صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۱۷۱۴۳۹
تاریخ انتشار: ۱۶:۰۸ - ۱۷ آذر ۱۳۹۲
علی اسمعیلی اردکانی*: کشور ما در گذاری طولانی به سر می برد. صحبت در مورد این گذار و شکاف های ایجاد شده در فرایند این گذار اغلب مورد توجه قرار گرفته و در مورد آن سخن بسیار گفته شده و می شود، از این رو مد نظر نگارنده این سطور نیست. بلکه آنچه مدنظر ست تامل در این سوال است که آیا به صرف در گذار بودن یک جامعه و نرسیدن به آن چه جامعه صنعتی پیشرفته و مدرن خوانده می شود باید مانع از طرح مفاهیم مطرح شده در دنیای مدرن شود؟ آیا دغدغه های جامعه و انسان مدرن دغدغه های جامعه و انسان در حال گذار نیست؟

آیا صرف طی نکردن آنچه که تحت عنوان نظریه های جامعه شناسی کلاسیک فرایندهای خطی و معیارهای معین اجتماعی مدرنیته خوانده می شود، باید علتی برای نپرداختن به مسائلی باشد که یا به سراغ ما آمده و از آن اطلاعی نداریم یا فردای نه چندان دور قرار است ما را غافگیر کند؟

به راستی می توان مرزی میان دغدغه های انسانی کشید و بیخیال از مسائلی که در اثر پدیده جهانی شدن زندگی همه جوامع انسانی را به هم گره زده، فریاد برآوریم که اینها دغدغه ی انسان غربی ست و مربوط به ما نیست؟  پاسخ منفی ست.

عقل سلیم حکم می کند که از تجربه های دیگر جوامع باید آموخت. نباید با تفکیک ها و کشیدن دیوارهای بلند میان مسائل و مفاهیم انسان غربی و شرقی یا اسلامی و غیر آن خود را از آموختن از یکدیگر محروم کنیم. اما این دغدغه ها چیست و فریاد تامل خواه نگارنده برای چه مسئله ای ست؟ عرض می کنم.

مسئله ای را که در اینجا قصد طرح آن را دارم مسئله پرونده هسته ای، تورم سرسام آور، کمبود داروی های بیماری های خاص، فرار مغزها و ..... نیست هر چند به جای خود مسائلی مهم اند. مسئله با دیدن گزارش یکی از بخش های خبری سیما بود که نشان می داد " هامون، هفتمین تالاب بین المللی جهان خشک شده است". می پذیرم که دیر متوجه شدم. این تقصیر را می پذیرم هرچند از  قصور من چیزی کم نمی کند. قصوری که نه در شکل جلوگیری از خشک نشدن آن باشد چرا که نمی توانستم مانع شوم، قصور در دیر فهمیدن و دیر فریاد برآوردن.

گزارش به شدت تکان دهنده بود. از این باب که نه تنها شاهد از دست رفتن هفتمین تالاب بین المللی دنیا، بلکه شاهد از بین رفتن حقوق و امنیت انسانی مردم این منطقه بودم. به این جهت مسئله امنیتی‌ست که مراد از امنیت، کاستن سطح آسیب پذیری ها یا حذف تهدیداتی ست که در مقابل بقاء یا رفاه انسان وجود دارد. از دیدن این گزارش طرح یک سوال ذهنم را به شدت به خود مشغول کرد ولی در نهایت تصمیم گرفتم این سوال را با خوانندگان این سطور در میان بگذارم.

آیا کشوری و ملتی به صرف اینکه به مرحله ای از توسعه یافتگی و پیشرفت های صنعتی نرسیده و مخاطرات و آسیب های آن را لمس نکرده نباید به مسائل مطرح شده و برآمده از آن بنا به تجربه هایی که در اطراف خود دیده توجه و واکنش نشان دهد؟ آیا صرفا با این خاطر که هنوز رشد اقتصادی ما به جایی نرسیده که سطح کارکرد کارخانه های موجود در کشور آسیب ها و آلودگی ها را ایجاد کند اندیشیدن به امنیت زیست محیطی را باید در نظر نگرفت؟

بر خلاف همه یادداشت ها در باب اهمیت مسئله زیست محیطی و نشانه رفتن انگشت اتهام به سوی دولت برای کارهایی که می کرده ولی نکرده و یا به جهت اولویت ندانستن مسئله امنیت زیست محیطی و جلوگیری از آلودگی و همچنین هدر رفتن سرمایه های اینچنین عظیم مانند دریاچه ارومیه، تالاب هامون در کنار جان میلون ها نفر از شهروندان، می خواهم بگویم که مقصر دولت نیست. مقصر خود ما هستیم. مسئول اصلی روشنفکران و دانشگاهیان هستند. چرا؟

دلیل آن نوعی پاسخ ضمنی به سوال مطرح شده نیز هست. به دلیل اینکه از طرح مفاهیم و مسائلی پر اهمیت مانند محیط زیست، امنیت انسانی و ... صرفا به این جهت که دغدغه جامعه ما نیست خودداری کرده ایم و یا حتی اگر کسی در ابعادی دیگر آن را مطرح کرده او را شماتت کردیم. برای مثال فیلم نارنجی پوش ساخته داریوش مهرجویی نمونه ای از کارهایی بود که به طرح مفاهیم مورد نظر ما اشاره ای قابل توجه داشت. یا به اصطلاح تلنگر خوبی بود. اما برخورد منتقدان چه در مقام متخصص و چه در مقام تماشاگر نشان از ابهام و دور دانستن موضوع بود. ولی در حقیقت اینچنین نیست.

اولویت بندی مسائل و مشکلات کشور برای طرح آن یا توجه به آن از ضروریات حرکت به سمت داشتن جامعه ای با هر الگوی ایده آل نیست. آیا داشتن این رکورد نامبارک قرار گرفتن 4 شهر ایران در میان ده شهر برتر آلوده جهان دغدغه نیست؟ آیا رسیدن به علامت های هر روزه هشدار و تعطیلی موقت مراکز آموزشی به دلیل آلودگی هوا دغدغه نیست؟ آیا  اینکه در کشورمان  بر اساس آمارهای رسمی 2 هزار و 527 ایرانی به علت آلودگی هوا جانشان را از دست داده اند ضمن آنکه 2 هزار و 522 بیمار قلبی و 4 هزار و 525 بیمار تنفسی همزمان با آلودگی هوا در بیمارستان‌ها بستری می‌شوند دغدغه نیست؟

آیا ایجاد مشکلاتی نظیر مدفون شدن منازل روستایی، مسدود شدن مسیر کانال ها، تخریب اراضی کشاورزی، از بین رفتن بافت لایه ی حاصلخیز خاک، افزایش تصادفات جاده ای و افزایش خسارت به تاسیسات زیربنایی را ناشی از خشک شدن تالاب هامون دغدغه نیست؟ آیا شنیدن اینکه خشک شدن تالاب بین المللی هامون باعث بیکار شدن هزاران صیاد، دامدار و کشاورز شده است دغدغه نیست؟ آیا به راه افتادن سونامی و طوفان سرطان زای نمک، انقراض گوزن های زرد ایرانی، خشک شدن 600 هزار هکتار از زمین های باغی و زراعی و بیکاری و کوچ عده زیادی به دلیل خشکی دریاچه ارومیه دغدغه نیست؟ اگر نیست که باید بازتعریفی در دغدغه های خود انجام دهیم نه در اهمیت و ضرورت مسائل.

از این رو به نظر می رسد باید تلاش کنیم ورای یک نگرش دولت محوری در جهت آگاهی رسانی دقیق به مردم و کانالیزه کردن آن به سمت مسئولان در قالب انجمن ها و دیگر گروه های غیردولتی به مسئله محیط زیست و امنیت آن که ربط مستقیم و وثیقی به امنیت تک تک ما شهروندان جامعه ایرانی دارد، توجه کنیم. این انجمن های غیر دولتی می توانند در آگاهی بخشی و فعالیت ها اجتماعی برای پیشگیری در قالب آموزش و حتی گاه نظارت بر عملکرد واحدهای صنعتی در جهان کوچک شده ای که هر فعالیتی در گوشه از آن بر زندگی سایر انسان های کره خاکی تاثیر می گذارد و در آن رفته رفته از بار مسئولیت دولتها کاسته می شود بسیار تاثیر گذار باشند.

ما تجربه این انجمن ها را به صورت ابتدایی داریم ولی باید با گسترش و توسعه کیفی روز افزون آنها چه در زمینه محیط زیست و چه در دیگر زمینه ها زمینه ساز رشد و توسعه فعالیت های اجتماعی و مشارکتی در راه ساختن فضایی امن تر و انسانی تر باشیم.

امروزه در غرب اگر تفاله های هسته ای یک نیروگاه با قطار از مرز یکی از کشورهای اروپایی بگذرد صدها فعال زیست محیطی فارغ از ملیت و نژاد و صرفا به دلیل آگاهی از انسانی بودن مسئله محیط زیست بر کف ریل های قطار می خوابند. مسیری که توانسته فشارهایی برانگیزنده برای وادار کردن دولت و همچنین شرکت ها و کارخانجات به رعایت معیارهای استاندار در این زمینه باشد.

باید یادآور شویم که بحران های زیست محیطی، خشک شدن اراضی، کاهش محصولات کشاورزی، بیکاری و مهاجرت های گسترده به شهرها را در پی دارد و این بیکاری ها و مهاجرت ها پیامدهای بیشمار اجتماعی که هر روز بر معضلات جامعه باری اضافه می کند در حال گذاری طاقت فرساست. باید تلاش کنیم این گذار طولانی و پیچیده را با تامل تر تجربه کنیم. آری دوستان تجربه ها را باید آموخت و از آن درس گرفت.

*پژوهشگر روابط بین الملل
ارسال نظرات
ناشناس
۲۰:۳۹ - ۱۳۹۲/۰۹/۱۸
ابتدا ما ادم ها باید به این نتیجه برسیم که این کره خاکی تحمل این همه جمعیت نداره بعد تازه وارد احیا و نگه داری از محیط زیست باشیم نه اینکه برای خودمان و فقط به خاطر خودمان فکر کنیم
علی
۱۳:۲۷ - ۱۳۹۲/۰۹/۱۸
دولت به چه دردی میخوره.
ناشناس
۰۰:۳۷ - ۱۳۹۲/۰۹/۱۸
واقعا به درد بزرگ جامعه اشاره کردن.
دوران تفکرات دولت محور گذشته،خصوصا با پیشرفت تکنولوژی
حسین
۲۱:۰۵ - ۱۳۹۲/۰۹/۱۷
دقیقا این سکوت ما دانشگاهی هاست که مسبب بیشتر مشکلات جامعه ست. سکوت نوعی خیانت به نسل آینده ست
جعفر باباخانی
۱۶:۵۹ - ۱۳۹۲/۰۹/۱۷
بسیار خوب مساله رو بیان کردند.