صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۱۸۶۷۱۳
«بی‌خود نیست که خداوند بهشت را زیر پای مادران قرار داده. مادر به‌خاطر فرزندش هر کاری می‌کند. فرزندم تاروپود زندگی من بود.»
تاریخ انتشار: ۰۹:۳۳ - ۲۸ فروردين ۱۳۹۳
«بی‌خود نیست که خداوند بهشت را زیر پای مادران قرار داده. مادر به‌خاطر فرزندش هر کاری می‌کند. فرزندم تاروپود زندگی من بود.» این را سامره علی‌نژاد مادر عبدالله حسین‌زاده می‌گوید، زنی که دو فرزندش را یکی تصادفی و یکی در قتل عمدی از دست داد و در لحظه آخر قاتل فرزندش را بخشید. او در گفت‌وگویی با «شرق» از چرایی این تصمیم و روزهای سختی که گذرانده ‌است، می‌گوید.

گفته‌های اطرافیان شما حکایت از آن داشت که در اجرای حکم قصاص خیلی مصر هستید، چطور شد که از تصمیم خودتان پشیمان شدید؟
در این مدت اتفاقات زیادی افتاد. از وقتی پسرم کشته‌ شد خیلی ناراحت بودم مخصوصا اینکه چهار سال قبل از این حادثه یک پسر دیگرم را هم از دست داده ‌بودم. پسرم 10‌ساله بود که در یک تصادف کشته‌ شد. بعد از چهار سال هم که عبدالله‌ کشته ‌شد. داغ دو فرزند خیلی آزارم می‌داد دیگر توان زندگی نداشتم اما به این موضوع هم فکر کرده ‌بودم که اعدام یک جوان دیگر هیچ‌کدام از آن بچه‌ها را به من برنمی‌گرداند اما مگر می‌شود به همین راحتی بخشید؟ او شاهرگ پسرم را زده‌ بود می‌دانید این برای یک مادر یعنی چه؟

چه اتفاقاتی افتاد که تصمیم شما را تغییر داد؟
 من آدم معتقدی هستم. اول خودم خواب دیدم که پسرم از من می‌خواست ببخشم. به من گفت مادر جای خوبی هستم اگر تو از من انتظار‌ داری که بچه خوبی باشم. باور کن جایی که هستم خیلی خوب است و در آرامش هستم. با این حال راضی به گذشت نشدم و گفتم امکان ندارد قاتل را ببخشم. فامیل‌هایم به من می‌گفتند پسرت را در خواب دیده‌ایم که خواسته تو قاتلش را ببخشی اما من قبول نمی‌کردم تا اینکه دخترم به من گفت برادرش را در خواب دیده گفت برادرم می‌گفت عیدت مبارک خواهر عید خود را با قصاص خراب نکنید به مادر بگو گذشت کند دخترم هم گفته ‌بود خودت به خوابش برو و بگو گذشت کند. خیلی به من فشار می‌آوردند از آشنا و فامیل گرفته تا خانواده خودم حتی مادرم از من خواست که ببخشم آخر سر به شوهرم گفتم همه‌چیز پای چوبه‌‌دار مشخص می‌شود.

خانواده قاتل چه واکنشی نسبت به این قتل داشتند؟
شوهرم، آدم سرشناسی است فوتبالیست بوده و حالا هم مربی فوتبال است همه مردم شهر می‌دانستند ما در چه وضعیتی هستیم و چقدر عذاب می‌کشیم حتی خانواده قاتل هم می‌دانستند و خیلی نسبت به کاری که بچه‌شان کرده ‌بود متاسف بودند آنها می‌گفتند شرمنده رفتار پسرمان هستیم و نمی‌دانیم به شما چه بگوییم.

شب قبل از اجرای حکم، برنامه «90» و چهره‌های فوتبال خیلی از شما درخواست کردند که قاتل را ببخشید آیا این برنامه در تصمیم شما تاثیری داشت؟

آقای فردوسی‌پور انسان شریف و بزرگواری است و قصدش هم کار انسانی بود من خیلی از او تشکر می‌کنم که از یک برنامه فوتبالی برای یک کار انسانی استفاده کرد. بزرگان دیگر مثل آقایان دایی، بنگر و قلعه‌نویی هم با ما تماس گرفتند اما آن موقع تصمیم نگرفتم و همان حرف خودم را زدم.

اینکه چهره‌های فوتبالی به شما اصرار کردند که ببخشید تاثیری در تصمیم شوهرتان نداشت؟
وقتی برنامه «90» در مورد این مساله صحبت کرد شوهرم گفت ببین بزرگان از تو چه می‌خواهند گفتم برای من مادرم بزرگ‌ترین است به مادرم گفتم لحظه اجرا تصمیم می‌گیرم و حالا هم روی حرفی که به مادرم زدم چیزی نمی‌گویم. تا صبح سوره‌ واقعه را خواندم و گریه کردم.

چه زمانی به شما گفته ‌شد زمان اجرای حکم فرا رسیده‌ است؟

وقتی رای قصاص صادر شد و پرونده به دیوانعالی کشور رفت سه‌سال طول کشید که برگردد و وقتی برگشت ماه صفر بود. به شوهرم گفتم صفر ماه حرام است و من نمی‌توانم جوان مردم را در این ماه قصاص کنم. در اجرای احکام گفتند مساله شرعی ندارد و شما می‌توانید حکم را اجرا کنید گفتم حالا نمی‌کنم. برایم خیلی عجیب بود که در این ماه تایید حکم آمده ‌است و این برایم پیغامی داشت.

بعد گفتند قبل از عید حکم را اجرا کنید. قبول کردیم وقتی برای ابلاغ رفتیم مسوول زندان گفت شب عید است و ما معمولا به‌خاطر اینکه خانواده‌های اعدامیان شب عیدشان خراب نشود حکم اجرا نمی‌کنیم اگر شما بخواهید حکم را اجرا می‌کنیم اما باز ترجیح این است که این کار را نکنید با خودم گفتم این اعدامی هم مادر دارد و من نباید شب عید مردم را عزادار کنم قرار شد 26فروردین حکم اجرا شود تا اینکه یک شب قبل از اعدام خوابی دیدم که تصمیمم را تغییر داد.


چه خوابی بود؟
پسرم را در 10سالگی دیدم. همه ما نشسته‌ بودیم و غذا می‌خوردیم پسرم بشقاب پلویش را برداشت و از خانه بیرون رفت گفتم پسرم چرا از ما جدا می‌شوی گفت دیگر با تو حرف نمی‌زنم و دیگر در این خانه غذا نمی‌خورم آن موقع بود که تصمیم خودم را گرفتم من نباید کاری می‌کردم که بچه‌ام در عذاب باشد.

در مورد زمان اجرای حکم بگویید. آن موقع چه اتفاقی افتاد؟
تا صبح نخوابیدم و مرتب دعا می‌خواندم کسی در خانه ما نخوابید صبح با شوهرم برای اجرا رفتیم همه چیز آماده بود و مردم زیادی آمده ‌بودند اول از مسوولان خواستم به من یک میکروفن بدهند چون می‌دانستم موقع اجرای حکم مردم خیلی به اولیای‌دم فحش می‌دهند و از کار آنها بدشان می‌آید خطاب به مردم گفتم: من یک مادر هستم و می‌دانم حالا که می‌خواهم حکم را اجرا کنم شما به من فحش می‌دهید و نفرینم می‌کنید اما می‌دانید همه زندگی یک مادر فرزندش است‌؟ می‌دانید در این‌ سال‌ها چه کشیدم و زندگی برایم زهر شده؟

می‌دانید زندگی‌ام به چه روزی افتاده ‌است؟ می‌دانید فقط گریه کردم و خواب و خوراک نداشتم و همه ما تحت‌تاثیر قرار گرفتیم؟ چرا باید جوان‌های ما چاقو با خودشان حمل کنند و اینطور خودشان و خانواده دیگری را بدبخت کنند؟ مردم اطراف گفتند این حق توست حتی اگر حکم را اجرا کنی کسی توهینی نخواهد کرد اما بدان مادری هم آن سوتر منتظر فرزندش است. بعد رفتم سراغ چوبه‌‌دار قاتل گریه می‌کرد و از من می‌خواست او را ببخشم گفت تو را به روح فرزندت ببخش. سیلی را که زدم آرام شدم. گفتم به خاطر آسیبی که به من زدی تنبیهت کردم و بعد هم با شوهرم طناب را از گردن او بیرون آوردیم. مردم خیلی خوشحال بودند و کف زدند و گریه کردند. من این بخشش را هدیه کردم به مردم نور.


مادر مقتول در آن لحظات چه می‌کرد؟
وقتی بخشیدم به پایم افتاد که خاک پایم را ببوسد گفتم از خدا تشکر کن. او را بلند کردم و گفتم به‌خاطر مادربودنت خیلی برایت احترام قایل هستم این کار را نکن.

شوهرتان چه واکنشی داشت؟

او همیشه به من می‌گفت هر تصمیمی خودت گرفتی قبول می‌کنم. قاتل شاگرد شوهرم بود شوهرم به او فوتبال یاد می‌داد. با اینکه درگیری قاتل با شخص دیگری بود اما پسرم کشته‌ شده ‌بود و ما هیچ ‌تقصیری نداشتیم اما نتوانستم حکم را اجرا کنم.

 پسرتان چطور شد کشته‌ شد؟
یک چهارشنبه بازاری در شهر نور بود که پسرم در حال عبور از آنجا بود. قاتل تنه‌ای به او زد. پسرم معترض شد و قاتل که در حال دعوا با کسی دیگر بود چاقو بیرون کشید و به شاهرگش زد که منجر به مرگ پسرم شد.

بعد از بخشش مردم چه واکنشی داشتند؟
شاید باورتان نشود، از هفت صبح که به خانه برگشتیم تا 11 شب پنج نفر در خانه ما در حال پذیرایی از مردمی بودند که برای تشکر آمده ‌بودند باز هم نمی‌توانستند به همه رسیدگی کنند، مردم نور خیلی به ما لطف داشتند.

خانواده‌های بسیاری در شرایط شما هستند و مرگ و زندگی یک فرد در انتظار تصمیم آنهاست، چه توصیه‌ای به آنها دارید؟
توصیه می‌کنم در مورد قاتل تحقیق کنند وقتی به این نتیجه رسیدند که واقعا پشیمان شده و دیگر به جامعه آسیب نمی‌زند او را ببخشند. بخشش آرامش زیادی به آدم می‌دهد البته باز هم می‌گویم کسی نمی‌تواند خودش را جای یک مادر که بچه‌اش را از دست داده بگذارد.
ارسال نظرات
ناشناس
۱۲:۴۳ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۸
کاش حتی اون سیلی را هم نمی زدی .... خدا پسرت را بیامرزه روز مادرت مبارک مادر خوب
ناشناس
۱۲:۳۳ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۸
برای اولین بار هیچ منفی صبت نشده ( البته تا زمانی که من دارم اینو می نویسم)
امیدوارم خداوند به این مادر آرامش بده:)
رسواگر فنته کجاست بیاد مخالفت کنه؟!!
آشنا
۱۱:۵۸ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۸
بخشش نباشد گنه معنی ندارد.
ليدو
۱۱:۳۵ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۸
درود بر تو مادر بزرگوار كه براي قاتل فرزندت مادري كردي.براستي كه (مادر) برازنده ي توست
حمیدرضارحمانی
۱۱:۲۷ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۸
مادر واژه ای ستودنی مادریعنی همه چیز
مادری از ایران سرزمین دلاوران وآرش ورستم وسهراب
مادری ازسرزمین شیرمردان
مادری از سرزمین لاله های خونین
برایت آرزو دارم که همیشه مادر باشی وسرفراز وخداوند تورا در ردیف مقربین قرار دهد
گذشت تو پیامی است برای بیدار شدن روحهای زنگار گرفته ودلهای سنگ شده در این روزگار تلخ
هنوز انسانیت وگذشت افسانه نشده وحیات دارد
مادر حیاتت برقرار باد
ناشناس
۱۱:۲۳ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۸
و گفتم به‌خاطر مادربودنت خیلی برایت احترام قایل هستم این کار را نکن.. این جمله ایشان غیر قابل توصیف است و انسان دوست دارد آنرا هزاران بار بخواند
mohamad
۱۱:۲۰ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۸
khoda behsht ra nasib farzandan va khogat konad
محمد
۱۱:۱۵ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۸
خانم حسین زاده با اینکه 36 سالم است این دو روزه بخدا فقط گریه میکنم....خدا خیرتون بده شما عمری مجدد به یک جوان بخشیدید....
ناشناس
۱۱:۱۰ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۸
مادر بزرگوار شما با بخشش این قصاص ، نزد خداوند متعال جایگاه رفیعی پیدا کرده اید و با اولیا خدا مهشور خواهید شد(این وعده خداست)
ناشناس
۱۰:۳۵ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۸
ای کاش عبرتی باشه برا جوونا که با لحظه ای عصبانیت، خانواده های زیادی رو عزادار و پریشان نکنند
ناشناس
۱۰:۲۹ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۸
خیلی دل میخواد بخشیدن . دل گنده ای میخواد . دمش گرم .پاداش این کا رو از خدا حتما میگیره . دمش گرم
بیست و سی
۱۰:۲۹ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۸
بخشش شما ما را به یاد بخشش نظام به سران فتنه می اندازد با این تفاوت که اینها از نظام بابت اعدام نکردنشان تشکر نکردند...
ناشناس
۱۰:۱۹ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۸
يا زهرا س ، مادر شهيدان خدا...
ارام
۱۰:۱۳ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۸
از دیروز با دیدن عکساش و خوندن این نوشته فقط اشکه میاد سراغم
و بزرگی یک مادر
مادری که توی سختی دنیای این روزای ما به همه ارامش و رضایت هدیه داد
مادر همراه با روح جوان از دست رفته ات من هم میگم روزت مبارک بهشت با تو زیباتر میشه
ناشناس
۱۰:۰۹ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۸
ایشالله هیچ مادری رو داغتر فرزندش نکنه کسی ، رنج عزیزی که جوون هم باشه خیلی سخته
اینکه در اینجور مسائل طوری با خانواده مقتول رفتار میشه که نهایتا خانواده مقتول انگار گناهکار هستن اشتباه هست
حالا که قصاص به عنوان قانون تو ایران هست امیدوارم خانواده هایی که عزیزشون رو از دست میدن بخشش رو هدیه بدن به قاتل که قاتل برگرده به زندگی و درست زندگی کنه
به این خانواده عزیز مازنی هم خدا صبر بده کار نیکی انجام دادن
محمد
۰۹:۵۷ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۸
درود خدا برشما مادر مهربان وخانواده ي ريوف حسين زاده
رضا
۰۹:۵۱ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۸
خدا خیرشون بده، واقعا کار بزرگی کردند.