ميخواهند مثل يك خاطره كمرنگتر و كمرنگتر شود تا شايد فراموشش كنند. فراموش كنند كه هشت سال پيش از مردي حمايت كردند و او بعد از راحت شدن خيالش از رسيدن رياستجمهوري راهش را از آنها جدا كرد. فراموش كنند كه هشت سال در برابر قانونگريزيهايش همراه با سكوت از او حمايت هم كردند. ميخواهند فراموشي بگيرند از درآمد 850ميلياردي نفت هشت سال اخير كه معلوم نشد به كجا رفت؟ فراموشيگرفتگان اين روزها اصولگرايان هستند و سوژه فراموشيشان «محمود احمدينژاد».
دعاي شب و روز اكثرشان شده بود پايان دوره رياستجمهوري مردي كه برايش سينه چاك ميكردند و حالا نيز به جنبه جديدي از فراموشي دچار شدهاند. اصولگراياني كه رفتارهاي احمدينژاد آنها را به چندين شقه تقسيم كرده بود حالا به انحاي مختلف در تلاشند تا مردي را كه در حقشان جفا كرد فراموش كنند.
بهترين راهحل هم اين است كه حواس همگي را به رفتارهاي دولت جديد معطوف كنند. تا شايد مردم هم فراموش كنند كه هشت سال رياستجمهوري محمود احمدينژاد براي آنها چه رهاوردهاي جبرانناپذيري داشته است. مردمي كه جريان اصولگرايي را مستحق تنها چهار ميليون راي دانستند و به اعتدال روي آوردند. اما چه شد كه احمدينژاد كه روزي يادآور شهيد رجايي براي اصولگرايان بود به فردي فراموش شده از سوي اصولگرايان تبديل شد؟
جرياني كه اصولگرايان آن را انحرافي ميناميدند بدون شك اصليترين نقش را در گسستن پيوند اصولگرايان با محمود احمدينژاد داشت. هر چقدر كه دولت نهم مطابق ميل و سليقه اصولگرايان جلو رفته بود حالا دولت دهم از همان روزهاي ابتدايي با سليقه اصولگرايان ناجور بود.
انتخاب اسفنديار رحيم مشايي كه برخي او را ليدر جريان انحرافي مينامند به عنوان معاون اول دولت دهم شيريني پيروزي انتخابات رياستجمهوري را در ميان اصولگرايان تبديل به تاسف كرد. كار به نامه مقام معظم رهبري رسيد و در نهايت اسفنديار رحيممشايي از اين پست كنار گذاشته شد.
اما اين پايان ماجرا نبود. رفتارهاي مشايي و اطرافيانش در دولت خاطر اصولگرايان را متكدر كرده بود. هرچند كه تلاش ميكردند نشان دهند انتقادي به دولت احمدينژاد ندارند اما در گوشه و كنار از اظهارات احمدينژاد و رفتارهايش ابراز ناخشنودي ميكردند. مواضع گاه و بيگاه محمود احمدينژاد در اين مورد كه او اصولگرا نيست و به هيچ حزبي تعلق خاطر ندارد نيز درد ديگري بر دردهاي اصولگرايان بود.
بهار سال 90 را شايد بايد به نوعي فرا رسيدن تاريخ انقضاي روابط اصولگرايان و محمود احمدينژاد دانست. بهاري كه با خانهنشيني 11روزه محمود احمدينژاد براي جريان اصولگرايي تبديل به خزان شد. خانهنشيني كه بالاخره با رفت و آمدها و وساطتهاي مكرر پايان يافت اما به نوعي اصولگرايان را وارد مسير جديتري كرد.
اصولگرايان مجلس هم حالا در مقابل دولتي قرار داشتند كه حمايتهاي شش سال گذشتهشان جايي براي انتقاد از قانونگريزيها نميگذاشت. معتقد بودند كه بايد اجازه داد عمر دولت به صورت عادي به پايان برسد. نكتهيي كه نشان ميداد احتمال دارد عصبانيت اصولگرايان از احمدينژاد كار را به جاهاي باريكتر برساند.
انتخابات مجلس نهم فرا رسيد و آن دسته از اصولگراياني كه تا ديروز يار غار احمدينژاد بودند با توجه به خانهنشيني 11 روزه وي و تحركات بيش از اندازه جريان انحرافي چاره را در عبور از احمدينژاد دانستند.
جبهه پايداري هرچند كه در ظاهر از منتقدان احمدينژاد بود اما در باطن همان سبك و سياق گذشته را درباره وي به كار ميبست و در مجلس براي حمايت از او فرش قرمز پهن ميكردند. با روي كار آمدن حسن روحاني و مشخص شدن مشكلات به بار آمده از هشت سال گذشته حالا اصولگرايان از هر دو طرف با مشكل مواجه بودند.
احمدينژاد آن فردي كه فكر ميكردند نبود و آنها با حمايتهاي بيچون و چرايشان از او متهم رديف دوم مشكلات به بار آمده دوران رياستجمهوري احمدينژاد بودند. اما اصولگرايان راه جديدي را در پيش گرفتند تا با ايرادهاي ريز و درشت به دولت يازدهم و اقداماتش فضا را از محمود احمدينژاد برگرداندند. انتقادهايشان را يك روز هم معطل نگه نميدارند تا مبادا كسي يادش بيايد كه مقصر اصلي به بار آمدن اين مشكلات چه فرد يا چه افرادي هستند؟ پروژهيي كه همگي آن را يك پروژه از پيش شكست خورده ميدانند.
اصولگرايان با پيشبيني انتخابات مجلس دهم و ترس از شكستي كه ممكن است به علت رويگرداني مردم از حمايتهاي آنان از محمود احمدينژاد باشد دست به كار شدهاند و از هر راهي براي نشان دادن اينكه با احمدينژاد ديگر ارتباطي ندارند و او ديگر از آنها نيست استفاده ميكنند. حالا آنچه كه تعيينكننده است نتيجه انتخابات مجلس دهم است تا مشخص شود آيا مردم اصولگرايان را مقصر ميدانند يا خير؟
البته كساني كه اين كارها رو ميكردن زرنگهاش بودند. ميدونستند دست احمدينژاد براي هر كاري بازه و از تملق و چاپلوسي هم خوشش مياد. بهش حال دادند و تا ميتونستند به حساب ملت ازش امتياز گرفتند.
وگرنه خودشون هم ميدونستند كه احمدينژاد از يك آدم معمولي هم معموليتره.
واقعا چه جوابی دارند اونهایی که بی حد و حساب حمایت کردن ازش؟؟؟
جواب خدارو چی میخوان بدن؟؟؟
انجانب بعنوان یک شهروند از حق قانونی خود استفاده می کنم و از شما می خواهم که گزارش دقیق درآمدهای بدست آمده در طول دوره دولت های نهم و مردم را ارایه کنید. در غیر اینصورت از حق قانونی خود استفاده و از شما به خداوند متعال شکایت خواهم کرد.
خجالت نمیکشن ترسوها
اگر به تاریخ صدسالۀ ایران نگاه کنیم میبینیم کسانی همواره سعی میکردند دانش و آگاهی مردم را در سطح پایینی نگاه دارند تا مردم از خیانتها و سوء استفاده های آنها از سیاست بویی نبرند!
این فریبکارها از هر وسیله ای برای انحراف افکار عمومی از سیاست واقعی استفاده میکردند؛ یک روز با گسترش فساد و فحشاء، یک روز با گسترش اعتیاد، یک روز با سپر کردن دین و دیانت، یک روز با ایجاد توهّم توطئه و ...
مردم باید هوشیار باشن و جو گیر نشن
روحانی خدمت بزرگی کرده و فداکاری کرده
جنگ روانی بیش نیست نگران نباشید و گول نخورید
ولی متأسفانه سطح درک سیاسی عامۀ مردم ما پایین است و این باعث میشود گروه هایی مثل جبهۀ پایداری و ... از همین موضوع سوء استفاده کرده، با فریب افکار عمومی به مجلس بیایند و همانطور که در مقالۀ بالا گفته شد زمینه را برای روی کار آمدن فکر خوشان هموارکنند!