زنی که بعد از برقراری رابطه
پنهانی با دوست شوهرش، نقشه قتل همسر خود را طراحی کرده بود در بازجوییهای
پلیسی به جرمش اعتراف کرد.
کارآگاهان جنایی پلیس آگاهی استان خوزستان روز
هفتمآذر در جریان وقوع قتل در منزلی مسکونی قرار گرفتند و وقتی به آنجا
رفتند با جنازه خونآلود مردی مواجه شدند که بهنظر میرسید با جسم سختی به
دفعات به سرش ضربه وارد شده است. مقتول مرد صاحبخانه به نام مجید بود و
ماموران با جستوجوی خانه همسر او به نام زهره را در حالیکه با دستوپای
بسته در یکی از اتاقها محبوس شده بود پیدا کردند. بازرسی خانه به کشف
تیشهای منجر شد که آثار خون روی آن نشان میداد قتل با آن وسیله انجام شده
است.
کارآگاهان پیش از هر اقدامی به بازجویی از زهره پرداختند. او که
بهنظر میرسید از کشتهشدن شوهرش شوکه شده است به کارآگاهان گفت: «دیشب
من و مجید در خانه مشغول استراحت بودیم که ناگهان دیدیم مردی غریبه در خانه
است. آن مرد با تیشه به شوهرم حمله کرد و چند ضربه به سر او زد. سپس
دستوپای مرا بست و در اتاقی زندانیام کرد. من آن مرد را نمیشناسم و
نمیدانم چرا دست به چنین کاری زد.»
کارآگاهان برای پیبردن به انگیزه این
جنایت و همچنین هویت مرد ناشناس به تحقیقات میدانی پرداختند و با پرسوجو
از همسایگان مقتول مطمئن شدند او شب حادثه میهمان داشت. یکی از اهالی محل
گفت: «من از ماجرای قتل خبر ندارم فقط آن شب مجید را همراه مرد دیگری که
بهنظر میرسید دوستش است مشاهده کردم و آن مرد بهعنوان میهمان وارد خانه
مقتول شد.»
اظهارات شاهدان با گفتههای همسر مقتول همخوانی نداشت به همین
دلیل کارآگاهان به زهره ظنین شدند و به بازجویی از وی پرداختند. زن جوان که
همان ادعاهای اولیهاش را تکرار میکرد سرانجام به بنبست رسید و اسرار
قتل همسرش را فاش کرد. او گفت: «من و مجید حدود سهسال قبل با هم ازدواج
کردیم. من هیچ علاقهای به مجید نداشتم و از طرف خانوادهام مجبور به این
ازدواج شدم. از همان اول از زندگیام ناراضی بودم اما کاری از دستم
برنمیآمد تا اینکه با مردی به اسم کاوه رابطه برقرار کردم.»
متهم ادامه
داد: «کاوه دوست شوهرم بود و هرازگاهی به خانه ما میآمد. ما بههم
علاقهمند شدیم و رابطهمان ادامه داشت تا اینکه بالاخره چون مجید را سدی
در برابر خودمان میدیدیم تصمیم گرفتیم او را به قتل برسانیم. برای این کار
نقشهای طراحی کردیم و قرار شد کاوه بعد از کشتن مجید دستوپای مرا ببندد
تا وانمود کنم شخص غریبهای دست به این جنایت زده است.»ماموران بعد از
اطلاع از جزییات قتل سراغ کاوه رفتند و او را بازداشت کردند.
این مرد ابتدا
سعی داشت خودش را بیگناه معرفی کند اما وقتی فهمید زهره به همه حقایق
اقرار کرده است، جرمش را پذیرفت و گفت: «من چنان به زهره علاقهمند شده
بودم که برای رسیدن به او حاضر به انجام هر کاری بودم و به همین دلیل هم با
اجرای نقشه قتل موافقت کردم. شب حادثه بعد از اینکه بهعنوان میهمان وارد
خانه مجید شدم در فرصتی مناسب او را با تیشهای که از قبل آماده کرده بودم
کشتم. ما طوری برنامهریزی کرده بودیم که ردی از خودمان برجا نماند اما
محاسباتمان نادرست از آب درآمد.» بنابر این گزارش متهمان در حال حاضر در
بازداشت بهسر میبرند و تحقیقات از آنها همچنان ادامه دارد.
آخه وقتی گرفتن طلاق این همه سخت شده و در اختیار یکی از زوجه قرار داره طرف مقابل اگه این زندگی رو دوست نداشته باشه باید چه خاکی به سرش بریزه؟؟؟؟؟؟؟؟
نتیجه همین میشه
حتي در كامنتهاي اينجا هم هنوز مدعي هستند!
واقعا خيلي سخت ميشه به زني اعتماد كرد چون يا پولتو ميخوان يا جونتو...
،خودمداری،شهوترانی،هوسبازی،بی دینی
همه اینها تو این ماجرا وجود داره
اونایی که میگن تقصیر دوستش بوده باید بدونن اون زن به شوهرش تعهد داشته نه مرده غریبه
دوستان از این موجود بترسید
فروپاشی خانواده = ماهواره
تجاوز به دختران= استفاده نامناسب از اینترنت
تا حالا
شده مردي همسرشو
بخاطر علاقه به دوست همسرش
بكشه؟؟؟
نميگم اصلن نشده اما
بريد توي اين پنج ساله كل اينترنت رو بچرخيد ببينيد چن تا مرد از اين كارها كردن
بعد برين بگردين چن تا زن از اين كارها كردن؟؟؟
خب ديگه چرا قتل؟؟؟!!!
بعد ديگه با خودتون
واقعا گاهی بد نیست از مغزتون کمی استفاده کنید بعد کامنت بگذارید.
خوب اگه بهش علاقه نداشتی ازدواج نمیکردی خانواده ت رو تهدید به خود کشی وهزارجور کار دیگه میتونستی انجام بدی تو که یه نفر رو کشتی به راحتی هرکار دیگه ای روهم میتونستی انجام بدی!بااین کار زندگی 2نفر دیگرو هم تباه کردی.
خدایا همه رو به راه راست هدایت کن
چقدر اين جملات تكراريه. انگار اپيدمي شده اينجور جنايت ها
متاسفم!
این حرفا تو این زمونه که خانم ها دوشادوش مردا تو جامعه هستن بعیده
این از اینا و آن هم از دختری که پدرش را سد راه رابطه نامشروعش دید و او را کمک دوست پسرش کشت
براستی راه درست زندگی در دست کسی است که ما را آفریده و عاقبت خیر در دست اوست
برخی مواقع طلاق می تونه جلو این گناهان و جنایتها بگیره.
این خانم اگر طلاق می گرفت گناه نمیکرد. با مرد مورد علاقه اش ازدواج میکرد و شوهرش هم زنده بود و میرفت زن می گرفت
دینا به آخر نمی رسید
بقول یکی از دوستان "زامبی" شدیم. وای بر ما
دوستی برای بیرون از محیط خونست .
فکنکنم مغزش اندازه ارزن باشه!!!!
آقا مسئله اخلاقه نه اندازه مغز.... امان از آدمی که اعتقاد و اخلاق رو از زندگیش بیرون کرده باشه.
نقشه احمقانه تر از این نمیشه.