صفحه نخست

سیاست

ورزشی

علم و تکنولوژی

عکس

ویدیو

راهنمای بازار

زندگی و سرگرمی

اقتصاد

جامعه

فرهنگ و هنر

جهان

صفحات داخلی

«پژمان»، یکی از معدود سریال‌های این چند سال بود که توانست با مجموعه‌های ماهواره‌ای و سریال‌های ترک رقابت کند.
تاریخ انتشار: ۰۷:۵۰ - ۱۲ آبان ۱۳۹۲
«پژمان»، یکی از معدود سریال‌های این چند سال بود که توانست با مجموعه‌های ماهواره‌ای و سریال‌های ترک رقابت کند. دستمایه قراردادن فوتبال و حضور پژمان جمشیدی در نقش خودش و البته بازی غافلگیر‌کننده او و متن برادران قاسمخانی و بده‌بستان‌های روانِ سام درخشانی با پژمان جمشیدی، مجموعه عواملی هستند که در موفقیت این سریال نقش داشتند. اما در این بین نمی‌توان شخصیت‌پردازی خوب کاراکتر پژمان را نادیده گرفت؛ چیزی که باعث شد حتی کسانی که به فوتبال علاقه ندارند بتوانند با فوتبالیستی که موقعیت قبلی‌اش را از دست داده همذات‌پنداری کنند و باز برای هزارمین‌بار به این نتیجه می‌رسیم که یکی از دلایل اصلی ریزش مخاطب در تلویزیون فقر متن خوب است. گفت‌وگوی ما با سروش صحت مروری کوتاه بر مجموعه عواملی بود که «پژمان» را به یکی از پربیننده‌ترین سریال‌های تلویزیون تبدیل کرد.

‌با وجود اینکه سریال «پژمان» درباره یک فوتبالیست است که دوره‌اش به پایان رسیده اما در عین حال کاراکتر او در قشرهای دیگر جامعه ما هم دیده می‌شود. آیا فراگیربودن کنش‌ها و خواسته‌های این کاراکتر در قشرهای دیگر مدنظر شما و نویسنده‌های کار بود؟
به‌هرحال یک فوتبالیست قهرمان این داستان است ولی هرکسی که زمانی در زندگی‌اش شهرت یا محبوبیت یا ثروت یا یک موقعیت خاص را تجربه کرده و بعد آن موقعیت را از دست داده می‌تواند با این کاراکتر همذات‌پنداری کند. به‌هرحال ما هر حرفی که می‌زنیم خودآگاه یا ناخودآگاه در جاهای دیگر هم بازخورد و نمود دارد. مثلا شما به‌عنوان خبرنگار موقعیتی دارید، ممکن است الان متوجه نباشید ولی اگر این موقعیت را از دست بدهید متوجه می‌شوید چه موقعیت خوبی داشتید. ما می‌گوییم آدم‌ها حواسشان به موقعیت‌هایشان باشد چون موقعیت‌ها پایدار و همیشگی نیست و روزی تمام می‌شود.

‌در قسمت‌هایی هم سوءاستفاده از موقعیت نشان داده شد، مثل بخش‌های مربوط به کاراکتر امیرحسین رستمی. آیا این قسمت هم ناخودآگاه اتفاق افتاد یا به آن فکر کرده بودید؟
اگر این مساله نشان داده شده خوب است، چون خیلی وقت‌ها آدم‌ها فکر می‌کنند این موقعیت همیشگی است و دوست دارند از آن نهایت استفاده را کنند و این نوع استفاده گاهی به ضرر دیگران تمام می‌شود. اگر چنین برداشت‌هایی از کار می‌شود به‌نظرم خوب است و می‌تواند یکی از عوامل موفقیت کار به‌شمار بیاید.

‌جایی گفته بودید پاشنه آشیل کار، فوتبال بود؛ اما به‌نظرم پرداختن به زندگی شخصی
یک چهره هم چنین وضعیتی داشت، چون تابه‌حال در تلویزیون حاشیه و زندگی شخصی چهره‌های شناخته‌شده دستمایه قرار نگرفته بود، مخصوصا در یک کار کمدی...

فوتبال می‌توانست نقطه‌قوت کار ما باشد و اگر کار خوب درنمی‌آمد و ارتباط لازم را برقرار نمی‌کرد، همان می‌توانست نقطه‌ضعفمان باشد.

 ‌مردم معمولا ذهنیتی ثابت درباره دیگران مخصوصا چهره‌ها دارند با اینکه حرف و حدیث‌های زیادی هم در بین عموم وجود دارد. این شکستن ویترین شخصیتی و تقدس‌زدایی در این کار برای بیننده جالب است. کمدی‌بودن کار چقدر در این روند به شما کمک کرد؟
تقدس‌زدایی نبود...

‌منظورم دورشدن از ذهنیتی ثابت درباره افراد مشهور بود...
بزرگ‌ترین کمک، حضور پژمان جمشیدی بود. او حاضر شد نقش یک فوتبالیست را به نام پژمان جمشیدی بازی کند. ولی واقعا پژمان جمشیدی سریال با کاراکتر واقعی او خیلی متفاوت است. اینکه پژمان این جسارت و شهامت را داشت که با اسم خودش و با گذشته‌ای که دارد، شخصیتی را بازی کند که ربطی به خودش ندارد خیلی به ما کمک کرد.

‌از چه نظر ربطی نداشت؟
چون پژمان یک آدم باهوش است و خانواده‌اش فرهنگی و متفاوت از آن چیزی است که در فیلم می‌بینید. پژمان آدم بسیار تیزهوش و مردم‌داری است.

‌اما تم اصلی کار برمبنای معضلی است که در واقعیت با آن روبه‌رو بوده، یعنی بالا رفتن سن و دورشدن از دنیای حرفه‌ای فوتبال...
این محور داستان بود که پژمان با جسارت و شهامت آمد و با اسم خودش این نقش را بازی کرد.

‌به نظرتان اگر کس دیگری غیر از پژمان جمشیدی این نقش را بازی می‌کرد آیا کار به این موفقیت می‌رسید؟
نه.

‌تم اولیه سریال پژمان طنز است، اما در طول کار ما به موقعیت‌های کمدی و بلاهت کاراکترها می‌خندیم. چون تقریبا تمام کاراکترها مقداری بلاهت دارند. آیا با این تقسیم‌بندی موافقید؟
فرق طنز و کمدی چیست؟

‌طنز بیان یک مشکل اجتماعی به بیانی شیرین است طوری که ما را به فکر بیندازد یعنی بیان معضلاتی که روزمره با آنها درگیریم، ولی در کمدی ما به حماقت آدم‌ها در واکنش‌هایشان می‌خندیم. به نظرم پژمان با اینکه رویکرد اصلی‌اش طنز است و بحران وضعیت سقوط یک فوتبالیست را بیان می‌کند اما لحظات کمدی کار را پیش می‌برد. بررسی شما چیست؟
 اگر کاری بتواند با راه‌های مختلف با مخاطب ارتباط برقرار کند خوب است. اگر این حرف به‌عنوان تعریف از کار است، خیلی خوشحالم که این اتفاق افتاده. وقتی ما درحال کار هستیم، چه نویسنده‌ها و چه من و بازیگران خیلی به اینکه چه اتفاقی می‌افتد فکر نمی‌کنیم. حس صحنه باید دربیاید. حواسمان به این نیست که دقیقا چه اتفاقی می‌افتد.

 ‌دوستی و همکاری چند ساله عوامل کار چه تاثیری در نمود بیرونی آن داشت؟
خیلی زیاد تاثیر داشت. برای اینکه برای همه ما مهم است که در کارهای طولانی باید سر صحنه به عوامل خوش بگذرد. مثل یک خانواده. اگر بین خانواده همدلی باشد همه راضی هستند ولی اگر دایم درگیری و اختلاف‌نظر داشته باشند تبدیل به یک خانواده پرتنش می‌شوند. ما سال‌های سال است که با هم کار می‌کنیم. ما در محیط کاری باید مثل یک خانواده خوشبخت باشیم تا بتوانیم کار کنیم و اگر این دوستی و اعتماد بین ما نبود هیچ کدام اصلا نمی‌توانستیم کار کنیم.

‌مطرح کردن بحران‌های روز جامعه مثل خشک‌شدن زاینده‌رود یا تخریب ابنیه تاریخی و جلوگیری از تخریب آنها هم خیلی رویکرد خوبی بود...
 پیمان و مهراب می‌گویند این شخصیت را از روی خانم بهاره رهنما نوشته‌اند. خانم رهنما خیلی قلب پاکی دارند و دایم دنبال این هستند که در کارهای خیریه شرکت کنند و به فرهنگ و هویت کمک کنند و گاهی آنقدر در پی این کارها هستند که به حد افراط می‌رسند. پیمان و مهراب به شوخی می‌گویند ما شخصیت واقعی بهاره را کمرنگ و تعدیل کردیم و تبدیل به چیزی شد که می‌بینید.

 ‌قبل از کار با پژمان جمشیدی تمرین بازیگری داشتید؟
همه ما معتقد بودیم پژمان از پس این کار بر می‌آید. ولی ما همیشه قبل از تک‌تک سکانس‌ها تمرین داشتیم.

‌منظورم قبل از کار است...
نه، فقط قبل از شروع متن قسمت اول و دوم را خیلی کوتاه دورخوانی کردیم. ولی تمرین‌ها سر صحنه بود.

 بازی خوب پژمان جمشیدی به نظرم ضعف خیلی از بازیگران به خصوص در کار طنز را بارز می‌کند. یعنی از خیلی‌ها بهتر ظاهر شده. منظورم فقط بازیگران این کار نیست، کلی گفتم...
من کارهای دیگر را ندیدم، ولی در مجموع من از کل بازی‌های این کار راضی هستم. من بازی سام را که می‌بینم لذت می‌برم. بیژن بنفشه‌خواه به‌نظرم درجه‌یک است. خانم دهقان و رهنما خیلی خوب هستند. آقای حریرچیان و اردشیر کاظمی به‌نظرم یکی از نقاط قوت کار هستند.

‌یکی از کارهایی که شما کردید انتخاب هومن برق‌نورد و بهنام تشکر بود که تبدیل به یکی از نقاط قوت ساختمان پزشکان شد تا جایی که به یک زوج موفق تبدیل شدند، حالا هم در کنار هم قرارگرفتن پژمان جمشیدی و سام درخشانی... این انتخاب‌ها چگونه اتفاق می‌افتد؟
 برای انتخاب بازیگر من و آقای چگینی و مهراب و پیمان با هم همفکری و از نظرات هرکس که به تیم ما اضافه شده هم استفاده می‌کنیم تا به یک اجماع برسیم و تا وقتی همه ما برای یک انتخاب به اجماع نرسیم بازیگری را انتخاب نمی‌کنیم. این انتخاب‌ها حاصل یک مشورت گروهی است.

‌یک‌وقتی به این ایراد می‌گرفتند که مثلا چرا بازیگران سینما به تئاتر می‌روند یا برعکس اما الان بازی پژمان جمشیدی باعث شد کسی به این بعد نقدی نداشته باشد. فکر می‌کنم کیفیت در این کار باعث شد قشرهای مختلفی که در موارد مشابه همیشه معترض هستند، نرمش بیشتری داشته باشند...
من هم عقیده ندارم که یک فرد فقط باید در رشته تخصصی خودش فعالیت کند و کار دیگری انجام ندهد. اگر کسی کاری را خوب انجام دهد مهم نیست که کار اصلی‌اش نباشد و همینطور اگر کسی کاری را خوب انجام نمی‌دهد به‌نظرم نباید سراغش رفت، حتی اگر تخصص اصلی‌اش باشد؛ مثلا نباید به پزشکی مراجعه کرد که خوب طبابت  نمی‌کند.

 در اصل می‌خواستم بگویم این کار ممکن بود برخوردهای زیادی را به دنبال داشته باشد، اما کیفیت باعث شد این برخوردها به حداقل برسد...

درواقع جامعه فوتبال کشور به ما خیلی لطف داشتند، چه بازیکنان و چه مربیان و خبرنگاران ورزشی و هواداران و... چند تا انتقادی هم که شد با لحن صمیمی بود. یک بخشی از این به‌خاطر لطف مردم بود که این کار را دوست داشتند و بخش دیگر حضور خود پژمان بود چون درواقع بیشترین شوخی با پژمان شد.

نوشته‌های انتهای سریال بیننده را به یاد کارهای کمدی کلاسیک می‌اندازد...
این کار برای این بود که بیننده تشویق شود تا قسمت بعد را ببیند، ضمن اینکه قسمت‌هایی به کار اضافه شد و پایان‌های هر قسمت سر جایی که می‌خواستیم تمام نشده بود، برای همین خواستیم نظر تماشاگران را به قسمت بعد جلب کنیم.

‌آیا بعد از این در انتخاب نقش‌ها به پژمان جمشیدی به‌عنوان بازیگر فکر می‌کنید؟
درحال حاضر مشغول نوشتن کاری با ایمان صفایی هستیم که درباره یک خانواده پرجمعیت است و به مرحله انتخاب بازیگر نرسیده‌ایم، بالطبع بر اساس متن بازیگران را انتخاب می‌کنیم، اگر نقشی مناسب پژمان باشد حتما به او فکر می‌کنم.

‌ درست است که «پژمان» تحت‌تاثیر یک سریال خارجی نوشته شده؟
پیمان و مهراب بارها گفته‌اند که اگر بتوانیم از یک سریال خارجی استفاده کنیم، این کار را انجام می‌دهیم و به نظر من هم این بد نیست، ولی نه اینکه تحت‌تاثیر سریال خاصی باشند. شاید شباهت‌هایی باشد ولی اینطور نیست که تحت‌تاثیر آن کار نوشته شده باشد. اگر باشد اِبایی نداریم که بگوییم، چون به نظر هیچ‌کداممان کار بدی نیست. مثلا موقع نوشتن سریال پاورچین می‌گفتند ما سریال «فرندز» را دیدیم و آن کار ته ذهنشان بوده. به‌هرحال هنرمند تحت‌تاثیر چیزهایی که می‌بیند قرار می‌گیرد ولی نه به‌طور مستقیم.
ارسال نظرات