هنگامي كه ترنم ابرهاي پاييزي با صداي بال پرندگان و خشخش برگهاي پاييزي به استقبال صبحي سرشار از نيكبختي و اميد ميرفتند و رنگينكمان رنگارنگ جلوهاي از زيبايي زندگي را به تصوير ميكشيد، هيچكس تصور نميكرد در گوشهاي از جهان پرهياهو فرشتگاني كوچك تلخي تنهايي را به آغوش سرد بكشند.
آري فرشتگان خدا همه در آسمان نيستند. بسياري از آنها با بالهاي شكسته و قامتي كودكانه در ميان ما زندگي ميكنند.
سرنوشت تلخ 5 نوزاد رها شده
كساني كه خانواده اين كودكان را ميشناسند يا از سرنوشت آنها اطلاعدارند ميتوانند با شمارههاي 21-88761620 گروه شوك روزنامهايران تماس بگيرند و در بازگرداندن كودكان به آغوش خانوادههايشان ياري كنند.
آنها به ميان ما آمدهاند تا عطر ياسهاي بهشت را هديه دهند، اما خيليها در شلوغي شهر گم شدهاند، انگار ديگر دلي نميتپد و همه ميترسند تا از عقربههاي ساعت جا بمانند.
در اين هياهو داستانهاي تلخي نگاشته ميشود و كودكان قربانيان اصلياند. چه شد، چه بر سر مادري آمد كه از نوزاد چند روزهاش گذشت و او را در گوشه بيمارستان رها كرد. اي كاش بغض مادر هنگام رهاكردن كودكش ميتركيد، اي كاش اشكهايش امانش را ميگرفت و تاب رفتن را از وي ميگرفت، اي كاش فرشته كوچولو آرام نميخوابيد، اي كاش با صداي گريهاش دنيا را خبردار ميكرد تا پرستاران ميفهميدند و مانع رفتن مادرش ميشدند.
باور ميكنيد پنج نوزاد بيگناه در دو ماه گذشته در دو بيمارستان كرج رها شدهاند! سناريويي تكاندهنده كه قلبها را به درد ميآورد.
مادران اين نوزادان در حالي جگرگوشههايشان را در بيمارستان تنها گذاشتهاند كه خيليها آرزوي شنيدن صداي كودكانهاي در فضاي خاموش خانهشان را دارند و دست به هر كاري ميزنند تا واژه پدر يا مادر را بشنوند.
شايد مادران اين پنج نوزاد هرگز تصور نميكردند روزي چشم بر عاطفهشان ببندند و حالا حتماً شبها خواب ندارند و نگران سرنوشت كودكانشان هستند.
شايد در خانه سرنوشتي جز بدبختي در انتظار اين پنج كودك نبود اما عاطفه مادري كافي است تا اين نوزادان شبها آرام بخوابند و نفس گرم مادر خنده بر لبانشان بنشاند. ناديا، هستي، حنانه، ساره و نريمان پنج فرشته كوچولويي هستند كه تنها ماندهاند و از بيمارستان به جاي خانه راهي جز بهزيستي نيافتند.
هستي دختركي است كه در بيست و هفتمين روز آبان ماه سال جاري در بيمارستان كمالي كرج متولد شد. مادرش پس از ترخيص هرگز براي بردن دخترك نيامد. پرستاران و مسئولان بيمارستان به اميد يافتن مادر به آدرس پرونده وي رفتند و واقعيتي باورنكردني را از نزديك لمس كردند، مادر آدرسي دروغين داده بود.
حنانه، فرشته ديگري است كه در 28 آبان ماه سال جاري در همين بيمارستان متولد شد.
مادرش در ساعت ملاقات، همان زماني كه همه با گل و شيريني بايد به ديدار حنانه كوچولو ميآمدند و آغاز زندگياش را شادباش ميگفتند، او را تنها گذاشت و از بيمارستان فرار كرد.
حنانه روز 20 آذر راهي بهزيستي استان البرز شد.
ساره در ميان اين نوزادان از همه بزرگتر است، او هفتم آبان سال جاري به دنيا آمد، او هم آغاز زندگي و آغاز تنهايي را در بيمارستان كمالي كرج تجربه كرده است. مسئولان بيمارستان ميگويند مادر ساره پس از زايمان توسط پليس بازداشت شد و نوزاد در يازدهم آذر مهر تنهايي و بيسرپرستي روي پروندهاش نقش بست و راهي بهزيستي شد، اما مادر ساره پس از آزادي براي بردن دخترش برنگشت.
نريمان پسري كه كمتر از دو ماه از زندگياش ميگذرد در 20 آبان در بيمارستان باهنر متولد شد. نميدانیم نريمان از نوزادان ديگر خوششانستر بود يا بدشانستر. مادرش او را از بيمارستان ترخيص كرد، نريمان بيشتر از بقيه حضور مادرش را احساس كرد اما در سرماي بيرحم زمانه در منطقه اشتهارد رها شد و در 16 آذرماه در حالي كه هنوز يـــك ماه از تولدش نگذشته بود مهمان بهزيستي شد.
ناديا كوچولو در 21 آبان سال جاري متولد شد، اما او هم گرماي خانه را احساس نكرد و در سرماي پاييز در گوشهاي رها شد.
مأموران پليس وقتي از يافتن مادرش نااميد شدند او را در بيمارستان باهنر بستري كردند. ناديا دچار نقص عضو در لاله هر دو گوش است و شايد اين جرم او باشد و دليل تنهاييهايش! اما مگر او خودش ميخواست اينگونه به دنيا بيايد. ناديا با تنهايي بايد تاوان نقص عضوش را بدهد.
حرف دل همه فرشتههاي تنها اين است كه مادر! بيا و ما را به خانه ببر. ما عروسك زيبا و لباسهاي قشنگ نميخواهيم، ما شكلات خارجي و خوراكيهاي رنگارنگ نميخواهيم؛ ما نگاه پرمهر مادر و شانههاي استوار پدر را جستوجو ميكنيم.
منبع: روزنامه ایران
ور نيز شدن بمن بدي کي شدمي
به زان نبدي که اندر اين دير خراب
نه آمدمي نه شدمي نه بدمي
همه گناه رو نندازید گردن مادری که نیومد!
نمی دونم چرا همیشه مقصر زنها هستند!
تورو خدا نگید مهر مادری و این حرفها... که اگر اینطور بود اینهمه زن در شرف طلاق در به در گرفتن حضانت نبودند.