یکی از مخاطبان فرارو یادداشتی ارسال کرده است
حدود هفت ماه از عمر دولت یازدهم گذشت. دولتی که قرار بود با تدابیری بزرگ امید را به زندگی ایرانیان و به ویژه قشر جوان و اغلب تحصیلکرده این کشور برگرداند. اگر منصفانه قضاوت شود باید گفت که در سایهی رهنمودهای مقام معظم رهبری و تلاش رئیسجمهور محترم و وزیران دولت نوپا، دستاوردهای این دولت به ویژه در عرصهی سیاست خارجی به گواه بسیاری از مسئولان و مردم، قابل توجه بوده است.
در این میان نکتهی بسیار قابل تامل عملکرد وزارت علوم به ویژه در مورد دانشجویان دکتری بوده است. دانشجویانی که هیچ نقشی در فرارمغزها در این سالها نداشتند (اگر به فرض محال بپذیریم که همهی آنهایی که از کشور خارج شدهاند نخبهترینها بودهاند و همهی آنهایی که ماندهاند، از سر ضعف علمی ماندهاند نه اینکه امکان رفتن نداشتهاند!!!) اما امروز قربانی بسیاری از رفتارهای شعارگونهای میشوند که فقط به اقتضای جو غالب جامعه بیان میشوند.
روی سخن اینجانب با جناب آقای دکتر فرجی دانا است.
جناب آقای دکتر، گفتههای این روزهای شما بیش از همه موجب نگرانی جمعی از دانشجویانی شده است که تنها جرم آنها در این سالها این بوده که بهترین روزهای عمر خود را، صرف تحصیل و پژوهش نمودهاند.
در این راستا چندین سوال در ذهن اینجانب ایجاد شده است که تعدادی از آنها را به عنوان نمونه در اینجا مطرح می نمایم و امید دارم که پاسخ این پرسشها را نه در حرف و قول که در عمل شما بیابم.
1. جناب آقای وزیر! چند روز پیش در سخنانی فرمودید که «عصر تبدیل دانشجوی دکتری به استاد دانشگاه به پایان رسیده است و این دانشجویان باید در شرکتهای دانش بنیان به تحقیق بپردازند.» در مورد همین فرمایش شما نکتههای گفتنی بسیار است اما به جهت پرهیز از اطالهی کلام مطالبی چند را اشاره مینمایم:
1-1. آقای دکتر! فرمودید که این دانشجویان باید در شرکتهای دانشبنیان به تحقیق و پژوهش بپردازند. بسیار خوب! حرفی نیست. فقط شما را به خدا بگویید در کشوری که اغلب مؤسسات پژوهشی دولتی هستند یا به نوعی وابستگی جدی به دولت دارند، دولت یازدهم تا چه حد قادر است در این مسیر به این دانشجویان کمک نماید؟ آیا فکر نمیکنید چنین دیدگاههایی برای عملی شدن به زمان زیادی نیاز داشته باشند؟ تا زمان عملی شدن چنین ایدههایی زندگی جمعی از کوشاترین فرزندان این کشور از چه راهی باید تأمین گردد؟
دانشجوی مقطع دکتری با میانگین سنی بالاتر از سایر دانشجویان که بالطبع هم از سوی جامعه و هم از سوی خانواده برای ازدواج تحت فشار قرار دارد، اگر قرار باشد که شب و روز در اندیشهی آیندهی نامطمئن خود باشد، چگونه میتواند با ذهن درگیر و پر از دغدغههای بیشمار به امور تحصیلی و پژوهشی بپردازد؟ چنین دانشجویی آیا میتواند به پیشرفت علم در کشور کوچکترین کمکی بنماید؟ آیا بهتر نبود که به جای اینکه با این سخنان باعث تشویش و نگرانی چنین دانشجویانی شوید، از یک برنامهی بلندمدت برای اجرای چنین ایدهای سخن میراندید تا از این طریق دانشجویانی که از امروز قصد ورود به مقاطع تحصیلات تکمیلی را دارند نیز بدانند قدم در چه راهی میگذارند؟
1-2. آقای دکتر، همه می دانیم که مواردی از این دست را باید از چند سال قبل به دانشجویان و کلا همهی اقشار جامعه اطلاعرسانی کرد چرا که بسیاری از دانشجویانی که به عنوان مثال در رشتههای مهندسی و رشتههای کاربردی دیگر تحصیل میکنند اگر به انگیزهی تدریس و در پیش گرفتن پیشهی شریف معلمی نبود، برای کسب درآمد نیازی به ادامهی تحصیل در مقاطع تحصیلات تکمیلی نداشتند. اگر هم چنان فرض کنیم که دانشجویان یاد شده به انگیزهی انجام کارهای پژوهشی برای رسیدن به مقطع دکتری تلاش کردهاند، به راحتی میشد آنها را توجیه نمود که راههای دیگری نیز برای این منظور وجود دارد. پس سبب چیست که هم اکنون که بسیاری از دانشجویان در مقطع دکتری تحصیل مینمایند و برخی نیز بیشتر از یک یا دو سال است که در انتظار حکم بورس هستند با این سخنان شما باید همواره نگران موضوعاتی این چنین باشند؟
1-3. اگر هدف از این اقدامات، اطمینان از راهیابی همهی شایستگان به عنوان عضو هیئت علمی به دانشگاهها است که در این صورت باید گفت دانشجویان در انتظار حکم بورس، تا همین حالا هم از هفتخوان مصاحبههای گوناگون گذشتهاند و همه میدانیم که این افراد اگر با استفاده از رابطه و نه بر اساس صلاحیت و شایستگی تا این مراحل رسیده بودند، مشکلات آنها خیلی زود حل شده بود و نیازی به انتظار یک، دو یا حتی گاهی سه ساله برای صدور حکم بورس نبود.
2. چندی پیش رئیس جمهور محترم در سخنانی به این مطلب اشاره کردند که در هیچ نقطهای از جهان این همه دانشجوی دکتری تحصیل نمیکنند. در کمال تعجب در تاریخ 21/12/1392 خبری با مضمون دوبرابر شدن ظرفیت پذیرش دانشجویان دکتری از سوی مدیر کل دفتر گسترش آموزش عالی وزارت علوم منتشر شد. جناب وزیر باور کنید با توجه به مشکلاتی که اشاره شد و نیز دیدگاه شما در مورد دانشجویان دکتری عجیبترین خبری بود که در این مدت شنیده بودم. حال که به زعم شما شانس دانشجویان دکتری برای عضویت در هیئت علمی دانشگاهها قرار است بسیار کم شود، پس این افزایش ظرفیت برای چیست؟
برای افزایش میزان تحقیق و پژوهش در کشور؟ اگر پاسخ شما به این سوال مثبت باشد در آن صورت سوال این است که آیا تنها با داشتن مدرک دکتری میتوان به تحقیق پرداخت؟ هیچ راه دیگری به جز افزایش بیرویهی تعداد دانشجویان تحصیلات تکمیلی و بالطبع افزایش سطح انتظارات این افراد از زندگی آینده نیست؟ باور بفرمایید که یکی از دلایل افت کیفی دانشجویان تحصیلات تکمیلی میتواند همین افزایش بیرویهی تعداد دانشجویان این مقاطع باشد که سبب شده است تا دانشجویان با سطح تحصیلی متوسط یا حتی ضعیف نیز اغلب (تنها از سر چشم و هم چشمی یا هر عامل دیگر) انگیزه تحصیل تا مقطع دکتری را داشته باشند!
3. جناب وزیر! شما نیز احتمالا قبول دارید که افزایش بی رویهی دانشجویان تحصیلات تکمیلی که صد افسوس با کمبود امکانات آزمایشگاهی در دانشگاههای کشور هم توأمان بوده است چه بر سر تحقیق و پژوهش آورده است. پایاننامههای کارشناسی ارشد و دکتری در این سالها بیش از آن که رشد کیفی داشته باشند به لحاظ کمی رشد کردهاند. اساتیدی که با وجود هزار و یک مشکل و نیز با در نظر گرفتن انواع محدودیت ها موضوع پایاننامههای کارشناسی ارشد و دکتری را مشخص مینمودند و قبلا این کار را برای یک، دو، یا حداکثر سه دانشجوی تحصیلات تکمیلی انجام می دادند به ناگاه در این سالها باید برای بیش از دو نفر تنها در مقطع دکتری موضوع پایان نامه مشخص کنند و باید برای تمام این دانشجویان نیز زمان کافی برای مشاوره و راهنمایی داشته باشند. آیا به نظر شما در این شرایط سطح علمی دانشجویان تحصیلات تکمیلی دچار افت شدیدی نخواهد شد؟
در پایان، از شما و همهی مسئولان دولت انتظار داریم که در هنگام اظهارنظرهایی از این دست تنها لحظهای خود را به جای دانشجویانی قرار دهید که پس از سپری کردن سالهای متمادی از عمر خود در پی تحصیل، اکنون در انتظار به ثمر نشستن درخت آرزوهای خود هستند و بالاتر از همه اینکه باید پاسخگوی انتظارات ایجاد شده در خانواده، دوستان و جامعه نیز باشند.
آقا جان البته که معلمی کردن و درس های تکراری رو به خورد بچه ها دادن و پول درآوردن راه حل آسانی است اما به درد آینده این مملکت نمی خورد.
اصلا کی گفته که هر کی دکترا گرفت باید استاد دانشگاه بشه؟ ما رو باش خیال می کردیم هر کی دنبال دکترا می ره لابد عاشق علمه نگو خواب استاد دانشگاه شدن دیده بوده!!
از طلاگشتن پشیمان گشته ایم
مرحمت فرموده ما را مس کنید
آیا دولت مجبورت کرده بود که دکترا بخونی؟؟؟ تو که میدونستی وضعیت چه جوری باید به جای تنبلی و یک روز در هفته وقت تلف کردن تو دانشگاه دنبال یه کار درست حسابی می رفتی. انقدر هم منت سر دولت نزار همین که دولت خرج شهریه دکترا تو داده باید ممنون هم باشی.
از سوی دیگر راه بهتر ان است که برای مدارج بالاتر دانشجو از کشور خارج شده و رنج و سختی ها را تحمیل کند و در دانشگاهی مطرح با امکانات و اساتید مجرب تحصیل کرده و به کشور بازگردد و از اندوخته وی دیگران نیز بهره مند شوند. همان طور که اساتید با سابقه در دانشگاه ها اغلب چنین کسانی هستند. بهتر است راه برای بازگشت چنین دانش آموختگانی باز شود و مزایا و امتیازات خاصی برایشان فراهم گردد.
مطمئن باشد به واسطه ورود فارغ التحصلان داخلی و خالی شدن دانشگاه ها از دانش آموختگان خارج از کشور چرخه علمی کشور وارد دور باطلی خواهد شد. از طرفی نبود افرادی که تجربه و اندوخته جدید و متفاوتی دارند قطعا موجب پایین آمدن شدید کیفیت علمی دانشگاه ها و نهایتا نخبه سوزی خواهد شد.
بعد اگه وقت شد در باره دانشجویان دکتری هم شاید! فکری کردن
این واقعا درسته...پس از دو سال انتظار و گذراندن چند مرحله مصاحبه میگن دوباره از اول...خب اگه دوسال دیگه بمونیم میشه 4 سال و بی خیال بورس...من کشورم رو دوست دارم ولی حیف که موندم، کاش مثل دوستام می رفتم (از تهران)...