مالک رضایی؛ روزی جوان شوخ طبعی که اصالت روستایی هم داشت در جمع دوستان و هم کلاسی های خود در یکی از دانشگا ههای تهران آرزو می کرد که ایکاش شهر و دیار او زمانی پایتخت ایران شود. او که در این گفتار، رنجش آشکاری هم از یکی از هم کلاسی های خود داشت که دامداری و روستازادگی وی را به طنز و طعنه گرفته بود در پاسخ به این سئوال که تحقق این آرزو به حال او چه فرقی می کند.گفت خیلی فرق می کند. آن موقع به او بچه تهران خواهند گفت. وی تعمدا پاسخی وارونه داد، چرا که تهران مفهومی فراتر از پایتخت در اذهان تداعی می نمود.
امروز، آن دانشجو، دیگر در حسرت بچه تهران بودن نیست چرا که در شهر ودیار خود هوای سالمی استنشاق می کند و آسمان صاف آبی بالای سرش سایه گسترده است، و اگر چه تحت تاثیر طعنه دوست تهرانی الاصل خود سال ها پیش دام و گله خود را یکجا فروخته و در شهری کوچک زندگی شهرنشینی اختیار کرده است اما امروز، بیش از آنکه متاسف سرمایه از دست رفته خود باشد، نگران حال همان دوستی هست که دست به گریبان ناراحتی قلبی و ریوی، چند سالی است از هوای آلوده تهران تنفس می کند و تحت مراقبت های ویژه قرار دارد. اما هر دو آنها ضرر کرده اند، یکی سلامتی خود را از دست داده است و دیگری دام و گله و گوسفندانش را.
بدون شک، وقتی دویست سال پیش، آغا محمد خان قاجار، قرار بر پایتختی تهران می داد، نمی دانست که دو قرن بعد از وی، همین قصبه کوچک سایه نشین شهر ری چنان وسعتی به هم خواهد زد که با بیش از ده درصد جمعیت ایران، سایه دود آلود خود را نه بر سر ری بلکه تا افق دور دست دشت قزوین و دامنه های بلند دماوند و البرز هم خواهد کشید. خواجه تاجدار ایران که برای حفظ سلامتی خود، هیچ وعده غذایی را بدون ترازو تناول نمی کرد نمی دانست که پایتخت مد نظرش با همین ده درصد جمعیت ایران بیش از بیست وپنج درصد ثروت و امکانات کشور را به تنهایی در خود خواهد انباشت تا ساکنانش در یک دور و تسلسل معیوب از مصرف و تولید آلاینده های هوا چنان پیشتاز شوند که خود را به تنگی نفس دچار سازند و مجلس نشینانش در یک تصمیم سراسیمه با فکر وداع از تهران عطای پایتختی را به لقای آن ببخشند و شهر ودیار دیگری را برای سکونت خود و پایتختی در دستور کار قرار دهند.اما قضیه، به این سادگی که آنها میگویند، نیست. اگر قرار و حکم خواجه تاجدار بر پایتختی تهران دویست سال پا بر جا ماند، بعید به نظر می رسد که تصمیم بهارستان نشینان برای برهم زدن آن، اعتباری بیش از چند ماه کسب کند ودر عمل از درب بهارستان و پاستور فراتر رود.
بیش از نیم قرن است که تهران، چند برابر سهم سرانه خود را از انرژی، آب، برق، امکانات آموزشی، درمانی،تولیدی، تفریحی، رفاهی و... مصرف می کند و کماکان در کورس رقابت با سایر مناطق ایران ندای هل من مزید دارد .به همان سرعتی که مصرف می کند، آلاینده می سازد و به قلب و ریه ساکنینش پمپاژ می کند، و عجیب اینکه، اکثر تصمیم گیرندگان، کماکان اصرار بر تداوم این چرخه معیوب مصرف و هزینه دارند تا دود بیشتری تولید شود وهوای بیشتری آلوده گردد اما مشکل در همین شیوه درمان است، که نه درمانگری بلکه عین ویرانگری است.
گفت هر دارو که ایشان کرده اند آن عمارت نیست ویران کرده اند
وقتی ما بهترین مراکز آموزشی، بیمارستانی، دانشگاهی، اشتغال، رفاه، خدمات و ... را به جایی اختصاص دادیم و نقاط دیگر را از تقسیم عادلانه و برخورداری متوازن از آن امکانات محروم ساختیم باید می دانستیم که با این کار خود جواز مهاجرت میلیون ها نفراز بقیه نقاط کشور را برای سکونت و اشتغال پیرامون این امکانات فربه شده و باد کرده صادر کرده ایم. این آفت تمرکز گرایی افراطی و کم توجهی به سایر نقاط است که علمای اقتصاد وجامعه شناسی از آن تحت عنوان"توسعه نا متوازن"بحث می کنند.
شکل گیری مشکلات تهران کار دیروز و پریروز نیست که ظرف فردا و پس فردا حل شود. کسانی که با یک مصوبه می خواهند برای یک مشکل ریشه دار راهکار ارائه کنند خود بهترین دلیل را به دست می دهند که قصدی بر حل مشکل ندارند، پاک کردن صورت مسئله در دستور کار آنها ست. مشکل ریشه دار تر از گفتگوی بهارستان نشینان است. پایتختی که بهترین همه چیز و بیشترین همه چیز از امکانات رفاهی، خدماتی، تولیدی، اشتغال و... را در خود جای داده که هر کدام از ساکنین کشور در هر نقطه ای در حسرت و آرزوی سکونت در پیرامون آن باشند در خلاف جهت توسعه متوازن حرکت می کند وبر سیلی از مهاجرت ها به سوی خود آغوش گشوده است.
توسعه متوازن یعنی چه؟ فقط به یک نمونه از آن اشاره می شود تا حساب کار به دست آید. در حالی که شهر کوچک"برن" عنوان پایتختی کشور سویس را دارد، هر کدام از حومه ها و شهرهای دیگر آن از جمله ژنو، لوزان، و... برخورداری بیش از پایتخت دارند. در این الگوی توسعه دلیلی وجود ندارد که هر کس، مریض خود را برای معالجه بهتر و فرزند خود را برای تحصیل بهتر و شوهر خود را برای کار بهتر و جوان خود را برای درآمد بهتر، روانه پایتخت کند.جز اینکه، پایتخت همه بهترین ها را در خود جمع کرده باشد و آن چه خوبان همه دارند او یکجا داشته باشد.
اظهارات چند سال پیش برخی صاحب منصبان، ایده خوبی نبود که می فرمودند هر کسی در آمدی پایین تر از فلان سقف رقم دارد بهتر است تهران را ترک کند و در نقطه ای دیگر از ایران سکونت کند. آیا این سخن، معنایی جز این داشت که ما میخواهیم صاحبان ثروت را در تهران، و فقرا را در سایر نقاط جا دهیم؟ اصول اولیه علم جامعه شناسی و اساس اصل توسعه متوازن چنین ایده ای را بر نمی تابد.
ر حالی که مظاهر ثروت دیگران با مجهز شدن به دانش جدید برای هزاران نفر در اقصی نقاط کشورشان کار آفرینی می کنند مردان نو ظهور ثروت در مرکز کشور ما سهم هزاران نفر را با شیوه های دلالی و سوداگرانه در یک آن، می بلعند و انگیزه تلاش، تولید وکار را در پیرامون، با نیستی و نا امیدی مواجه می سازند. برای آشنایی با نام و نشان آنها نیازی به اطناب کلام این یادداشت نیست به قدر کافی از اسم و رسم آنها در رسانه ها و روزنامه ها بحث می شود اما چون نیک بنگریم این پدیده ها همگی معلولند و نه علت و صد افسوس که جملگی علل مدیریتی دارند. این یادداشت حد اقل در بیان یک مفهوم،زبان صریح دارد.
به مقدمه یادداشت بر می گردم ویادآوری می کنم که بخشی از ما سلامتی خود را در معرض آلاینده ها در حال از دست دادنیم و بخشی دیگر در حسرت زندگی در جوار همان آلاینده ها. این حرص و ولع مهاجرت به سمت آلاینده ها فقط با یک تضمین و اعتماد متوقف می شود، اطمینان از اینکه فرصت های کسب وکار ودر آمد در سایر نقاط ایران هم مشابه تهران وسایر شهرهای بزرگ ایران به صورت متوازن والبته گام به گام شکل خواهد گرفت. در حالی که اساس خلقت، عدل، انصاف و سلامتی مبتنی بر توازن است چه اصراری بر مدیریت نامتوازن و فربه شدن یک بخش وجود دارد؟
و اما سخن آخر، روح و روان همه ما با عنوان پایتختی ایران بزرگ به نام تهران پر افتخار انس و الفت دارد. بهتر است این عنوان را از آن نگیریم اما به نظر می رسد که تهران برای حفظ این نام وسلامتی خود،اندکی باید لاغر شود. بزرگی تهران به جسم و جان آن نیست به نام ونشان آن است. تهران باید بداند به همان اندازه که کم برخورداری نقاط دیگر ایران برای ساکنین آن مضر است، برخورداری بیشتر و مصرف بالاتر هم برای جسم وجان و سلامتی تهران و تهران نشینان زیان آور است. این بیماری را غیر تهرانی ها بهتر از تهرانی ها در چهره این شهر تشخیص می دهند.شاید بهترباشد تهران، برای حفظ سلامتی خود وبرخوردارتر ساختن سایر نقاط ایران، مدتی رژیم بگیرد و اندکی لاغرتر شود آن وقت دوست داشتنی تر و خوش تیپ تر هم خواهد بود. با توجه به چربیهای روی هم انباشته در زیر پوست این شهر، این کاهش وزن مدتی طول خواهد کشید.