در اين گزارش جاي شما خالي است. واقعا امكانپذير نبود. ميدانيد؟ تصور
كنيد كه ميآمدم و بعد از گفتن موضوع گزارش از شما ميپرسيدم كه «آيا تا به
حال براي اورژانس، آتشنشاني يا پليس مزاحمت تلفني ايجاد كردهايد؟»
همين الان هم ميتوانم چهره شما را مجسم كنم. ابروها، مورب و در جهت عكس
يكديگر قرار ميگرفت، چشم هايتان ريزتر از حد معمول ميشد و با نگاهي كه
گويي به يك مجنون تازه رها شده از دارالمجانين نگاه ميكنيد در پي پرسش
نامربوطي كه از شما پرسيده شده، كمي هم حالت عجله داشتن به دستها و
بدنتان ميداديد و ميگفتيد «اين سوال است كه ميپرسيد؟ يعني من آنقدر آدم
بيشخصيتي هستم؟» و من را با جوابي كه از همين تظاهر شما به تمدن شخصيت و
مدرنيته گرفته بودم جا ميگذاشتيد.
مطمئن باشيد، تمام آن 20 ميليون نفري كه
حداقل در 8 سال گذشته به شمارههاي 8 خطه و 10 خطه و 20 خطه آتشنشاني و
اورژانس و پليس 110 تلفن كرده و توي گوشي تلفن فوت كردهاند، فحش دادهاند،
خود را مضطرب نشان داده و درخواست امداد كردهاند و بعد از رسيدن ماموران
امدادي به نشاني اعلام شده، برايشان دست تكان داده و خنديدهاند هم ، مثل
شما هستند. مثل شما ميخوابند و نفس ميكشند و غذا ميخورند و كار ميكنند.
اتفاقا آنها هم خودشان را خيلي آدمهاي با شخصيتي ميدانند. بين شان هم
ميشود از همه نوع قشري سراغ گرفت.
اين وسط چيزي ميماند كه نگفته باشيم؟ سال 90، گزارش يكي از نشريات اعلام
ميكرد كه هر ماموريت آتشنشاني حدود 4ميليون و 600هزار تومان هزينه ايجاد
ميكند. با فرض ثابت ماندن اين رقم بعد از دو سال و اندي، ميتوان گفت كه
هر مزاحمت تلفني براي يك نهاد امداد رسان مانند آتشنشاني، اگر منجر به
عمليات شود، رقمي حدود چهار الي پنج ميليون تومان از بابت هزينه صرف شده
براي اعزام خودرو، نيروي انساني، سوخت و زمان صرف شده در مسير آمد و رفت را
هدر داده است. نكته مهم اينجاست. اگر تا به حال هم نميدانستيد بدانيد كه
پولي كه از جيب اورژانس و پليس 110 و آتشنشاني در پي مزاحمتهاي تلفني
شهرونداني همچون شما ميرود در واقع از اين جيب به آن جيب رفتن است و در
واقع شما كه براي اين نهادهاي امدادي مزاحمت تلفني ايجاد كردهايد، پولي از
جيب تان پرداختهايد و متضرر هم شدهايد. چرا لبخندتان خشكيد؟
حق
داريد. من هم باشم و بدانم كه بودجه عمومي كشور كه رديف بودجه نهادهاي
دولتي و عمومي هم از همان محل تامين ميشود، همان اسكناسهايي است كه از
جيب من به خزانه ميرود و در واقع، من شهروند هستم كه هزينه فعاليت نهادهاي
عمومي و دولتي را تامين ميكنم، لبخندم يخ ميزند. چون، وقتي به اورژانس
تلفن ميكنم و به عمد نشاني اشتباه از يك حادثه غير واقعي ميدهم، در واقع
خودم با دست خودم به جيب خودم ضرر زدهام. حالا دوست داريد، باز هم به
اورژانس و آتشنشاني و پليس 110 تلفن كنيد و توي گوشي تلفن فوت كنيد و جيغ
بزنيد و نعره بكشيد. جيب خودتان است. جيب من كه نيست .
20 ميليون بار جيغ
فقط در فاصله سالهاي 84 تا 92 بيش از20 ميليون بار براي اورژانس و
آتشنشاني و پليس 110 كشور مزاحمت تلفني ايجاد شده است. البته كه تماسها
با پليس 110 در اين بين بسيار بسيار كمتر از بقيه مزاحمتها بوده و دليلش
هم واضح است. كدام آدم عاقلي را ديدهايد كه در خيابان از خودروي پليس سبقت
بگيرد؟ حالا همين مساله را به تعداد مزاحمتهاي تلفني براي پليس 110 هم
تسري دهيد. بيشترين كشفيات مزاحمتهاي تلفني هم البته مربوط به همين
دردسرسازيها براي پليس 110 بوده است. پليس اصلا با كسي شوخي ندارد و چندان
هم از شوخيهاي لوس و بيمزهيي مثل مزاحمت تلفني خوشش نميآيد. شأن پليس
ايجاب ميكند كه شوخيها در سطوح بسيار بالاتري باشد. مثل دزديهاي
ميلياردي.
اما بيش از همه در اين ميان، اپراتورهاي اورژانس و آتشنشاني بازندهاند.
كاهش سطح شنوايي اپراتورها حداقل ضرري است كه از اين اقدام بيمزه شهروندان
نصيب نهادهاي امدادي ميشود. كاري كه نهتنها خندهدار نيست بلكه در وهله
اول آدم تعجب ميكند كه كدام آدم كودن و عقب ماندهيي ممكن است مزاحمت
تلفني را يك نوع تفريح بداند. يادتان هست كه قديم ترها وقتي با يك عمل لوس و
بيمزه يك نفر مواجه ميشديم كه خودش فكر ميكرد خيلي شاهكار كرده و نبوغش
را در حد بهره هوشي ساكنان مريخ تصور ميكرد لب و چشم هايمان به گونهيي
از فرم خارج ميشد و ميگفتيم «يخ نكني».
حالا اين آدمها كه البته مانند ريشههاي جلبك و پيچك قابل نمو هستند و به
دوران امروز هم راه پيدا كردهاند دو گروه هستند: آنها كه احتمالا خانواده
بسامان و پدر و مادر درست و حسابي نداشتهاند كه مفهوم واقعي تفريح را
بهشان ياد بدهند و هميشه از تفريح واقعي محروم ماندهاند چون كسي تحويلشان
نميگرفته كه آنها را در تفريح واقعي شريك كند. گروه دوم هم آنهايي كه
بايد در رديف بيماران رواني مزمن و البته خطرناك قرار بگيرند. شما متعلق به
كدام گروه هستيد؟
مردم عاشق اپراتورهاي ما هستند
آرزو دهقاني؛ مدير روابط عمومي اورژانس كشور در گفتوگو با «اعتماد» علاوه
بر آنكه ميگويد بيش از 40 درصد تماسهاي كل كشور با پايگاههاي اورژانس،
مزاحمت تلفني است، درباره نوع مزاحمتهايي كه براي اورژانس ايجاد ميشود،
ميگويد:«يا پاي تلفن سكوت ميكنند يا در گوشي تلفن جيغ ميزنند.
اپراتورهاي ما نخستين چيزي كه ميشنوند يك جيغ بلند است. به همين دليل سطح
شنوايي اپراتورهايمان كاهش يافته. 95 درصد اپراتورهاي تلفن ما خانم هستند و
متاسفانه يكي از مزاحمتها براي آنها مزاحمتهاي خاصي است كه ميدانيد
منظورم چيست. در بعضي موارد هم مزاحمان فحاشي ميكنند و آمبولانس ميخواهند
بدون آنكه نشاني بدهند و گوشي تلفن را هم قطع ميكنند. ما در تمام اين
موارد مجبوريم فقط خونسرد باشيم. اما بدترين موارد مزاحمت اين است كه تماس
ميگيرند و اعلام تصادف ميكنند و آمبولانس هم همراه با كادر فني و متخصص
اعزام ميشود و در اين ترافيك و بعد از نيم ساعت به محل ميرسد و ميبيند
كه تصادفي در كار نبوده.
در همين زماني كه آمبولانس ما سرگردان يك نشاني اشتباه و گرفتار يك مزاحمت
بوده، يك امدادخواه واقعي؛ فردي كه دچار ايست قلبي شده يا نيازمند اعزام
براي زايمان است منتظر امدادگران اورژانس است و زمان طلايي او هم به سرعت
در حال اتمام. اين ماموريت كاذب براي امدادگران اورژانس خستگي ايجاد
ميكند. علاوه بر آنكه در تهران مسافتها طولانيتر است و هزينه ماموريتها
هم از ساير شهرها بيشتر است. »
مردم ايران شاهكارند
مردم ايران شاهكارند. باور نداريد؟ بابت همين مزاحمتهاي تلفني كه براي
آتشنشاني و اورژانس و پليس 110 ايجاد شده، بهطور ميانگين و با يك محاسبه
نه چندان واقعي (چون جرات نميكردم براي محاسبه زمان به هر كدام از اين
نهادها تلفن بزنم و ثانيه شمار ساعتم را كنترل كنم كه ببينم چقدر طول
ميكشد) از زمان گرفتن شماره تلفن تا پاسخ دادن اپراتور و تاييد براي اعزام
و قطع كردن گوشي تلفن، حدود 5 دقيقه وقت تلف ميشود. يعني اين 20 ميليون
بار مزاحمت تلفني، حداقل در 8 سال گذشته، هر بار حدود 5 دقيقه از وقت مزاحم
شوندگان و در كل، 100 ميليون دقيقه و معادل 31 سال از وقت و عمر يك شهروند
ايراني را تلف كرده است. يك سوال از دوستان و آشنايانتان كه در انگليس و
امريكا و فرانسه و ژاپن و هزار نقطه خوش آب و هواي جهان ساكن هستند بپرسيد.
كجاي دنيا ميتوانند سراغ چنين آدمهايي را بگيرند كه ارزش وقت شان از
ارزش آن ارزني كه بايد كنار پياده روي خيابان براي كبوتر و گنجشك ريخت كمتر
باشد؟
قانون هم از نفس افتاده است
در واقع، اول از همه، قانونگذار از نفس افتاده چون فهميده كه نميتواند با
اين حجم قانون شكني رقابت كند. يك مسابقه بيپايان كه مسلما قانونگذار
برنده آن نيست. قانون هم از نفس افتاده چون در اين سالها حتي يك نفر هم
پيدا نشده كه به اين ورقها سري بزند و ببيند چه خبر است. فقط همان
دانشجويان حقوق كه اگر نبود ميل درآوردن پول، مطمئن باشيد كه آنها هم
هيچگاه رغبت خواندن صدها هزار صفحه قانون و مفاد حقوقي را به خودشان
نميدادند. اما بد نيست ياد بگيريد كه طبق همين قوانين نوشته شده، ايجاد
مزاحمت تلفني، يك جرم عمدي آگاهانه است و به محض كشف، مزاحم با مسووليت
كيفري روبهرو خواهد شد. در متن ماده 641 قانون مجازات اسلامي آمده است:
«هر گاه كسي به وسيله تلفن يا دستگاههاي مخابراتي ديگر براي اشخاص ايجاد
مزاحمت نمايد علاوه بر اجراي مقررات خاص شركت مخابرات، مرتكب به حبس از يك
تا شش ماه محكوم خواهد شد. »
در اصلاحيه سال 1366 ماده واحده تبصره 2 ماده 14 قانون تاسيس شركت مخابرات
ايران مصوب 1350 آمده است: «هر كس وسيله مخابراتي در اختيار خود را، وسيله
مزاحمت ديگري قرار دهد، يا با عمد و سوء نيت ارتباط ديگري را مختل كند،
براي بار اولپس از كشف، ارتباط تلفني او به مدت يك هفته همراه با اخطار
كتبي قطع و تجديد ارتباط مستلزم پرداخت هزينههاي مربوطه خواهد بود. براي
بار دومپس از كشف، ارتباط تلفني او به مدت سه ماه همراه با اخطار كتبي قطع
و تجديد ارتباط مستلزم تقاضاي مشترك و پرداخت هزينههاي مربوطه خواهدبود.
و براي بار سوم، شركت ارتباط تلفني وي را بطور دايم قطع و اقدام به
جمعآوري منصوبات تلفن نموده و وديعه مربوط به مشترك را پس از تسويهحساب
مسترد خواهد كرد. »
جالب كه مزاحمت تلفني در حقوق كيفري يك فعل عمدي آگاهانه است كه قابل گذشت
هم نيست علاوه بر آنكه در مواردي هم كه مزاحمت تلفني آراسته به زينت فحاشي و
استفاده از الفاظ ركيك بوده باشد، جرم متشاكي در دادگاههاي عمومي مورد
رسيدگي قرار خواهد گرفت و صدور حكم جلب براي مزاحمان تلفني كه البته
شناسايي آنها از سوي مخابرات كار آساني هم هست نشان ميدهد كه اين لوسترين
شوخي مردم ايران اتفاقا از طرف قانونگذار خيلي هم جدي گرفته شده و
قانونگذار اصلا فرصتي براي لبخند زدن به اين ديوانه بازيهـا وتجاهر به
بامزه بودنها ندارد.
حالا اگر برايتان جالب است كه در فهرست تجربيات زندگي تان، زندگي در زندان
را هم اضافه كنيد، ميتوانيد همچنان به تلفن زدن به آتشنشاني و اورژانس و
(اگر جرات داريد) پليس 110 و حتي دفتر رياستجمهوري و مجمع تشخيص مصلحت
نظام و مجلس و شوراي شهر و (... .) ادامه دهيد و بامزه بازي در بياوريد تا
بعد از مدت كوتاهي در ميان دوستان و آشنايانتان به چهره مشهور و قابل
تعظيمي تبديل شويد.
راشها گير كرده
شايد بايد فيلم را كمي به عقب برگردانيم. علي نجفي توانا؛ حقوقدان و جرم
شناس در توضيح علت ايجاد مزاحمتهاي تلفني براي نهادهاي امدادي به «اعتماد»
ميگويد: «رفتار انسان نتيجه اثرات نظام تربيتي گذشته و شرايط فعلي وي از
بعد اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي است. بعضي رفتارها مانند علايق و
سلايق و برخي بيماريها مثل وسواس، معمولا ريشه در ضمير ناخودآگاه دارد و
برخي ديگر نتيجه سيستم آموزشي، خانوادگي و اجتماعي است.
اندكي توجه به
شرايط فعلي، به ويژه در بخشهايي مانند ترافيك و استفاده از وسايل حمل و
نقل عمومي كه حضور مردم بايد در چارچوب قوانين تجلي پيدا كند و همچنين در
روابط تجاري و خانوادگي كه لزوم مشاركت طرفين و ضرورت رعايت نظام و ضوابط
براي به هدف رساندن روابط مطرح است متاسفانه با پديده نظم گريزي مواجهيم.
پديده نظم گريزي از نظر آسيبشناسي ثمره چند پارامتر متفاوت اما متحد است.
يكي از مهمترين مشكلات جامعه ما مسائل اقتصادي است كه تعادل رفتاري افراد
را بر هم ميزند و تفاوتي نميكند كه مساله اقتصادي ناشي از فقر باشد يا
ثروت.
فقر ناشي از عدم تعادل شرايط اجتماعي و اقتصادي و ثروت اندوخته ناشي
از روابط ناسالم، هر دو مخربند. دومين عامل متاسفانه ناشي از الگوهاي
رفتاري برخي از مديران كشور در سالهاي گذشته است كه ضرورت احترام به قانون
در ساختار مديريتي كشور تضعيف شده و مورد بيمهري قرار گرفته است. به
عبارت ديگر برخي مسائل مانند فساد مديريتي، استفاده از روابط به جاي ضوابط،
استفاده از افراد به صرف روابط جناحي، گروهي و خويشاوندي در سمتهاي
مختلف، گذر از قانون و قانونشكني، سوءاستفاده از اموال دولتي و بيتوجهي
به سرنوشت مردم بسترساز چالشهاي رفتاري در كشور شده به گونهيي كه
قانونشكني، قباحت اجتماعي و حتي اخلاقي و ديني خود را از دست داده است.
فراموش نكنيم كه در سالهاي دور وقتي اعلام شد كه تخلف از ضوابط راهنمايي و
رانندگي حرام است، بسياري از مردم به آن توجه داشتند اما با تغيير الگوهاي
رفتاري در مديريت و اثر آن بر رفتار عمومي و اجتماعي مردم، به ويژه اصول
شكني برخي از مديران از طريق رسانهها و ترويج نوعي بياعتمادي نسبت به
مديران و بياعتباري آنها موجب گريز مردم از نظم اجتماعي شده به گونهيي كه
بر اساس اصول رفتارشناسي و از لحاظ رعايت قانون و نظم عمومي متاسفانه در
رديفهاي اول جهاني قرار داريم.
مجموع اين عوامل زمينهساز شرايطي شده كه
نه خانوادهها توان هدايت بهينه فرزند را داشته و نه خود از لحاظ رواني،
قابليت و ظرفيت مديريت بحران ناشي از شرايط اجتماعي و اقتصادي و فرهنگي را
دارند. در نتيجه رفتارها به جاي سامان يافتن و تبعيت از الگوهاي اخلاقي و
ديني و انساني عمدتا بر اساس منتسبات شخص در محيط اجتماعي شكل يافته و نمود
عيني آن در روابط اجتماعي مشاهده ميشود. به همين دليل وقتي با كاهش تجلي
رفتارهاي نظارتي مواجهيم مشكلاتي ناشي از تربيت ناسالم به صورت ايجاد
مزاحمت براي ديگران تجلي ميكند و در مواردي اين رفتارها به مثابه اعتراض
به خانواده، والدين، مديران و جامعه بوده و در واقع نوعي عقده گشايي و
نشانه يك بيماري روحي و رواني است. البته بايد يك دليل را هم در ميان
افرادي جستوجو كرد كه به علت اميال سركوفته و مشكلات شخصي و روحي و رواني
دست به اقداماتي مانند تخريب اموال عمومي، مزاحمت تلفني و غيره ميزنند كه
البته اين اقدامات در تعارض با حقوق شهروندي و منافع ديگران است.
اما قانون
در اين رابطه در دو بخش تقرير شده است. بخشي كه با پيشبيني حقوق مردم اين
اقدامات در تعارض آشكار قرار ميگيرد و بخش ديگري كه متضمن ضمانت اجراي
كيفري است و اتفاقا، جرايم كامپيوتري و اينترنتي و مخابراتي در قالب اين
بخش بوده و مرتكبان، قابل تعقيب و مجازات هستند. اما تجربه نشان داده كه
مجازات، اين معضل فرهنگي را حل نميكند. البته اقدامات پيشگيرانه وضعي
مانند رصد كردن مزاحمان تلفني به ويژه با توجه به امكاناتي كه از طريق
استعلام يا ثبت شماره تلفن مزاحم شونده ايجاد شده، سطح مزاحمتها را تقليل
داده اما از آن سو، مردم امروز به جاي مزاحمت براي نواميس ديگران به نوع
جديدي از مزاحمت براي نهادهاي مددكاري و امدادي يا خدمات عمومي روي
آوردهاند كه به ضرس قاطع، بخشي از اين براي شيطنت و تفريح جوانان بوده و
بخشي هم بايد به عنوان اعتراض به ساختارهاي اجتماعي و بخشي ديگر، نتيجه
همان مشكلات روحي و رواني محسوب شود كه قطعا ميتوان با استفاده از فناوري و
تعقيب قضايي تا حد زيادي اين موضوع را كنترل كرد. »
تلفنهايي كه راحت مزاحم ميشدند
20 سال قبل تعريف تلفن معلوم بود. يك دستگاه نسبتا بدقواره با شمارهگير
انگشتي و اگر خانهيي دختر يا پسر جوان داشت با بزرگترين درد بشري مواجه
بود. مزاحمتهاي تلفني براي خانهها يكي از پديدههاي عادي خانوادههاي
ايراني بود و حتي آنهايي كه سني از سر گذرانده و به مرز ميانسالي و كهنسالي
رسيده بودند هم از اين پديده بيسن و سال در امان نبودند. پيگيري
مزاحمتهاي تلفني البته چندان سخت نبود.
به مركز مخابرات اطلاع ميدادي كه مزاحم تلفني داري و مركز هم تا مدتي خط
شما را كنترل ميكرد كه اين پيگيري منوط به همكاري دو طرفه بود.
يك تحقيق كه در سال
90-89 در پژوهشكده علوم رفتاري انجام شده و نتايج اعلام شده آن به
رسانههاي جمعي نشان داده كه: «حدود 95 درصد از مزاحمان مراكز خدماتي،
امدادي، آتشنشاني، اورژانس، اطلاعات تلفن و... كودكان زير سن 12 سال
بودهاند كه تنها هدفشان از اين اقدام فقط بازي و سرگرمي بوده است. بيشتر
مزاحمان حرفهيي تلفن، ضعف تربيت داشته و از نگاه آسيبشناسي، در جايگاه
افراد هنجارشكن قرار دارند»
يعني شما هم بايد حواست را جمع ميكردي و اگر مزاحم تلفني تماس ميگرفت، با
يك كليك كوچك روي شاسي تلفن به مخابرات ميفهماندي كه اين تماس، مزاحمت
تلفني بوده. بعد از سه بار، خط تلفن مزاحم شونده قطع ميشد و دنبال شما راه
ميافتاد (اگر پيدايتان ميكرد) براي التماس و تمنا و چون معمولا هم مزاحم
شوندههاي 20 سال قبل، از نسل جوان و نوجوان بودند و پديده خانههاي مجردي
تا اين حد وفور نداشت بايد هم به التماس ميافتادند تا قبل از اينكه پدر
خانواده از كرده فرزندش با خبر شود اين خط وصل و ختم به خير شود. تلفنهايي
كه سالهاي بعد آمد كار را خراب كرد. صفحه نمايشگر داشت و آمال مزاحمان
تلفني يك شبه بر باد رفت. از آن موقع آمار مزاحمتهاي تلفني خانهها با
كاهش يكبارهيي مواجه شد اما مسير سيل به سوي مراكزي تغيير جهت داد كه شايد
به علت حجم بالاي مراجعات تلفني چندان وقتي براي پيگيري اين مزاحمتها
نداشتند. اما در همان موارد هم قانون دست شاكيان را اينطور بازگذاشت كه
بتوانند كار را به شكايت و حتي بازداشت و حبس مجرم برسانند. نمونههايي از
آراي صادر شده را بخوانيد تا بفهميد كه هويت شما تا مدت زيادي پنهان نخواهد
ماند:
راي صادره از شعبه 105 دادگاه عمومي- جزايي قم، يك جوان 32 ساله را كه
چندي قبل به اتهام مزاحمت تلفني و اخلال در سيستم كمكرساني به بيماران 115
قم دستگير شده بود با توجه به گزارش اورژانس 115 و استعلام انجام شده از
شركت مخابرات، به استناد ماده 641 قانون مجازات اسلامي به 91 روز تحمل حبس
تعزيري محكوم كرد.
يك مزاحم تلفني هر شب و از ساعت 24 تا 3 بامداد بيش از 280 بار تلفن 115
اورژانس دزفول را به صدا درميآورد. با پيگيري اورژانس 115 دزفول شماره
تلفن همراه مذكور دو بار از سوي شركت مخابرات براي مدت محدود قطع شد اما
تماسهاي بيمورد اين مزاحم تلفني پس از مدتي مجددا از سر گرفته شد. در
نهايت دانشگاه علوم پزشكي دزفول از مالك شماره تلفن همراه مذكور به دستگاه
قضايي شكايت كرد.
220 شماره تلفن مزاحمان تلفني پليس 110 تهران، قطع و پرونده متخلفان به مراجع قضايي ارسال شد.
دادستان آذربايجان شرقي از تشكيل 35 پرونده مزاحمتهاي تلفني براي مركز اورژانس تبريز در دادسراي اين شهر خبر داد.
معاون مركز مديريت حوادث و فوريتهاي پزشكي قم از دستگيري مزاحم تلفني
اورژانس قم خبر داد كه بيش از يك هزار و 726 بار با اورژانس تماس گرفته
بود. اين فرد با شگردي خاص همزمان هر 8 خط ورودي اورژانس 115 قم را اشغال و
دچار اختلال ميكرد.
تلفنهايي كه همراهي نميكنند
اما در اين ميان تلفن همراه هم از قافله مزاحمتهاي تلفني جا نمانده و
مسوولان نهادهاي امدادرساني متفقند كه دارندگان تلفنهاي همراه اتفاقا
بيشترين تعداد مزاحمان تلفني آتشنشاني، اورژانس و پليس 110 را تشكيل
ميدهند. در واقع، ورود تكنولوژي كه موجب كاهش اقبال عمومي به باجههاي
تلفن همگاني شد مسير جديدي را براي دارندگان تلفن همراه رقم زد. در حالي كه
تابستان سال گذشته اعلام شد كه 55 درصد مزاحمتهاي تلفني براي آتشنشاني
از سوي دارندگان همراه اول، 29 درصد توسط دارندگان ايرانسل و 16 درصد توسط
دارندگان تاليا ايجاد شده است، حسن عباسي؛ مدير روابط عمومي اورژانس تهران
هم چندي بعدش در گفتوگو با خبرگزاريها به صراحت اعلام كرد: « 18/9 درصد
مزاحمان تلفني اورژانس تهران را مالكان شركت ايرانسل تشكيل ميدهند و
متاسفانه شركت مخابراتي ايرانسل، هيچ كمكي مبني بر قطع يا اخطاريه به
مالكان اين گونه خطوط نميكند.»
در پي همين اعلام بود كه پيمان نيكبخت؛رييس ستاد فرماندهي 125 هم به نشستي
با مسوولان شركت همراه اول اشاره كرد و به خبرگزاريها گفت: «در اين جلسه
مقرر شد كه مسوولان مخابرات استان تهران (همراه اول) با مزاحمان سامانه 125
برخورد كنند. از زماني كه شركت مخابراتي ايرانسل در سطح تهران به صورت
گسترده فعاليت خود را آغاز كرده است افراد به راحتي ميتوانند با تماس با
آتشنشاني مزاحمت ايجاد كنند.
اما شركت مخابراتي ايرانسل بر اين باور است
كه در عالم تجارت مشتريان خود را از دست خواهد داد و برهمين اساس كمكي به
سازمان آتشنشاني نميكند.» دامنه اعتراضات حتي به پليس 110 هم رسيد و
غلامعلي كريمي؛ معاون عمليات پليس پايتخت با گلايه از جاي خالي همكاري شركت
مخابراتي ايرانسل براي پيگيري رد مزاحمان تلفني پليس 110 گفت: «بسياري از
مزاحمان اين مركز از طريق شمارههاي ايرانسل اقدام به ايجاد مزاحمت براي
اين شماره فوريتي ميكنند و اين در حالي است كه اين شركت براي برخورد يا
كنترل مزاحمان كمك اثر بخشي به پليس نميكند. البته مركز 110 با هماهنگي
اداره حقوقي پليس تهران اقدام به طرح شكايت از مزاحمان كرده و با
هماهنگيهاي انجام شده با مراجعقضايي و شركتهاي مخابراتي رسيدگي به
پرونده مزاحمان تلفني مركز 110 با جديت انجام ميگيرد.»
در مقابل اين اعتراضات و افشاگريها بود كه عليرضا قلمبر دزفولي؛ مديرعامل
شركت ايرانسل اتهامات عليه اين شركت در اين مورد را رد كرد و گفت: «افزايش
ميزان مزاحمتهاي تلفني از سيمكارتهاي ايرانسل واقعيت ندارد بلكه اين
اتفاق از زمان ورود تلفنهاي همراه به كشور وجود داشته و به فرهنگسازي نياز
دارد. در هر حال مشتركان ايرانسل براي پيگيري و برخورد با مزاحمت احتمالي
ميتوانند به دفاتر حقوقي ايرانسل مراجعه و فرم مربوطه را تكميل كنند تا پس
از بررسي مطابق آيين نامه با مشترك خاطي برخورد شود. »
آرش كريم بيگي؛ مدير روابط عمومي شركت ايرانسل هم افزايش مزاحمتهاي تلفني
از طريق سيمكارتهاي ايرانسل را تكذيب كرده بود و گفته بود: «تمام
سيمكارتهاي فعال در ايرانسل، ثبت شده و اگر شكايتي از آنها وجود داشته
باشد، مالكان آنها مشخص و اين موضوع قابل پيگيري است. در صورت ثابت شدن
مزاحمت فرد، براي بار اول يك هفته، بار دوم، سه هفته و براي سوم به مدت سه
ماه، سيم كارت او قطع و براي دفعات بعدي، به كلي از او سلب امتياز خواهد
شد. ما به عنوان اپراتور فقط ميتوانيم اينگونه اقدام كنيم و بعد از آن
فرد شاكي بايد به مراجع قضايي مراجعه كند. »
اما با وجود تلاش براي جانبداري هر چه بيشتر از مشتريان خطوط همراه، حتما
اين اعتراضات از سوي آتشنشاني و اورژانس و پليس 110 تا اين حد نزديك به
واقعيت بوده كه شركت مخابرات، اداره رسيدگي به جرايم و شكايتهاي مشتركان
مخابراتي را راهاندازي كند و بدون آنكه حاضر به گزارش دهي از فعاليتهاي
اين اداره در سطح عمومي باشد جرايم مربوط به مزاحمان تلفني را رصد و به
نهادهاي مسوول گزارش كند.
مزاحمان تلفني اصلا عجيب و غريب نيستند
برادر شما، پدر من، خواهر دوستم، پسر همسايه، دختر همكلاسي، تمام 75 ميليون
شهروند ايراني (غير از نوزادان كه هنوز سواد خواندن و نوشتن ندارند)
ميتوانند در مظان اتهام ايجاد مزاحمت تلفني براي نهادهاي امدادي قرار
بگيرند. دايره تصورمان را چندان كوچك و محدود نكنيم و افراد را با قياس
ظاهر و لباس و طرز حرف زدن و مدل خودرو و سليقه غذايي و تعداد كتابهايي كه
ميخوانند به محك بعيد بودن انجام هرگونه كار خلاف و ناهنجار نسپاريم.
نيكبخت گفته بود: «ميانگين سني مزاحمان تلفني آتشنشاني را بيشتر، نوجوانان
و جوانان تشكيل ميدهند و بعد از تعطيل شدن مدرسهها و از ساعت 12 تا 2
بعد از ظهر، آمار مزاحمتهاي تلفني هم افزايش پيدا ميكند. درصد كمي به
صورت تعمدي و براي شادي و تفريح اقدام به ايجاد مزاحمت ميكنند. با تعطيلي
مدارس در تابستان هم شمار مزاحمان تلفني آتشنشاني افزايش مييابد. اما
برخي از مزاحمان هم مسن هستند كه به خاطر تنهايي با مراكزي همچون آتشنشاني
تماس گرفته و دنبال همدم هستند. شكل مزاحمتها فرق ميكند اما بيشتر فحاشي
است و مزاحمان فكر ميكنند كه با فحاشي و بيادبي راحت و ارضا ميشوند. »
عباسي هم گفته بود: «تلفنهاي عمومي نصب شده در سطح پايتخت يكي ديگر از
ابزارهاي افراد براي ايجاد مزاحمت براي اورژانس تهران است چون اين تلفنها
به گونهيي طراحي شده كه ميتوان بدون پرداخت پول يا واردكردن كارت، با
فشار يك دكمه با مركز فوريتهاي پزشكي تماس گرفت. عمده مزاحمان تلفني
اورژانس تهران، نوجوانان 10 تا 20 سال هستند و معمولا مزاحمتها در ساعات 2
تا 4 بعد از ظهر، 5 و نيم تا 7 غروب و 8 تا 12 شب كه اوج كار اورژانس
تهران است بيشتر ميشود. »
كريمي هم گفته بود: «اوج زمان تماس مردمي با مركز فوريتهاي پليسي 110،
ساعت 18 تا 22 است و بيشتر تماسهاي مزاحمان تلفني در ساعت 12 الي 14 كه
زمان تعطيلي مدارس نيز هست، ثبت شده است. ميانگين سني مزاحمان تلفني 110،
هفت تا 18 ساله هستند كه گاه ضمن اعلام خبر كذب اقدام به فحاشي كرده، گاهي
نيز به جاي صحبتكردن، فوت كرده يا نوار مبتذل پخش ميكنند. در مجموع حدود
60 درصد از قشر جوان و 85 درصد از افراد ميانسال كه مزاحمت ايجاد ميكنند،
مرد هستند.»
اين تحقيق ربطي به شما ندارد
شما كه مزاحمت تلفني ايجاد نميكنيد. اين تحقيق درباره آنهايي است كه مزاحم
تلفني ميشوند. يك تحقيق كه در سال 90-89 در پژوهشكده علوم رفتاري انجام
شده و نتايج اعلام شده آن به رسانههاي جمعي نشان داده كه: «مزاحمهاي
تلفني در كشور ما به طبقه اجتماعي خاصي تعلق ندارند، سن بيشتر آنها زير 30
سال است و حدود 95 درصد از مزاحمان مراكز خدماتي، امدادي، آتشنشاني،
اورژانس، اطلاعات تلفن و... كودكان زير سن 12 سال بودهاند كه تنها هدفشان
از اين اقدام فقط بازي و سرگرمي بوده است. مزاحمان تلفني در تمام
طبقههاي اجتماعي وجود دارند و نميتوان بطور خاص به قشر خاصي اشاره كرد و
گفت اين افراد از اقشار كمدرآمد هستند يا متوسط يا توانمند و... اما اين
تحقيق و پژوهشهاي مشابه ثابت كرده كه بيشتر مزاحمان حرفهيي تلفن، ضعف
تربيت داشته و از نگاه آسيبشناسي، در جايگاه افراد هنجارشكن قرار دارند.
تنهايي، انزوا، ضعف در برقراري ارتباط حضوري با ديگران، ناتواني در گفتوگو
با افراد خانواده، عقدههاي روحي و رواني و نداشتن همصحبت مناسب هم از
جمله دلايل مزاحمتهاي تلفني بوده است.»
كارشناساني هم نظر دادهاند كه 95
درصد از مزاحمان تلفني از مشكلات رفتاري و رواني رنج ميبرند و كاستيهاي
فرهنگي باعث بروز اين رفتارهاي بيمارگونه شده است.
ايران؛ پايتخت بامزههاي جهان
ما مردم خيلي بامزهيي هستيم. در تمام كارهايمان رنگي از بامزگي
ديده ميشود. رانندگيمان، دعوا كردنمان، حرص زدنمان براي رسيدن به دو
ريال سود بيشتر از پي ميليونها تومان ضرر، ولعمان براي غذا خوردن در
رستورانهايي كه سر درش نوشته است «هرچقدر ميخواهي نوش جان كن» در حالي كه
نشاني نزديكترين اورژانس را هم در جيبمان گذاشتهايم، تلاشمان براي
اينكه به زور اشعه ماوراي بنفش خودمان را به رنگ تنه درختهاي خيابان
وليعصر دربياوريم و پشت سرش يك راست راهي مطب متخصص پوست بشويم تا سرطان
پوستمان را درمان كند، سبقت گرفتنمان از خودروي اورژانس و آتشنشاني
(بعضي وقتها هم كه خواستهايم سري پيش همسر دربياوريم، جسارت كرده و از
اسكورت مقامات مهم كشور هم سبقت گرفتهايم) ادبيات بيبديل فحشهايمان،
زباله ريختنمان در جوي و كف پيادهرو وقتي سطل زباله فقط 5 قدم با ما فاصله
دارد و... خيلي بامزهايم. حتي ايتالياييها كه در دنيا به بامزگي معروفند
هم تا به حال نتوانستهاند به پاي ما برسند. اما شاهكارمان در فهرست
بامزگيهايمان؟ اگر گفتيد؟
این بی تقوایی حتی در کامنت گذاشتن و + و- دادنمون هم بروز کرده
اگر وضع اجتماعیمان خراب است
اگر وضع سیاسیمان خراب است
و......
فقط و فقط ، تنها دلیل آن بی فرهنگی ما است
آیا ما ایرانیان آن چیزی که ادعای آن را داریم که ملت با فرهنگی هستیم واقعا" هستیم؟
پس این بندگان خدا چه طوری اعتماد میکنن میرن سر صحنه؟؟
مشکلات روانی بیداد میکنه ها...