي روز، حضور داشته باشيد. بايد بدانيد امروز جوان‌ها چه كتاب‌هايي مي‌خوانند؟ چه سؤالاتي برايشان مطرح است؟ توده مردم چه سؤالاتي برايشان مطرح است؟ حتي اين كافي نيست. روحاني اگر مي‌خواهد در نقش امامت و پيشوايي نقش ايفا كند بايد دو روز و سه روز و ده روز و يك ماه و يك سال هم از جامعه‌اش جلوتر باشد. بايد دور هم بنشينيد بحث كنيد كه مسأله‌اي كه فردا براي ما مطرح مي‌شود كدام است تا امروز جواب آن را آماده كنيم. مسأله ديني، اعتقادي، علمي، اخلاقي، اجتماعي، سياسي، تربيتي، اقتصادي و هرگونه مسأله ديگر.

روحانيت عزيز! تو همچنان عزيزي. نگران نباش. مي‌كوشند تا تو را از آن مقام رفيعي كه با تواضع و فروتني، خدمت، ايمان و عمل صالح به دست آورده‌اي فرو آورندت، ولي بدان! اگر در راه خدا باشي و با خدا باشي و در خط خدمت صادقانه به خلق خدا بماني، خدا اين منزلت را براي تو تضمين كرده است؛ تو همچنان الگوي ايمان و عمل صالح بمان، تو همچنان نمونه تواضع و فروتني و خدمت به مردم بمان، تو همچنان داراي سرمايه شناخت عالي و مؤثر از اسلام بمان و بشو، تو همچنان رابطه‌ات را با مردم نگهدار و تقويت كن، تو همچنان با نسل جوان حتي جوان اغفال شده، همچون يك برادر يا پدر مهربانِ روشنگر برخورد كن، مطمئن باش فردا از آن تو و شعار تو و راه توست.

بنابراين توصيه مي‌كنيم حوزه علميه قم در ايفاي اين نقش عظيم همچنان پايمردي كند. به همين جهت با همه گرفتاري‌هاي گوناگوني كه دارم، دوستان تأكيد كرده‌اند كه كلاسي براي حدود 600 نفر از طلاب تشكيل داده‌اند كه اينها معارف‌شان را بالاتر ببرند. گفتند بجاست يك بحث با اينها بپذيري و پذيرفتم و انشاءالله دو هفته يك بار با آنها ديدار خواهم داشت. باور كنيد در اين ايام، مكرر غبطه مي‌خورم، هم خودم، هم دوستانم با فكر و همكار و همرزم كه فرصت ما براي ايفاي اين نقش در حد مطلوب نيست و اين به خاطر اهميتي است كه براي اين نقش قائلم...

چون جلسه به مناسبت يادبود مرحوم استاد مطهري است، بايد بگوييم كه اين دانشمند بزرگ و محقق عاليقدر در بسياري از اين نقش‌ها كه برشمردم، فردي ممتاز و برجسته بود؛ تحقيقش، بيانش، قلمش، تدريسش، سازندگي‌اش و براستي جاي او در حوزه علميه و در كل جامعه ما بسيار خالي است. خدايش بهترين مقام و منزلت، منزلت شهيدان و صالحان و علماء و صديقين عنايت كند! (آمين) و خداي متعال به همه ما، به شما روحانيون عزيز، به شما مردم عزيز مسلمان كه پيوندتان را با روحانيت متعهد و باايمان و مسئول و مبارز ارج مي‌نهيد، توفيق دهد كه راه انقلاب اسلامي‌مان را كه هنوز هم شهادت و خون و مقاومت و ايثار مي‌طلبد تا پيروزي نهايي انشاءالله ادامه دهيم! (آمين). والسلام عليكم و رحمة‌الله و بركاته.
برچسب ها: بهشتی مطهری
ارسال نظرات