دانشآموزان مدرسه علامهحلی در
اقدامی نیکوکارانه و برپایی بازارچه خیریه 30زندانی را آزاد کردند. به
گزارش خبرنگار ما، آخرین روزهای سال گذشته بود که مسوولان مدرسه علامهحلی
به رسم هرساله بازارچهای خیریه راه انداختند تا سود حاصل از این بازارچه
در امور خیر استفاده شود اما آنچه که این بازارچه را از برنامههای
سالهای گذشته متمایز میکرد ایده فالفروشی و آزادکردن زندانیان بود.
سیدمصطفی باقری، معلم راهنمای پایه اول مدرسه علامهحلی درباره آزادی
30زندانی میگوید: بچههایی که وارد مدرسه ما میشوند همگی تیزهوش هستند و
بهلحاظ علمی مشکلی ندارند اما بهخاطر تیزهوشبودن و اینکه به درسشان
بسیار توجه شده است باید روی مهارتهای اجتماعی آنها هم کار شود. وقتی
موضوع بازارچه مطرح شد بچهها ایدههای مختلفی را مطرح کردند که واقعا
خلاقانه بود. ما هم تصمیم گرفتیم برای اینکه بچههای نخبه ما بتوانند با
سطح جامعه ارتباط برقرار کنند پول حاصل از این بازارچه را صرف زندانیان
کنیم.
در مجموع هشتمیلیونتومان جمع و قراری با یکی از معاونان دادستان
گذاشته شد و گروهی که همگی دانشآموز بودند در این جلسه حاضر شدند.
پروندههایی مطرح شد که واقعا بچهها و حتی خود ما تعجب کردیم مبالغی که
افرادی بهخاطر آن در زندان بودند بسیار کم بود و خوشبختانه با واریز پول
در دو مرحله 30نفر آزاد شدند و این حس بسیار خوبی برای بچهها ایجاد کرد.
او میگوید: تاثیری که این کار روی بچهها داشت بسیار زیاد بود چرا که در
همان جلسه بچهها جوانی را دیدند که حین سربازی به دلیل تصادف رانندگی به
پرداخت دیه محکوم شده بود. خانواده آن جوان با فروش داراییشان بخش
عمدهای از دیه را داده اما مبلغ بسیار کمی مانده و سرباز جوان بهخاطر
آن در زندان بود. وقتی او برای دیدار خانوادهاش مرخصی گرفته و بیرون آمده
بود بهخاطر وضعیت بد مالی خانوادهاش دیگر به زندان برنگشته و در
بیمارستانی به عنوان کارگر مشغول به کار شده بود. همان زمان که ما با
معاون دادستان جلسه داشتیم آن سرباز را دستگیر کردند و به آنجا آوردند. شرح
زندگی او بچهها را بهشدت تحتتاثیر قرار داد و مبلغی از پول صرف بدهی او
شد. چنین کارهایی حس مسوولیت اجتماعی را در بچهها بالا برده و کمک به
دیگران را به آنها آموزش میدهد که خوشبختانه این مورد بسیار تاثیر داشت.
پارسا رحمان مشهدی یکی از دانشآموزان شرکتکننده در این طرح که در کلاس
هفتم مدرسه علامهحلی درس میخواند در بازارچه خیریه فال میفروخت. او در
اینباره میگوید: «من همیشه به بچههای کوچک که کار میکنند فکر میکنم،
بچههایی که گل و فال و اینجور چیزها میفروشند. با خودم میگویم اگر آنها
هم امکانات داشتند میتوانستند مثل من در مدرسه استعدادهای درخشان درس
بخوانند یا اینکه زندگی بهتری داشته باشند. به همین دلیل دلم میخواست یک
روز زندگی را مثل آنها تجربه کنم. دوستم به من گفت فالهای قشنگی از حافظ
دارد و قرار شد ما آن فالها را بفروشیم. حتی من مشتریان را برای کفبینی
هم صدا میزدم و در واقع با شوخیهایی که میکردیم و حرفهای بامزهای که
به آنها میگفتیم میتوانستیم مشتری بیشتری به دست بیاوریم.»
این پسر
13ساله میگوید: «وقتی برای کمک به زندانیان غیرعمد رفتیم فکر میکردیم
میتوانیم به دو یا سه نفر کمک کنیم اما پولی که ما فکر میکردیم خیلی کم
است سرنوشت 30نفر را تغییر داد. هیچوقت فکر نمیکردم در کشورم کسی باشد که
به خاطر 200هزارتومان در زندان باشد. از کاری که کردهایم آنقدر احساس
خوبی دارم که تصمیم گرفتهام عیدیهای نقدیام را هم به قوهقضاییه بدهم تا
زندانیان بیشتری آزاد شوند. حتی با دوستانم تصمیم گرفتیم به این کار ادامه
دهیم. شاید فرزند یکی از این زندانیان کودکی فالفروش باشد.»
مادر پارسا هم میگوید: «سال گذشته مطابق هرسال شب عید بازارچهای خیریه
تشکیل شد تا سود حاصل از آن صرف امور خیر از جمله رسیدگی به خانوادههای
بیسرپرست و نیازمند شود. شب عید پارسال مسوولان مدرسه پیشنهاد دادند این
سود صرف زندانیانی شود که مرتکب جرایم غیرعمدی شدهاند. بازارچه مربوط به
بچههای پایه اول بود و والدین هم در آن حضور داشتند غذاهای مختلفی تهیه
شده بود و مطابق معمول بازارچهها بهفروش میرسید وقتی بازارچه تمام شد و
متوجه شدیم با پول آن 30 زندانی آزاد شدند خیلی خوشحال شدیم.
مادر پارسا ادامه میدهد: پسرم همیشه میگفت دوست دارد زندگی فقیرانه را
تجربه کند شاید یکی از دلایلی که فالفروشی را انتخاب کرد همین موضوع بود.
البته آنها میگفتند قصد دارند کاری کنند که والدین بیشتر جذب شوند و پول
بیشتری در بیاورند به همین خاطر هم پدر یکی از دانشآموزان که بازرگانی
موفق است در کنار آنها قرار گرفت و راههای جذب مشتری را به آنها آموزش
داد.