صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۱۶۸۸۰۵
تاریخ انتشار: ۱۵:۲۳ - ۲۱ آبان ۱۳۹۲
فرارو- احمد فرهادی؛ «تدوین استراتژی، نیاز خودروسازی» مطلبی بود به قلم آقای رضا رحمانی رئیس محترم کمیسیون صنایع مجلس شواری اسلامی که چندی پیش در نخستین صفحه روزنامه شرق منتشر شد، اگر از کنار نکات مفید این یادداشت عبور کنیم، به جمله‌ای قابل تاملی خواهیم رسید که از قضا بن مایه اصلی تیتر این یادداشت هم از آن اخذ گردیده بود: «آنچه تاکنون این صنعت و البته مصرف‌کنندگان را رنج داده است، فقدان استراتژی است.» با دیدن آن مطلب بر آن شدم تا مختصری پیرامون آنچه که از آن به عنوان فقدان استراتژی یاد می‌کنند بنویسم؛ البته نه از سر پاسخ که از سر در افکندن پرسشی نو در باب استراتژی، و آن این‌که استراتژی چگونه نقشی در محیط کسب و کار دارد آیا باید آن را مثابه دارو بدانیم یا باید از آن تعبیری همچون غذا داشته باشیم؟ اگر آن را دارو تشخیص دهیم گاه و بی‌گاه از آن سود خواهیم برد ولی اگر آن را غذا بدانیم هر روز باید به سراغ آن برویم. اگر آن را دارو بدانیم آن را در قفسه‌ی دارویی قرار خواهیم داد، اما اگر آن را غذا بدانیم آن را باید بر سر سفره بیاورم. اگر آن را دارو بدانیم برای رفع دوران کسالت و بیماری بدان چنگ خواهیم زد، اما اگر آن را غذا بدانیم برای پروردگی و نیرومندی بر رقیب، دست در دامن آن خواهیم برد. اگر آن را دارو بدانیم انتظار بهبود از آن خواهیم داشت، اما اگر آن را غذا بدانیم انتظار سلامتی از آن خواهیم کشید.

برای ورود به بحث بهتر است از همان تیتر استفاده کنیم و چنین بپرسیم که این فقدان استراتژی؛ به عنوان موضوعی که بارها و بارها از آن به عنوان پاشنه آشیل صنعت خودرو مطرح شده است، صنعت خودرو را رنج داده یا موضوع دیگری در پس آن فقدان نهفته است؟ اگر نگاهی نزدیک‌تر به صنایع خودروسازی بی‌افکنیم متوجه خواهیم شد که صنعت خودرو چندان بی‌استراتژی هم نبوده است، متولیان این صنعت حداقل از 15 سال پیش به اهمیت استراتژی در صنعت خودرو پی‌بردند و کوشش‌هایی متعددی هم در این زمینه انجام دادند، ایجاد مراکز مطالعات استراتژیک، انجام مطالعات متعدد با استفاده از مشاوران این رشته و سرانجام تهیه چند نقشه استراتژیک در صنعت خودرو؛ حاصل کوشش‌های آنان بود. اما چرا پس از این همه تلاش و کوشش امروزه باز هم سخن از ضرورت تدوین استراتژی به میان آمده است؟ پاسخی که به این سوال می‌توان داد آن است که برداشت اغلب متولیان این صنعت از واژه استراتژی، برداشت دارویی بوده، یعنی از استعمال این واژه و استفاده از آن در ادبیات تولیدی، به مثابه یک دارو انتظار شفا بخشی داشته و هنوز هم دارند. با چنین برداشتی هر گاه متولیان صنعت خودرو کاستی یا ناکارآمدیی را در این صنعت تشخیص دهند بلافاصله دست در دامن آن دارو خواهند برد و فقدان آن دارو را علت و علل آن رنج و کسالت خواهند دانست.

به نظر می‌رسد یکی از بحث‌های محوری که باید در همه صنایع مد نظر واقع شود، دریافت همین نکته است که ابتدا توقع خود را از مفهوم استراتژی روشن کنیم، بدانیم که از استعمال این واژه چگونه توقعی داریم؟ تا زمانی که پاسخی دقیق برای این سوالات یافت نکنیم و تا زمانی که انتظارات روشنی از تدوین و تنظیم استراتژی‌ها نداشته باشیم؛ نمی‌توانیم کوشش‌های سودمندی در زمینه طراحی و تدوین استراتژی‌ها داشته باشیم.

 استعمال لغت استراتژی‌ عمری بلند دارد، حداقل به اندازه جنگ، این مفهوم از عرصه نظامی نشأت گرفته و بعداً در سایر عرصه‌ها از جمله اقتصاد، تجارت و به ویژه عرصه سیاست و مملکت‌داری را گشود. اگر خوب دقت کنیم در تمامی این موارد واژه استراتژی با واژه «رقابت» عجین بوده و این دو واژه در کنار یکدیگر معنا شده‌اند، در عرصه جنگ استراتژی برنامه‌ای بوده برای پیروزی بر «دشمن»، در عرصه سیاست و کسب و کار دنیای مدرن استراتژی برنامه‌ای است برای پیروزی بر «رقیب» بنابراین در جایی که رقیب حضور نداشته باشد سخن از استراتژی سخن ناصوابی است. وقتی اکسیری چون رقیب پا به میدان بنهد، خواهی نخواهی هر سازمانی برای پیروزی بر آن برنامه‌ای تنظیم خواهد کرد برنامه‌ای برای پروده‌ شدن و برای آماده شدن در رقابت، با این نگاه است که می‌توانیم بگوییم که استراتژی در صنعت همچون غذا است برای بدن، همانطور که غذا بدن را پرورده می‌کند، استراتژی با حضور رقیب نیز، سازمان را پرورده می‌نماید. اما زمانی که صحنه بی‌رقیب باشد واژه استراتژی تنها در حد یک واژه نمادین خواهد بود و سازمان‌ها از این واژه نمادین انتظار دارویی خواهند داشت. پس می‌توانیم چنین بگوییم که دلیل ناکارآمدی استراتژی‌ها در صنعت خودرو، آن است که فضای کسب و کار این صنعت رقابتی نبوده است نه آنکه استراتژی‌ نداشته‌اند.

نکته دیگری هم شایسته درنگ است و آن اینکه؛ گیریم عده‌ای دیگر آمدند و بار دیگر هم استراتژی‌هایی برای صنعت خودرو نوشتند، چگونه می‌توانیم مطمئن شویم که این استراتژی‌های جدید نسخه درمان‌گر واقعی است؟ آیا پس از گذشت چند سال دوباره کسانی پیدا نمی‌شوند تا از فقدان استراتژی و یا عدم کارآمدی استراتژی‌های قبلی این صنعت سخن بگویند؟ چگونه می‌توان از کارآمدی استراتژی‌ها در صنعت خودرو اطمینان حاصل کرد؟

می‌دانیم که رشد صنعت خودرو در ایران متاثر از یک فضای رقابتی نبوده است و به همین دلیل این صنعت رشد ناموزونی را تجربه کرده است، رشد ناموزون به رشد دیگری هم در این صنعت دامن‌زده و آن رشد هزینه‌های تولید خودروست. کم نیستند بخش‌ها و وظیفه‌هایی که نه بر اساس منطق فایده - هزینه که بر اساس یک منطق دستوری بر صنعت خودرو حمل شده‌اند و این صنعت را دچار تورم کرده‌اند. شاید اگر بجای استراتژی‌ها، رقبا به میدان این صنعت بگذارند، هم منطق دستوری از سر این صنعت دور شود و هم از تورم آن کاسته شود.
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر: