صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۱۸۵۰۳۳
«مسافر محترم، لطفا مکالمات تلفنی خود را به بعد از پیاده‌شدن از تاکسی موکول نمایید.» شاید اولین باری که مسافران نوشته‌هایی با این مضمون روی داشبورد یا شیشه تاکسی‌ها دیدند، تصور نمی‌کردند ماجرا اینقدر جدی باشد که راننده‌های تاکسی را یکی‌یکی وادار کند چنین جمله‌ای بنویسند و جایی داخل ماشین‌شان بچسبانند
تاریخ انتشار: ۰۷:۲۷ - ۱۷ فروردين ۱۳۹۳
«مسافر محترم، لطفا مکالمات تلفنی خود را به بعد از پیاده‌شدن از تاکسی موکول نمایید.» شاید اولین باری که مسافران نوشته‌هایی با این مضمون روی داشبورد یا شیشه تاکسی‌ها دیدند، تصور نمی‌کردند ماجرا اینقدر جدی باشد که راننده‌های تاکسی را یکی‌یکی وادار کند چنین جمله‌ای بنویسند و جایی داخل ماشین‌شان بچسبانند، اما چند ماهی است که دیده‌شدن این جمله در تاکسی‌ها به عادت تبدیل شده و بسیاری از مسافران تاکسی بدون اینکه پای قانون و مجازاتی وسط باشد، در جواب تماس‌های تلفنی‌شان به آن طرف خط اطلاع می‌دهند در تاکسی هستند و نمی‌توانند صحبت کنند.

راننده‌ها نمی‌دانند این حرکت را چه کسی از کدام خط شروع کرد، اما هر کدام دهان به دهان از راننده‌های دیگر شنیده‌اند که بعضی‌ها چنین کاری کرده‌اند و به فکر افتاده‌اند همین یادداشت را برای مسافران‌شان بنویسند. هرکس پیغام را یک مدل جمله‌بندی کرده و آن را در فونت و اندازه‌ای برای خودش چاپ کرده است. بعضی‌ها کمی هم به خرج افتاده‌اند و درخواست‌شان را روی کاغذ پرس‌شده یا روی تکه‌ای پلاستیک یا فایبرگلاس نوشته‌اند تا همیشه در معرض دید مسافران باشد و فرسوده و کثیف نشود.

اما مسافران چقدر به این درخواست توجه می‌کنند و مکالماتشان را به بعد موکول می‌کنند؟ جواب راننده خط ولی‌عصر-کردستان در تهران، به این سوال یک کلمه است: «هیچی.» این را می‌گوید و مشغول دادزدن اسم خیابان‌های مسیرش برای جلب مسافر می‌شود. جلو شیشه ماشینش نوار بلندی از پلاستیک مشکی و نوشته‌های سفید، درخواستش را برای موکول‌کردن مکالمات به زمانی دیگر اعلام می‌کند اما خودش امیدی به ‌موثربودن این حرکت ندارد. دلیل کارش را هم در چند کلمه خلاصه می‌کند: «حواس راننده پرت می‌شود.»

راننده‌های خط میدان امام‌خمینی در شهرک غرب، کمی از شتاب روزمره تاکسی‌های مرکز شهر دورند و با طمانینه بیشتری ماجرا را توضیح می‌دهند. یکی از آنها که خودش برگه‌ای در ماشینش نچسبانده، می‌گوید: «مردم اصلا رعایت نمی‌کنند. همین دیروز با یکی دعوایم شد. از اینجا تا خود توپخانه یک ریز حرف زد. خب شاید بقیه نخواهند همه حرف‌های یک نفر را گوش کنند. همین روزها من هم این برگه را می‌چسبانم.»

راننده دیگری که حرف‌هایش را شنیده، در تایید او می‌گوید: «من هم باید بزنم. همین‌طوری می‌نشینند و شروع به صحبت می‌کنند. وقتی هم تذکر می‌دهی، ناراحت می‌شوند و دعوا می‌کنند. البته خیلی‌ها هم رعایت می‌کنند‌. بارها شده گوشی‌شان زنگ خورده و گفته‌اند الان توی تاکسی هستم و بعدا تماس می‌گیرم. ولی بعضی‌ها رعایت نمی‌کنند. ادعا هم دارند که آدم‌های فرهنگی‌ای هستند و دانشگاهی‌اند و درباره کار و درس حرف می‌زنند. واقعا دانشگاهی هستید؟ دانشجو هستید؟ این همه در رادیو و تلویزیون می‌گویند جای عمومی با موبایل حرف نزنید. خب چرا رعایت نمی‌کنید؟ خود ما راننده‌ها هم دیگر ذهن‌مان کشش ندارد و خسته می‌شویم.»

در پایانه تاکسی‌های میدان ونک هم، دل پر راننده‌ها از بی‌توجهی مسافران به این موضوع حکایت دارد. یکی‌شان که سر صحبت را باز می‌کند، بقیه هم به او می‌پیوندند و از دردسرهای موبایل می‌گوید. یکی از راننده‌های خط میدان انقلاب می‌گوید: «بعضی‌ها وقتی این یادداشت را می‌بینند، رعایت می‌کنند اما بعضی‌ها نه؛ در صورتی که مشخص است وقتی درباره موضوعی حرف می‌زنی، دلیلی ندارد همه بشنوند. تازه حرف‌های نامربوط هم می‌زنند و داد و بیداد می‌کنند. تاکسی را با دفتر کارشان اشتباه می‌گیرند.»

یکی از راننده‌ها که تازه از راه رسیده و حرف‌های همکارش را شنیده، می‌گوید: «همین الان این خانم که جلو نشسته بود، به آقایی که عقب با تلفن حرف می‌زد اعتراض کرد. وقتی طرف می‌نشیند در تاکسی و بلندبلند زمین معامله می‌کند، خود مسافران هم معترض می‌شوند. می‌گویند این کاغذ را جلو چسبانده‌ای، عقبی‌ها نمی‌بینند؛ اینجا که اداره و شرکت نیست. باید این فرهنگ جا بیفتد که مردم در تاکسی تماس‌های‌شان را به بعد موکول کنند. راننده‌ها هم همین‌طور. من خودم هم بارها شده تماس داشتم و گفته‌ام مثلا 10 دقیقه دیگر زنگ بزنند که به انقلاب یا یک جایی برسم و بعد صحبت کنم.»

یکی دیگر از راننده‌ها وارد بحث می‌شود و با خنده می‌گوید: «بعضی‌ها کاغذ را که می‌بینند، تازه یادشان می‌افتد با موبایل هم می‌شود حرف زد. تازه گوشی را برمی‌دارند و تماس می‌گیرند. این دیگر لجبازی است. این‌جور آدم‌ها با تذکر هم فقط دعوا راه می‌اندازند. فرض کن یکی پای تلفن خبر بدی بشنود و حالش خراب شود. راننده بیچاره وسط اتوبان چه حالی می‌شود و باید چه کار کند؟»
در برابر این سوال، می‌شود از نگاه مسافران پرسید: اگر کار واجبی در تاکسی پیش بیاید، چه باید کرد؟ محمدامین قانعی‌راد، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه، این توقعات دوطرفه را ناشی از تعارض دو ارزش می‌داند. به عقیده او، ترافیک و چراغ قرمز برای مسافر زمان مناسبی است که می‌تواند از آن برای انجام بعضی کارهای تلفنی و صرفه‌جویی در وقت برای رتق و فتق امور استفاده کند، اما راننده سکوت و رعایت حال خود و مسافرانش را ارزشمند می‌داند.

او در توضیح این مساله، می‌گوید: «با ترافیکی که تهران دارد، زمان حضور در تاکسی برای مسافر زمانی مناسب تلقی می‌شود که بخشی از کارهایش را انجام دهد. این کارها معمولا شامل احوال‌پرسی نیست، بلکه کارهایی است که برای فرد اهمیت دارد. انگیزه تماس از دید فرد، جواب‌دادن به تماس‌های بی‌پاسخ و راه‌انداختن تلفنی کارها و استفاده از وقت است که برای او ارزش محسوب می‌شود. اما مسافران و راننده، انتظار دیگری دارند که رعایت سکوت و آرامش است. بنابراین دو ارزش با هم تلاقی پیدا می‌کند: یکی ارزش لزوم رعایت حال دیگران و ارزش دیگر، انجام‌دادن کارهای مانده و صرفه‌جویی در وقت. یک ارزش فردی در برابر یک ارزش اجتماعی قرار می‌گیرد. درعین‌حال، ممکن است محتوای مکالمه نیز مساله‌ای فردی نباشد بلکه در جهت حل مساله‌ای برای یک آشنا باشد و بُعد اجتماعی داشته باشد. بنابراین فرد آشنا که پشت خط است و فاصله فیزیکی دارد، در برابر راننده تاکسی و مسافران غریبه که از نظر فیزیکی نزدیکند اما در واقع از فرد دور هستند، در اولویت قرار می‌گیرد و دو دسته تعهدات اجتماعی با هم تعارض پیدا می‌کند. فرد احساس می‌کند کارش اخلاقی است اما درعین‌حال موجب آزار دیگران می‌شود.»

رییس انجمن جامعه‌شناسان ایران، راه‌حل این تعارض را این‌طور توضیح می‌دهد: «در چنین شرایطی، باید توصیه کرد افراد در تاکسی به جای تماس تلفنی از پیامک استفاده کنند تا آلودگی صوتی کمتری ایجاد کنند یا اگر مجبور به صحبت هستند، کاملا آرام صحبت کنند، به‌طوری که مزاحمتی ایجاد نکند. در مکالمات می‌توانند به دادن پیغام اکتفا کنند و مذاکرات تلفنی را در تاکسی انجام ندهند. اگر مجموعه اینها در نظر گرفته شود، شاید بشود بین این دو ضرورت شیوه‌ای متعادل پیدا کرد تا افراد بتوانند به کارشان برسند و رعایت حال دیگران را هم کنند.»
ارسال نظرات