صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

کد خبر: ۱۶۸۲۳۱
طلاق عاطفی، واژه ای تازه وارد به زندگی زناشویی ایرانیان است که گستره آن با بیشتر شدن مشکلات زندگی، بیشتر و بیشتر شده است.
تاریخ انتشار: ۰۷:۴۶ - ۱۶ آبان ۱۳۹۲
طلاق عاطفی، واژه ای تازه وارد به زندگی زناشویی ایرانیان است که گستره آن با بیشتر شدن مشکلات زندگی، بیشتر و بیشتر شده است. گروهی از زوج‌هاي ایرانی با وجود نارضایتی از زندگی مشترک و میل به جدایی، به دلیل واهمه ای بزرگ که از طلاق و جدایی دارند، به هر شکل ممکن به زندگی - بی‌آنکه حس و علاقه ای به آن داشته باشند - ادامه داده اما طلاق نمي‌گیرند.

آنها با وجود زندگی فیزیکی مشترک، پیوند عاطفی با همسرشان ندارند و اصطلاحا با تن دادن به طلاق عاطفی، رویه تازه ای به زندگی مي‌بخشند. پروفسور حسین باهر، جامعه‌شناس نیز در رابطه با دلیل زوج‌ها برای پذیرفتن طلاق عاطفی به جای طلاق رسمي ‌مي‌گوید: جدا شدن زوج‌ها به صورت رسمي‌مشکلات زیادی را برای زن و مرد به دنبال دارد. مهریه‌هاي سنگینی که در زمان عقد، خانواده‌ها بر سر آن به توافق مي‌رسند و نداشتن تصور صحیح از آینده، یکی از مواردی است که در صورت ناتوانی مرد در پرداخت مهریه ، زوج‌ها را مجبور به ادامه  زندگی مي‌کند.

 همچنین ترس از تنهایی در سنین بالا، بدنام شدن فرزندان به دلیل طلاق والدین و نگرانی از حرف و حدیث‌هاي دوستان و خویشاوندان - که پس از طلاق رسمي‌شروع مي‌شود -  نیز زندگی مشترک را به آنها تحمیل مي‌کند. این پدیده که به نظر مي‌رسد بیشتر در میان شهرنشینان رخ مي‌دهد، اقلیتی از روستانشینان و بخش ناچیزی از قبایل، عشایر و مرزنشینان را نیز در بر مي‌گیرد و به طور کلی برخی زوج‌ها در تمام مناطق به دلیل ناتوانی در اداره زندگی شان به ناچار طلاق عاطفی را مي‌پذیرند.

 این بنیان گذار مکتب رفتار شناسی در ایران همچنین در ارتباط با تعداد طلاق‌هاي عاطفی ای که به نسبت هر ازدواج صورت مي‌گیرد نیز مي‌افزاید: تقریباً 25 درصد ازدواج‌ها به طلاق رسمي‌مي‌انجامد ، 25 درصد در مسیر صحیح  ادامه مي‌یابد و مابقی زوج‌ها از درجاتی از طلاق عاطفی رنج مي‌برند. از مجموعه دلایل این پدیده مي‌توان به مشکلاتی از قبیل مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که در جامعه به مرور زمان به وجود مي‌آید و بر خانواده‌ها نیز اثر مي‌گذارد؛ اشاره کرد. مشکلاتی که هر کدام به مرور زمان و با شناخت بیشتر زوج‌ها از یکدیگر منجر  به سردی روابط در بین آنها مي‌شود و آنها را از یکدیگر دور مي‌سازد؛ اما هرچه علم و دانش جوانان در رابطه با ازدواج و دلایل ضرورت این امر بیشتر باشد کمتر در زندگی مشترک شان دچار مشکل مي‌شوند و در برابر فراز و نشیب‌هاي زندگی زناشویی راحت تر برخورد کرده و نسبت به حل آن اقدام مي‌کنند.

  نا آشنایی با مهارت‌هاي زندگی
دکتر ناصر قاسم زاده، روانشناس و درمانگر نیز به «قانون» مي‌گوید: یکی از مسائل مهمي‌که در بقای زندگی زوج‌ها نقش مهمي‌را ایفا مي‌کند، مهارت‌هاي زندگی است که کافی نبودن آنها ممکن است منجر  به بروز اختلافات بسیار شود. این مهارت‌ها نه تنها قبل و در زمان ازدواج باید آموزش داده  شوند، بلکه فراگیری آنها نیز در 5 سال اول ازدواج از اهمیت بالایی برخوردار است.  متأسفانه مهارت‌هاي مورد نیاز برای زندگی مشترک به جوانان آموزش داده نمي‌شود و اطلاعات کافی در این زمینه در اختیار آنان قرار نمي‌گیرد. مهارت‌هاي زندگی به جوانان مي‌آموزد که در موقع بروز مشکلات چه واکنشی از خود نشان بدهند تا زندگی زناشویی مستحکم تری داشته باشند.

آموزش این گروه از مهارت‌ها در گذشته برعهده سازمان ملی جوانان بود که با برگزاری کلاس‌هاي مشاوره برای جوانان آنها را برای آینده آماده مي‌کرد. دبیر انجمن حمایت از سلامت و بهداشت روان جامعه در ادامه مي‌افزاید: طلاق عاطفی بعد از شناخت کامل دو طرف و سپری شدن دوره ای از زندگی مشترک رخ مي‌دهد. معمولا زوج‌هاي جوان کمتر گرفتار طلاق عاطفی مي‌شوند و طلاق عاطفی بیشتر در زوج‌هايی که بیش از یک دهه از زندگی مشترکشان گذشته است مشاهده مي‌شود. در واقع این دلسردی بعد از بروز اختلافاتی رخ مي‌دهد که زوج‌ها در برطرف کردن آنها ناکام مي‌مانند. زوج‌هايی که ازدواجشان با علاقه به طرف مقابل شکل نگرفته است بیشتر از کسانی که در ابتدا به هم عشق مي‌ورزیده اند در معرض این مسئله هستند، چرا که عشق و علاقه به یکدیگر آنها را در برابر مشکلات مقاوم تر مي‌کند. از سویی بالا بودن سطح انتظار زوج‌ها از یکدیگر موجب سرد شدن روابط مي‌شود که اگر فرزندی هم در میان باشد، شرایط عاطفی و احساسی مناسبی برای رشد آن فرزند فراهم نخواهد شد.


این پژوهشگر علوم انسانی همچنین در رابطه با علت اصلی افزایش طلاق عاطفی در مقابل طلاق رسمي‌مي‌گوید: زوج‌ها بیشتر به سبب شرایط عاطفی خود و فرزندانشان و وابستگی و دلبستگی‌هاي به وجود آمده و همچنین به دلیل وجود باورهای عرفی و فرهنگی از طلاق رسمي‌خودداری مي‌کنند. ریشه اختلافات به وجود آمده در زوج‌ها را مي‌توان در نحوه برخورد خانواده‌هايشان در دوران کودکی آنها مشاهده کرد. هرچه تعاملات خانوادگی بیشتر باشد میزان اختلافات به وجود آمده در زندگی مشترک فرزندان هم کاهش مي‌یابد. کودکانی که توسط والدینشان مورد توجه قرار مي‌گیرند و مي‌توانند نظراتشان را در محیط خانواده بیان کنند، یاد مي‌گیرند در آینده هم حق انتخاب و انتقاد را به دیگران بدهند.

این افراد در زندگی زناشویی نیز همسرشان را در شرایط سخت و در مواجهه با مشکلات بهتر درک مي‌کنند. اما متأسفانه به دلیل نبود آموزش‌هاي صحیح این تعاملات کمتر دیده مي‌شود. در نتیجه افراد در تمام زندگی، خود را محور همه چیز مي‌بینند و نمي‌توانند نظر و عقیده دیگران را قبول کنند. برای کمتر شدن این مشکلات آموزش و پرورش و مراکز آموزش عالی با قرار دادن واحد درسی خود شناسی مي‌توانند تا حد چشم گیری این مشکلات را کاهش بدهند.  


  باورها و سنت‌هاي ویرانگر
دکتر کاظم قجاوند، جامعه شناس وعضو هیأت علمي‌دانشگاه با اشاره به نقش سنت‌ها در روابط زناشویی مي‌گوید: خرده فرهنگ‌ها و نگرش‌هاي گرفته شده از سنت‌ها همانطور که باعث تحکیم روابط زن و شوهر مي‌شوند، یکی از موانع خوشبختی زوج‌ها هم مي‌توانند، باشند و خاموشی روابط همسرها را در زندگی مشترک به دنبال داشته باشند. برای مثال در برخی از سنت‌ها مرد را از محبت کردن به زن منع و او را به انجام رفتارهای خشن تشویق مي‌کنند که خود باعث سردی روابط زن و شوهر و در نهایت به طلاق عاطفی منجر مي‌شود. این سنت‌ها که ضرب المثل‌ها و فرهنگ عامیانه را نیز در بر گرفته است هیچ کدام ریشه دینی و علمي‌ندارند و برگرفته از رفتار‌هاي غلطی است که با گذشت زمان وارد فرهنگ جامعه شده است.

  این آسیب شناس اجتماعی درباره نحوه شکل گیری پدیده طلاق عاطفی مي‌افزاید: ازآنجا که طلاق عاطفی احساس رضایت و نا رضایتی از زندگی مشترک است و این یک موضوع کیفی است بنابراین با شاخصه‌هاي کیفی نیز سنجیده مي‌شود و این امر سنجش پدیده طلاق عاطفی را نیز دشوار ساخته است. بر این اساس آمار دقیقی را نمي‌توان در این زمینه ارائه داد اما این روشن است که از هر 10 ازدواج صورت گرفته دو مورد آن به طلاق رسمي‌ختم شده و چهار مورد آن نیز گرفتارخاموشی روابط زناشویی و طلاق عاطفی می‌شوند. تعداد طلاق‌هاي عاطفی در خانواده‌ها همیشه به دلایل عرفی و فرهنگی جامعه بیشتر از طلاق‌هاي رسمي‌است.

طلاق‌هاي عاطفی  نه تنها برای خود افراد نتایج سوئی را به دنبال دارد بلکه برای جامعه هم مشکل ساز مي‌شود زیرا تأثیر خاموشی روابط زن و مرد در فعالیت‌هاي خارج از خانه هم دیده مي‌شود و زن و شوهری که مدتی است دچار اختلاف شده اند از لحاظ روانی نیز آمادگی لازم را برای فعالیت‌هاي خارج از خانه ندارند.اما دکتر قجاوند در رابطه با راه‌هاي کاهش اختلافات زناشویی زوج‌ها مي‌گوید: برای کاهش تأثیر خرده فرهنگ‌هاي اشتباهی که ریشه در سنت‌هاي ما دارند؛ زوج‌ها با تفکر و تعقل درباره شرایط زندگی شان مي‌توانند سنت‌ها را مورد قضاوت قرار دهند و با پیروی از آموزه‌هايی که در بهبود روابط آنها موثر است و وضعیت شان را در زندگی مشترک تقویت مي‌کند؛ مي‌توانند، زندگی مشترک پویایی داشته باشند. زن و شوهرهای جوان با دوری کردن از روزمر‌گی‌ها مي‌توانند خود را همچنان جذاب نگاه داشته و با بیان حرف‌ها و افکار نو به یکدیگر نزدیک تر بشوند. متأسفانه  طلاق عاطفی بیشتر در بین زوج‌هايی دیده مي‌شود که از نظر افکار با یکدیگر بسیار متفاوت هستند؛ اما همچنان این تفاوت هم از اهمیت چندانی برخوردار نیست، زمانی این اختلافات و مشکلات شدت مي‌گیرد که هر کدام از دو طرف بخواهند نظر و عقیده خود را به دیگری تحمیل کنند.
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر: