صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۱۷۶۷۳۴
دکتر «محسن رنانی» دانشیار اقتصاد دانشگاه اصفهان در این یکی، دو سال اخیر تنها درباره آخرین کتابش «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران» صحبت کرده و پشت تلفن هم تاکید می‌کند که به جز درباره کتاب درباره چیز دیگری صحبت نمی‌کند.
تاریخ انتشار: ۰۷:۴۰ - ۲۸ دی ۱۳۹۲
دکتر «محسن رنانی» دانشیار اقتصاد دانشگاه اصفهان در این یکی، دو سال اخیر تنها درباره آخرین کتابش «اقتصاد سیاسی مناقشه اتمی ایران» صحبت کرده و پشت تلفن هم تاکید می‌کند که به جز درباره کتاب درباره چیز دیگری صحبت نمی‌کند.

از اتفاق بود یا هر چیز دیگر، این گفت‌وگو مصادف شد با انتشار خبر بازداشت «بابک زنجانی» و این بهانه‌ای شد برای اینکه درخصوص پدیده رانت‌خواری در ایران و پیدایش «بابک زنجانی»ها هم پرسش کنیم و او هم موافقت کرد. با او در دانشگاه اصفهان قرار گذاشتیم. روی تابلوی داخل اتاقش رفتار رانت‌جویانه اقتصادی به شکل یک فرمول ریاضی نوشته شده بود. دکتر«رنانی» در کتاب خود معتقد است که طولانی‌شدن مناقشه اتمی ایران دقیقا منطبق بر خواست غرب در راستای کنترل قیمت نفت است و الان که این قیمت به ثبات رسیده غرب هم نسبت به پایان‌یافتن مناقشه بی‌تمایل نیست.


بحث اصلی شما که در کتاب خود هم به آن اشاره کرده‌اید، مساله نفت به‌عنوان هدف پشت پرده غرب از مناقشه اتمی ایران است؛ من می‌خواهم به رخدادهایی که در این هشت‌سال برای نفت ما افتاد، اشاره کنم. بحث تحریم و حواشی آن‌که رانت و به‌ویژه پدیده بابک زنجانی زاییده آن است.
رانت در دو حالت ایجاد می‌شود؛ وقتی که اقتصاد وارد مرحله «عدم اطمینان» می‌شود بنابراین هر کسی می‌خواهد فعالیت کند باید با یک باند یا گروه قدرتمند همنوا شود. وضعیت دوم فساد نظام اداری است و البته اقتصاد ما با هر دو اینها روبه‌روست که هم نظام اداری ما با فساد روبه‌روست و هم فضای کسب‌وکار مبهم است و با عدم اطمینان روبه‌روست. تحریم‌ها کار خاصی نکرد بلکه این شرایط را تشدید کرد و رانت‌جویی تشدید شد.

 این رانت را خیلی‌ها بردند، از دولت چین گرفته تا بابک زنجانی. چین پول‌های ما را بلوکه کرده و از محل آن الان به خود ما وام می‌دهد و بهره‌اش را می‌گیرد یا ما را مجبور می‌کند در مقابل پول‌های خودمان کالای چینی وارد کنیم. ایرانی‌هایی هم که امکانات مالی اقتصادی بانکی داشتند، هم بردند. بیش از اینکه بگوییم تقصیر بابک زنجانی‌هاست تقصیر ساختار اداری و کسانی است که تحریم را به جایی بردند که ما مجبور شویم برای انتقال پول‌هایمان نیازمند بابک زنجانی‌ها شویم و به آنها اعتماد کنیم.


در این شرایط آیا بابک زنجانی‌ها هستند که دارند از فضای ایجادشده، استفاده یا سوءاستفاده می‌کنند یا نه؟ این ساختار است که به چنین افرادی در این شرایط نیاز دارد و افرادی را برای تامین نیازش در شرایط تحریم به خدمت می‌گیرد. یعنی به خاطر نیازش آنها را تولید می‌کند. بابک زنجانی نشد کسی دیگر.
بله، زمان تحریم، بابک زنجانی نیست که می‌آید دنبال شما، این شما هستید که برای حل مشکلتان می‌روید سراغ او، تا مشکلتان را حل کنید. چرا یک ساختار باید خودش را ببرد به نقطه‌ای که نیازمند بابک زنجانی‌ها باشد. این یک موردش است که آشکار شده. ده‌ها مورد دیگر هم هست که به فضای عمومی‌ نیامده است. من شنیدم که همسر یکی از مدیران سابق مبلغ عظیمی را به حساب وزارتخانه‌ای می‌ریزد، بعد سوال می‌شود قضیه چیست، پاسخ داده می‌شود که با این پول قرار بوده خریدهای تحریمی را انجام دهیم. اینها، همه شرایط فساد را مهیا می‌کند. پس بابک زنجانی محصول ساختار موجود است.

همه آدم‌ها فرصت‌طلب‌اند و دنبال این هستند که منفعت و رانتی به جیب بزنند. خب بعضی‌ها هم مستعدترند و شرایطشان مهیاتر است. جای سوال است که تولید انبوه آدم‌های فاسد ناشی از چیست؟ این فساد انبوه که از خارج وارد نشده است. بابک زنجانی را اعدام هم کنید چیزی حل نمی‌شود. مگر فاضل خداداد اعدام نشد؟ مگر خاوری، مه‌آفرید خسروی و ده‌ها نام دیگر نبودند؟ باید پرسید چه بستر حقوقی‌ای است که اینها را تولید می‌کند. وقتی یک کارخانه همه تولیدش را به صورت ضایعات بیرون می‌دهد مشکل از قوطی کنسرو نیست مشکل از ساختار خط تولید است، مشکل از مدیریت است.

پدیده‌هایی مانند بابک زنجانی تا چه اندازه می‌توانند به اقتصاد نفتی ما آسیب بزنند. این ساختار تا چند بار دیگر ظرفیت تحمل و پذیرش چنین ضرباتی را دارد و چه اثرات اقتصادی و مالی دارد؟
تا زمانی‌که پول نفت دارید و می‌توانید هزینه‌های ناشی از فساد را از پول نفت بپردازید اقتصاد و جامعه می‌تواند این فساد را تحمل کند. فقط با وجود درآمد سرشار نفت است که در تمام این موارد می‌توانید بگویید که خبری نشده، مشکلی نیست. اما خوشبختانه ما در آستانه دوره پایان وفور درآمد نفتی هستیم یعنی حتی اگر تحریم‌ها برداشته هم شود دیگر درآمدهای نفتی ما به بالاتر از 30‌میلیارددلار نمی‌رسد. مبالغی که مطرح شده توسط بابک زنجانی برداشت شده، مال دوران درآمد نفتی صدمیلیارددلاری است.

اما در وضعیت کنونی عملا چنین ظرفیتی وجود ندارد. اگر در شرایط پایین‌بودن درآمد نفتی باز آن فساد عظیم تکرار شود می‌تواند نشانه آسیب جدی اقتصادی باشد که پیامدهای خطرناکی خواهد داشت. بهترین راه این است که واقعیات را به مردم بگوییم و مذاکرات را جدی دنبال کنیم و در چارچوب منافع ملی، اعتماد جامعه جهانی را جلب کنیم و بکوشیم غرب را خلع سلاح کنیم تا نتواند تحریم جدید وضع و اعمال کند و مجبور شود تحریم‌های قبلی را کاهش دهد. اگر تحریم‌ها ادامه یابد فساد هم ادامه می‌یابد.


آیا کشوری بوده که در شرایط مشابه توانسته باشد با استفاده از راه‌هایی که کمتر فسادآور است، مسایل ناشی از تحریم را حل کند؟
ببینید، فساد مانند موریانه بدنه نظام اجتماعی و اقتصادی را می‌خورد و سست می‌کند. مثلی می‌گوید: «نعره هیچ شیری، خانه را ویران نمی‌کند. من از سکوت موریانه می‌ترسم.» هیچ ساختاری در برابر فساد مستمر دوام نمی‌آورد. بازار مدیران باید رقابتی شود و خط‌کشی‌های چپ و راست باید کم‌رنگ شود و تخصص و کارآمدی و سلامت مدیران جای آن را بگیرد، تا نظام اداری کم‌کم به سمت کارآمدی و سلامت برود و با این وضعیت که درآمد نفتی به تدریج از دسترس دولت خارج می‌شود، بتوان چشم‌اندازی برای بهبود متصور شد.

شما در کتاب خود به این اشاره کرده بودید که برخلاف این نگاه که گفته می‌شود نفت علت‌العلل مسایل و مشکلات ما در این سال‌ها بوده و بلای جان ما (با اشاره به کتاب آقای مصطفی فاتح) اما اتفاقا این منبع مالی محدود این روزها، به شدت می‌تواند نقش نجات‌دهنده ما را به‌عنوان مهم‌ترین مانع فروپاشی ایفا کند و باید آن را حفظ کرد و هدرش نداد. چرا؟
یکی از افسوس‌های ما این است که در یک تصادف تاریخی نامیمون، کشف نفت همزمان با پیروزی مشروطیت بود. دولت مدرن در ایران همزاد نفت است و برای همین ساختارهایش رانتی و نفتی شکل می‌گیرد. پس از منظر تاریخی نفت بلای ایران بوده است. اما در این لحظه از زمان، شاید نفت به‌عنوان یک دارو بتواند کمک‌ساز باشد که برخی بحران‌ها مثل مسکن و اشتغال را تسکین دهیم تا ساختار جامعه به هم نریزد. من نمی‌دانم الان که دیگر درآمد بالای نفت وجود ندارد، بدهی‌ها و سرمایه‌گذاری‌های متوقف‌شده را چطور می‌خواهیم جبران کنیم.

من زمانی این بحث را در کتابم نوشتم که ما درآمدهای نفتی خیلی بالایی داشتیم و اگر مراقبت کرده بودیم (یعنی نصف آن را خرج کرده بودیم) حالا دست‌کم 500‌میلیارددلار ذخیره ارزی داشتیم. اما حالا که آن را نداریم و نقدینگی‌مان هفت‌برابر شده، بدهی‌هایمان پنج، شش برابر شده و درآمد نفت هم دیگر نیست، برای عبور از بحران، باید به فکر سرمایه‌های دیگری باشیم. مهم‌ترین این سرمایه‌ها اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی است که باید به سرعت بازسازی‌شان کنیم.


آقای احمدی‌نژاد با شعار مقابله با فساد روی کار آمد و در طول دولت خودش هم همواره از آن سخن گفت اما فساد سه‌هزارمیلیاردی، بابک زنجانی و مواردی دیگر همه اتفاقا در این دولت اتفاق افتاد. بخشنامه‌ها و دستورات زیادی هم تا به حال برای مقابله با فساد از سوی قوای دیگر صادر شده است. نماینده‌ها اخیرا نامه داده‌اند که باید با بابک زنجانی برخورد شود. بخشنامه‌ای هم اخیرا دولت جدید در این خصوص داده است. به نظر می‌رسد با وجود همه اینها اما همه چیز در حد همان برخورد با معلول باقی مانده و علت سر جای خودش باقی مانده است؟
هر جا افرادی سرکار باشند که خودشان در وهله نخست قانون‌گریز باشند نه قانون‌مدار و دولتی باشد که به راحتی قانون را زیرپا بگذارد به این معنی است که بسترساز رانت‌جویی بقیه شده است. در چنین ساختاری گویا دولت فریاد می‌زند که من آماده رانت‌جویی هستم، بیایید از من امتیاز بخواهید. فرقی نمی‌کند که شما قانون حاکمه کشور یا مصوبه مجلس را زیر پا بگذارید و آن را از سوی دولت ابلاغ نکنید یا مصوبه‌های سازمان‌ملل را «کاغذ پاره» بخوانید؛ هر دو قانون را زیرپا گذاشتن است. اگر ما عضو سازمان‌ملل هستیم یعنی قانونش را پذیرفته‌ایم و باید تمکین کنیم.

وقتی یک ساختار سیاسی به‌راحتی و با صدای بلند می‌گوید که من قانون را می‌شکنم یعنی که این ساختار را به‌راحتی می‌شود به سوی رانت برد چون رانت‌جویی یعنی تلاش برای تصویب یا تغییر قانون به سود من. پس شما انگیزه داده‌اید به رانت‌خواران که بیایند اطراف شما. دولت نهم و دهم با نحوه برخوردش با قانون راه را برای رانت‌خواری باز کرد. اگر هم خودش فاسد نبوده اما بسترهای فساد را با نگاه ساده، تک‌بعدی و خطی به مدیریت کشور باز گذاشت. اگر دولت، نخستین کسی باشد که قانون را زیر پا گذاشته بقیه هم به‌راحتی آن را زیر پا می‌گذارند.


شما در گفت‌وگویی به یک بازه زمانی که در اختیار دولت فعلی است، اشاره کرده بودید و اینکه اگر دولت بتواند در این مدت محدود از فرصت‌های موجود استفاده کند می‌تواند بر بحران‌ها غلبه کند در غیر این صورت، دیگر امکانی برایش باقی نمی‌ماند به نظر شما آیا دولت توانسته از این فرصت بهره‌برداری لازم را ببرد؟
من معتقدم که مردم تا پایان سال‌جاری به یک ارزیابی می‌رسد. هنوز فعالان اقتصادی نمی‌دانند که دولت می‌خواهد چه کند تا زمانی که اینها روشن نشود اقتصاد ما از حالت عدم اطمینان بیرون نمی‌آید. به گمان من تا حداکثر یکی، دو ماه بعد از عید، جامعه به جمع‌بندی خود می‌رسد. اگر علایم آشکاری به جامعه داده شود که جریان‌های سیاسی می‌خواهند از دولت روحانی هم حمایت کنند تا از بحران‌ها عبور کنند، جامعه و اقتصاد وارد فاز امید و بهبود می‌شود. یعنی علایم رونق در اقتصاد آشکار می‌شود.

 اما اگر وضعیت کنونی ادامه یابد، یعنی معلوم نباشد که نسبت دولت و جریان‌های سیاسی چیست و تصمیم کلیت قوا برای پشتیبانی از دولت چیست، جامعه و اقتصاد وارد فاز بعدی می‌شود. یعنی انتظارات تورمی تازه‌ای شکل می‌گیرد و ابهام در افق‌های اقتصادی و در نتیجه فرار سرمایه‌ها و هجوم به بازار طلا، ارز و مسکن شکل می‌گیرد. من گمانم بر این است که برخی از اجزا هنوز نمی‌دانند که دولت روحانی تهدید است یا فرصت. باید اجماعی صورت گیرد و مواضع شفاف شود تا جامعه از ابهام بیرون‌ آید.


منظور شما از این ابهام چیست؟
فردی بعد از انتخابات از طرف یک سرمایه‌دار ایرانی آمد با من مشورت کند که اگر این فرد بخواهد سرمایه‌اش را بیاورد ایران در چه زمینه‌ای به کار گیرد؟ مدتی گذشت و خبری نشد. من با واسطه تماس گرفتم که چه شد؟ پاسخ شنیدم که این دوست ما زمانی می‌خواست بیاید ایران که انتخابات تمام شده و افقی روشن شده بود. اما اخیرا که بحث‌هایی مطرح شده است می‌گوید در این شرایط صلاح نیست من سرمایه‌ام را به داخل کشور بیاورم. پس این برخوردهای دوگانه نشانه این است که ما هنوز استراتژی مشخصی در قبال نتایج انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم نداریم و فضای کسب و کار همچنان مبهم است.

در نهایت شوق و شور ایجادشده بعد از انتخابات هم کم‌کم فروکش می‌کند. چند وقت قبل، از من در یکی از نهادهای دولتی برای مشورت دعوت شده بود. از من سوال شد که بزرگ‌ترین چالشی که شما فکر می‌کنید کشور ما با آن روبه‌رو است چیست؟ گفتم این چالش که ساختار موجود هنوز نمی‌داند که ما در شرایط خاصیم، اگر می‌دانست؛ به گونه دیگری عمل می‌کرد و نشاط بعد از انتخابات را تقویت می‌کرد و به سمت یک نشاط ملی سوق می‌داد. انتخاب روحانی دستِ یاری و فرصتی بود که مردم به نظام دادند، نه برعکس. اما برخی گروه‌های سیاسی، هنوز به این دست یاری، پاسخ روشنی نداده‌اند و این واکنش‌ها، چشم‌انداز اقتصاد و جامعه را در ابهام فرو برده است.

ارسال نظرات
سعید
۱۲:۰۳ - ۱۳۹۲/۱۰/۲۸
واقعن اگر یک جمله از حرفهای این اقا رو قبول کنن و انجام بدن وضع مملکت بهتر میشه.
فرهاد
۱۰:۴۱ - ۱۳۹۲/۱۰/۲۸
آفرین چقدر تحلیل دقیق و درستی ارایه کردند.