عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: کسانی بودند که انقلاب را انحراف میدانستند و زیر بار آن نمیرفتند. این دسته فکر می کردند این بخل ورزی به امام عصر (عج) است که ما بیاییم و حکومت تشکیل دهیم.
به گزارش خبرآنلاین، محمد حسین صفار هرندی در برنامه تلویزیونی شناسنامه در مورد ارتباط با انجمن حجتیه گفت: «ما بدون اینکه وارد شبکه رسمی ضد بهایی (حجتیه) شویم، یک حلقه خصوصی داشتیم که یکی از معلمان مدرسه به ما گفت من عصاره حرف هایی که آنجا مطرح است را به شما می گویم و نیازی نیست شما وارد آن شبکه شوید. قالب جلسات این حلقه در منزل ما انجام می شد و ما بدون شرکت در آن شبکه، از طریق معلممان که در جلسات آن ها شرکت می کرد، نظریاتشان را دریافت می کردیم.»
وی ادامه داد: «نکته جالب این بود که عکس امام در یکی از قفسه ها بود و ما این عکس را در معرض دید دوستان قرار می دادیم. این درحالی بود که انجمن حجتیه نسبتی با امام نداشت اما معلم ما به احترام می گذاشت. در هر صورت ما در این جلسات اطلاعات خوبی را دریافت کردیم و اتفاقاً از همان جا به این نقطه نظر رسیدیم که وقتی مدیران کشور، مملکت را به سمت حاکمیت ضد دینی می برند، این حرکت (حجتیه) خیلی مضحک است و فایده چندانی ندارد و باید به دنبال راه دیگری بود.»
صفار هرندی با بیان اینکه بعد از پیروزی انقلاب، بهاییت محو شد گفت: «همه کسانی که در انجمن های ضد بهایی کار می کردند به سمت راه اندازی تشکیلات فکری ضد کمونیستی آمدند و بهاییت موضوعیت خود را از دست داد.»
وی همچنین گفت: «انجمن حجتیه به چند دسته تقسیم می شود. بعضی از اعضای این انجمن با شروع انقلاب رابطه خود را با انجمن قطع کردند و به انقلاب پیوستند که چهرهای مثل آقای پرورش یکی از این افراد بود که از سال 54 که یکی از رجال انجمن حجتیه بود، ارتباط خود را با آن ها قطع کرد و به انقلاب پیوست. فکر می کنم حساب این افراد که زیاد هم هستند را باید جدا کرد. دسته دیگر کسانی بودند که هم دوست داشتند انجمن حجتیه باشد و هم می خواستند با انقلاب باشند، در واقع جمع این دو را می پسندیدند. کسانی که «عباد صالح» را راه اندازی کردند جزو این دسته بودند که فکر می کنم نگاه مصلحانه ای داشتند. دسته سوم هم کسانی بودند که انقلاب را انحراف می دانستند و زیر بار آن نمی رفتند. این دسته فکر می کردند این بخل ورزی به امام عصر (عج) است که ما بیاییم و حکومت تشکیل دهیم و معتقد بودند حکومت حق امام زمان (عج) است و هر وقت لازم باشد با اراده خداوند ایشان می آید و ما نباید دخالتی داشته باشیم. این همان نگرشی بود که باعث خروش و اتمام حجت امام با آن ها شد. بعد از این ماجرا بود که انجمن حجتیه کارهای خود را متوقف و تعطیل کرد.»
صفارهرندی افزود: «اوایل انقلاب معروف بود که بعضی از اعضای حجتیه وارد مرکز اسناد شدند و بسیاری از اسناد ساواک را برداشتند و از آن خود کردند. یا در بعضی کانون ها و محیط های اداری هم حضور پیدا کردند که به تدریج و با مشخص شدن زاویه داشتن آن ها با انقلاب، به صورت اتوماتیک حذف می شدند. برچسب انجمنی روی پیشانی برخی ماند، در حالی که این موضوع به سابقه قبل از انقلاب ها مربوط بود و بعد از پیروزی انقلاب در کانون های انقلاب حضور داشتند و همراهی می کردند و فکر می کنم داوری کردن با نگاه به پیشینه قبل از انقلاب آن ها، جفا در حقشان بود.»
وی همچنین گفت: «زدن برچسب انجمنی بودن به افراد گاهی هم از روی بی اطلاعی و عدم آگاهی است. مثلاً یک بار یکی از افراد نام یکی از مراجع را برد و گفت ایشان هم انجمنی بوده!؟ این در حالی است که واقعاً اینطور نبود و نباید در نوع قضاوت های خود اینطور اشتباه کنیم.»
گزیده اظهارات وی از این قرار است:
- همیشه این آمادگی را داشته ام که اگر مشورت من به عنوان یک مشورت دهنده بتواند کارساز باشد، کمک کنم، افزود: البته بعضی جاها را گفته بودم که نمی خواهم دیگر وارد آن شوم. مثلاً دیگر نمی خواهم به کارهای اجرایی ورود پیدا کنم چون گمان می کنم کارویژه من چیزی به جز کارهای اجرایی است. فضای مجمع تشخیص انصافاً خوب است. آقای هاشمی تجربه طولانی در ریاست و اداره کردن جلسه دارند. مخصوصاً تجربه ایشان در اداره کردن مجلس تجربه خاطره انگیزی برای ماست و نمی توان آن را فراموش کرد. به نظر من مدیریت کردن جلسات الان برای ایشان سخت تر از گذشته است. به هرحال بنیه ایشان تحلیل رفته و باید در سن 80 سالگی چنین جلسه ای را اداره کنند. از طرف دیگر کسانی که در مجمع هستند تمایلات و گرایشات مختلفی دارند و کار اداره جلسه یک مقدار از این جهت سخت می شود.
- اکثر کسانی که آنجا نشسته اند نگاه اولشان این است که حرفی بزنند که بر مصالح نظام منطق باشد. این جا افتاده که اگر گروه بزرگتری به یک مصلحتی رسیده اند، آقای هاشمی به عنوان رئیس جلسه نمی تواند جمع بندی آن ها را رد کنند و در نهایت نظری که استواری بیشتری دارد مورد قبول واقع می شود.
- {در پاسخ به این سوال که آقای احمدی نژاد به عنوان عضوحقیقی مجمع چه تفاوتی با آقای احمدی نژاد رئیس جمهور دارد؟} تعداد آمدن هایش بیشتر شده (خنده). طی هشت سالی که ایشان عضو حقوقی مجمع بودند، شاید به همین اندازه ای که از زمان عضویت حقیقی در مجمع حضور پیدا می کنند، در جلسات شرکت داشتند. در جلسات اولیه ایشان خیلی فعال نبود و بیشتر می شنید اما اخیراً حرف هم می زند.
- دفتر سیاسی سپاه جزو اولین بخش هایی بود که در سپاه تاسیس شد و آقای حسین شریعتمداری را می توان جزو موسسین این دفتر نام برد. در فضای به شدت سیاسی اول انقلاب لازم بود که عناصر حاضر در سپاه، تحلیل درستی از شرایط سیاسی جامعه داشته باشند. محصولات دفتر سیاسی که تحلیل ها و اخبار به روز بود، به صورت بولتن در سطح سپاه و برخی از ارگان های بیرونی نیز توزیع می شد.
- بعدها و با جدی تر شدن جنگ، دفتر سیاسی ماموریت جمع آوری اطلاعات جنگ را هم به عهده گرفت و آنچه در قرارگاه ها می گذشت را برای تاریخ ثبت و ضبط می کرد.
- سابقه حرفه ای من در زمینه مطبوعات، مربوط می شد به همان دفتر سیاسی که در طول ماه چند بولتن را آماده و منتشر می کردیم. اما سال 73 که وارد کیهان شدم کار ژورنالیستی به شدت حرفه ای را تجربه کردیم.
- کیهان به اعتبار سوابق و لواحق اش روزنامه بزرگی است. به هرحال کیهان روزنامه 70 ساله این کشور است و همیشه روزنامه اثرگذاری بوده است. شاید قبل از انقلاب موثرترین روزنامه بوده و بعد از انقلاب هم به نسبت همیشه تاثیرگذاری های برجسته ای را داشته است. حیف است که الان بخواهم نسبت به روزنامه قضاوت شتاب زده ای داشته باشم اما این روزنامه هنوز هم تاثیر گذار است و شاید از حیث تاثیرگذاری، روزنامه ای شبیه به کیهان نداشته باشیم.
- همیشه ناراحت بودم که بعد از زحماتی که متحمل می شدیم، باید کار را طوری ارائه می دادیم که مردم پسند نیست. نوع صفحه بندی و نوع چاپ و... بخشی از انتقاد من به روزنامه بود. مساله دیگر این است که هیچ شرکت و سازمانی هیچ وقت نباید خودش را از یافته های به روز اطراف بی نیاز بداند. کیهان باید بیش از این ها پویایی خود را هم در جذب کادر و هم در آرایش عمومی کارش در نظر داشته باشد.
- همیشه این شبهه مطرح بوده که آیا کسانی که در یک حوزه ای تخصص دارند، می توانند به همان خوبی مسولیت اجرایی آن حوزه را به دست بگیرد؟ ما سابقه و تجربه کار رسانه ای را داشتیم و به لطف خدا موفق بودیم و کامیابی هایی داشتیم. از حیث برآورد اولیه شاید این انتخاب بی راه نبود. هیچ کس را نمی شد پیدا کرد که در همه امور فرهنگی دست داشته باشد. البته یک روزنامه نگار در تمام این حوزه ها دستی بر آتش دارد. وقتی شما روزنامه منتشر می کنید در عرصه های مختلف حرف دارید و این حوزه ها را می شناسید.
- من و آقای احمدی نژاد در دانشگاه علم و صنعت با هم بودیم و یکدیگر را می شناختیم و هر از چندگاهی یکدیگر را می دیدیم. زمانی که در روزنامه کیهان بودم هم گاهی خبرنگاران را برای مصاحبه با ایشان فرستادم که اتفاقاً مصاحبه های خوبی هم از آب درآمد و دوست دارم بروم و یک بار دیگر آن ها را بخوانم. در هر صورت ما یکدیگر را می شناختیم اما اینطور نبود که ایشان روی شناخت فردی خودش بخواهد من را انتخاب کند.
- احمدی نژاد کارگروهی را برای این موضوع تشکیل داده بود. نام 40-50 نفر در لیست انتخاب این کارگروه وجود داشت، حتی نام وزیر قبل از ما (آقای مسجد جامعی) هم در این لیست وجود داشت. این کارگروه فعالیت داشت و گزینه ها را مورد بررسی قرار می داد. در نهایت به 2-3 نفر رسیدند که به گفته دوستان، نام من همیشه در جایگاه اول یا دوم بوده است. زمانی که آقای احمدی نژاد این 2-3 اسم را برای هماهنگی با رهبر معظم انقلاب خدمت ایشان بردند، آقا هم فرمودند که فلانی خوب است.
- گاهی که می گویند انتخاب صفارهرندی تحمیلی بوده، خنده ام می گیرد.
- واقعیت این است که وقتی وزارت به من پیشنهاد شد از قبول آن امتناع داشتم. به آقای احمدی نژاد گفتم انتخاب من به دو جهت باعث حمله به شما می شود. اول اینکه من سپاهی بوده ام که به شدت به آن افتخار می کنم و حاضر به کوتاه آمدن از اعتقادم نیستم. دوم این که کیهانی ام و به آن دلبسته ام و نمی توانم از کیهان دل بکنم. از طرفی دوست ندارم از سوی کسانی که با کیهان دشمنی ندارند و یا روی سپاه حساسیت دارند به دولت شما لطمه ای وارد شود. وقتی این موضوع را مطرح کردم، ایشان گفت خدا پدرت را بیامرزد، خود ِ من چند برابر تو کیهانی و سپاهی هستم. این بهانه خوبی نیست!
- در ابتدای کار قول و قراری در مورد انتصاب ها بین ما نبود. من هم وزیر آقا اجازه ای نبودم و تیم خودم را مطابق چیزی که می خواستم بستم و اعلام کردم، ایشان هم مخالفتی نکردند. البته ایشان همان موقع اسم یکی از آقایان را آورد و گفتند ایشان برای معاونت سیاسی خیلی خوب است. من در پاسخ گفتم ایشان اگر فیلم بسازد، بهتر است. من دوست دارم ایشان فیلم بسازد.
- آقای احمدی نژاد دچار انتخاب هایی شده بود که با آداب و عادات گذشته و عهد ابتدایی که داشتیم، هماهنگ نبود. توقع این بود وقتی رهبری معظم انقلاب یک مساله ای را تدبیر و مصلحت اندیشی می کنند، دولتی که خودش را نزدیک ترین دولت به ولایت و رهبری معرفی می کرد، روی حکم، تدبیر و مصلحت اندیشی رهبری تردید نکند. انتظار ما این بود که بگویند ما اشتباه کردیم و نظر صائب را انتخاب می کنیم.
- ما نمی توانیم دلایل این تغییرات را بگوییم و آقای احمدی نژاد خودش باید بیاید بگوید. این مسائل به درون آدم ها مربوط است نه بیرون آن ها! من فکر می کنم آقای احمدی نژاد از جایی که سلایق درونی اش تغییر کرد و نظام درونی که به آن معتقد بود را جابه جا کرد، این تغییرات بیرونی در او برجسته شد. باید از او پرسید که در دل شما چه گذشت که بین دیروز و امروز شما اینقدر تفاوت دیده می شود.
مردم در 24 خرداد جواب همشون را داده اند داداش!