متولد 1360 است. اسفند امسال نیز که بگذرد بیش از 30سال از زندگیاش گذشته
است و او بهعنوان یک معلم ورزش در شهر خودشان روزها را به مدرسه و
سالنهای ورزشی میرود و شبها را در خانه کنار پدر یا مادرش یا تنها
سریالهای تلویزیونی تماشا میکند. رویا یک دختر معمولی در میان دیگر زنان و
دختران کشور است و خودش میگوید: «همه آنچه در این سالها در زندگی تجربه
کرده از او یک دهه شصتی ساخت.»
دهه شصتی عنوانی است که با پشتسرگذراندن
دوران نوجوانی این دهه بر سر زبانها افتاد؛ نسلی که موقعش بود، نسل دیگری
را تحویل جامعه ایران دهد اما انگار ترجیح داد این وظیفه را به نسل قبل و
بعد از خود بسپارد. بهطوریکه حتی در پیشبینیهای جمعیتی نیز دست برد و
همهچیز آنگونه که انتظار میرفت، نشد. این دختران آنگونه که انتظار میرفت
هنوز تبدیل به «مادران نمونه آینده» جامعه نشدهاند و همچنان جمعیت زیادی
از آنان مجرد است.
سرشماری سال 90 نشان داد، جمعیت زنان نیمهاول دهه60 در حال حاضر بیشتر از
نیمهدوم آن و همچنین دهه بعد و قبل از خود است. بر اساس این سرشماری
ﻣﻴﺎﻧﮕﻴﻦ ﺳﻨﻲ جمعیت زنان کشور 30 سال است. تیام برخلاف اسمش با چشمان
آبیرنگ و موهای روشنش یکی از متولدین نیمهاول دهه60 است، بیشتر دوران
نوجوانیاش با بیماری مادر و بعد فوت او سپری شد.
او در حال حاضر از ایران
رفته است و مشغول کار در یکی از شهرهای آمریکاست اما گاهی به نظر میرسد
نوعی تنهایی دهه شصتی به سراغش میآید و میگوید: «همه زندگی میخواستم که
بهترین دوست برای دوستانم، بهترین دانشآموز برای مدرسه، بهترین خواهر برای
خواهر و برادرانم و بهترین فرزند برای پدر و مادرم باشم. اما امروز
میبینم که تنها هستم و آنها به بهترین بودن من توجهی نکردند.»
این دختران مهمترین بخش جمعیت کشور را تشکیل میدهند و بر اساس آمارها
جزو 30درصدی جمعیت مجرد زنان کشور هستند و به نظر میرسد کمتر از
کمسنوسالهای خود انگیزهای برای ازدواج دارند. این امر موجب شده تا
جدولهای آماری جمعیت و ازدواج در ایران به شکل دیگری دربیایید. اگرچه از
تعداد ازدواجها در سالهای اخیر کاسته نشده اما آمارها نشان میدهند این
ازدواجها عمدتا مربوط به دختران نیمهدوم دهه60 و بیشتر از آن دهه70 بوده
است.
میانگین سن اولین ازدواج در بین زنان و مردان بر اساس سرشماری سال 90
در بین دختران 23سال و در بین پسران 26سال است و بر این اساس معادلات
ازدواج در این سالها چندان دور از ذهن نیست و تنها در ازدواجهای مربوط به
نیمه نخست دهه60 تفاوتهایی وجود دارد.
بهاره 31ساله است و کلاسهای آموزشی زیبایی و پوست دارد؛ چهارسالی است که
مشغول کار شده و در این سالها برای گذراندن دورههای مختلف دایما در حال
سفر به کشورهای اطراف است که برایش کار و تفریح با هم است. درآمدش خوب است و
این را یکی از دلایلش برای ازدواجنکردن میداند. البته او معیارهای دیگری
هم دارد و معتقد است هنوز فرد تمام و کمالی را پیدا نکرده است. درمورد این
تفاوت میگوید: «فکر میکنم معیارهای نسل ما با نسل جدید برای انتخاب همسر
بسیار متفاوت است. بیشتر میبینم که آنها فقط میخواهند یک پسر پولدار
پیدا شود و ازدواج کنند اما ما به تحصیلات، کار، طرز فکر و رفتار طرف مقابل
هم خیلی اهمیت میدهیم و عمدتا به نظرم خیلی سختگیرتر هستیم یا شدهایم!»
پدرها و مادرهایی که زود پیر شدند
به نظر میرسد دختران متولد 66 به بعد کشور با رسیدن به سن ازدواج، آن را
بهعنوان یکی از معیارهای زندگی خود قرار دادهاند در حالیکه دختران
بزرگتر از آنان هنوز زیر بار این مسوولیت نرفتهاند. نجمه و سمیرا در
کافهای مشغول صحبت در مورد دوران نوجوانی و کودکیشان هستند. هردو با وجود
مجردبودن از شرایط خود چندان نیز ناراضی نیستند و دوستان همسنشان که
ازدواج کردهاند را نیز چندان موفق نمیدانند.
نجمه بیشتر به خانوادهاش
رسیدگی میکند و میگوید: «نمیدانم چرا پدر و مادرهای ما خیلی زودتر از
پدرها و مادرهایشان گرفتار بیماریها شدند. دایما برای درد قلب پدرم یا درد
پای مادرم باید مراقبشان باشم و میبینم که تنها من این شرایط را ندارم؛
بقیه همسنوسالهای من هم همینطورند. خانوادههایمان هم کاملا از ما
انتظار دارند و انگار همه امورشان را به ما سپردهاند.»
سمیرا در جواب نجمه
میگوید: «خب این به خاطر همین است که ما ازدواج نکردهایم و نه آنها کسی
را جز ما دارند و نه ما جز آنها کسی را داریم.» اما نجمه این حرف دوستش را
قبول نمیکند و ادامه میدهد: «آخر مگر ما فرصت ازدواج هم داشتیم؟ حتی به
خودمان هم فکر نمیکنیم چه برسد به کس دیگر، همه فکرمان خانواده و پاسخ
گفتن به آنهاست.» سمیرا نیز به نشانه تایید سری تکان میدهد و زیر لب
میگوید: «نه وقت نکردیم.»
سمانه هنوز از «بله» گفتن دخترخاله متولد 72 خود به پسر همدانشگاهیاش
متعجب است. او که خود متولد 61 است، میگوید البته خیلی از دوستانش هم
ازدواج کردهاند و مخالف ازدواج نیست اما اصرار چندانی هم برای این مساله
ندارد و معتقد است هنوز فرصت هست. یادش میآید در سالهای نوجوانی، همان
سالهای پراسترس و فشار برای گذر از سد کنکور یک روز با کنجکاوی مثل همه
دختران دیگر کلاسشان سعی میکردند به دفتر مدرسه سرک بکشند.
آن روز یکی از
همکلاسیهایی که وسط سال یکباره به عقد پسرداییاش درآمده بود، در اتاق
مدیر سعی میکرد تا برای ادامه تحصیلش در مدرسه اجازه بگیرد: «تازه
میخواستیم ببینیم ابروهایش را که برداشته، چه شکلی شده، با مادرش آمده بود
تا اجازه بگیرد اما مدیر به هیچ عنوان قبول نکرد. معتقد بودند برای دختران
دیگر بدآموزی دارد چنین دختری در مدرسه باشد.»
به گفته خودش آن زمان این
چیزها عیب بوده و مهمترین حسن برای یک دختر گذراندن دانشگاه و داشتن
تحصیلات بود: «ما همیشه به فکر درس خواندن بودیم اصلا خجالت میکشیدیم به
ازدواج فکر کنیم، چقدر غرورداشتیم، پاسخمان در برابر هر درخواست ازدواجی
فقط «نه» بود. تازه سالهای آخر دانشگاه بعضیهایمان دیگر کمکم سروگوششان
میجنبید.»
بر اساس آخرین آمار سازمان ثبت احوال از ازدواج بین گروههای سنی مختلف زن
و مرد که پاییز امسال منتشر شد و گزارش خبرآنلاین، 47درصد از این
ازدواجها مربوط به گروه سنی 25سال به بالاست و 53درصد یعنی بیش از نیمی
از ازدواجها مربوط به دختران کمتر از 24سال با پسران 20 تا 29ساله بوده
است.
«سرمایه من در زندگی تنها یک قلب مهربان است و میدانم باید با آن تا
انتهای زندگیام بروم.» زیباست و هیچچیز نمیتواند موجب انکار این زیبایی
شود، چشمان خندان یک دختر افغان که در میان صورتی شیرین و مشتاقش برای
صحبتکردن قرار گرفته است. سال 1362 و بعد از مهاجرت خانوادهاش به ایران
در کشور متولد شده است. مانند همنسلان خودش است و تقریبا همه دوستانش
ایرانی هستند که از مدرسه و دوران دانشگاه با آنها در رفتوآمد است. در یکی
از مطبهای شهر اهواز کار میکند و کارش مرتبط با رشته تحصیلیاش
رادیولوژی است.
میگوید در سالهای دانشگاه در شهر مشهد به خاطر مشغلههای
فکریاش در مورد خانواده به خواستگارانش جواب رد داده است. با وجود آنکه یک
برادر بزرگتر از خود و دو برادر و یک خواهر کوچکتر از خود دارد اما
بیشتر بار روحی و فکری خانواده را خودش به دوش میکشد: «نمیدانم در چه
فکرهایی بودم، اصلا اسم خواستگاری که میآمد میگفتم پس پدر و مادرم چه
کار کنند. الان هم میگویم هرچه خدا بخواهد.»
آموزش ترحم و دلسوزی
اگرچه بسیاری از این دختران همه متعلق به یکدهه هستند اما آمارها نشان از
آن دارد که میان رفتارها و اعتقادات دختران نیمهاول دهه60 با نیمهدوم آن
تفاوت بسیاری وجود دارد. شاید از جنگ چیزی جز صداهای مبهم و خاطرات
پراکنده بهیاد ندارند اما دوران کودکی و مدرسهشان دقیقا همزمان با دوران
جنگ و بعد از جنگ بود. وسایل و امکانات این دوره محدود بود.
فاطمه متولد 65
و از یک خانواده مذهبی است و به یاد دارد: «هر وقت مدادرنگی یا دفتر نو
برایم میخریدند ناراحت بودم، دایما فکر میکردم باید یاد بچههای فلسطینی
باشم که در جنگ هستند و الان از این مداد رنگیها ندارند. گاهی خودم هم
فکرهایم را باور نمیکنم ولی در آن زمان اینگونه بود دیگر.» گذران زندگی با
کوپنهای خرید دولتی، دفترهای یکشکل با عکس یک گل مشکی روی جلد،
کارتونهایی که همه از دلسوزی، از دست دادن پدر و مادر و تنهایی سخن میگفت
بخشی از خاطرات کودکی دختران و پسران این دهه است.
شیدا در شبکه اجتماعی
خودش مینویسد: «والدین شما هم بعد از خوردن یک غذای خوشمزه وگرانقیمت سعی
میکنند خاطرات فقر و نداری دوران بچگی خود را به یادتان بیاورند.» او نیز
معتقد است: «دهه60، چه دختر چه پسر، همه زندگیشان شاید چندان سخت نبوده
اما ویژگیهای خاص خود را داشت.» آنها در هر دوره یا چندسال، شرایط بسیار
متفاوتی را در جامعه تجربه کردهاند. تمامشدن جنگ و در عوض رشد پلهپله
اقتصادی کشور، نوعی شور و هیجان در دوران اصلاحات، در دوران نوجوانی و کمی
در دوران جوانی و دانشگاه، تحصیل برای بهتربودن، مفیدبودن، کارکردن برای
متکینبودن به خانواده و بعد سقوط پلهپله اقتصادی، فرهنگی و... یا حتی
بازنشستگی و خستگی پدرها و مادرها که رنگ دیگری میگرفت.
و.. القصه ,٨٢ بچه الان ٢٣ سالش شده. آخرليسانس گرفتنش , دو واحد درسى هـم تنظيم خانواده داشتن
( يك فرزندكافيه ! ميشه بهـش رسيدگى كرد : _)
( ? چشم, ديگه بچه دارنميشيم اصلا كو ازدواج :_ )
بچه هـاى متولد٥٩ به بعد, ١٣٨٣پسركه بيكاره ونميتونه خواستگارى بره ودخترى كه خواستگارنداره. هـردو ميرن فوق ليسانس بگيرن. ١٣٨٦/٨٧ دختر ياپسر ٧/٢٨ ٢سالش شده . ٩٠ درصد بيكارن .ديگه وقت ازدواجشون شدچكاركنن نميتونن!!
سال ١٣٩٠تا١٣٩٢ ومعلوم نيست تا كى, انفجارتورم
م (_: بچه دارشويد! بچه اى يك ميليون ميديم!!جمعيت كشور درحال پيرشدن است وتاچندسال آينده نيروى كارى نداريم)
يعنى خداوكيلى چندسال آينده برا بچه هـايى كه الان بدنيا بيان كاردارين? يا بازم خخخخخخ. ):_
بعضيهـا الان رفتن دكترا بگيرن. بعضى ازدواج كردن اما هـنوزكه هـنوزه نخواستن بچه داربشن. بعضيهـام طلاق , گرفتن. اما گروه چهـارم بيكارِبى هـمسرِ خانواده تشكيل نداده وتحصيلكرده ودرب وداغون. الان٣٣/٣٤ ساله شونه . دخترياپسراگربگن دوست ندارن ازدواج كنن ازروى غرورشونه چون موقعيتش براشون پيش نيومده كسانى كه ميتونن وتن به ازدواج نميدن تعدادشون كمه.
بچه هـاى اين سى وچند ساله ژن شانس ندارن ! اينا هـمش حرفه
چی می گویید ؟؟؟
دوره ما دوره عجیبی بود ! نه خودمون تونستیم کار متناسب با تحصیلاتمون و حداقل یه کار با حقوق مناسب پیدا کنیم نه مادر و پدرمون تونستن واسه آینده مون کاری کنن ! 8 سال بدبختی و ناامیدی و وضع بد اقتصادی دقیقا مصادف شد با سالهای اوچ جوانی یه دهه شصتی نیمه اولی . سالهایی که باید بارش رو برای یه زندگی متعادل و مطمئن می بست ... ما دهه شصتی های نیمه اولی سوختیم .... خوب و بدمون با هم سوختیم ... بیگناه ... این مطلبو که خوندم واقعا داغ دلم تازه شد ...
من یه پسر متولد 64 هستم و دقیقا با اکثر مشکلاتی که در مطلبتون اشاره فرمودین درگیرم بیماری پدر و مادر (درد دائم پا )، کمک مالی به اونها و ...
واقعا با اینکه نظر خیلی مثبتی به ازدواج دارم اما به طور کامل این فکر رو ذهنم بیرون کردم و دیگه باورم شده که زندگی تو تنهایی هم ممکنه اگرچه حتی سخت باشه.
فیلم دیدن و رستوران و کافی شاپ رفتن و با ماشین تو خیابون گشتن اینم زندگی من و حداقل ده نفر دیگه از دوستان نزدیکم
چون کلی آرزو ی به دل مونده با خودشون به گور میبرن
منم متولد دهه شصتم خب که چی
یعنی همه خوشبختن ما بدبختیم
همه چی بستگی به دید خود ادم داره
حالا هی بگید سوختیم ... کسی که اخرش ضرر میکنه خودتونید
ادمای افسرده ای که از کاه کوه میسازن ... بلد نیستن چجوری میشه با کوچیکترین اتفاقاتم شادی بود
من چندين دختر دهه شصتي تو فاميلمون مجرد داريم و تنها دليلش غرور و مسخره كردن خواستگارها به بهانه هاي واهي مي باشد.
صرف داشتن يه ليسانس نميدوني چه فيس و افاده هايي دارند و تمام خواستگارها را مورد تمسخر و حتي اهانت قرار ميدادند.
قبلی ها هم که مادر شدن الان دارن طلاق میگیرن !
هر زن ایرانی باید بطور متوسط 6 فرزند داشته باشد!
اعتبار برنامه های تنظیم خانواده، صفر شد!
خیلی باحالیم!!!!
36 ساله مجرد اسقاطی
فقط تو رو خدا قانونی تصویب کنید که به دخترانی که نمی توانند ازدواج کنند بچه بدهند.
سختی و مشکلاتمون زیاد بود. من فکر می کنم باید مراقب دیگران باشم. دوست دارم پدر و مادرم را کمکشون کنم. حس دل سوزی عجیبی دارم
و جز رنج چیزی ندیدم.
اما روحیه قوی و صبر زیاد دارم.
حالا که اصرار میکنی میگم
90
هووووووورا
اما یه نکاتی رو بنظرم خوب یادآوری کرده بود...
نمونش: چرا وقتی ما خودمون هنوز در حد ابتدایی وضع مملکتمون خوب نشده جوری تبلیغات کنیم که روحیه بچه دبستانی رو هم ضعیف کنیم که مثلاً این دفتر نو که بهت دادیم فلانی نداره ها..! حواست باشه...
اما من با این مخالفم که بزرگتر ها حواسشون به فقرا و ندار های کشور خودمون و حتی سایر مردم جهان نباشه... بزرگتر ها باید حواسشون باشه... نه کودکی که دل نازکه با این بحثا روحیه اش رو ضعیف کنیم...
الان هفته ای ۲۰ ساعت حق التدریس میرم تو دانشگاه درس میدم ساعتی ۷۰۰۰ تومن
از مالیات و بیمه هم بگذریم و اینکه حقوق حق التدیس رو ماهانه نمیدن هم بگذریم
جامعه ما انتطار داره شما با حقوق ۵۶۰.۰۰۰ تومن خوش و شاد باشی و ساده ازدواج کنی و ۳ تا هم بچه بیاری
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!۱۱
از این به بعد هم دختران کمتر ازدواج خواهند کرد، چرا که الان دیگر جوانان توانایی ازدواج ندارند.
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حایل/
کجا دانند حال ما سبک بالان ساحلها.
برو تو بانک بپرس برا گرفتن 3 میلیون تومان وام ازدواج چقد باید صبر کنی!!بهت قول حداقل دوسال رو شاخته البته بعدش حتماگ باید اعتباری باشه واله شرمنده!!!!!!!!!!!!
وقتی کار تو این مملکت پیدا نمیشه چه انتظاری داری با هوا که نمیشه زندگی تشکیل داد!!
اونی که کار هم داره لنگ دوزار دوزار هست که زندگیش بچرخه !!
اما خودشون به گناه بزرگ سقط جنين مرتكب شدهاند.
شما مراقب گناههای خودت باش تا شمارش گناه دیگران
طفلی بتول خانم. مثل ثریا و افسانه و مریم 30-31 سال دارن. بهتره سرمونو بکوبیم به هم. ما درد مشترکیم...
درد هممون مشترکه
معیار برای این دهه وقتی 21 رو رد کرد شد ازدواج و کنکور و درس و هی درس بخون بعد درس تموم شد خواستی بری دنبال کار که ازدواج کنی مثلا نه کار پیدا شد نه دختری که با یه آس و پاس ازدواج کنه!!
ای کاش تو سن پائین میرفتیم جای درس مکانیکی بنایی چیزی میشدیم!
نمونه ؟ خود من !
همه فن حریف، مهربان، وفادار، متعهد با رفتار های زنانه و ...
دقیقا بر عکس دخترای هم سن و سال خودم که اکثرا هنوز بچن و به بلوغ ذهنی نرسیدن (پسرا هم همینطور). نه وفادارن، نه متعهدن، نه هیچ کاری بلدن. واقعا هیچ فرقی با یه بچه 7 ساله ندارن. انگار اصلا رشد نکردن. اکثرا هم رفتار های پسرونه دارن که مطمئنا هیچ پسری دوست نداره زن اینجوری داشته باشه.
من فکر میکنم برای انتخاب همسر به مشکل بخورم.
واقعا برای خودم متاسفم.
همینطور، موافق با کامنت 8:29، متولدین دهه 60، متعهد ترین و کارامد ترین نسل این کشور هست و از دست دادن این سرمایه تاوان سنگینی برای این کشور خواهد داشت.
من از روزی میترسم که امور به دست دهه هفتادی ها بیفته.
+ وایسا دنیا من میخوام پیاده شم
- همینجا...؟+
بله لطفا! چند میشه؟
- کجا سوار شدی؟
+ دهه شصت بود...
- برو داداش... صلوات بفرست...
حق با شماست.
بنده متولد سال شصتم، دانشجوی ترم آخر دکترا،
از نسل تجرد، بیکاری و رهاشدن؛
نسلی که با وجود نقشش در تحولات اجتماعی و پیشرفت جامعه اما معلول ناکارآمدی مدیران اجرایی است. به نظرم امید به زندگی در میان این نسل بسیار پایین آمده
شماها که اصلن سختی نکشیدین
پسران دهه شصت اگر هم مجرد هستند مشخصه که اختیاری بوده.اصلا یکی از عوامل مجرد ماندن دختران دهه شصت همینه که پسران دهه شصتی به سمت دختران دهه هفتادی و بالاتر می روندتا چند سال آینده یک پسر 67 راحت می تونه یک دختر 82 رو بگیره...ولی یک دختر شصت و هفتی چی؟!
همنطور که برای قرن میلادی هم مثلا به سالهای 1900 تا1999 میگن قرن بیستم
ولی مثلا به سالهای 1990 تا 1999 میگن دهه نود میلادی
در حالیکه کمترین فشار زندگی رویه همین نسل بوده و نسبت به دیگر نسلها از امکانات و شرایط بهتری برخوردار بودند.
پسری که کار نداشته باشه زیاد سعی نمی کنه ازدواج کنه! پس عملاً دختری هم نمی تونه ازدواج کنه درسته؟!
بله اگر کار استخدامی فراوان بود دشواری نبود!
و البته البته بدبختی شون مثل همه مردم دوره احمدی نژاد بود.
و به جوانان دوره ی خاتمی غبطه میخورم
دهه هفتاد هم که ما شصتیا رو دیدن فهمیدن درس خوندن هیچی توش نیست جز بیکاری..
مشکلات بیشتری داشتیم ولی روحیه تحمل بالاتری داریم
دهه 60 ها راحت طلبن
بعنوان یه متولد61 با فوق لیسانس شیمی الان فقط فقط فقط به کانادا فکر میکنم چون واقعا بریدم
خوش به حالت باز به کانادا فکر میکنی ! من دارم به حقوقم فکر میکنم که تا آخر ماه نمی کشه ! خرج رفت و آمد ! کمک خرجی خونه ! و هزار و یک چیز دیگه ... دیگه کی دل و دماغ ازدواج داره وقتی نه پول واسه جهیزیه دارم نه حوصله یه آدم دیگه ... یه دهه شصتی نیمه اولی که از زندگی سیره ...
خلاصه بدبخت ترین قشر جامعه همین 60 هست
دارم دعا میکنم که معضل آلودگی هوا دیگه به غم و غصه های ما اضافه نشه!