دختر ۲۸سالهاي که ۹صبح ديروز سوار اتوبوس بينشهري چيتگر - همت شده بود، شايد به مقصد دانشگاه، يا سر کار هيچگاه فکر نميکرد کمتر از چهارساعت بعد تبديل به يک جسد مجهولالهويه در سردخانه بيمارستان فياضبخش شده باشد، آنهم بعد از دو عمل جراحي سنگين و تلاشها براي نگهداشتنش در اين دنيا.
ساعت ۱۰:۱۱ صبح ديروز اساماس سايت شهرداري کوتاه بود؛ «در پي واژگوني اتوبوس بخش خصوصي در بزرگراه آزادگان متاسفانه تعدادي از مجروحان کشته و زخمي شدند.» جاي تامل نبود. خبرهاي تکميلي، از اعزام مصدومان به بيمارستانهاي امامخمیني (ره)، رسولاکرم(ص)، شريعتي و فياضبخش حکايت ميکرد.
راهي بيمارستان امامخميني(ره) ميشوم. با اين سناريو در ذهنم که دنبال دوستم ميگردم که از مسافران مصدوم اتوبوس است. نيروهاي حراست در بيمارستان پرتعدادند. مامور پس از پرسيدن اسم بيمارم مرا به مددکار سه مصدوم حاضر در بيمارستان حواله ميدهد. مددکار ميگويد: «مصدومي به اين نام نداريم.» شماره مددکار بيمارستان شريعتي را ميدهد و ميگويد: «او اطلاعات دقيق بيماران را دارد.» اين سناريو جواب نميدهد. راستش را ميگويم: «من خبرنگارم. دروغ گفتم و براي تهيه گزارش از مصدومان آمدهام.»
راستگويي هم جواب نميدهد. به بيرون هدايت ميشوم؛ مستاصل از حضور در اورژانس. همراهان يکي از مصدومان را پيدا ميکنم. دختري ۲۸ساله است. مادرش نميتواند صحبت کند. کارفرمايش که خانمي ۵۰ساله است، ميگويد: «نصف بينياش رفته، نصف بيني پريده است. پيش من کار ميکرد. ۲۸سالش بود. از چيتگر ميآمد ميدان المپيک. خيلي سرعت داشته. ۱۲۰تا از آزادگان که ميرفته سمت حکيم ماشين چپ کرده است. هشتنفر مردند.»
خانمي در اورژانس ميگفت مغزها روي زمين پخش بود. هليکوپتر آمده فوتيها و مريضهاي بدحال را برده است. الان جز بيني سعيده دوتا دستش هم شکسته است. سرش ورم دارد. صورتش اصلا ترکيده. بچه مرده، پيرمرد مرده، بيشتر جوانها مردهاند. با جان مردم بازي ميکنند. اينها اتوبوسها را دادهاند به شرکتهاي خصوصي براي اينکه دو مسافر بيشتر بزنند. گاز ميدهند مردم را اينطوري داغون کردند. اينهارو برسونيد به گوش مسوولان. چهکسي به داد مردم ميرسد؟
هيچکس! بيچاره مردم. فقط يه مددکار آمده به دروغ ميگويد: «۴۰تا سرعت داشته، گفتم آره با ۴۰ تا سرعت چنين اتفاقي ميافتد. الان سعيده را بردند اسکن کنند. مردم ريختند راننده را کتک بزنند، فرار کرده است.»
ميپرسم: «يعني راننده طوريش نشده؟»
جواب ميدهد: «نه. سالم است. با جون مردم بازي ميکنند. دعا کنيد انشاءالله خوب شود بهحق فاطمه زهرا.»
ميگويم: «انشاءالله»
از خانم مسن ميخواهم ضبط کوچک خبرنگاريام را د ر آستينش بگذارد و به سراغ سعيده برود اما سعيده مريضاحوالتر از آن است که بتواند حرف بزند.
همراه مصدوم بعدي را پيدا ميکنم. مردي ميانسال است. ميگويد: «اتوبوس در پيچ سرعتش زياد بوده است. شانس آوردند مسافرانش کم بودند و وسط روز بوده است. حدود ۲۰، ۳۰ نفر. اگر ساعت پرتردد بود، تعداد کشتهها خيلي بيشتر ميشد. چون مسافران همه نشسته بودند و در پيچي که از آزادگان ميخواسته بپيچد در حکيم سرعت خيلي بالا بوده است. نتوانسته کنترل کند و اتوبوس برگشته و مسافران همه ريختهاند رويهم برخي زير اتوبوس و برخي داخل اتوبوس.»
- مصدوم شما چندسالش است؟
جواب ميدهد: «۴۸سال. از نظر ظاهري بعضي جاهايش پارگي دارد و کوفتگي. حالش خوب است شانس آورده است.»
از انتهاي بلوار کشاورز راهي بيمارستان شريعتي گيشا ميشوم. چند دقيقهاي در اورژانس ميچرخم. بالاخره سراغ يکي از پرستاران میروم و ميگويم: «من خبرنگارم اما اگر حراست بفهمد همکاري نميکنند. چندتا مصدوم به اينجا آوردهاند؟» ميگويد: «يکي. خانمي باردار است که ما از نظر ارتوپدي چک کرديم مشکلي ندارد و اما وضعيت بچهاش مشخص نيست و در انتظار ويزيت دکتر زنان است. دعا کنيد مشکلي نداشته باشد.»
به سراغ حراست ميروم و باز از در صداقت درميآيم. ميگويد: «بيمار الان همراهش اينجا نيست. پدرش اينجا بود که رفته.» و حوالهام ميدهند به مديريت حراست و آنها به ادارهکل روابطعمومي بيمارستان علومپزشکي و وزارتخانه. انگار بازهم به در بسته خوردم.
در دلم دعا ميکنم بچه زن باردار خوب باشد و راهي بيمارستان رسولاکرم(ص) ستارخان ميشوم. جايي که شنيدهام دو نفر از بيماران را به آنجا اعزام کردهاند. بدون معرفي و پرسوجو وارد اورژانس ميشوم. سالني بزرگ پر از بيماران. به سراغ پزشک ميروم به آرامي ميگويم: «من خبرنگارم اما اگه ماموران حراستتان متوجه شوند من را بيرون ميکنند. ميخواهم با مصدومان حادثه واژگوني اتوبوس صحبت کنم.» ميگويد: «بايد به اتاق سبز اورژانس بروي.»
مردي درشتهيکل با کبودي و پيراهن خوني پارهپاره حدودا ۴۰ساله يکي از مصدومان است. همراهش دارد پيراهنش را عوض ميکند. در انتظار ترخيص است. ناي حرفزدن ندارد. به آرامي ميگويد: «خيلي کمرم درد ميکند. دوتا هليکوپتر آمدند مريضهاي بدحال را بردند و ما را با ماشين اورژانس آوردند. چي بگم. اتوبوس سرعتش بالا بود. در پيچ چپ کرد. اگر سرعتش بالا نبود که پيچ را رد ميکرد. چيز واضحي است. ۲۰، ۳۰ تايي بوديم. يکدفعه راننده پایش را گذاشت روی گاز و سرعت را بالا برد. سمت راننده برگشت. اتوبوس خوابيد و مسافت زيادي کشيده شد روي زمين. وضعيت خيلي بدي بود.»
همراه بيمار بعدي ميگويد بيمار پدرخانمش است. پيرمردی ۵۳ساله. به سراغش ميآيند، ميگويند احتياج به نخ بخيه است. بايد تهيه کند. پيرمرد داخل اتاق پانسمان است. داخل اتاق ميشوم پيرمرد نيمههوش است. با صورت و بازوي خونين.
محل اصلي اعزامها بيمارستان فياضبخش است. جاده تهران – کرج؛ جايي که ۱۹ مصدوم حادثه را اعزام کردهاند. يکيشان فوت کرده. آنيکي دختر ۲۸سالهاي بوده که صورتش تقريبا از دست رفته. در اثر تماس با آسفالت و بريدگيهاي عميق شيشه و خانوادهاش به بيمارستان آتيه بردندش به اميد بازيافتن چهره.
روابطعمومي سازمان تاميناجتماعي همکاري خوبي ميکند هم براي مصاحبه با مصدومان و هم رييس بيمارستان. هرچه «نه» از دهان حراست و روابطعموميهاي بيمارستانهاي علومپزشکي ميشنيدم، اينجا تبديل به روي گشاده براي همکاري و پاسخدادن ميشود.
وارد بخش اورژانس ميشوم. در سالني دو آقا و پنج خانم با شکستگيهاي متعدد از حادثه واژگوني اتوبوس حضور دارند. حال يکي از آقايان که مردي ۴۰ساله با بيني شکسته و رد خون روی صورت است، از ديگران بهتر است. ميگويد: «فعلا خوبم. چپ کرد. سرعت ميومد يکهو واژگون شد.»
مردي از پشت پرده تخت کناري ميگويد: «سرعت، خانم سرعت بلاي جانمان شد.» پرده را که کنار ميزنم، شوکه ميشوم. دو دستش شکسته و خوني است. صورتش هم مالامال خون است. پوست بالاي سرش را به زور پانسمان نگه داشتهاند. آقاي يوسفي ميگويد: «توي اتوبان سرعت گرفت. بعد آمد سر پيچ انگار که يادش آمد بايد بپيچد. يکهو پيچيد. نزديک بود با يک پژو تصادف کند. آنجا آب هم ريخته بود و ليز خورد و واژگون شد. ديگر همه روي زمين کشيده شديم. برخيها زير اتوبوس ماندند.»
- شما چطور شديد؟
- من سرم و دستهام.
- از رسيدگي راضي هستيد؟
- بله. راضي هستيم پيگير هستند. اما اين رانندهها، بايد رانندهها بيشتر مراقب باشند. نميدانم در بحث حقوق و مسافرشان چه تاثيري دارد. اينهمه سرعت ميروند که چه شود؟ من بعد از سالها اولينبار بود سوار اتوبوس شدم و اين هم نتيجهاش.
وضعيت خانمها بدتر است. شکستگيهاي متعدد دارند. از هشت کشته، هفتنفرشان هم خانم بودند. اينطور که پليس راهور گفته بخش پشتي اتوبوس نقصفني هم داشته است. نقص فني که در کنار سرعت غيرمجاز بلاي جان مسافران شده. بهخصوص مسافران قسمت پشتي، زنان.
سايه ۲۰ساله است. دختري کمي فربه. نالان از درد. ميگويد: «پايم را آتل بستند. اتوبوس چپ شد. شيشههايش شکست. دو آدم افتادند روي پاي من. نميتوانستم تکان بخورم. بقيه همه خوني بودند. قابلتشخيص نبود.»
بيمار بعدي دختر جوان ۲۱، ۲۰ساله به نظر ميرسد ميگويد: «من از شهرک راهآهن ميروم به قلهک دانشگاه. همين که سوار شدم و ايستگاه دوم را رد کرديم، اينقدر سرعت بالا بود نتوانست کنترل کند. ماشين چپ کرد. من کتفم شکسته. ماشين ملق زد و ما هيچکاري نميتوانستيم بکنيم. من پرت شدم از اتوبوس بيرون. پايم زير اتوبوس گير کرد. بعد ديدم دونفر کنارم مرده بودند. سر نداشتند. مغزشان ريخته بود روي زمين. دختر جوان بودند. بعد آتشنشاني آمد، اتوبوس را بلند کردند و اورژانس آمد و ما را منتقل کردند اينجا.»
تخت کنارياش خانمي ۵۰ساله است. مادر پيرش کنار تختش ايستاده. صورتش بخيه خورده و سرش آسيب ديده. مادرش ميگويد: «دخترم ۵۲ساله است. از خانهاش ميآمده برود آرايشگاه. سرکارش. الان صورتش بريده شده. چهارتا از دندههايش هم شکسته است. خیر نبيند اين راننده دختر من نانآور خانه بود.»
بيمار بعدي مريم ۲۷ساله است. از چيتگر ميرفته شريعتي براي بستري فرزندش در بيمارستان. ميگويد: «شانهام شکسته. کمرم و لگنم ضربه ديده است. من سمت مردان کنار شوهرم نشسته بودم. اتوبوس از يک پژو سبقت گرفت رد شد. اول نزديک بود با آن تصادف کند. بعد آمديم آزادي با سرعت زياد ليز خورد. سه تا ملق پشتسرهم خورد. من و بچهام و شوهرم افتادیم وسط و مردي که سرش از بدنش جدا شده بود، افتاد جلوي پاي ما. شوهرم با دادوبيداد من و بچهام را کشيد بيرون و بعدش نميدانم چه شد.»
از فياضبخش بهسمت روزنامه ميروم با اين تصور که هرکدام از نزديکان من هم ميتوانست مسافر اتوبوس خط شريعتي - چیتگر باشد. مسافر اتوبوس که مرگ حمل ميکرد، مصدوم اتفاقي نادر که توجيهي ندارد. اين نخستينبار نيست که اتوبوسهاي سامانه حملونقل عمومي قرباني ميگيرند. قربانيان قبلي عابراني بودند که توسط اتوبوسهاي خطوط تندرو زير گرفته ميشوند اما اينبار مرگ درون اتوبوس انتظار مسافراني را ميکشيد که حملونقل عمومي ارزان، پاک و ايمن را براي رفتوآمدشان انتخاب کرده بودند.
لطفا این قضیه رو خیلی جدی پیگیری کن این قدر بگو و منتشر کن تا بالاخره مجبور بشن یه فکری به حال این اتوبوس ها و رانندگان بی فکرش بکنند. ما هم پشتت هستیم
آیا دروغ گوها هم مجازات می شوند؟
در استانداردهای کنترل ترافیک ، سیستم های GPS نقش موثری در ایجاد محدودیت و توسعه سلامت ترافیکی دارد. آنچه مسلم است، نقش سیستم نظارت و جریمه در حمل و نقل عمومی کم رنگ است، اگر رانندهء خودرو، هر روز با تصور اینکه در اثر خلاف ممکن است 200 هزار تومان جریمه شود (یا بیشتر) به راه بیفتد، هرگز از قانون تخطی نخواهد کرد. به آرشیو اخبار رجوع کنید، در چند سال گذشته چندین حادثه هولناک در خطوط حمل و نقل عمومی اتفاق افتاده، اینجا سهم فناو.ری های جدید بسیار پر رنگ است، سیستم های محدود کننده سرعت که اجازهء تردد با سرعت بالا را از بین می برد.
به خدا اگر کشوری مثل کره بود، مسئول حمل نقل، شهردار، .. همه ضمن عذرخواهی استعفا می دادند!!
اینجا ایرانه جون مردم برگ چقندر، پوست مسئولین کلفت!!
راستی کو این رسواگر فتنه!!
این استعفا باعث می شود که نفر بعدی بداند که باید به بهترین نحو ممکن کارش را انجام بدهد اگر نمی تواند باید برود.
تعداد ترمزهای شدید رو ثبت میکنه. سرعت غیر مجاز رو ثبت میکنه و اگر تعداد این موارد کم باشه تخفیف خوبی در حق بیمه میده.
آخه یک چنین چیزی مگه چقدر قیمتش میشه که رو اتوبوس ها نمیزارن مخصوصا بخش خصوصی
من مسیر ولیعصر -تجریش رو سوار شدم با هم کورس میزاشتن. تو ایستگاه ها طوری جلوی هم میپیچیدند که وحشت میکردم.
رویایی بود به نام ایران با شکوه اما این اون رویا نیست. میخوام از ایران برم اما کاش ایران خوب بود و همینجا میموندم. افسوس
دکتر قالیباف که ظاهرا" رفتنیست، به نظر بنده این بهترین زمان برای استعفاء دادن است. به این ترتیب مشهور تر هم می شود.
حمل و نقل عمومی هیچ کجای دنیا به بخش خصوصی واگذار نمیشه. وقتی شد نتیجه میشه همین که جون صدها نفر در روز رو میدن دست راننده های معتاد. چون فقط جیب خودشون مهمه و نه چیز دیگه.
مردم پول میدن اما کیفیت ارائه خدمات صفر، اتوبوس ها شلوغ، تو تابستان آفتاب تو صورت ملت بدون تهویه مطبوع، صندلی های سفت و بی کیفیت، آخرش هم جونشون رو از دست میدن.
حمل و نقل عمومی هیچ کجای دنیا به بخش خصوصی واگذار نمیشه. وقتی شد نتیجه میشه همین که جون صدها نفر در روز رو میدن دست راننده های معتاد. چون فقط جیب خودشون مهمه و نه چیز دیگه.
مردم پول میدن اما کیفیت ارائه خدمات صفر، اتوبوس ها شلوغ، تو تابستان آفتاب تو صورت ملت بدون تهویه مطبوع، صندلی های سفت و بی کیفیت، آخرش هم جونشون رو از دست میدن.
پايم زير اتوبوس گير کرد. بعد ديدم دونفر کنارم مرده بودند. سر نداشتند. مغزشان ريخته بود روي زمين. دختر جوان بودند.
من و بچهام و شوهرم افتادیم وسط و مردي که سرش از بدنش جدا شده بود، افتاد جلوي پاي ما
" بعد ديدم دونفر کنارم مرده بودند. سر نداشتند. مغزشان ريخته بود روي زمين."
جواب این بدن های بی سر را که می دهد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ لعنت بر اون کسی که مقصر است ولی القا می کنند که فقط راننده مقصر و به راحتی در می روند و بعد پست بالاتر می گیرند. لعنت لعنت لعنت. نفرین ما روزی دامنشان را خواهد گرفت. فرارو تور ا به هر کسی که می پرستی منتشر کن. حرف بدی نزدم. ما حق داریم که حرف بزنیم و از مقصرین انتقاد کنیم.
پاسخگو باشید
عذر خواهی کنید
متاسفانه اکثر این راننده ها به مسافرا و راحتیشون اهمیت نمیدن و اگر تصادف هم نکنن، دل و روده مسافره بهم میریزن.
امیدوارم این حادثه باعث بشه در این مورد سختگیری بیشتری بشه و راننده های اتوبوس قانونمند تر بشن.
استعفاي رئيس اتوبوسراني و شهردار
همين ديروز نخست وزير كره به خاطر غرق شدن كشتي از مردم عذر خواهي كرد و استعفا داد
ما فقط بلديم شعر مردم مردم بدهيم
به جان آنها احترام قائل نيستيم
يا موقع راي انداختن به يادشان مي افتيم
کره کجا و ما کجا
حداقل کاری که میتونی بکنی استعفاست
وضعیت این خط افتضاحه. هیچ قانونی حکمفرما نیست. بخش خصوصی هرکار بخواد میکنه. بارها خود من داخل این اتوبوس ها (اکثرا آخر شب) سرعت بالای 120 رو تجربه کردم طوری که با سلام و صلوات به خونه رسیدم. خیلی وقتها هم اتوبوس اصلا نمیاد.
همه جای این مملکت منفعت طلبی حکمفرماست. متاسفم. خدا به بازمانده ها صبر جمیل عنایت فرماید.
خودخواهي و بي توجهي در رانندگي ببينيد نتيجه اش شد فاجعه ...
هيچ نظارتي بر كار شركتهاي خصوصي اتوبوسراني نيست. همه ميدونن... براي نمونه خط تجريش راةآهن نگاه كنيد.
همه چيز پول شده... راننده ها با اون ماشينهاي قراضه همه رو به شكل پول ميبينند... همش همين
شهرداري و اتوبوسراني واحد هم حق حساب خودشون رو ميگيرن... بيچاره فقط مردم!
اگر میخواید این مطلب بهتون ثابت بشه بعد از 8 شب یه سر به پایانه آزادی بزنید. جیگرکی، فلافلی، انواع فروشنده های دورگرد و بساطی ها جلوی چشم مسئولین تا توی در مترو هم وارد شدن. برای اینکه آخر شب آقایون باید با جیب پر از پول برگردن خونه.
به مسئولین شرکت واحد اعلام فرمائید که اگر نمیتوانند رانندگانشان را مجبور به احترام و رعایت حق مردم کنند ، خود وارد شویم و به معدود رانندگانی که به ناموسمان توهین کرده اند جوابی دهیم که دیگر نفسشان هم در نیاید .
برو هر ... میخوای بکن!
برو به هر .... میخوای بگو!
تصادف چه ربطی به تبعیض جنسیتی داره؟
اگه همه ی کشته شده ها مرد بودن حتما دلت خنک می شد؟؟!!!!!
کربلا؟؟!!...
من خودم 21 سالمه ولی پیرمردی 53 ساله؟؟؟؟؟!!53 سال پیرمرد حساب میشه؟؟؟!!
پس فک کنم برم 30 دیگه میانسال حساب میشم
به نظر می یاد خبرنگار نویسنده مطلب 12 سالش بوده که فرد 53 ساله رو پیرمرد یاد کرده!!!
چون اینجا استانداردهای رانندکی رو رعایت میکنن. مقصر بی فرهنکیه خودمون توی رانندگیه!
میتونی برو برکنارش کن!
شورای شهرش نتونست!!
هم پیچ اشکال فنی داشته است و هم راننده که هر دو مسئولیتش به شهرداری بر می گردد.
ایکاش یک قاضی شجاع و عادل مسئله را رسیدگی می کرد.
نداریم که...
توی این کشور مسئولین با واژه مسئولیت پذیری بیگانه هستن. یه قربانی غریبه (اسکانیا) پیدا کردن همه تقصیرات رو میندازن گردن اون! واقعا عین برره است این مملکت
متاسفم واقعا. اگر این شهرداری تهران نظارت درست حسابی روی عملکرد بخش خصوصی داشت الان این عزیزان کنار خانواده هاشون بودن.
توی این مملکت همه فریب ظاهرسازی رو میخورن و فقط عذاداری خوب بلد هستیم.
خدا را شكر اين اسكانيا هم يه چيز كه در همه جا كه اتوبوس باشه به درد ميخورد مثل استامينوفن كه هر دردي از بي مسولان را حل ميكند. ....
بنظرم همشهري يه بيانيه نويس كامل براي قاليباف شده است.
اگه به اون رسیدگی میشد این اتفاق نمیافتاد!!
تمام دنیا تجهیزات و وسایل قبل از استفاده عمومی با دقت تست و بازرسی می شوند . باید کنترل سرعت اتوبوس با دعوا و برخورد مردم صورت بگیرد ؟ حالا باید مشخص بشه شیشه اتوبوس مناسب نیست ؟جان مردم اینقدر بی ارزش شده ؟چند روز پیش خبری اعلام کردید که یک سرسره بادی ترکیده و دوتا طفل معصوم پس از 16 متر پرتاب شدن فوت میکنند . بی ارزشتر از جان ادمی چیزی مانده ؟ ان دختر بیچاره که صورتش از بین رفته یک عمر زجر میکشه .غرق شدن دانش اموزان در کره جنوبی را ببیند مسئول مدرسه خودکشی کرده و نخست وزیر استعفا